گذرى بر زندگى نامه علامه شيخ محمد حسين نائينى

گذری بر زندگی نامه علامه شيخ محمد حسين نائينی  

شيخ محمدحسين غروی نائينی، از عالمان برجسته شيعه، در سال 1276 قمری(1) در خانواده ای روحانی در نائين به دنيا آمد.

پدرش شيخ عبدالرحيم و جدش شيخ محمد سعيد، هر دو شيخ الاسلام اصفهان بودند كه از سوی سلطان وقت، برای اين منصب برگزيده شده بودند.

محمدحسين تحصيل دانش را از كودكی، در زادگاهش آغاز كرد و پس از فراگيری مقدمات، در هفده سالگی راهی اصفهان شد و پدرش با هدف تعليم و تربيت وی، او را به عالم وارسته، شيخ محمدباقر اصفهانی سپرد.

نائينی، هم در حوزه درس اصفهانی حاضر می شد و هم در خانه او و تحت سرپرستی اش زندگی می كرد. افزون بر آن، وی در اصفهان از محضر ميرزا ابوالمعالی كلباسی، ميرزا محمدحسن هزارجريبی و جهانگيرخان قشقايی، در رشته های مختلف علمی، از جمله فقه، اصول، كلام و حكمت، تحصيلاتش را دنبال كرد. هم چنين با ادبيات فارسی و عربی و رياضی نيز آشنا شد.

 حوزه اصفهان، بيش از اين نتوانست او را در پيمودن پله های رشد و تعالی، قانع سازد. ناچار برای ادامه تحصيل، در سال 1303 راهی عراق شد و در سامرا رحل اقامت افكند.(2)

او تا زمان وفات ميرزا محمدحسن شيرازی، رهبر نهضت تنباكو، در درس ايشان حاضر می شد و از مقام علمی و سيره عملی او بهره های فراوان برده و از نزديكان وی گرديد، به گونه ای كه در اواخر عمر شريف شيرازی، كاتب و محرر او بوده و در امور مهم سياسی و اجتماعی، طرف مشورت استاد قرار می گرفت.(3)

پس از وفات ميرزای شيرازی، به سال 1312 قمری، مدتی در محضر شاگرد برجسته ميرزا، سيدمحمد فشاركی كسب فيض كرد؛ اما با پراكندگی حوزه سامرا، شاگردان ممتاز ميرزای شيرازی، هر يك به شهر و دياری هجرت كردند.

نائينی نيز در سال 1314 راهی نجف اشرف شد و در محضر درس آخوند ملامحمدكاظم خراسانی، حاضر و از خواص و اصحاب مجلس استفتای او گشت.(4)

وی سال ها در كنار خراسانی، به فعاليت علمی، سياسی و اجتماعی پرداخت و منشأ خدمات فراوانی شد.

شخصيت علمی

در باره شخصيت علمی نائينی، همين بس كه در زمان حيات آخوند خراسانی، در نجف اشرف، رسماً تدريس را آغاز كرد كه بيش از سيصد تن از شاگردان خراسانی، در درس او نيز حاضر می شدند.

گرچه شهرت نائينی در علم اصول است، به گونه ای كه به «مجدد علم اصول» شهرت يافته، اما در رشته های ديگر، هم چون فقه، كلام، حكمت، رياضی، اخلاق و عرفان نيز صاحب نظر بوده است.

حوزه درس او را، به علت موشكافی ها و غموض تحقيقات، محل اجتماع خواص و فضلای برجسته و صاحب نظر دانسته(5) و مجلس درسش را از بزرگ ترين مجالس تدريس در نجف اشرف معرفی كرده اند.(6) از جمله توفيقات او تربيت شاگردان فراوانی بوده كه هر كدام عالمی برجسته و منشأ آثار و بركات فراوانی شده اند.

سيدحسن بجنوردی، شيخ محمدعلی كاظمی، شيخ موسی خوانساری، شيخ محمدتقی آملی، سيدابوالقاسم خوئی، شيخ احمد كاشف الغطا، شيخ محمدحسين كاشف الغطا، سيدجمال گلپايگانی، سيدمحمود شاهرودی، سيدمحسن حكيم، علامه سيدمحمدحسين طباطبائی، شيخ عبدالحسين حلی و سيدمحمدهادی ميلانی از جمله شاگردان برجسته او بودند.(7)

او از دوران تحصيل در اصفهان، سامرا و نجف، مورد توجه اساتيد خود بود. به گفته خود وی، از دو تن از فقهای مشهور، حاج ميرزا حسين طهرانی نجفی، فرزند مرحوم حاج ميرزا خليل و شيخ محمد طه نجف، اجازه نقل روايت داشت و بر همين اساس، به بعضی از شاگردانش اجازه اجتهاد و نقل حديث می داد.(8)

تجليل بسياری از علمای بزرگ از ميرزا، نشانه ديگری از مقام و منزلت علمی او است. سيدمحسن امين، او را «عالم جليل، فقيه، اصولی، حكيم، عارف، اديب، عابد و مدرس» معرفی كرده است.(9) مدرس تبريزی وی را از «فحول علما و فقهای اماميه عصر حاضر، كه به كثرت تحقيق و زيادت تدقيق شهرت دارد» شمرده است.(10)

رسيدن او و فقيه معاصرش، سيدابوالحسن اصفهانی به مقام مرجعيت شيعه، پس از وفات ميرزا محمدتقی شيرازی و شيخ الشريعه اصفهانی، گواه ديگری بر مقام و موقعيت علمی او است.

شخصيت اخلاقی و معنوی

علامه نائينی، از عالمانی بود كه علم و عمل را با يكديگر آميخته اند. شيخ آقابزرگ تهرانی، او را «ورِع، پرهيزگار، صالح، بی اعتنا به زخارف دنيا و بی توجه به مقام و رياست» معرفی كرده است.(11)

همه شاگردانش از تقوا و وارستگی، صفای باطن، خوش رويی و مهربانی، فروتنی و رهايی او از غرور و خودبينی، سخن گفته اند.(12) انس او با معنويات، تهجد، دعا و تضرع در پيشگاه پروردگار، به دوران نوجوانی اش بازمی گردد،

زمانی كه در محضر شيخ محمدباقر اصفهانی كسب فيض می كرد، شخصی كه در ماه رمضان، ذكر قنوت نماز شبش دعای ابوحمزه ثمالی بود؛(13) هم چنان كه در سامرا و نجف، با عارف نامور، ملا حسين قلی همدانی و شاگردان برجسته او، هم چون سيداحمد كربلايی مأنوس بود.

نائينی هر گاه از سامرا به نجف سفر می كرد، بر آخوند همدانی وارد می شد و در خانه او به ديد و بازديد می پرداخت.(14) سيد احمد كربلايی، او را وصی و مسؤول كارهای خود، پس از وفات قرار داد.(15)

شخصيت اجتماعی - سياسی

شخصيت اجتماعی - سياسی نائينی، مرهون ارتباط او با ميرزای شيرازی، در نهضت تنباكو، هم چنين انس و دوستی او با سيد جمال الدين اسدآبادی، از دوران جوانی در اصفهان(16) و استمرار اين پيوند، تا دوره ای كه در سامرا می زيست(17) و نيز هم كاری و هم ياری وی با آخوند خراسانی، در نهضت مشروطيت است.

حضور او در كنار ميرزای شيرازی، در نهضت تنباكو، حضورش در كنار محمدكاظم خراسانی و ملاعبداللَّه مازندرانی، در نهضت مشروطه، جهاد بر ضد انگليس و تجاوز روسيه و فعاليتش در نهضت اسلامی ملت عراق، كه به تبعيدش انجاميد، گواه شخصيت اجتماعی - سياسی او است.

 نقل شده است كه شيخ حسن كربلايی، هم بحث قديمی و دوست صميمی نائينی، اثر معروف خود، تاريخ دخانيه را به سفارش نائينی، در تشريح نهضت تنباكو به رشته تحرير در آورده و در تاريخ ثبت كرده است.(18)

اين مطلب، افزون بر آن كه نشان گر حضور نائينی در عرصه های سياسی - اجتماعی است، از هوشياری او در نگارش صادقانه تاريخ نهضت اسلامی تنباكو، به رهبری مرجعيت شيعه حكايت دارد تا حقايق اين حركت ايمانی و اعتقادی، از تحريف و وارونگی مصون بماند.

نائينی در نهضت تنباكو، در كنار ميرزای شيرازی، در نهضت مشروطه، در كنار آخوند خراسانی، در جهاد بر ضد بيگانگان، در كنار ملاعبداللَّه مازندرانی و در نهضت اسلامی ملت عراق، هم گام با سيد ابوالحسن اصفهانی بود.

حضور نائينی در نهضت مشروطه، در كنار رهبران تراز اول نجف، حضوری چشم گير و دارای اهميت بود. تأليف اثر نفيس تنبيه الامه و تنزيه المله، در ميان فعاليت های سياسی - اجتماعی او نقطه عطفی در زندگی وی به شمار می آيد.

از سوی ديگر، نگارش اين اثر علمی، در ميان مسلمانان، پشتوانه ای نظری برای مشروطه محسوب می شود، به گونه ای كه شخصيتی چون شهيد مرتضی مطهری، فارغ از ماجرای مشروطه، در باره جايگاه اين اثر می نويسد:

انصاف اين است كه تفسير دقيق، از توحيد عملی، اجتماعی و سياسی اسلام را هيچ كس به خوبی علامه بزرگ و مجتهد سترگ، ميرزا محمدحسين نائينی - قدس سره - توأم با استدلال ها و استشهادهای متقن، از قرآن و نهج البلاغه، در كتاب ذی قيمت تنبيه الامه و تنزيه المله بيان نكرده است.(19)

سرنوشت ناگوار مشروطه در ايران، كه به حاكميت استبداد خاندان پهلوی انجاميد و حوزه و روحانيت و رهبران مشروطه را نااميد ساخت، از ارزش و اهميت اين اثر علمی نمی كاهد.

هر چند نائينی با مشاهده سرنوشت مشروطه، از اين كه كتابش پشتوانه چنان نظامی باشد و مورد سوء استفاده قدرت طلبان و فرصت طلبان قرار گيرد، ابا داشت و ناراحتی خود را از نشر كتابش در آن شرايط، پنهان نمی كرد، در عين حال، سرنوشت مشروطه سبب نشد كه نائينی از عرصه های سياسی كناره گيری كند؛ زيرا شخصيتی چون او نمی توانست در باره سرنوشت اسلام و مسلمانان بی تفاوت باشد.

وی در ماجرای هجوم روسيه به شمال ايران، در سال 1330 قمری، در كنار علمای نجف، به رهبری مازندرانی، برای حركت به سوی ايران آماده شد(20)؛ و چنان كه در قضيه جنگ جهانی اول و اعلان جهاد بر ضد انگليس، در عراق، در سال 1333 نيز در زمره علمايی قرار گرفت كه در جبهه و جهاد حضور جدی داشتند.(21)

پس از به قدرت رسيدن ملك فيصل، توسط انگليسی ها، و تشكيل كابينه و اعلان انتخابات عمومی برای ايجاد مجلس مؤسسان، نائينی هم گام با علمای ديگر، با آن به مخالفت برخاست و شركت در انتخابات را تحريم كرد.

فيصل و حاميان خارجی او، كه برگزاری انتخابات را در چنين وضعيتی ناممكن می دانستند، به زور متوسل شده و شيخ محمد خالصی زاده و سيد محمد صدر را به ايران و پس از مدتی، در سال 1341 شيخ مهدی خالصی را، كه رهبری اين حركت را بر عهده داشت، به حجاز تبعيد كردند.

سيد ابوالحسن اصفهانی و محمدحسين نائينی به همراه گروهی از علما با اعتراض به تبعيد خالصی، به سوی ايران حركت كرده و در واقع، به ايران تبعيد شدند.(22)

آيت اللَّه شيخ عبدالكريم حائری، مؤسس حوزه علميه قم، استقبال گرمی از علمای نجف به عمل آورد. سپس درس خود را تعطيل كرده و از شاگردان خود خواست تا در درس نائينی حاضر شوند.

اقامت علما در ايران، يك سال به طول انجاميد. سرانجام، هيئتی از عراق به ايران آمده و خواستار بازگشت ايشان به عراق شد.(23)

نائينی در دفاع از كيان مرجعيت و روحانيت نيز حساسيت نشان می داد و در اين راه، از هيچ كوششی دريغ نمی ورزيد.

در ماجرای اهانت عده ای از اراذل و اوباش، به تحريك بعضی از جريانات سياسی، به روحانی جليل القدر و رهبر نهضت تنباكو در داخل كشور، ميرزا حسن آشتيانی و عزيمت آن بزرگوار به مشهد مقدس، برای اعتراض، نائينی در نجف با تلاشی درخور تحسين، نامه ای را در محكوم كردن اين حركت زشت، به امضای چهار تن از مراجع بنام حوزه، يعنی شيخ محمدحسن ممقانی، سيد اسماعيل صدر، شيخ محمد طه نجف و آخوند ملا محمد كاظم خراسانی رساند و نامه ای نيز به آشتيانی، در مشهد نوشته و از او دلجويی كرد.(24)

باری، نائينی پس از بازگشت به عراق، در سال 1342 قمری، بيش ترين وقت خود را صرف تدريس و رسيدگی به مراجعات مردم، در منصب مرجعيت كرد. هر چند با حضور علمای ديگری، چون سيد ابوالحسن اصفهانی، مرجعيت عام نيافت، اما به لحاظ موقعيت علمی و زهد و تقوا، مورد توجه عام و خاص بود.

ايشان سرانجام، پس از هشتاد سال عمر پرثمر، در 26 جمادی الاولی 1355 وفات يافت و در صحن حرم امام علی(ع) به خاك سپرده شد.

آثار و تأليفات

علامه نائينی آثار و تأليفات فراوانی را از خود به جا نهاد، كه برخی به قلم او و برخی ديگر محصول سال ها تدريس او است و به قلم شاگردانش به رشته تحرير در آمده است. اين آثار، به روايت اثر ماندگار، اعيان الشيعه، عبارتند از:

1. وسيله النجاة (رساله عمليه)
2. حواشی علی العروةالوثقی
3. رسالةالصلوة فی اللباس المشكوك
4. رسالة فی نفی الضرر 5. رسالة فی التعبدی و التوصلی
6. رسالة فی احكام الخلل فی الصلوة
7. تنبيه الامة و تنزيه الملّة
8. اجوبة مسائل المستفتين مؤلف معجم المؤلفين العراقيين آثار ديگری را نيز برای نائينی بر شمرده، كه عبارتند از:
9. رسالة فی مسائل الحج و مناسكه
10. مناسك حج (به زبان فارسی)
 افزون بر آن، آثار ذيل را نيز می توان در زمره تأليفات وی به شمار آورد:
11. حواشی بر كتاب الارث (نوشته ملا هاشم خراسانی)(25)
12. حواشی بر رساله سؤال و جواب (نوشته ميرزا محمدتقی شيرازی)(26)

شاگردان علامه نائينی، بعضی از مباحث درس خارج فقه و اصول او را نيز به رشته تحرير در آورده اند كه از جمله آن ها موارد ذيل را می توان نام برد:

 1. منيةالطالب فی شرح المكاسب (از موسی خوانساری نجفی)
 2. كتاب الصلوة (از شيخ محمدعلی كاظمی خراسانی)
 3. المكاسب و البيع (از شيخ محمدتقی آملی)
 4. اجود التقريرات (از سيد ابوالقاسم موسوی خوئی)
 5. فوائدالاصول (از شيخ محمدعلی كاظمی خراسانی)

از اثر ديگری به نام ملاحظ النوريه فی مواعظ الحضورية نيز نام برده شده، كه البته نكاتی جمع آوری شده از درس اخلاق ايشان است؛ ولی ما تا كنون بدان دست نيافته ايم.

تنبيه الامة و تنزيه الملّة

مهم ترين اثر ميرزای نائينی، كه شهرت اجتماعی - سياسی وی مرهون نگارش اين اثر ارزشمند است، تنبيه الامه و تنزيه المله می باشد.

البته برخی نام اين اثر را تنبيه الامة و تنزيه الملة فی لزوم مشروطية الدولة المنتخبة لتقليل الظلم علی افراد الامه و ترقية المجتمع ثبت كرده اند؛ ولی در هيچ يك از چاپ های سه گانه اين كتاب(27)، چنين نامی به چشم نمی خورد، بلكه خود مؤلف محقق، تصريح كرده است كه «چون وضع رساله برای تنبيه است، به ضروريات شريعت و تنزيه ملت از اين زندقه و الحاد و بدعت است، لهذا نامش را تنبيه الامه و تنزيه المله و مقاصدش را در طی يك مقدمه و ... ايراد می نماييم.»

اين اثر، كه به قلم فقيهانه فقيهی سترگ، چون علامه نائينی، در پنجاه سالگی، كه به تدريس فقه و اصول در حوزه نجف اشتغال داشت و حوزه درسش محل اجتماع صدها تن از برجستگان حوزه بود، نگارش يافته، به علت تخصصی بودن كتاب و دشواری دركش و نيز به علت تفسيرهای مختلف، همواره در محافل سياسی مورد بحث و اختلاف بوده است.

چنان كه در مقدمه اشاره شد برای دفاع از اصول و مبانی فكری نائينی، كه در اين كتاب و ديگر كتاب های فقهی اش ثبت شده، و به منظور پاسخگويی به تفسيرهای ناصواب از نوشته های او و نماياندن نسبت های ناروايی كه به او داده شده، آن را موضوع يك پژوهش قرار داديم.

پيش از ورود به مطالب اصلی در مقدمه ای به بررسی دو موضوع می پردازيم:

الف . فلسفه نگارش تنبيه الامه

به دنبال نهضت مشروطه خواهی در ايران و پذيرش ناگزير آن از سوی مظفرالدين شاه قاجار و اعلان رسمی آن در سال 1324 قمری، مجلس شورای ملی تشكيل شد.

به ميدان آمدن آزادی خواهان غرب گرا و مطرح شدن مفاهيم نو و برگرفته از مكاتب سياسی غرب از سوی آنان، كه بسياری از آن ها با آموزه های دينی ناسازگار می نمود، موجب شد كه بسياری از رهبران مذهبی مشروطه، در تهران و شهرهای بزرگ و پيروان و علاقه مندان آنان، به شرايط جديد، با ديده ترديد بنگرند و به تدريج به مخالفت برخيزند.

مطرح شدن مقولاتی چون: آزادی و مساوات به معنای غربی آن، در قانون اساسی و عملكرد مطبوعات، انجمن ها و احزاب نوظهور بر اين اساس، شكستن حريم ها و حرمت ها، زير سؤال بردن احكام و قوانين دينی، شخصيت های موجهی را، چون شيخ فضل اللَّه نوری، مجتهد درجه اول تهران، ميرزا ابوالحسن انگجی و حاج ميرزا حسن مجتهد، علمای طراز اول تبريز، سيد محمدجعفر شيرازی، شيخ سلمان مازندرانی، شيخ ابوالقاسم مدرس مازندرانی، محمدحسين مازندرانی، محمدباقر مدرس اصفهانی و ده ها تن ديگر، از نهضت جدا كرد.(28)

عملكرد افراطی طيف گسترده ای از روشن فكران غرب گرا از يك سو و سوء استفاده دربار، از سوی ديگر، مان آن شد كه رهبران مذهبی و شخصيت های سياسی معتدل مشروطه خواه، با رهبران مذهبی مشروعه خواه به تفاهم برسند.

از اين وضعيت، دربار قاجار، بيش ترين استفاده را كرده و به مدت يك سال مجلس را تعطيل و مشروطه خواهان را سركوب و بار ديگر، استبداد را بر مملكت حاكم ساخت تا آن كه با هدايت علمای نجف و مقاومت مردم تبريز، دوباره مشروطه خواهان پيروز شده و زمام امور را به دست گرفتند و هم درباريان را سركوب كردند و هم مشروعه خواهان را از صحنه خارج ساختند.

در دوره اول مشروطه و در دوران حاكميت استبداد صغير و پس از آن، در دوره دوم مشروطه، ده ها رساله و جزوه از سوی علمای مشروطه خواه، در تشريح نظام سياسی مشروطه و هماهنگی آن با شريعت نوشته شد.

ظاهراً نخستين رساله، در شعبان 1324 قمری به نام سؤال و جواب در فوايد مجلس به رشته تحرير در آمد. پس از آن، رساله های متعددی، هم چون احياءالملة (جمادی الاول 1325)، بيان معنی سلطنت مشروطه و فوائدها (شوال 1325)، سؤال هايی داير بر مشروطيت (دوره اول مشروطه)، قانون مشروطه مشروعه (1325)، رساله قانون در اتحاد دولت و ملت (محرم 1326) و اللئالی المربوطه فی وجوب المشروطه (پايان يافته در 1326) پيش از پيروزی دوباره مشروطه خواهان نگاشته شد.(29)

متقابلاً پس از بروز اختلاف، عالمان مشروعه خواه، كتاب های فراوانی را مانند كشف المراد من المشروطة و الاستبداد، حرمت مشروطه و تذكرةالغافل و ارشادالجاهل نوشته و منتشر ساختند. رساله ها و نوشته های شيخ فضل اللَّه نوری، هم به لحاظ مقام و موقعيت علمی وی و هم از نظر استدلال، تأثير فراوانی به جا نهاد.

شيخ محمدحسين نائينی، در حوزه نجف و از فضلای بنام آن عصر، كه طرفِ مشورت رهبران نجف بوده و حتی اعلاميه های ايشان را می نگاشت، به فكر تأليف رساله ای مستدل، در دفاع از مشروطه افتاد و همان طور كه خود در مقدمه تنبيه الامه يادآوری می كند، آن را با هدف «آگاه ساختن مردم از ضروريات شريعت و پاك كردن شريعت از لوث الحاد و بدعت» نگاشت.

از نظر او، مشروط بودن حكومت، بر خلاف مطلقه بودن آن، كه مدعای سلاطين قاجار بود، از ضروريات اسلام شمرده می شود. او از يك سو، به دفاع از مفاهيم جديدی پرداخت كه در مشروطه مطرح شد، مفاهيمی كه او آن ها را با ترازوی شريعت، ارزيابی و تفسير می كرد، و از سوی ديگر، به شبهات مشروعه خواهان، كه به نظر او مفاهيم يادشده را به صورتی تحريف شده، در جامعه مطرح می كردند، پاسخ داد.

ناگفته نماند كه اين فضای غبارآلود و سراسر اختلاف و بدبينی، غير از ايران، در عراق، به ويژه نجف و كربلا نيز حاكم بود. مخالفت سيدمحمد كاظم يزدی، از مراجع طراز اول نجف، با مشروطه به علت بی اعتمادی اش به مشروطه خواهان و عدم همراهی اش با رهبران نجف، از مسائل مهم آن زمان به شمار می آمد. نائينی در چنين فضايی به نگارش اين كتاب دست زد.

ب . سرنوشت تنبيه الامه

معروف است كه مؤلف كتاب، پس از مدتی، از مشروطه مأيوس شد و دستور جمع آوری نسخه های كتابش را داد.(30) در اين زمينه، سخنان مختلفی گفته شده است.

بعضی از تحليل گران، يكی از عوارض شهادت شيخ فضل اللَّه نوری را «نفی نگارش تنبيه الامه و طرد آن» شمرده اند.(31)

برخی نويسندگان، بدون ارائه هيچ گونه شاهدی ادعا كرده اند كه «نائينی تحت شرايط و عوارض بعدی، مسودّه های تنبيه الامة را در رود فرات ريخت يا در آتش سوخت.»!(32) برخی ديگر مدعی شده اند كه «چون مؤلف، اين كتاب را با مقام و موقعيت خود، در عرصه مرجعيت منافی ديد، اقدام به جمع آوری آن نمود.»(33)

برخی ديگر اظهار داشته اند كه «... نائينی احساس كرد با وجود اين كتاب، دشمنان او، كه مخالفان مشروطه بودند، او را زعيم سياسی می شمارند نه زعيم دينی.»(34) برخی ديگر نيز جمع آوری اين كتاب را به دشمنان مشروطه نسبت داده اند.

 هيچ يك از اظهارات يادشده، به دليل فقدان مستند كافی، قابل اعتماد نيست. در اين باره، تنها چند نكته را يادآور می شويم:

1. اقدام به جمع آوری كتاب، كه برخی علما و دانشمندان و تاريخ نگاران مطرح كرده اند، هر چند جزئياتش قابل اطمينان نيست، اما اصل آن، دور از انتظار نبوده و گويای نكاتی چند است: اولاً نشانه ذكاوت و هوشياری نويسنده فقيه و وارسته آن است.

با سرنوشتی كه مشروطه پيدا كرد و علما و روحانيان و نيروهای مذهبی از صحنه خارج شدند و استبدادپيشگانِ مدعیِ مشروطه خواهی و خودباختگان فرهنگ بيگانه، ميدان دار گشتند، نائينی حق داشت كتابش را، كه در دفاع از نظام مشروطه نوشته شده بود، جمع آوری كند تا وسيله بهره برداری برای آنان نباشد و قدرت طلبان و آزادی خواهان شيفته غرب، با استناد به آثاری از اين قبيل، مستظهر به حمايت علما نباشند.

اندكی پس از انتشار كتاب او، شيخ فضل اللَّه نوری، از رهبران نخستين مشروطه بر سرِ دار رفت(35) و اين واقعه، علی رغم تلاش نائينی برای جلوگيری از وقوع آن، رخ داد و يأس و دل سردی از نظام مشروطه، بر بسياری از شخصيت ها و مردم حاكم شد. در چنين شرايطی، جمع آوری نسخه های اين كتاب، توسط مؤلف، دور از انتظار نيست.

ثانياً، اين كتاب، با انگيزه دفاع از نظام مشروطه و پاسخ به شبهات مخالفان مشروطه نگاشته شد، در حالی كه پس از شهادت شيخ فضل اللَّه نوری و خروج مخالفان مشروطه از صحنه و يكه تازی مشروطه خواهان غرب زده، اين كتاب، ديگر پاسخ گو نبوده و عملاً بخش مهمی از آن، بدون موضوع شده بود.(36)

اينك اثری نياز بود كه از مشروطه مورد نظرِ رهبران مذهبی مشروطه، در برابر مشروطه مورد نظرِ غربزدگان دفاع كند و پاسخگوی تفكرات آنان باشد. در شرايط جديد، علما در مصاف با نوانديشانی بودند كه برای شريعت، در عرصه اجتماع و سياست، كم ترين نقش و حقّی قائل نبودند.

ثالثاً، نشر برخی از بخش های اين كتاب، كه در پاسخ به شبهات مشروعه خواهان، حاوی تعابير تندی بود، هم چنين تدابير مورد نظر آنان را در نظام مشروطه، غير لازم خوانده بود،(37) در شرايط جديد و با وضعيتی كه همه علما، اعم از مشروعه خواه و مشروطه خواه، پيدا كرده بودند، به مصلحت نبود و بی ترديد، برای كوبيدن طيف گسترده ای از علما می توانست مورد سوء استفاده قرار گيرد.

2. برخی از انگيزه هايی كه برای جمع آوری اين كتاب، به مؤلف آن نسبت داده شده، هرگز با مقام و منزلت معنوی نائينی سازگار نبوده و نشانه ناآگاهی نويسندگان و گويندگان آن ها از شخصيت والای اخلاقی و وارستگی مؤلف، از زخارف دنيا است. افزون بر آن كه «رجل سياسی» بودن در آن مقطع، با مرجعيت تنافی نداشت. نائينی كسی نبود كه با چنين بهانه هايی، اقدام به جمع آوری كتاب كند.

3. هر چند در آن مقطع، نشر اين كتاب، به علت عوارض منفی، به مصلحت نبود و مؤلف محقق آن، صلاح را در جمع آوری نسخه های آن ديد، اما اين امر به معنای متروك نهادن اين اثر نفيس، در تاريخ فقه و فلسفه سياسی شيعه نيست.

اين اثر، در شرايطی جديد و فضايی سنگين از استبداد رژيم پهلوی، به همت و تدبير آيت اللَّه سيد محمود طالقانی منتشر شده و مفيد افتاد. امروز نيز اگر اقدام به نشر آن شود يا موضوع و محور تحقيق و پژوهش قرار گيرد، هيچ گونه منافاتی با نظر مؤلف آن، مبنی بر جمع آوری نسخه های آن در شرايط خاص آن روز ندارد، مشروط بر آن كه از نگاه منفعت طلبانه و سودجويانه به اين اثر نفيس، به نفع جريانات مختلف سياسی، پرهيز شود.

ج. منابع نگارش تنبيه الامه

بدون شك، نائينی هنگام نگارش تنبيه الامه، كه بيش از پنج دهه از عمرش سپری شده بود، در علوم مختلف، صاحب نظر بود. او افزون بر تخصص اصلی اش در فقه و اصول، دستی در حكمت، كلام، رياضيات، اخلاق و عرفان نيز داشت.

تحصيل او در محضر جهانگيرخان قشقايی، دوستی اش با سيد جمال الدين اسدآبادی، انس و الفت او با مولی حسين قلی همدانی و سيد احمد كربلايی، كه از ناموران حكمت و عرفان در عصر خويش بودند، گواه روشنی بر آشنايی او با حكمت و عرفان است.

گرچه آثار و تأليفات وی در حوزه فقه و اصول است و تأليفی مستقل در حكمت و عرفان از او نقل نشده، اما او فقيهی آشنا به مبانی حكمی و عرفانی بود؛ چه اين كه فقيهی آگاه به زمان و مقتضيات عصر و فعال در عرصه سياست و اجتماع بود.

 مجموعه ويژگی های شخصيت نائينی، در اثر معروف او، تنبيه الامه و تنزيه الملّه نمايان است. او از يك سو به علت آشنايی با قرآن، در جای جای كتابش، برای نشان دادن توحيد اجتماعی اسلام، ماهيت رفتارهای مستبدانه مستكبران تاريخ و پيشينه استبداد دينی در تاريخ ملل گذشته و نيز مقولاتی چون شورا، به آيات قرآن استناد می جويد؛(38)

چه اين كه با آگاهی از تاريخ اسلام، در عرصه حكومت و مملكت داری، شورايی بودن حكومت اسلامی، محدود بودن آن به رعايت مصالح مردم، برخورداری مردم از حقوق و آزادی های اجتماعی و نيز نظارت بر حكومت و مراقبت از رفتار دولت مردان را از سيره پيامبر اسلام(ص) و امام علی(ع) در دوران حكومتشان استفاده می كند؛ چنان كه بارها به سخنان پيامبر و امام علی(ع)، در نهج البلاغه و ديگر پيشوايان معصوم عليهم السلام استناد می جويد.(39)

از سوی ديگر، با آگاهی از مبانی حكمت عملی و پيشينه وظايف سلطنت، در ايران و روم قديم، سيره حكما را نيز در اين زمينه، مورد اشاره قرار می دهد.

مؤلف محقق تنبيه الامه به اين مقدار بسنده نكرده و آن چه را از حكمای مغرب زمين، در باره تحول سلطنت های استبدادی، به حكومت های شورايی می داند، برای پيش برد ديدگاه خويش مطرح می كند و پيشرفت آنان را در زمينه های مختلف اجتماعی و علمی نيز محصول همين تحول می شمارد، گرچه خاستگاه اصلی تحول ديدگاه و وضعيت آنان را در عرصه های يادشده، اسلام و تاريخ مسلمانان می داند.

وی معتقد است كه اصول و مبانی مكاتب سياسی روز دنيا، مانند آزادی، مساوات و مشورت، برگرفته از مكتب حيات بخش اسلام است و مطرح شدن دوباره آن، در ميان مسلمانان را «هذه بضاعتنا ردّت الينا» تعبير می كند.

بدون ترديد، چنين قضاوتی بدون آگاهی از مبانی فكری مكاتب سياسی عصر او امكان پذير نيست. او به اصول و مبانی اجتماعی و سياسی مشتركی می انديشيد كه در جوامع اسلامی نيز می تواند بدان توجه و عمل شود، بدون آن كه كم ترين آسيبی به مبانی دينی وارد شود، گرچه عده ای به اين نوع نگاه او به مكاتب سياسی غرب، كه مقولانی چون آزادی، مساوات و مشورت را از اسلام گرفته اند، به ديده ترديد نگريسته و آن را نشانه نگاه عاری از عمق نائينی به اصول و مبانی آن مكاتب دانسته اند كه تفاوت های ريشه ای با مبانی دينی دارد.

منبع ديگری كه نائينی به آن توجه كرده، آثاری هم چون طبايع الاستبداد عبدالرحمن كواكبی است كه به بحث در باره استبداد سياسی و استبداد دينی و تفكيك ميان آن ها پرداخته است. او از اين كه دانشمندی ميان اين دو نوع استبداد، عوامل آن ها و راه های مقابله با آن ها تفاوت قائل شده، خرسند است و آن را می ستايد؛

اما اين به معنای تقليد او از كواكبی در تنبيه الامه و حتی بحث استبداد سياسی و استبداد دينی نيست؛ زيرا موضوعی كه نائينی در اين كتاب پی گيری می كند، فراتر از موضوع كتاب كواكبی است. به تعبير متفكر شهيد، مطهری، نائينی «توحيد اجتماعی اسلام» را در اثر نفيس خود ترسيم می كند؛ چنان كه در بحث استبداد دينی، نائينی با آگاهی از تاريخ اسلام و مسلمانان، مبدأ تحول حكومت از ولايتی به استبدادی را در ميان امت اسلام، دودمان بنی اميه می داند و شواهدی نيز برای آن نقل می كند، در حالی كه در اثر كواكبی، به اين مهم توجه نشده و تنها برای نشان دادن روش صحيح حكومت، به سيره خلفای راشدين و بعضی از خلفا، مانند عمر بن عبدالعزيز و مهتدی عباسی اشاره شده است.(40)

عمقی كه در اثر نائينی، حتی در بحث استبداد سياسی و دينی به چشم می خورد، قابل مقايسه با اثر كواكبی نيست. بديهی است نگاه شخصيتی چون نائينی، كه با سرمايه گران بهای علمی، در ابعاد مختلف فقهی، قرآنی، فلسفی، تاريخی، اجتماعی و سياسی، به نگارش اين اثر دست يازيده، به مقوله «تحديد سلطنت» و «مهار استبداد» بسيار عميق تر از نگاه شخصی چون كواكبی باشد، هر چند او با توجه كردن به محصولات فكری ديگران، بر غنای اثر خود افزوده است.

استفاده از آثار ديگران، غباری بر ارزش تنبيه الامة و منزلت علمی مؤلف آن نمی نشاند. يكی از محققان انديشه سياسی، در باره اين دو اثر می نويسد:

رساله تنبيه الامه و تنزيه المله، نوشته حاج ميرزا حسين نائينی، معروف به ميرزای نائينی، از مراجع تقليد شيعه، كه از نوشته های معدود مربوط به دوره انقلاب مشروطه ايران، در توجيه نظام مشروطيت از ديدگاه مذهب شيعه است، رساله ای بسيار بديع تر و منظم تر از طبايع الاستبداد است، اگر چه به سبب پيچيدگی شيوه نگارش و روش استدلال، بدان پايه، شهرت همگانی نداشته است.

يكی دو تن از ايران شناسان غربی در گفت و گو با نگارنده، مدعی شده اند كه مطالب تنبيه الامه از طبايع برگرفته شده است؛ ولی بررسی و مقابله دقيق دو كتاب، اين دعوا را تأييد نمی كند.(41)

 بعضی از نويسندگان معاصر، بر آنند كه نائينی در نگارش رساله خود، از خطابه ميرزا فضل علی آقا مولوی تبريزی، در اولين دوره مجلس شورای ملی بهره گرفته است(42)؛ ولی به نظر می رسد كه سخنان وی حاوی اطلاعات علمی خاصی نيست كه بر شخصيتی چون نائينی پوشيده بوده و لازم باشد كه آن ها را از خطابه او اخذ كند. ميرزا فضل علی در تشريح قوانين مصوب مجلس می گويد:
ما را حكم عزمی كه مقابل و ضد حكم شرعی باشد، در مملكت نخواهد بود.

وی در ادامه می افزايد:

 قوانينی كه به رأی مجلس مقنّن گذاشته شود، دو قسم خواهند بود: اول راجع به اموری كه شرعاً به طور كليت، امر به آن ها شده و تعيين خصوصياتش منوط به نظر عقلای هر عصر و مقتضيات اعصار است. دوم اموری كه بالاصاله مباح است؛ ليكن برای حفظ نظام، كه واجب بر همه مسلمين است، لابد بايد التزام به فعل يا ترك آن ها بشود. در اين موارد، وضع قانون دلالت دارد بر تعيين مصاديق برای واجبات شرعيه، به حسب اقتضای زمان.

سپس دريافت ماليات و معاهدات بين دولت ها را خلاف شرع ندانسته و در عين حال، يادآور می شود:

اگر بعضی مواد و اجرای احكام شرعيه اوليه، متعذر شود، مِن باب «الضرورات تبيح المحظورات» با تصويب علما، احكام ثانويه بدل آن ها می شود.(43)

در نوشته گزارش گر رسمی سفارت انگليس در تهران، پس از نقل مطالب يادشده، جمله ای به ميرزا فضل علی نسبت داده شده كه با نگاه نائينی به شأن و جايگاه مجلس و مصوبات آن منافات دارد. گزارش گر می نويسد:

 سخنران سرانجام، چنين نتيجه گيری كرد كه قانونی كه از رأی مجلس می گذرد، به هيچ روی نيازی ندارد كه به تصويب هيأتی ديگر برسد.(44)

ظاهراً آن طور كه عبدالهادی حائری برداشت كرده، مقصود، «هيئت نظارت مجتهدين» است كه در اصل دوم متمم قانون اساسی، پيش بينی شده بود. از اين رو، اگر واقعاً او از تقسيم قوانين، به شيوه يادشده، چنين نتيجه ای گرفته باشد، با آن چه نائينی در اثر خويش، تحت عنوان «نظارت مجتهدان بر مصوبات مجلس»، از راه حضور در جمع منتخبان مردم يا اذن دادن به آنان، بر آن تأكيده كرده، به كلی منافات دارد و تأثيرپذيری نائينی در اثر خويش، از خطابه نماينده يادشده در مجلس بعيد می نمايد.

پی نوشت ها:

1) تاريخ ولادت او را به سال 1273 و 1277 نيز ثبت كرده اند. (ر.ك: سيدمحسن امين، اعيان الشيعه، ج 6، ص 54؛ مجله حوزه، ش 76 - 77، ص 31؛ شيخ آقابزرگ تهرانی، نقباءالبشر،

ج 2، ص 593؛ سيدعبدالهادی حائری، تشيع و مشروطيت، ص 153)؛ ولی ما با با استناد به دست خطی از پدر او، به تاريخ 1276 اطمينان بيش تری پيدا كرديم. (ر.ك: مجله حوزه، ش 76 - 77، ص 406).
2) سيدمحسن امين، اعيان الشيعه، ج 6، ص 54 - 55.
3) حماسه فتوا»، ويژه نامه روزنامه جمهوری اسلامی به مناسبت سده وفات ميرزای شيرازی، سال 1370، مصاحبه با آيت اللَّه سيدرضی شيرازی.
4) شيخ آقابزرگ تهرانی، نقباءالبشر، ج 2، ص 593.
5) همان، ص 594.
6) اعيان الشيعه، ج 6، ص 55.
7) همان؛ نقباءالبشر، ج 2، ص 593.
8) ملاعلی خيابانی تبريزی، علما معاصرين، ص 401 - 402 (نائينی در اجازه اجتهاد و نقل حديثی كه به شيخ حسين تبريزی شنب غازانی، يكی از شاگردانش نگاشته، آورده است: «و لقد اجزت له فی تدريس الفقه و الاصول و ان يروی علی جميع ما صحّت لی روايته من مصنّفات اصحابنا و ما واردة عن غيرنا بحقّ اجازتی عن العالمين العَلَمين و الحجتين الآيتين فقيهی عصرهما وحيدی دهرهما الحاج ميرزا حسين الطهرانی النجفی نجل المرحوم الميرزا خليل و الشيخ محمد طه نجف - قدس سرهما - باسانيدهما الكثيرة المنتهية الی ارباب الجوامع العظام و الكتب و الاصول و منهم الی اهل بيت النبوّة و مهبط الوحی و معدن العصمة - صلوات اللَّه عليهم اجمعين»).
9) اعيان الشيعه، ج 6، ص 54.
10) محمدعلی مدرس تبريزی، ريحانةالادب، ج 4، ص 162.
11) نقباءالبشر، ج 2، ص 593.
12) ر.ك: مجله حوزه، ش 76 - 77، ص 26 - 87؛ شيخ جعفر الشيخ باقر آل محبوبه، ماضی النجف و حاضرها، ج 3، ص 364.
13) مجله حوزه، ش 30، ص 40، مصاحبه با آيت اللَّه نجفی همدانی.
14) همان، ص 35 (آيت اللَّه نجفی همدانی از قول پدرشان، كه شاگرد نائينی بوده، نقل كرده است).
15) همان.
16) همان.
17) آيت اللَّه سيدرضی شيرازی، حماسه فتوا.
18) شيخ حسن اصفهانی كربلايی، تاريخ دخانيه، به كوشش رسول جعفريان (در مقدمه اين كتاب، از قول آيت اللَّه سيدمحمد حسينی همدانی، داماد ميرزای نائينی نقل شده است).
19) مرتضی مطهری، نهضت های اسلامی در صد سال اخير، ص 42.
20) سيدحسن شبّر، تاريخ العراق السياسی المعاصر، ج 2، ص 125.
21) عبدالهادی حائری، تشيع و مشروطيت، ص 156.
22) همان، ص 175 - 178؛ سيد عبدالحجت بلاغی، تاريخ نائين، ص 188.
23) حسين مكی، تاريخ بيست ساله ايران، ج 2، ص 347؛ تاريخ نائين، ص 188.
24) مجله كيهان انديشه، ش 61، ص 150 - 152، «دو نامه تاريخی منتشر نشده»، به كوشش محمدرضا انصاری قمی.
25) نائينی در سال 1344 قمری، در باره اين كتاب می نويسد: «... و بعد، مخفی نماند رساله شريفه ميراثيّه و هم چنين رساله شريفه نفقات و رساله ثالثه راجعه به معرفت وقت و قبله، از تأليفات جناب مستطاب، عمدةالافاضل العظام، ثقةالاسلام، الثقة العدل الزكیّ، ابی المفاخر و المكارم، الحاج ملا هاشم الخراسانی (دامت تأييداته و تسديداته - در حسن ترتيب وجودت تهذيب و تفريح فروع، ممتاز و كاشف از كمال اطلاع و تتبع و حسن سليقه آن جناب است - فللَّه تعالی درّه و عليه سبحانه اجره - و عمل به آن ها با حواشی كه احقر افزوده، صحيح و عامل به آن، مأجور و مثاب است» و در ادامه، نائينی به مؤلف كتاب، اجازه تصدی امور حسبيه را می دهد.
26) حواشی نائينی به همراه حواشی حاج شيخ عبدالكريم حائری يزدی، سيد ابوالحسن اصفهانی و سيد محمد فيروزآبادی، همراه با متن رساله سؤال و جواب، در سال 1342 قمری، در اصفهان به زيور چاپ آراسته شده است.
27) اين كتاب، در سال نگارش، اولين بار در سال 1327 قمری، در بغداد، بار دوم در سال 1328 قمری، در تهران و سومين بار، در سال 1334 شمسی با مقدمه و توضيحات آيت اللَّه سيد محمود طالقانی در تهران به چاپ رسيده است. در سال 1380 شمسی نيز به همت آقای سيد حميدرضا محمدزاده حسينی، همراه با ذكر منابع و توضيحات، از سوی انتشارات اميركبير به چاپ رسيده است. اخيراً نيز با تصحيح و تحقيق و مقابله نسخ چاپی، با مقدمه و توضيحاتی در پاورقی و ذكر منابع، توسط نويسنده اين پژوهش از سوی مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامی به چاپ رسيده است.
28) ر.ك: احمد كسروی، تاريخ مشروطه ايران، ج 1؛ مهدی ملك زاده، تاريخ انقلاب مشروطيت ايران، ج 2، ص 926-893.
29) ر.ك: محمد تركمان، رسائل مشروطيت.
30) سيدمحسن امين، اعيان الشيعه، ج 6، ص 55؛ محمد حرزالدين، معارف الرجال، ج 1، ص 287.
31) حامد الگار، دين و دولت در ايران، نقش علما در دوره قاجار، ترجمه ابوالقاسم سرّی، ص 379.
32) حسن شايگان، مجله فرهنگ و توسعه، ش 29 - 30، مقاله «مليت، حريت، عدالت، مدنيت».
33) عبدالهادی حائری، تشيع و مشروطيت، ص 220.
34) علی خاقانی، شعراء العزیّ، ج 4، ص 301.
35) نگارش تنبيه الامه در ربيع الاول سال 1327 قمری به پايان رسيد و در همان سال، در بغداد چاپ شد و شيخ فضل اللَّه نوری در سيزدهم رجب همين سال، در تهران به شهادت رسيد (ر.ك: ناظم الاسلام كرمانی، تاريخ بيداری ايرانيان، ج 2، ص 535).
36) ر.ك: موسی، نجفی، تأملات سياسی در تاريخ تفكر اسلامی، ج 5ص 46.
37) تنبيه الامه، ص 119.
38) نائينی در تنبيه الامه، در مباحث مختلف، بيش از چهل بار به آيات قرآن استناد كرده است.
39) بيش از سی بار، در مباحث مختلف، از سخنان معصومين(ع) بهره جسته است.
40) عبدالرحمن، كواكبی، طبايع الاستبداد، ترجمه عبدالحسين ميرزای قاجار، نقد و تصحيح محمدجواد صاحبی، ص 55.
41) حميد، عنايت، سيری در انديشه سياسی عرب، ص 174.
42) فريدون، آدميت، انديشه های طالبوف تبريزی، ص 5، پاورقی.
43) فريدون، آدميت، ايدئولوژی نهضت مشروطيت، ج 1، ص 415.
44) تشيع و مشروطيت، ص 296.

 

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
محتوای بیشتر در این بخش: « مقدمه محقق پيشگفتار »

پیام هفته

مصرف کردن بدون تولید
آیه شریفه : وَ لَنُذيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ ... (سوره مبارکه سجده ، آیه 21)ترجمه : و ما به جز عذاب بزرگتر (در قیامت) از عذاب این دنیا نیز به آنان می چشانیم ...روایت : قال أبي جعفر ( ع ): ... و لله عز و جل عباد ملاعين مناكير ، لا يعيشون و لا يعيش الناس في أكنافهم و هم في عباده بمنزله الجراد لا يقعون على شيء إلا أتوا عليه .  (اصول کافی ، ج 8 ، ص 248 )ترجمه : امام باقر(ع) مي‌فرمايد: ... و خداوند بدگانی نفرین شده و ناهنجار دارد که مردم از تلاش آنان بهره مند نمی شوند و ایشان در میان مردم مانند ملخ هستند که به هر جیز برسند آن را می خورند و نابود می کنند.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید