طبق بررسیهای اولیه مشخص شد که مکانیسم پاسخگویی به شبهات دینی در جامعه دچار اختلال شده است و شبهات زیادی در جامعه به وجود میآیند که یا بیپاسخ میمانند یا بهطور کامل پاسخ داده نمیشوند، با این توضیحات به نظر شما؛ علل و عوامل بروز اختلال در پاسخگویی به شبهات دینی در جامعه کدماند و به نظر شما مهمترین عامل چیست؟
در مورد سؤالی که فرمودید که علل و عوامل بروز اختلال در پاسخگویی به شبهات چیست، من احساس میکنم که این کلمهی «اختلال» را باید با کلمه «اختلاف» توضیح داد، یعنی «اختلاف در پاسخگویی» باشد. اختلال هم به نوعی میشود، اختلال به این معنا که آنقدر مراکز پاسخگویی زیاد است که اینها در کار یکدیگر خلل یا تداخل کاری ایجاد میکنند.
وقتی شما پاسخگویان متعددی داشته باشید و مراکز پاسخگویی متعدد باشند و به جای پاسخگو، پاسخگویان باشند، خودبهخود اختلال در پاسخ هم ایجاد میشود. گاهی اوقات یک نفر، سؤالی را از دو نفر یا سؤالی را از مراکز چندگانه میپرسد و پاسخهای مختلفی دریافت میکند. از لحاظ فقهی باشد که خیلی بیشتر است، چون فقهای ما اختلاف در فتوا دارند. بالتبع وقتی شما سؤال میکنید، پاسخهای مختلفی را میشنوید. پاسخ دادن احکام متعدد و متفاوت در گذشته اختلالی ایجاد نمیکرد، چون فهم قدیمیها در برخی از جهات نسبت به فهم امروزیها بهتر بود. آنها به خوبی تعدد فتاوا یا تعدد مراجع را میفهمیدند، اگر برای یک مطلبی، مرجعی پاسخی میداد و مرجعی دیگر، پاسخ دیگری میداد، مردم برنمیآشفتند و نمیگفتند که چرا دو جواب برای یک مسئله وجود دارد؟! چون تعدد مراجع را درک کرده بودند و متوجه بودند که اختلاف فتوا در این مباحث، امری طبیعی است و خیلی دچار آشفتگی نمیشدند.
اما جوانان امروزی از پاسخهای متفاوت دچار درگیری ذهنی میشوند، یعنی احساس میکنند که در دین مشکلی وجود دارد که پاسخهای متفاوتی میدهند. در حالی که همین مطلب یعنی تفاوت نظریه را در علومی مثل فیزیک یا شیمی یا حتی در علوم انسانی طبیعی میدانند. میگویند در فلان مسئله دو تئوری و دو نظریه وجود دارد و قبول میکنند و میگویند نظر این فرد، این مؤلف، این نویسنده و این دانشمند در روانشناسی با فلانی متفاوت است. تو گویی که در ذهن مردم و به خصوص در ذهن جوانان، این یکنواختی جواب و یکسانی جواب، پیشفرض است. یعنی پیشفرض ذهنی جوانان این است که سؤال دینی باید پاسخ واحد داشته باشد، برای مثال اگر شما در مورد کیفیت معاد سؤال میکنید، همه باید یک جواب دهند. جوانان، جوابهای متعدد را برنمیتابند و میگویند چطور میشود که در دین نظریات متفاوتی وجود داشته باشد.
وقتی ذهنیت این است که دین باید پاسخ واحدی بدهد، وقتی که پاسخ متعدد و متکثر میشوند، دچار اختلال ذهنی میشوند و دریافت خوبی از پاسخ نخواهند داشت. یعنی به جای اینکه پاسخ چراییشان را بدهند، بیشتر چرایی در ذهن آنها شکل میگیرد و تقویت میشود.
میتوان این کار را کرد که مثلاً ما مراکز پاسخگویی به سؤالات را تحت یک مرکز بالاتری قرار دهیم، مثلاً یک مرکز بزرگی را با عنوان پاسخگویی ملی یا اسلامی قرار دهیم و سایر مراکز پاسخگویی را تحت آن سازمان و تحت آن واحد بگنجانیم و پاسخها را چک کنند. به این معنا میتوان این کار را کرد، ولی علی القاعده ممکن نیست، چون هدایت پاسخها و سؤالات ممکن نیست. چون سؤال کنندگان متعدد هستند و حتی در اقصی نقاط جهان زندگی میکنند و یا در کشور خودمان در استانهای متفاوت و مختلف و با فرهنگهای مختلفی زندگی میکنند، در نتیجه به صورت اتوماتیک سؤالات متفاوت میشود و پاسخها هم مختلف خواهد شد.
اعتقاد من این است که ما باید در پاسخ گیرندگان و نه در پاسخ دهندگان یک تحولی ایجاد کنیم. چون پاسخ دهندگان مکاتب و مذاهب هستند که با مقدمات مختلف وقتی به سؤالی نگاه میکنند، در نتیجه پاسخهای متفاوتی میدهند. ما باید در اندیشهی پاسخ گیرندگان تصرف کنیم، یعنی باید آنها را متوجه کنیم که؛ سؤال شما یا سؤال هر کسی ممکن است پاسخهای متفاوتی داشته باشد و گزینههای متفاوتی وجود دارد. این گزینههای متفاوت مشکلی ایجاد نمیکند.
گاهی اوقات این اختلالات دوطرفه است، یعنی هم پاسخ گیرنده در گرفتن دچار مشکل است و هم تعدد مراکز پاسخگویی و هم تنوع پاسخگویی، مخاطب را دچار مشکل میکند،
گاهی اوقات هم افرادی هستند که بیماری دارند و به صورت عمد، سؤالات متعدد را از جاهای مختلف میکنند و بعد جمع میکنند و میگویند: یک سؤال را از این روحانی پرسیدیم و این جواب را داد و از آن روحانی پرسیدیم و این جواب را داد و آن دیگری هم این جواب را داد و بعد در کنار هم میگذارد و میبیند که پاسخها با هم همخوانی ندارد. حالا بعضی هم زرنگتر هستند و یک سؤالی را مکتوب میکنند و همان سؤال مکتوب را از همه میپرسند و بعد جوابهای متعدد را در زیر سؤال میآورند. میگویند: ببینید که من یک سؤال کردم و سؤال من هم روشن است، ببینید که چند جواب دادهاند. حالا اولاً من کدام جواب را بفهمم و دوم اینکه به کدام جواب عمل کنم؟ بعد میبینید که اختلاف به وجود میآید.
یک نکتهای هم در همین سؤال اول وجود دارد. نکته در مورد شبهات دینی است. یکی از چیزهایی که در پاسخ دهندگی و پاسخ گیرندگی اختلال ایجاد میکند، همین کلمهی «شبهات دینی» است.
وقتی من «شبهات دینی» را میخوانم، احساس توهم سؤالسازی میکنم، احساس میکنم کسی دارد سؤالاتی میپرسد که همه جا را بههم بریزد. شبهه است دیگر، میگویند شبههافکنی نکنید. شبههافکنی یعنی فعل مضر و فعل شر. وقتی من میگویم شبهات دینی، گویی کسانی در جایی نشستهاند و دائماً به دین لطمه میزنند و دین را دچار چالش میکنند تا ما پاسخ دهیم و خیال آنها راحت شود. نمیگویم که اینطور نیست، اما عموم مردم و عامهی مردم سؤال دارند. چرا ما به جای اینکه بگوییم «شبهات دینی»، نگوییم «سوال دینی»؟ بگوییم «سوال دینی». اکثریت که شبهه ایجاد نمیکنند. شبهه وجود دارد ولی قلیل است. در تمام مذاهب و در تمام مکاتب و در تمام جوامع هم وجود دارند، ولی وقتی ما دائماً بگوییم پاسخگویی به شبهات دینی...، وقتی شما سؤالی میپرسید، من سؤال شما را شبهه نمیدانم و نیاز میدانم. وقتی نیاز دانستم، جدل نمیکنم، پاسخ میدهم. وقتی میگویم که شبهه است، جدل میکنم، میگویم که جنس این فرد مشکل دارد و من باید با او جدل کنم. اما اگر اولاً من سؤال شما را سؤال بدانم و دوم اینکه سؤال شما را برخاسته از نیاز بدانم، در نتیجه برای رفع نیاز شما پاسخ درخور خواهم داد، گرفتگی صورت و سیما و گرفتگی مغز به شما تحمیل نمیکنم. با صداقت و با رفاقت پاسخ شما را میدهم و پاسخ درخوری هم میدهم و شما از این پاسخ هم خوشتان میآید
یک نکتهای وجود دارد که ما خیلی باید لحاظ کنیم و آن هم این است که؛ ما در جهانی زندگی میکنیم که چه بخواهیم و چه نخواهیم جهان مدرنیته است. جهان مدرنیته هم لوازم خودش را دارد، مثلاً یکی از خصوصیات جهان مدرنیته تکثر است، چه شما بخواهید و چه نخواهید اینطور است، تکثر اعتقادات، تکثر باورها و رخنه در باورهای سنتی از لوازم مدرنیته است. الان تمام دانشگاههای ما تابع مدرنیته هستند، افکار مدرنیته را توسعه میدهند، علوم امروزی را توسعه میدهند، معرفت تجربی و چه و چه را توسعه میدهند. چه ما بخواهیم و چه نخواهیم در دنیای تکنولوژی مدرن زندگی میکنیم. الان همین اطراف ما پر از تکنولوژی مدرن است. در دست من ساعت است، در دست شما ساعت است، در کنار شما موبایل است، در کنار من موبایل است، کامپیوتر، نوت بوک و چه و چه داریم و این همه شبکههای ماهوارهای و شبکههای مجازی داریم.
گاهی اوقات بستر یک چیزهایی بههم ریخته است ولی هنوز پاسخهای سنتی داده می شود. هنوز از واژههای سنتی استفاده میشود. واژهی سنتی و پاسخ سنتی در بستر مدرنیته جواب نمیدهد. شما میخواهید جواب دهد ولی جواب نمیدهد، حتی اگر خودتان را بکشید و داد و فریاد کنید، فایدهای ندارد و جواب نمیدهد. پس ما باید چه بکنیم؟ ما باید در قدم اول، بستر جهان مدرن را بفهمیم که گویی ما ناخودآگاه در دل این جهان مدرن، میخواهیم یک جهان جدیدی ایجاد کنیم. ما در دل جامعهی مدرن و در جهان مدرن، میخواهیم حرف جدیدی بزنیم.
نکتهی دیگری هم که وجود دارد حکومت دینی است، حکومت دینی به معنای جمهوری اسلامی یا به هر معنایی که در نظر بگیرید، مقداری ما را در پاسخ دادنها دچار اختلال میکند.
حکومت دینی در مقام عمل تست عملکردی است، یعنی شما هر چه میگویید من میتوانم در مقام تئوری به دین هر چیزی بگویم و میگویید. الان کتابهای ماقبل انقلاب اسلامی، همه بیان تئوریهای دین و همه بیان نظریات دینی و سیستمهای اجتماعی، سیستمهای اقتصادی، تأمین اجتماعی و فقرزدایی و همهی این چیزها است. در اعتقادات ما هم همینها هستند که؛ دنیاگرا نباشید، دنیا را دوست نداشته باشید و قدرت و تمام اینها بیمعنا است. وقتی در جامعهی دینی، حکومت دینی برقرار میشود، میبینید که دعوای قدرت وجود دارد. ولی شما در تئوریهایتان چه گفتید؟ گفتید جامعهی دینی، حاکمان دینی و مسئولین دینی ما، چون دنیاگرا نیستند، دعوای قدرت هم ندارند.
یعنی شما میگویید چون ما حکومت دینی تشکیل دادیم و تجربهی دینی ما در این حوزهها، گاهی اوقات خلاف متونی است که نوشتهایم، این مسئله اختلال در پاسخگویی ایجاد میکند.
بله، اختلال ایجاد میکند. من میگویم: که عدالت در دین چنین و چنان است. میگویند: خب، نشان دهید که این امر اتفاق افتاده یا نیافتاده است. میگویم: دنیازده و دنیاگرا نباشید و دنیا را رها کنید و بعد میبینیم که یک عدهای دنیا را رها نمیکنند. یعنی هر چه که راجع به دین گفته میشود، او نگاه میکند که در بستر اجتماعی حکومت اسلامی انجام شده یا نشده است. اینها در پاسخگویی خلل ایجاد میکند، یعنی روندهای پاسخگویی را دچار دشواری میکند.
پیامدها و تبعات منفی اختلال در پاسخگویی به شبهات برای جامعه چیست و مشخصاً در زمینهی فرهنگ دینی چه تبعاتی را به دنبال دارد؟
پیامد این است که اختلال در هویت فردی دین ایجاد میشود، اختلال در هویت جمعی دین ایجاد میشود و جامعه، آشفتهبازار، رنگارنگ، متنوع و متلوّن میشود و کاری هم نمیتوانید بکنید و هر چه هم به پیش میروید، میبینید که این مسئله بازتر میشود و اختلال جامعه بیشتر میشود.
اختلال فقط در هویت شخصی نیست، اختلال در هویت جمعی هم پیش خواهد آمد. جامعه هم دچار اختلال هویت میشود، همانطور که فرد و خانواده دچار اختلال هویت میشود. شما الان خانوادههای متعارضی را میبینید که مثلاً مادر کاملاً چادری است و بچه اینطور نیست و یا برعکس است که بچه محجبه و چادری است، ولی مادر اینطوری نیست. این، اختلال است، یعنی خانواده دچار اختلال هویت شده است. نمیخواهم بگویم که چادر به معنای واقعی کلمه، حجاب است. میخواهم بگویم که وقتی یک خانواده هستند، باید با هم همگن باشند و با هم همنوایی داشته باشند، وقتی این همنوایی نیست، هویت خانواده در جایی دچار خلل شده است.
مورد دیگر برای پیامدهای اختلال در پاسخگویی، گسترش آموزههای غلط دینی است. وقتی پاسخها درست نشود و اختلال داشته باشد، آموزههای دینی که در جامعه توسعه پیدا میکند، بادین و بیدین است، اصطلاحاً میگویند غلطهای دینی توسعه پیدا میکند. دوم اینکه میگویند انحراف جوانان از دین زیاد میشود، گریز از دین زیاد میشود، زمینهی توسعهی خرافات فراهم میشود، مقابله با آموزههای دینی آسان میشود.
پذیرش فرهنگهای دینی دیگر هم فراهم میشود. برای مثال الان بعضیها مسیحی میشوند. چرا مسیحی میشوند؟ دین ما مشکل دارد؟ نه. دین مسیحی حُسنی دارد؟ نه. بلکه آن دین تکلّف و تکلیف ندارد. خب هر چه که تکلیف نداشت، بچهها به آنجا سرازیر میشوند. حالا آیا جایی که تکلیف نباشد خوب است یا جایی که تکلیف باشد خوب است؟ ممکن نیست که شما بدون تکلیف بتوانید زندگی کنید. یعنی زندگی معمولی شما بدون تکلیف و بدون زحمت شکل نمیگیرد. پس داستان کجا است؟ این تکلّف و تکلیف را میپذیرد ولی دینی نباشد. میگوید: از کوه بالا برو. او هم خودش را میکشد و میرود. بالا رفتن از کوه سختتر است یا نماز خواندن؟ بالا رفتن از کوه سختتر است، ولی میرود. ولی نماز خواندن برای بعضی سخت است؟ جریان چیست؟ جریان این است که در آنجا انگیزش و انگیزهی لازم را دارد ولی در اینجا انگیزش و انگیزهی لازم برای او فراهم نشده است. یعنی اینجا توجیه نشده است و آنجا توجیه شده است. آنجا یک غایت خوشمزگی و لذت و یک تعریفی که فلانی یا من به کوه رفتم را دارد ولی در نماز و عبادت چنین تعریفی ندارد.
حالا وقتی اینطور شد، آن پیامدهایی که در زمینهی فرهنگی ایجاد میشود خیلی عجیب میشود. این، همان چیزی است که شما میگویید هویتها دچار اختلال میشود. وقتی اختلال هویت فردی، اجتماعی و خانوادگی پیش میآید، سختپذیریِ جوانان در دین شروع میشود. شما میخواهید پاسخهای مجدد بدهید، دیگر نمیپذیرند، میخواهید آن پاسخها را اصلاح کنید، دیگر نمیپذیرند و در گرفتن دین و در پاسخهای جدید دچار سختی میشوند. من میخواهم پاسخهای درخور به شما بدهم، ولی قبول نمیکنند.
نکتهی دیگر دشوار شدن تغییرات است، یعنی بچهی من میخواهد تغییر کند، دچار دشواری میشود، جامعه میخواهد تغییر کند، دچار دشواری میشود و نمیتوانیم آنها را تغییر دهیم، اگر هم تغییر دهیم دچار گرفتاری میشوند و بعد سوءاستفاده میشود، یعنی سوءاستفادههای مخالفین از این اختلالهای پاسخگویی، شروع میشود و ساز خودشان را میزنند و جالب است که در این موقعیتها، ساز آنها هم خریدار دارد. همان قسمت اول که گفتم اتفاق میافتد و فرهنگ بیگانه توسعه پیدا میکند، چه بخواهید و چه نخواهید، اینطور میشود. وقتی پاسخهای درخور ندهید و دقت نکنید، زمینههای فرهنگ بیگانه هم فراهم میشود.
بر اساس روند فعلی، آیندهی شبهات دینی در جامعه و پاسخگویی به آنها را چطور ارزیابی میکنید؟
جامعهی امروز ما به خاطر اتفاقاتی که افتاده است جامعهی متفاوتی شده است. ببینید یک نکتهای در جامعهی کنونی ما اتفاق افتاده است که به نوعی این مسائل ما، آیندهی ما را دچار اختلال میکند. یک مورد را گفتم که بستر مدرنیته است. بستر مدرنیته انسانمحور و حقمحور است و اینطور است که میگویند «من پاسخ بدهم» و جایی برای پاسخ دیگری نیست. خود من و عقل من باید پاسخ دهد و جایی برای پاسخ دیگری چه منبع دینی و چه منبع غیردینی نیست .
از سال 76 یک اتفاقی به عنوان یک هجمه و به عنوان نهضت و به عنوان سرعت انجام شده است که من نام آن را نهضت ترجمه گذاشتهام. شما الان در جامعه بروید، تمام کتابهای کمونیستها را به صورت منقح و پاکیزه میبینید که چاپ شده است. با اینکه میگویند آزادی نیست، ولی تمام کتابهای آنها به صورت منقح، مرتب و منظم چاپ شده است و بازتولید هم شده است، یعنی کتابهای نئومارکسیست هم چاپ شده است، در لیبرالیسم و پلورالیسم هم که دیگر الی ماشاءالله وجود دارد. یعنی وقتی شما کشور را از لحاظ ترجمهی نظامهای بدیل و ترجمهی تئوریهای متفاوت از دین، مکاتب و مذاهب نگاه میکنید، الی ماشاءالله وجود دارد، علوم روانشناسی، جامعهشناسی و انسانشناسی که بماند، تمام اینها به طور ناخودآگاه برای اندیشههای شما بدیل درست میکنند.
یعنی در واقع برای پاسخگویی منابع رقیب داریم.
رقیب درست میکنند، منابع بدیل درست میکنند، منابع جانشین درست میکنند.
اگر شما متوجه نشوید که در جامعهی شما رقبای شما چه میکنند، نهضت ترجمه چه میکند، شما میخواهید برای آینده چه بکنید؟ شما اگر وضعیت امروز را درنیابید، آینده را نه میتوانید پژوهش کنید و نه میتوانید بنویسید. برای آینده چه چیزی میخواهید بنویسید؟ مقدماتش را الان انجام میدهید. وقتی شما رقیب را نشناختید، حوزههای نفوذ رقیب را ندانستید، پاسخگویی رقیب را به دشواریهای زندگی ندانستید، پاسخهای رقیب را به آسایش زندگی و اینکه چگونه زندگی آرامش میگیرد را نیافتید، چه اتفاقی میافتد؟ رقیب تولید میکند. نهضت ترجمه، رقیب تولید میکند، حالا شما میخواهید با این مسائل پاسخ درخوری بدهید.
راهکارهای کاهش اختلال در پاسخگویی به شبهات دینی یا ارتقای وضعیت و اثربخش نمودن مکانیسم پاسخگویی به شبهات دینی در جامعه چیست؟
اولین کاری که ما باید بکنیم تفکیک تئوریها و نظریات از عمل است، مثلا حقوق بشر در جهان جا افتاده است. ما که حقوق بشر اسلامی درست کردیم چرا درست کردیم؟ چون حقوق بشر جا افتاده بود و جا افتاده است. حالا سؤال این است؛ واقعاً در جهان به حقوق بشر عمل میشود؟ خیر. پس معلوم است که اول مقام تئوریسازی است، بعد مقام ساختارسازی است و بعد هم مقام جرایم است. الان برای حقوق بشر جریمه گذاشتهاند. یکی از دعواهایی که ما با آنها داریم بر سر حقوق بشر است. آن هم حقوق بشری که هنوز عمل نشده است ولی خواستار عمل در جوامع هستند و هر دولتی که این کار را نکند به سراغ او میرود. حالا سؤال این است؛ مگر به تمام حقوق بشر عمل شده است؟ خیر. پس چطور است که این همه التزام برای همه ایجاد کرده است و همه هم آن را دوست دارند و همه هم میدانند که در هیچ جایی از دنیا هنوز عملیاتی نشده است، ولی همه احساس میکنند که این، چیز خوبی است.وقتی شما در مقام تدوین تئوریها و اندیشهها هستید، دیگر نباید به عمل شدن و عمل نشدن کاری داشته باشید. نه اینکه نباید عمل شود، البته که باید عمل شود، ولی در مقام مفهومسازی، تئوریسازی، مکتبسازی و مسلکسازی هرچند نیمنگاهی به عمل وجود دارد ولی مقام مقام تئوریک است نه نقد عملکرد. در مقام بیان و پاسخگویی باید اینها از هم تفکیک شود تا اشتباهات عملکردی افراد و یا نظام سیاسی به پاسخگویی خللی وارد نسازد.باید در مقام تئوری بیان کنیم و تذکر هم بدهیم که؛ من الان در مقام تئوری هستم. حوزهی عمل به من ارتباطی ندارد.
مورد دوم این است که ذهن من باید معطوف به رقیب هم باشد. شما مرحوم مطهری را ببینید، همیشه یک نیمنگاهی به رقیب دارد. برای مثال مرحوم مطهری در مقدمهی کتاب «اصول و روش رئالیسم» این را مینویسد و میگوید: اگر من میخواستم کمونیسم یا مارکسیسم را رد کنم، برای من خیلی راحت بود و اینقدر ضرورت نداشت که من وقت بگذارم و اصول و روش رئالیسم را اینطور شرح و بسط دهم. من در اصول و روش رئالیسم کل اندیشههای غرب را هدف تحلیل و نقد قرار دادم. اگر هدف من فقط مارکسیسم بود، اینقدر اطالهی کلام نمیکردم، من کل اندیشههای غرب را در اصول و روش رئالیسم، هدف قرار دادم. یعنی چه؟ یعنی رقیبم را ملاحظه کردم و جایگاه رقیبم را دیدم و در مورد او شروع به کار کردم. این یک مورد است.
بعد هم باید برای آن رقیب، بدیلسازی کنید.یعنی دائماً باید بدیلسازی مجدد انجام شود. یعنی دائماً باید اندیشههای نو تولید شود.
اگر در پاسخها، مفهومسازی نشود و دایرهی مفاهیم گسنرش داده نشود، اختلال در رقابت با رقیب پیش خواهد آمد. آنها میآیند و غلبه میکنند. در خیلی جاها غلبه کردهاند و در اینجا هم غلبه میکنند.
من خیلی مصرّ هستم، اگر این قسمت جا بیافتد که ما بفهمیم در بستر جهان مدرن زندگی میکنیم، پاسخهای دینی متفاوت خواهد شد، دیگر پاسخهای گذشتگان برای این نسل و برای این جامعه، تکرار نخواهد شد. نه اینکه ندای واجب و حرام داده نمی شود، بلکه ندای الزامات اجتماعی هم سر داده میشود. الزامات اجتماعی با واجب و حرام متفاوت است.
غرض من این است که؛ اگر جهان امروز لحاظ نشود، پاسخها لای کتابها میماند. الان مثلاً نشر معارف جزوات کوچکی دارد.حدود بیش از 20-25 سایت پاسخگویی به سؤالات دینی هم که داریم. من شمردهام و فکر میکنم حدود 30 سایت هم باشد و مجموعهی تمام اینها مشغول پاسخگویی به سؤالات دینی هستند و خیلی هم خوب است. معلوم است که حجم سؤالات زیاد است که این همه مرکز و این همه کتاب داریم، اما وقتی انسان مطالعه میکند، حداقل اعتقاد من این است که چون با درک بستر مدرنیته نیست، بسیاری از این سؤالات اثرات اجتماعی ندارند.
من جملهای برای خودم درست کردهام و همیشه میگویم: پاسخگویان! سخنرانان! مستند و مستدل حرف بزنید. هم مستند حرف بزنید، در جایی که حرف شما سند دارد. «النقال کالبقال»، وقتی شما از کسی و یا جایی نقل میکنید، سند بدهید. اگر از خودتان میگویید برهانی حرف بزنید. یعنی هم مستند و هم مستدل حرف بزنید. یعنی در مقامی که از کسی و یا جایی نقل میکنید، سند بدهید و از جایی هم که از خود میگویید، برهان بیاورید. اگر تمام ما اینطور صحبت کنیم، قطعاً پاسخ گیرنده، پاسخ خوبی را دریافت میکند.
مثلاً ما در فقه خودمان این مشی را نداریم. الان شما فتاوای علمای ما را نگاه کنید، کسی دلیل نمیآورد و همه فتوا میدهند، در حالی که این مشی در اهل سنت وجود دارد. عموماً وقتی اهل سنت فتوایی میدهند، دلیل آن را هم بیان میکنند، به طور عموم، بعد از فتاوایی که میگویند آیه و حدیث را هم ذکر میکنند. از پیامبر(ص) و از قرآن ذکر میکنند، ولی علمای ما این دأب را ندارند. حتی اگر استفتائات را نگاه کنید، حتی وقتی سائل میگوید که من جواب مطلب را با دلیل میخواهم. باز میبینید وقتی دفتر جواب میدهد، فتوا را میگوید و بعد هم میگوید که دلیل را باید در جای دیگری جستجو کرد. در حالی که دلیل آن یک حدیث، یک اصل و یک قاعده است، کاری ندارد که دلیل را هم ذکر کنید. حداقل آن حدیث و آیهای که شما معتقدید که جواب این سؤال است را بیاورید. در حالی که اگر پاسخها مستدل و مستند باشد، به رفع این اختلال کمک میکند.
نکته دیگر اینکه اگر مفاهیمی که شما به کار میبرید، اگر در جامعه متداول نباشد و یا در جامعه گزنده باشد، دچار اختلال میشوید. مثال میزنم؛ در جامعهی ما، صیغه و عقد موقت دچار مشکل است. حالا شما این را به کار ببرید. حالا ببینید همین فرد میگوید: صیغه چیست؟ میگوید: مدلی از ازدواج سفید است. در اینجا این عبارت را به همخانه تعبیر میکنند و ازدواج سفید هم میگویند. وقتی من کلمهی ازدواج موقت را تحت عنوان صیغه به کار میبرم، ذهنیت جامعهی من نسبت به این کلمه گزنده است. چه داعیهای دارد که من دوباره این کلمات را به کار ببرم؟ من میتوانم در این کلمات تغییر ایجاد کنم.
غرض من این است که وقتی که من نیازها و زبان پاسخ گیرنده را بفهمم میتوانم پاسخ درخور برای او درست کنم تا از پیامدهای منفی هم جلوگیری کنم و اتفاقات دیگر هم نیافتد.
میتوان برای مشکل تعدد مراجع پاسخگویی هم فرمولی ایجاد کرد که آن هم اجماعات است. برای مثال اهل سنت وقتی حکومت را گرفتند و وقتی که جامعه در دست آنها بود، دیدند که این اختلاف فتاوا و اختلاف آرا، تمام جهان را بههم میزند، تمام زندگی مردم را بههم میزند. آنها چیزی را به نام اجماعات درست کردند. نه اینکه اجماعات را درست کردند، بلکه این اجماعات را در بین عامهی مردم توسعه دادند.
مثلاً گفتند که در وضو گرفتن اجماع این است که از بالا به پایین آب بریزید، در اینجا هیچ فقیهی حرف جدیدی ندارد. در وضو اگر نگوییم کل مراجع، عمدهی مراجع میگویند که از مرفق میشوییم و تمام میشود. در صورت هم میشوییم و در مسح هم همینطور است و هیچ اختلافی در اینجا نیست، پس وقتی هیچ اختلافی در اینجا نیست، چرا فتاوای متعدد بدهیم؟ میگوییم در وضو، کل فقها وضو را واحد میدانند که وضو گرفتن این است. یا در مورد نماز صبح، اجماع فقها این است که نماز صبح دو رکعت است و باید اینطوری هم خوانده شود. والسلام علیکم و رحمة الله و تمام میشود. یعنی در عموم مسائل و در عموم فروع مناقشهای راه نمیاندازیم.
اهل سنت دارند و ما هم داریم، منتها ما این امر را در جامعه پخش نکردیم، ولی آنها چون صاحب حکومت بودند در جامعه پخش کردند. الان شما بگردید میبینید که کتابهای متعددی در مورد اجماع وجود دارد که در یک مسئلهای اجماع وجود دارد و اختلاف فتوا هم نیست، میگویند: در مسئلهی وضو اجماع فقها این است و مشخص است و ترتیبی است و تمام میشود.
در حوزه اعتقادات هم به همین ترتیب است، مثلاً در معاد چه اختلافی است؟ در پذیرش معاد و بودن معاد، تمام ادیان به اشکال مختلف معاد را قبول دارند. پس اصل معاد اجماعی است و تمام میشود، شما چه مناقشهای میخواهید بکنید؟ اصل نبوت در تمام ادیان اجماعی است. در تمام ادیان هست که نبی وجود دارد. در تمام ادیان هست که خداوند تبارک و تعالی از طریق پیامبران نزول وحی کرده است و در این مسئله هم اختلافی نیست.
اینطور نیست که در تمام جزء جزء عقاید اختلاف وجود داشته باشد. واقعاً اینطور نیست. در فیزیک هم همینطور است که در جاهایی پایه هست و ثابت است ولی فروعات متغیّر است، ولی میتوان آن اصول را به صورت اجماعی گفت. ما در فقه اجماعات زیادی داریم، میتوانیم بگوییم که در فلان چیز اجماع وجود دارد و السلام. از قدیم تا کنون هم فتوا عوض نشده است، پس چه داعیهای داریم که بگوییم اینجا اختلاف است و این اختلاف را در همه جا پخش کنیم، به این ترتیب، خودبهخود جامعه و پاسخ گیرنده دچار تشنج میشوند.
راهکارها:
1. میتوان برای حل مشکل تعدد مراجع پاسخگویی از فرمول اجماعات استفاده کرد که اهل سنت هم استفاده می کند.
2.باید اجماعات مراجع دینی را در بین مردم گسترش داد بدون تمرکز بر اختلافاتی که ممکن است وجود داشته باشد.
3.مواجهه با شبهه باید با صداقت و به رسمیت شناختن نیاز مخاطب صورت بگیرد تا پاسخ جدلی یا بدون رفاقت طرح نشود.
4. پاسخ باید در بستر مدرنیته و متناسب با زبان انسانی باشد که در جامعه مدرن زندگی می کند.
5.نباید از واژههای سنتی برای پاسخ به شبهات مدرن استفاده کرد.
6.در مقام بیان و پاسخگویی باید بین مفهومسازی، تئوریسازی، مکتبسازی و مسلکسازی با عملکرد افراد یا نظام های سیاسی تفاوت قائل شد تا اشتباهات عملکردی افراد و یا نظام سیاسی به پاسخگویی خللی وارد نسازد.
7.باید با توجه به جایگاه رقیب و کلیت نظرات او به شبهات پاسخ داد.
8.باید برای رقیب، با تولید اندیشههای نو بدیلسازی کرد.
9.در پاسخگویی باید مستند و مستدل شبهه را برطرف کرد، در جایی که حرف سند دارد. سند بدهید. اگر از خودتان میگویید برهانی حرف بزنید.
10. مفاهیم دینی که در پاسخگویی به کار برده می شود باید متناظرسازی با مسائل روز جامعه و ناظر به زندگی روزمره مردم باشد.
11.فهم نیازها و زبان پاسخ گیرنده شرط ارائه پاسخ درخور برای اوست.
ضرورت مواجهه صادقانه و به رسمیت شناختن نیاز مخاطب در فرایند پاسخگویی به شبهات دینی
حجت الاسلام والمسلمین پورزنجانی؛ پژوهشگر علوم اسلامی