كارآمدى و شاخصه هاى آن در انديشه امام على(ع)

كارآمدى و شاخصه هاى آن در انديشه امام على(ع)

مقدمه

كارآمدى [1] و كارايى [2] از مباحث مهم در علوم متنوعى مانند مديريت، اقتصاد و سياست است. اين مفاهيم در علم مديريت از پيشينه قديمى ترى برخوردارند. به عنوان نمونه در مكتب مديريتى «تيلوژيسم»، و ينسلوتيلور در راستاى تعريف مديريت علمى، به تبيين مبحث كارايى و شاخصه هاى آن پرداخته شده است.[3]

 

در علم مديريت، «كارآمدی» در گرو كسب هدف های تعيين شده و رضايت خاطر كسانی است كه در راه رسيدن به اهداف نقش دارند. اما «كارايی» در به كارگيری و تخصيص منابع توليد، برای استفاده از منابع توليد و صرف حداقل هزينه و كم ترين ضايعات برای هر ميزان توليد است.

اين دو واژه در علم سياست معمولاً به گونه ايی درست يا نادرست، مترادف فرض شده و غالباً بيانگر قابليت و توانايی اداره هر كشور توسط مديران و كارگزاران شايسته آن و ايفای بهينه كارويژه های دولت و كسب حداكثر رضايتمندی مردم می باشد.

از دهه های گذشته و همراه با نضبح نظريه های توسعه، مبحث كارآمدی به عنوان مؤلفه ای مشروعيت زا و مؤثر در بقا، استحكام و رشد و ترقی نظام های سياسی و رافع خلل ها و بحران های سامانه ای (سيستميك) اهميتی روزافزون يافت و بررسی تعاملات اين مفهوم با مفاهيم مهمی مانند مشروعيت [4] در دستور كار انديشورانی مانند «ليپست»[5] قرارگرفت.

انديشوران «نظريه های كاركرد گرای ساختاری»[6] و حوزه «سياستگذاری عمومی»[7]، مفهوم كارآمدی و رابطه آن با «نظريه بحران»[8] و «نظريه سيستم ها» را مورد بحث قرار دادند كه ازجمله آنها می توان به «لوسين پای»[9]، «گابريل آلموند»[10]، «تالكوت پارسونز»[11]، «روبرت مرتون»[12] و «بينگهام پاول»[13] اشاره كرد. اين پژوهش های دامنه دار به دليل مواجه قطعی همه نظام های سياسی با درجاتی از ناكارآمدی و مخاطرات آن هم چنان ادامه دارد.

از آن جا كه كشور ما هم اكنون مواجه با معضلاتی در حوزه كار آمدی است و در بخش هايی از مديريت كشور با مخاطرات ناكارآمدی روبه رو هستيم،[14] در اين نوشتار قصد بر اين است كه مفهوم كارآمدی (اثر بخشی) و كارايی در نهج البلاغه و كلام امام علی(ع) موردبررسی قرار گيرد. كاوش ديدگاه های امام(ع) در حوزه مديريت و سياست در اين زمينه راهگشاست.

به همين خاطر ابتدا، مديريت و شاخصه های آن از منظر امام بررسی می شود و سپس سعی می گردد در بخش ديگر، مفهوم و واژه كارآمدی (اثر بخشی) وكارايی در نهج البلاغه جست وجو شود، آن گاه با توجه به اين كه بسياری از انديشوران معاصرهمچون «ليپست» كارايی و كارآمدی را عملكرد حقيقی و واقعی حكومت يا برآورده شدن كارويژه های اساسی حكومت توسط نظام تعريف كرده اند، كارويژه های اساسی حكومت و نحوه ايفای بهينه آنها در نهج البلاغه تبيين می شود. در بخش آخر، شاخصه های كارآمدی از ديد امام تشريح می گردد.

بخش اوّل مدخلی در باب مديريت در نهج البلاغه

مفهوم اداره يا به تعبير امروزی تر «مديريت» در كلمات و بيانات امام علی(ع) با واژه هايی مانند: تدبير، اِمْره، قدرت، سيد و سيادت، سياست و راعی به كار گرفته شده است. از سويی بسياری از انديشوران حوزه مطالعات مديريت در اسلام سعی نموده اند با استفاده از شواهد نهج البلاغه، پژوهش های مقايسه ای در مقارنه آرای اسلام و ساير مكاتب در اين زمينه انجام دهند.

بسياری از آنها از نامه 53 امام به مالك اشتر استفاده نموده اند و حقاً می توان اين عهدنامه را منشور اسلامی مديريت و حكومت در فراخنای تاريخ بشری به شمار آورد.[15]

در تأليفات متعددی، از رهنمودهای امام در نهج البلاغه و نيز سيره رفتاری حضرت استفاده شده و سيره نظری و عملی ايشان توسط نويسندگان «آداب السلطانيه» و متفكران سياسی اسلام مقايسه و تشريح شده است. از جمله مؤلف كتاب «الاداره و النظام الاداری عند الامام علی عليه السلام» ضمن مبادرت بدين عمل، نظريات مديريتی امام را با نظريات معاصر شرقی و غربی مطابقت داده است.

نگارنده معتقد است در نظر حضرت، مؤسسه اداری، جامعه كوچكی است كه در بردارنده تمامی مقدّمات اجتماعی است و «اداره» دستگاه منظمی است بدون آشوب و به هم ريختگی كه دارای اهداف عالی حياتی بوده و سازمانی انسانی و گروهی و هدفدار است.

وی صفات شايسته مدير از نظر امام علی(ع) را با ذكر مستندات مربوطه شامل: وقار، نرمخويی، سعه صدر، خويشتن داری، مدارا، گذشت، همه جانبه گری در صدور حكم، سخت كوشی، وقت شناسی، زير كی، آينده نگری، جلب رضايت مردم با تشويق و احسان و عدل و انصاف می داند، هم چنان كه امام در مقام امامت و مديريت عالی و در مرتبه ای بالاتر از كارگزاران و منشيان بايد دارای ويژگی های: دور انديشی، اعتبار نظر، عدالت، دانايی، آگاهی، اندرز و ارشاد، عدم دلبستگی به دنيا، پاسخگويی به امت، تأمين كننده خواسته ها، صلابت و متانت، خوش برخوردی، گراميداشت دين باوران، رسيدگی به نيازمندان و خداباوران عبادتگر باشد.[16]

در «نرم افزار دانشنامه جامع نهج البلاغه» كه حاوی صدها جلد شرح و ترجمه اين كتاب عظيم به زبان های زنده دنيا و به صورت تطبيقی است، شرايط مديريت از نظر امام علی(ع) با ذكر مستندات فراوانی به صورت زير ذكر شده است:

علم و قدرت، شناخت و ارزيابی حوزه مديريت، خودآگاهی، قناعت، سازماندهی، تقسيم كار، زمانمندكار، گزينش اصولی و علمی، انعطاف و رعايت مسائل روانی، بازرسی دقيق ونظارت دائمی، خيرانديشی، ارزيابی عادلانه و تشويق، احترام به علم و تجربه، انضباطوتقوا.[17]

در اثری ديگر اوصاف مسئولان و دولتمردان از ديد نهج البلاغه شامل تقوا، توكل، تواضع، انتقادپذيری، جاذبه و دافعه، سعه صدر، ساده زيستی، قاطعيت، عنايت به زيردستان، بينش و آگاهی شمرده شده است.[18]

امروزه با بررسی و مطالعات به عمل آمده ملاحظه شده است وظايف مدير در اسلام و نهج البلاغه با وظايفی كه طبق نظريه های جديد برای مدير بر شمرده شده است، مطابقت دارد. در همين راستا انديشوران اسلامی به شيوه مستند، ديدگاه های تخصصی امام(ع) را در حوزه ها و وظايف اصلی مديريت، از جمله: برنامه ريزی، هماهنگی، سازماندهی، رهبری و كنترل امور تشريح و مقايسه نموده اند.[19]

اما وظايف مديريت از منظر اسلام و مآلاً نهج البلاغه واجد مزيت های خاص است، از جمله اين وظايف كه به حق می توان آن را اساسی ترين وظيفه از اين ديدگاه دانست، احساس و پذيرش اين است كه انسان های موجود در يك مجموعه مديريت، دارای دو بُعد مادی و معنوی هستند و اهتمام به بُعد معنوی آنان نه تنها نبايد كم تر از بُعد مادی باشد، بلكه با توجه به هدف اعلای حيات همه انسان ها كه قرار گرفتن در جاذبيّت شعاع فروغ الهی است، بُعد معنوی با اهميت بيش تری بايد مورد اهتمام مديريت قرار گيرد، چنان كه هيچ تفاوتی در برخورداری از «حيات معقول» بين رؤسا و مرئوسين و حاكمان و حكومت شوندگان نبايد وجود داشته باشد.

از اين منظر كارگر به تعبير موهن تيلور، نه تنها تا حد يك «گوريل با هوش» تنزل نمی يابد بلكه امكان زندگی با كرامت با مراعات ابعاد مادی و معنوی برای وی مهيا می گردد. اين امر يكی از با اهميت ترين عوامل تفكيك و امتياز بين انگيزش های مديريت اسلامی با ساير نگرش های مديريتی است.[20]

مفهوم «كارايی» با وجود تازه و معاصر بودنش در آثار و مآثر اسلامی و از جمله نهج البلاغه به طور اخص و صريح اگر چه كم تر مورد اشاره قرار گرفته اما مضمون آن به خوبی در اين زمينه به طور عام قابل مشاهده است.

اما با توجه به سطور پيش گفته بايد اذعان داشت درحالی كه پيشرفت و كارايی در سازمان و نظام های غير دينی و لائيك تنها با ملاحظات مادی سنجيده می شود، سازمان ها و نظام سياسی در اسلام پا را از اين ملاحظات مادی فراتر می نهد[21] و فقط به فكر اهداف زودگذر و كوتاه مدت بر پايه ملاحظات اقتصادی و كارايی اقتصادی و مادی نيست و هدف های فردی، اجتماعی، سازمانی و حكومتی را صرفاً در پرتو محاسبات مادی نمی نگرد، بلكه ابعاد معنوی كارايی و شرافت انسانی و ارتقای كرامت بشری را نيز در رفتار سازمانی و تعامل حكومت و مردم مدنظر دارد و بيش ترين بازده مادی را به گونه متقارن با افزايش بهينه و كارای بازده های معنوی در نظر می گيرد.

بخش دوم واژه كارايی و كارآمدی (اثربخشی) در نهج البلاغه

همان طور كه در بخش های پيشين يادآوری شد واژه كارايی و اثر بخشی از مفاهيم جديد در عرصه علم مديريت و سياست می باشد و انتظار نمی رود در متون و آثار گذشتگان اعم از اسلامی و ايرانی و حتی غربی به آن اشاره شده باشد؛ با اين وصف و با كمال اعجاب مشاهده می شود امام علی(ع) به اين واژه اشاراتی داشته كه حداقل دو مورد آن كه به رؤيت و فهم نگارنده رسيده تشريح می گردد.

شايان ذكر است اصلی ترين واژه مترادف كارايی در زبان عربی «نفاذيه» و از مصدر ثلاثی مجرد «نفذ» است كه امام(ع) دقيقاً در حوزه مديريت و حكمرانی اجتماعی با كلماتی مُنشق از اين ثلاثی، به كارايی و اثر بخشی اشاره نموده اند، كه اين عبارات «نفاذهم» و «نفذ» است.

امام در نامه خويش به مالك اشتر داشتن كارايی را از مختصات و شرايط وزيران لايق بر می شمارند و به مالك در اين باره می فرمايند:
و إنّ شرَّ وزرائك مَن كان للأشرار قبلك وزيراً و مَن شركهم في الآثام فلا يكوننَّ لك بطانة فإنّهم أعوان الأثمة و إخوان الظلمه و أنتَ واجدٌ منهم خير الغلف ممَّن له مثل آرائهم و نفاذهم، وليس عليه مثله آثامهم ممَّن لم يعاون ظالماً علی ظلمه و لا آئماً علی اثمه اولئك أخفَّ عليك مئونة و أحسن لك معونة و أحنی عليك عطفاً و أقل لغيرك إلفاً، فاتَّخذْ اولئك خاصة لخلواتك و حفلاتك؛[22]

بدترين وزيران تو آنهايند كه برای جنايتكاران پيشين وزارت نموده و شريك جنايات شان بوده اند. پس نبايد اينان از ياران نزيك تو باشند، زيرا اينها همكار تبهكاران و برادر خوانده ظالمان اند. اين در حالی است كه تو می توانی به جای آنها افراد شايسته ای را كه آگاهی و كارايی لازم داشته و جرائم، گناهان و انحرافات پيشين را ندارند و با ستمگران و بزهكاران معاونت نكرده باشند، بيابی.

اينها با خرج كم تری خدمت بهتری را انجام می دهند؛ با عواطف بيش تری با تو برخورد می كنند و به ديگران كم تر دل می بندند. پس اينان را برای جلسات محرمانه و محافل ويژه خود برگزين.

امام(ع) در اين بخش مهم، كلمه «نفاذ» را به معنا «كارا» و درنتيجه «نفاذهم» را به معنای «كاراترين» به كار برده اند هر چند پاره ای از تأليفات سياسی و سياسی مديريتی اسلام و مترجمان نهج البلاغه اين كلمه را كارايی و كاردانی ترجمه كرده اند،[23] ولی اكثر ترجمه های فارسی به اين معنا اشاره ننموده و يا اين كه واژه های غير دقيقی برای آن به كار برده اند كه از اين قرارند: نفوذ، برندگی، كاربری، گذشتن فرمان، روانی فرمان، گذاردن كار، نافذ بودن، عمل، اجرا و قدرت فكری. هم چنين در ترجمه انگليسی [24] در مقابل كلمه «نفاذ» از واژه نفوذ (inbluence) به جای كارايی و اثر بخشی استفاده شده است.

ذكر اين مطالب دال بر اين است كه مترجمان بيانات بلند امام علی(ع) به كاری دقيق و پيچيده و چيرگی فراوان و تخصصی های گوناگون نياز دارند.[25]

در قسمت های ديگری با عنايت به اين كه در سيره امام علی(ع)، عدالت و عدالت ورزی از شرايط اصلی كارايی و افزايش آن در هر نظام سياسی به شمار می رود، امام(ع) عدالت ورزی را مايه اثر بخشی و كارايی عملكرد حكومت می داند و می فرمايد: «مَن عدل نَفَذَ حكمه.»[26]

بنا به اشارات قبلی شايان ذكر است كه در زبان انگليسی برای معنای كلمه «كارآمدی» از واژه «competence» به معنای «صلاحيت و سزاواری» نيز استفاده می شود. با اين ملاحظه می توان به جرأت اذعان كرد امام باتأكيدی كه همواره بر شايسته سالاری و گزينش افراد لايقی داشته اند، با عباراتی مانند «صلاح الولاة، اصلحهم، خِيَرهم، اعلمهم، اقْواهم و شفاعة الكفايه» همواره اصرار داشته اند صالح ترين، بهترين، عالم ترين، قوی ترين و با كفايت ترين كارگزاران در رأس تدبير و مديريت جامعه قرار گيرند.

از جمله در بندهای متعددی از نامه خطاب به مالك اشتر، گزينش فرماندهان، كاتبان و منشيان منوط به انتخاب سزاوارترين و بهترين شده است كه افراد كارا و كارآمد می باشند. در خطبه 216 و 172 به ترتيب می فرمايند:

يا أيها الناس! إنّ أحقّ الناس بهذه الأمر أقواهم عليه و أعلمهم بأمر الله فيه [27]... فليست تصلح الرعية إلا بصلاح الولاة؛[28]

سزاوار به خلافت كسی است كه بدان تواناتر باشد و در آن به فرمان خدا داناتر...كار مردم و اصلاح آنها جز به شايستگی زمامداران سامان نمی يابد.

بخش سوم كارآمدی به معنای ايفای بهينه كارويژه های حكومت

از دو منظر می توان به ديدگاه های امام در موضوع كارويژه های اصلی حكومت نگريست ؛ منظر عام و خاص.

در بخش هايی از نهج البلاغه مانند عهدنامه مالك اشتر، امام در قسمت هايی اهداف عالی حكومت را بر شمرده و در منظرهای خاص ديگر به صورت مباحثی فرعی، مقاصد حكومت را تصريح كرده اند، به عنوان ذكر نمونه های منظر عام، در خطبه 131، به اهدافی مانند احيای دين، حاكم ساختن شعائر و احكام و قوانين الهی، بر چيدن آثار فتنه و فساد، استقرار صلاح، حمايت از بندگان مظلوم و محروم و اقامه حدود الهی اشاره شده است.[29] از بيانات امام (ع) در خطبه 40، در مورد اهداف حكومت چنين استنباط می شود:[30]

1. بستر سازی و تمهيد حيات مادی و معنوی مؤمنان.
2. تأمين حقوق شهروندان و در امان بودن غير مؤمنان و تأمين حيات مادی ايشان.
3. تأمين امنيت و استيفای حقوق مردم به ويژه مظلومان.
4. به سامان نمودن نظام اقتصادی جهت اداره صحيح و توانمند جامعه و كشور.

برخی از مؤلفان با ذكر مستندات فراوان از نهج البلاغه، اهداف و كارويژه های حكومت را از ديدگاه امام(ع) به شرح زير ذكرنموده اند:[31]

1. تأمين سعادت مادی و معنوی و توجه به رشد و بالندگی مردم.
2. احيا، احقاق و اقامه حق و دفع باطل.
3. تحقق عدالت.
4. تأمين امنيت.
5. تحقق وحدت امت در پرتو حكومت رهبری الهی.
6. تأمين رفاه عمومی.
7. حفظ كرامت انسانی.
8. وصول به تعامل صحيح و مثبت بين حكومت و مردم و كسب حداكثر رضايت آنها.
بديهی است ميزان دستيابی به اين اهداف و تحقق اين كارويژه ها، تعيين كننده ميزان كارآمدی و كارايی حكومت می تواند باشد.

بخش چهارم شاخصه های مهم كارآمدی و كارايی در نهج البلاغه

برخی برای كارآمدی در نهج البلاغه، شاخصه هايی تعريف كرده اند. اين اشارات نوعی فهم و دريافت از كلام امام(ع) است و گرنه حضرت به طور مشخص به چنين تقسيماتی ذيل عنوان كارآمدی اشاره نداشته اند، بلكه با تفسير نهج البلاغه و تبيين مفهوم كارآمدی می توان چنين شاخصه هايی را برای اين مفهوم تعريف كرد كه وجود آنها باعث افزايش كارايی و كارآمدی حكومت می شود كه ذيلاً به آنها اشاره می گردد.

مبحث اوّل اصل عدالت و عدالت ورزی

قبلاً به طور اجمالی به نقش عدالت ورزی در افزايش كارآمدی حكومت و اثر بخشی حكم آن، با عبارت «مَن عدل نفذ حكمُه» اشاره شد. در تعريف های كارآمدی به معنای ايفای بهينه كليه كارويژه های حكومت، كارويژه عدالت ورزی نقشی اساسی و حياتی دارد، ضمن آن كه عدالت ورزی و ايفای اين وظيفه از شاخصه های مهم كارآمدی است.

در اين قسمت تعريف عدالت، نتايج عدالت ورزی و پيامدهای مثبت آن كه افزايش كارآمدی و دوام حكومت است مطرح می شود، هم چنان كه فقدان آن منجر به ظلم و ظلم ورزی می گردد كه از علائم بازر ناكارايی حكومت است.

از ديدگاه امام(ع) «عدالت، رمز بقا و ترقی نظام سياسی و ضامن ثبات و امنيت و منافی خشونت بيجا در تعامل حكومت و مردم است.»[32] اساساً رابطه متغلبانه اين دو با يكديگر ازديد امام، نكوهيده و رابطه محبت آميز و متعاون بر آن حاكم می باشد.

از سوی ديگر ايشان،دفاع قاطع و مشروع از اين رابطه و مقابله با جائران متغلب را همواره مورد تأكيد قرار داده است. عدالت مزبور با مقوله های قدرت و اقتدار مشروع، پيوند و ملازمه ای گوهرين دارد؛ يعنی عدالت نگهبان و مراقب مشروعيت قدرت است و قدرت نيز پاسبان و حافظ موجوديت عدالت است.

گفتار اوّل تعريف عدالت

در تعريف عدالت از ديد امام علی(ع) موارد زير قابل ملاحظه است:

الف) عينی و ملموس
عدالت در نهج البلاغه، مفهومی عينی و قابل درك و نه نسبی دارد. امام(ع) در نامه ای نوشته اند:
«كسانی كه در حكومت من به سر بردند و سپس به امويان پيوستند، عدل را ديدند و شنيدند و با جان خود يافتند، ولی آن را نپذيرفتند.»[33]

از اين بيان فهميده می شود امام در دوران حكومت خويش به گونه ای رفتار كرد كه مردم و حتی مخالفانش بتوانند عدل را بچشند و بفهمند؛ يعنی حكومت دادگر می تواند با نشان دادن مصداق های عدالت به مردم، آن را به ايشان بشناساند.

ب) هر چيز در جای خويش (وضع الشّي ء في موضعه)
از امام(ع) سؤال شد: از عدل و جود (بخشش)، كدام يك برتر و ارزشمندترند؟ فرمود:
«عدل، امور را به جای خود می نهد اما جود، امور را از جهت اصلی خارج می كند. عدل، سياستگری فراگير همگان است وسائس و اداره كننده عموم است اما اثر جود، محدود و عارضه ای و استثنايی است. بنابراين عدل، شريف تر و با فضيلت تر است.»[34]

ج) اهميت اجتماعی«عدالت» علاوه بر جنبه فضيلت نفسانی و فردی
به تعبير علامه شهيد مطهری، وجه مغفول عدالت علی(ع)، ويژگی اجتماعی آن و برتری اين جنبه بر جوانب اخلاقی در حوزه فضايل شخصی است. به عبارت ديگر، موجب شهادت علی(ع) عدالت اجتماعی و عدالتخواه بودن وی است و اين علاوه بر عادل بودن از جنبه شخصی است. به همين دليل اگر به عدالت به عنوان فضيلت اخلاق فردی نگريسته شود، جود بر آن مرجّح است اما به دليل اهميت اجتماع، عدالت اجتماعی بر جود، ترجيح وبرتری دارد.[35]

د) موزون و متعادل
عدالت از ديد علی(ع) در مفهوم«وضع الشي ء في موضعه» باعث تعادل اجتماعی و آرامش بين جامعه و صنوف آن می گردد، زيرا عدالت بنا به كتاب خدا و سنت نبوی، هر قشر و صنفی را در جايگاه بايسته شان می نشاند. وقتی هر چيز در جای بايسته خود قرار گرفت، تعادل و موزونيّت به جامعه بر می گردد و چنين جامعه ای موزون است.

امام در بند 25 عهدنامه مالك اشتر به ذكر سلسله مراتب اقشار اجتماعی پرداخته و با شرح روابط متعامل و مكمل اين قشرها، تعيين سهم و جايگاه هر قشر را توسط خدا متعيّن دانسته است.[36] ايشان با تشريح فضائل چهارگانه اخلاقی، عدالت را فضيلت چهارم معرفی می كند كه اساس آن در اعتدال قوای نفسانی می باشد.[37]


ه) نفی هرگونه تبعيض و رعايت همه استحقاق ها
اين مفهوم قرآنی، مكرّراً در كلام علی(ع) آمده و به معنای تساوی مطلق افراد نيست، بلكه در استحقاق های متساوی، تساوی رعايت می گردد و چون استحقاق های افراد متفاوت است، وجود اصل تفاوت ميان افراد، واقعيتی مسلّم و مايه قوام جامعه است. تعبير امام از اين تفاوت ها چنين است:
خداوند به حكمت خود بين همت ها و خواسته های مردم و ساير حالات شان تفاوت ايجاد كرده و اين اختلاف ها را وسيله برپايی زندگانی مردم قرار داد.[38]

علی(ع) در رعايت مساوات و نفی هرگونه تبعيض نسبت به مردم می فرمايد:

در برابر مردمی كه در حوزه مسئوليت تواَند، فروتن و با آنان گشاده رو و ملايم باش و موضعی نرم و انعطاف پذير برگزين. مساوات را حتی در گردش چشم و نگاه و سلام و تعارف رعايت كن، تا بزرگان و صاحب نفوذان، برای تجاوز بر تو طمع نكنند و ناتوانان از عدالت نوميد نشوند[39]... بدانيد مردم نزد ما در برابر حق و عدالت برابرند.[40]

و) رعايت حقوق افراد (رابطه حق و حقدار)
اين مفهوم از عدالت با معنی قبلی ملازمه دارد. علی(ع) در اين زمينه می فرمايد:
عدالت، ترازوی خداوند است كه برای بندگان نهاد، و برای اقامه حق، آن را نصب كرد. خداوند را در ترازويش نافرمانی نكنيد و با سلطنت او معارضه مكنيد.»[41]
ذليل نزد من عزيز و قوی است تا حق را برايش بستانم و قوی نزدم ضعيف است تا حق را از اوبگيرم.[42]

ز) همسانی «عدالت» با «عقل عملی»
با استناد به نهج البلاغه، سياستمداری موفق است كه بتواند با دانش و بينش صحيح، نماينده عدل باشد. از اين رو، عقل چيزی جز عدل نيست. امام در تعريف عاقل، سخنی را فرمود كه با تعريف عادل تطبيق می كند:

به امام گفته شد عاقل را وصف كند، فرمود: «عاقل كسی است كه هر چيز را در جای خود بنهد.» از امام پرسيده شد جاهل كيست، فرمود: «همان كه گفتم».[43] بديهی است عدل با توضيح ياد شده، عين عقل و خرد عملی است.

ح) عدالت به معنای تقوای الهی
(ملكة نفسانی انجام واجبات و ترك منهيّات)
امام(ع) در وصف متّقيان می فرمايد:
«انسان با تقوا، نفس خويش را به عدل ملتزم ساخته، نخستين گام عدالت وی اين است كه هوای نفس را طرد و نفی كند.»[44]

ط) الهی بودن مبانی و منابع عدالت
از ديد امام، منشأ و سرچشمه عدالت، الهی و در پرتو ايمان به خداوند است و ديگر فروع از اين اصل نشأت می گيرند.[45] حضرت، قرآن را منبع عدالت دانسته و عدل را مايه زينت [46] و در رأس ايمان به شمار می آورد.[47]

از آن جا كه عدالت انسانی، سرچشمه الهی و ريشه در ايمان دارد، می توان گفت از ديد امام(ع) عدالت اخلاقی پايه عدالت سياسی و اجتماعی است. اگر جامعه متعادل و موزون نباشد، اخلاق شخصی و فردی موزون نخواهد ماند. از سوی ديگر عدالت در جامعه و رهبران سياسی يكباره ايجاد نخواهد شد، بلكه بايد با پرورش ايمان و اخلاق و خداترسی و تقوا در حاكمان و افراد تحت حكومت، انسان های عادل را ساخت و زمام امور را به دست آنها سپرد تا بتوان به حاكميت عدل و استقرار عدالت، اميدوار بود.

مبحث دوم اصل شايسته سالاری

از ويژگی های حكومت اسلامی و علوی آن است كه مناصب بر اساس لياقت و شايستگی تقسيم می شود. از امام تا ديگر مسئولان و كارگزاران حكومت بايد باكفايت ترين و كارآمدترين افراد برای حكومت انتخاب شوند. در حقيقت امام(ع) انتخاب اصلح را به معنای عادلانه ترين طريق گزينش كارگزاران می داند.

يكی از تعابير عدالت از نظر امام(ع) قرار گرفتن هر چيز در جای بايسته اش است، ازاين رو در مسند حكومت، رهبران و دست اندركاران و كارگزاران بايد از اشخاص صاحب صلاحيت به ويژه از حيث تقوا، دانش و توانايی انتخاب شوند، زيرا مديريت و دستگيری هر كار احتياج به لياقت و استعداد دارد و تنها صاحبان استحقاق بر سبيل عدالت، شايستگی نشستن بر مسند امور را دارند.

عدالت ايجاب می كند تواناترين و باورع ترين و با دانش ترين فرد، در كسب موقعيت ها و مراتب عالی از سايرين اَوْلی باشد.[48]

در انديشه اسلامی و علوی يكی از ملاك های مهم مشروعيت مديريت و حكومت، كارآمدی مدير و زمامداران است. از اين منظر مديری شايستگی مديريت دارد كه توان سامان دهی امور مردم را داشته باشد.

مؤمن به صرف اين كه شهروند خوبی است، نمی تواندسكان مديريت را بر عهده بگيرد، بلكه بايد «كاردان» نيز باشد. به همين جهت درنهج البلاغه يكی از شروط مبنايی مديريت، كفايت و كاردانی معرفی شده است. از اين ديدگاه، شخص ناكارآمد، ناصالح، ناكاردان و بی كفايت، فاقد مشروعيت امر دهی است واوامر او فاقد الزام آوری و وجوب اطاعت است.

بنابراين بخش مهمی از مشروعيت را بايد دركارآمدی جست وجو كرد. از اين رو مديری مشروعيت دارد كه در حوزه تمشيت امور مردم، باكفايت تر و كاردان تر باشد.

امام علی(ع) بحث ضرورت لياقت و كاردانی و اصلحيت را از خود آغاز نموده و در نهج البلاغه به ادله فراوان به اثبات سزاواری خويش بر حكومت می پردازند. حضرت در شورای شش نفری پس از انتخاب خليفه سوم می فرمايد:

شما خود می دانيد من از همه برای خلافت شايسته ترم. به خدا سوگند! تا وقتی كار مسلمانان روبه راه باشد و تنها بر من جور و جفا شده باشد، مخالفتی نخواهم كرد.[49]

امام در نامه های خود به استاندارانش مكرر يادآوری فرمود افرادی را به عنوان كاتب، كارگزار، قاضی و...انتخاب نمايند كه از توانايی و لياقت بالايی برخوردار بوده و بر اساس عدالت گزينش شده باشند، به گونه ای كه امكان دستيابی به بهتر از آنان وجود نداشته باشد. عهدنامه مالك سرشار از اين توصيه هاست. امام می فرمايد:

و لا تقبلنّ في اسْتعمال عمّالك و أُمرائك شفاعة إلا شفاعة الكفاية و الأمانة؛[50]

در استخدام كاركنان و فرمانروايانت شفاعت و وساطت كسی را مپذير مگر شفاعت شايستگی و امانت داری آنان را.

امام در عهدنامه مزبور توضيح می نمايد كارمندان با آزمايش و امتحان و نه ميل و استبداد به كار گمارده شوند و از ميان آنها افرادی كه با تجربه تر، پاك تر و پيشگام تر در اسلامند گزينش گردند.[51]

در باور امام(ع) سزاوارترين كس به خلافت، قوی ترين مردم نسبت به آن و داناترين به فرمان های خداست.[52] افراد در صورتی كه شايسته تر و كاردان تر از آنها وجود داشته باشد، حق ندارند خود را مقدم كنند چنان كه پيامبر(ص) فرمود:

«مَن تقدم علی قوم من المسلمين و هو يری أنَّ فيهم مَن هو أفضل منه فقدْ خانَ اللهَ و رسولَه والمسلمين؛[53]

هر كس خودرا بر گروهی از مسلمانان مقدم كند در حالی كه ببيند ميان آنها افراد شايسته تری وجود دارد، به خدا و پيامبر و مسلمانان خيانت نموده است.»

سيره نبوی سرشار از عنايت پيامبر به كاردانی كارگزاران و سزاوار گزينی است، تا جايی كه حضرت در جزئی ترين امور كار را به كاردان و اهل فن می سپارند،[54] هم چنان كه پيامبران الهی برترين و كاردان ترين خلق عالم در هدايت بشری به شمار می آمدند. ذكر يك نمونه قرآنی مفيد است.

قرآن آن گاه كه طالوت به عنوان فرمانده سپاه معرفی می شود، بنی اسرائيل زبان به اعتراض می گشايند و می گويند: «او فقير و ناتوان است»! آنها غنا و ثروت را از شرايط مديريت به شمار می آورند. قرآن در پاسخ، بر دانش و توانايی طالوت و قدرت جسمی او تكيه می كند كه در نبوت و ميدان جهاد و نبرد كارساز و اثر بخش است.[55]

علم و آگاهی به عنوان پيش شرط و محتوای اساسی كفايت و كاردانی به دفعات مورد تأكيد امام علی(ع) واقع شده است. حضرت در باره اهميت علم و آگاهی زمامدار و مدير جامعه اسلامی می فرمايد:
«لا يحمل هذا العَلَم إلّا أهل البصر و الصبر و العلم بمواضع الحق، فامْضوا لما تؤمرون به و قِفُواْ عند ما تنهون عنه؛[56]

پرچم زمامداری و مديريت جامعه را جز افراد آگاه و با استقامت و عالِم به جايگاه حق، به دوش نمی كشند. (وقتی چنين كسی، مديريت را به دست گرفت) بايد آنچه را فرمان داده می شويد، انجام دهيد و آنچه را نهی می شويد، ترك كنيد.»

امام(ع) در قسمت های متعددی اوصاف و شرايط مسئولان كارآمد و با كفايت را تبيين نمود[57] و يكی از اين شروط اساسی را آگاهی و اعلميت در حوزه حلّيات و محرّمات الهی و نيازمندی ها و رفع احتياجات مردم دانست:

و أنْ يكون أعلم الناس بحلال الله و حرامه و ضروب أحكامه و أمره و نهيه و جميع ما يحتاج إليه الناس؛[58]

كارگزار (جامعه اسلامی) بايد داناترين مردم به حلال و حرام خدا و احكام گوناگون و امر و نهی الهی و هر آنچه كه مردم بدان نيازمندند، باشد.

بدين ترتيب، كاردانی علاوه بر تخصص های لازم، شامل آگاهی از مكتب و آموزه های دينی نيز می شود تا كارآمدی در وجه مكمِّل مادی و معنوی پيگيری و محقق شود.

از سويی حتی كاردانان موظف به مشورت خواهی از افراد خبره و شايسته می باشند. حضرت ضمن احترام به نظر كارشناسان و تأكيد بر ضرورت بهره گيری از آرای آنها به محمد حنفيه چنين خطاب می كند:

«و اضْمم آراء الرجال بعضها إلی بعض، ثم اخْتر أقربها مِن الصواب و أبعدها مِن الْإرتياب؛[59]

نظر اهل فكر و خِرَد را ضميمه كن و سپس نزديك ترين آنها به حقيقت و دورترين آنها را از شك و ترديد انتخاب كن.»
امام(ع) مذاكره با اهل فن و دانشمندان را مايه توسعه و عمران و اصلاح كشور دانسته و زمامداران را به اين گفت وگوها تشويق می نمايد:
و أكْثر مدارسة العلماء و منافثة الحكماء في تثبيت ما صلح عليه أمر بلادك، و إقامة ما اسْتقام به الناس قبلك؛[60]

در تثبيت آنچه كار كشور بدان سامان می گيرد و در استوار ساختن آنچه امر مردم با آن پيش از اين بر پا بوده است، بكوش و در اين راستا بر ميزان گفت و شنود و مباحثه با دانايان و همدمی با صاحبان حكمت بيفزای.

امام(ع) معتقد به سازماندهی، تقسيم كار و كارويژه گرايی به عنوان ملزومات كارآمدی و كاردانی كارگزاران است و براين باور می باشد كه در نظام كارآمد مديريتی، در قالبی سازمان يافته برای هر كس كارويژه و تخصصی در نظر گرفته شده و عدم «خويشكاری» باعث ناكارآمدی و تضييع توانايی ها وبازده می گردد. چند مورد از شواهد نهج البلاغه در اين زمينه به شرح زير است:

و اجْعلْ لرأس كل أمر مِن أمورك رأساً منهم لا يقهره كبيرها و لا يتشتتْ عليه كثيرها[61]... و اجْعل لكل إنسان مِن خدمك عملاً تأخذه به، فإنّه أحری أنْ لا يتوا كلوا في خدمتك»[62]... فإنَّ تضييع المرء ما وُلّی، و تكلفه ما كفی، لعجز حاضر، ورأی متبَّر؛[63]

در رأس هر يك از امور و كارهايت سرپرستی بگمار كه بزرگی كار بر او چيرگی نيايد و بسياری كار آشفته اش نكند.

برای هر يك از خدمتگزارانت كارويژه ای تعيين كن كه بتوانی بازخواستش كنی كه اين، زمينه بی مسئوليتی و وانهادن كارها را به اميد يكديگر، بيش از پيش می زدايد.

بی گمان اين روش كه مرد مأموريت و مسئوليت خويش را تباه كند و درگيركاری ديگر شود كه مسئوليت آن را ندارد، سند ناتوانی به شمار آيد و بيانگر انديشه ای ويرانگر باشد.

با چنين تمهيداتی و كارگردانی امور به دست با كفايت كارآمدان، حكومت به دست صاحبان عالی ترين كفايت ها می رسد[64] و كارها به متخصصان و خبرگان سپرده شده [65] به وسيله آنها امور راست و درست می شود[66] اما از آن جا كه «آفت كارها، ناتوانی كاركنان است»[67]

در صورت عدم رعايت اصل لياقت و كاردانی و شايسته سالاری، پيامدهای منفی خطرناكی كشور را در برگرفته و آن را به قهقرای فساد و تباهی پيش خواهد برد و «اراذل، افاضل را هلاك خواهند كرد.»[68] امام(ع) آثار حكومت نالايق را چنين بر می شمارد:

من از اين اندوهناكم كه افراد سفيه، سبك مغز، فاجر و منحرف، زمام كار امت را به دست گيرند، آن گاه مال خدا را در انحصار خويش آورده، بندگان خدا را برده سازند و با صالحان دشمنی كنند و از فاسقان حزب و گروه تشكيل دهند. ميان اينان (كه در مقام تصدی قدرت اند) برخی مشروبخوارند و حد تازيانه بر آنها جاری شده است![69]

دولت و حكومت ناشايستگان، ضلالت و گمراهی است. اعلام شايستگی جهت خلافت توسط امام(ع) از باب حب رياست و حكومت نبود بلكه امام جهت جلوگيری از اقامه باطل و دولت جاهليت، خود را مطرح نمود، همچنان كه می فرمايد:

از روزی كه حق، به من نشان داده شد، هرگز در آن شك و ترديد نكردم كناره گيری من، مانند كناره گيری حضرت موسی(ع) در برابر ساحران است كه بر خويش بيمناك نبود، بلكه ترس او، برای اين بود كه مبادا جاهلان پيروز شده و دولت گمراهان حاكم گردد! امروز ما و شما بر سر دو راهی حق و باطل قرار گرفته ايم. آن كس كه به وجود آب اطمينان دارد، تشنه نمی ماند.[70]

از منظر امام(ع) «دولت های بدكاران محل محنت اخيار و نيكان است و دولت های فاسقان، محل خواری پرهيزكاران و نيكوكاران می باشد.»[71] ايشان رياست و حاكميت ناكسان فرومايه و كم سنّان تازه به دولت رسيده را عامل انحلال و سقوط دولت ها می شمارند.[72] در قسمت ديگر، امام(ع) سقوط و برگشت دولت ها را به اين عوامل منتسب می نمايند:

1. اصول اساسی را ضايع نمودن
2. مغرور شدن
3. فرومايگان را مقدم داشتن
4. فرزانگان را مؤخر قرار دادن.[73]

هر كدام از اين عوامل ناشی از ضعف كارآمدی و سوء مديريت می باشد.

امام(ع) در بخش ديگری علل سقوط و ناكامی اجتماعی و اقتصادی حكومت را در چهار عامل خلاصه می كند:
1. سوء تدبير و ضعف مديريت
2. تبذير ناروا و هزينه های زيان بار اقتصادی
3. از تجارب سودمند عبرت نگرفتن
4. به جای جبران گذشته، مكرراً عذرخواهی نمودن![74]

بديهی است كارآمدی، كارايی، كفايت و شايستگی كارگزاران حكومت نه تنها مايه استحكام و ثبات نظام سياسی خواهد شد بلكه باعث جلب اعتماد و همكاری صميمانه بيش تر مردم نسبت به حكومت و نظام مديريت آن خواهد گرديد. بدين ترتيب تعامل مستحكم و مترقی حكومت و مردم، زمينه بالندگی و رشد اجتماعی و افزايش كارآمدی مادی و معنوی در سطح فرد و اجتماع را به دنبال خواهد داشت و قابليت های فردی و اجتماعی امكان بروز و تحقق بيش تری را در هر دو عرصه پيدا خواهند كرد.[75]

مبحث سوم اصل تجربه گرايی

مجرّب بودن معمولاً با كاردانی و كارايی همراه است و افراد با تجربه، از كاردانی بيش تری نسبت به افراد فاقد تجربه برخوردارند. به همين دليل می توان يكی از شاخصه های كارآمدی را داشتن تجربه ذكر كرد. امام علی(ع) با فراست در خوری همواره به واليان خويش توصيه می نمود در گزينش كارگزاران، تجربه آنها را به عنوان يكی از ملاك های اصلی كاردانی لحاظ نمايند، چنان كه به مالك اشتر می نويسد:

ثم توخّ منهم أهل التجربه و الحياء مِن أهل البيوتات الصالحة؛[76]

كارگزاران خود را از صاحبان تجربه و مهارت كه از خاندان های صالح باشند انتخاب كن.
امام ضمن هشدار به مالك در اين كه در گزينش كارگزاران فريفته ظاهر سازی متقاضيان شود، از وی می خواهد «آنان را به كرداری كه برای نيكان پيش از وی انجام داده اند بيازمايد.»[77]

جالب است امام به عنوان سرآمد كارآمدان حكومت اسلامی، خود را عالمی مجرّب می داند و با انتقاد از مردم كه از وی تبعيت نكرده اند، فرجام آنها را پشيمانی وحسرت می داند و عواقب تن سپاری مردم به حكومت نااهلان غير مجرب و تازه كار را چنين بر می شمارد:

«اما بعد، همانا عصيان در برابر خيرانديش دلسوز و عالم مجرّب، موجب اندوه و حسرت است وفرجامی جز پشيمانی ندارد. من دراين حكومت، فرمان لازم را دادم و چكيده رأی خود را با شما در ميان نهادم. افسوس كه گوش شنوايی نبود. آن گاه مانند معاندان بی انصاف وپيمان شكنان عصيانگر، از من روی بگردانديد، تا آن جا كه پندآموز در نصيحت مردد گشت وآتش گيران جرقه ای ديگر نزد.»[78]

حضرت در آخر نامه خويش به مالك اشتر، به وی توصيه می نمايد با يادآوری تجارب و سنن نيكو و صحيح و مبتنی بر عدالت پيشينيان، كارگزاران را به كار بندد.[79]

مبحث چهارم اصل نظارت و كنترل

گفتار اوّل كلياتی در باب نظارت

نظارت به معنای مراقبت، زير نظر داشتن و ديده بانی بر كار است. كنترل و نظارت به عنوان يكی از وظايف مدير، از اركان اصلی و عناصر حياتی مديريت سالم و كارآمد است. مديران باانجام وظيفه و برنامه ريزی، اهداف سازمان و راه های دستيابی به آنها را مشخص می كنند.

آگاهی از اجرای دقيق برنامه ها و اطمينان به حركت سازمان در راستای دستيابی به هدف های اصلی آن در صورتی امكان پذير خواهد بود كه نظامی دقيق و جامع برای نظارت و كنترل وجود داشته باشد. هر سازمانی دارای منابع و امكاناتی است كه برای رسيدن به اهداف سازمان بايد از آنها به صورت مطلوب و بهينه بهره برداری كند و اين امر جز در سايه وجود نظارت و كنترل امكان پذير نيست.[80]

«هنری فايول» از پيشگامان علم مديريت، عناصر اصلی علم يا فن مديريت را در پنج چيز خلاصه كرده است:

تنظيم برنامه، سازمان دهی، فرمان دهی، هماهنگی، كنترل و نظارت. وی معتقد است اصل منطقی ای كه اين چهار اصل را كامل می كند، كنترل و نظارت است كه بازديد و رسيدگی به اجرای فرامين و دستورهای داده شده به اعضای سازمانی است، تا از اين راه شيوه صحيح اجرای آنها دريافت گردد.

برای وجود و استمرار فرايند كنترل صحيح بايد، اين فرايند سريع و دقيق باشد تا همه امور مربوط را در سريع ترين زمان رسيدگی نمايد ونارسايی ها را فوراً تشخيص دهد. بدين ترتيب ارزيابی كارايی و كارآمدی هر سازمان و كيفيت انجام امور با كنترل و نظارت سنجش می شود.

در منابع و آموزه های دينی، دستورهای روشنی در مورد نظارت وجود دارد و مديران مسلمان به داشتن يك نظام كامل، جدی و عادلانه برای كنترل بر سازمان سفارش شده اند. نظام كنترلی كه می توان از منابع دينی استخراج كرد، نظامی جامع و كامل و عادلانه و منحصر به فرداست. در اين نظام، خداوند متعال و فرشتگان الهی، ناظر بر اعمال و رفتار و نيات انسان ها معرفی می گردند و به انسان گوشزد می شود كه همواره در محضر خداست و فرشتگان در همه حال ناظر بر اعمال و رفتار او هستند. بنابراين بايد مواظب اعمال و رفتار خود باشد.[81]

بر همين اساس، بحث نظارت انسان بر عملكرد خويشتن يا به عبارت ديگر، «خود كنترلی» مطرح می شود. به مسلمان توصيه می شود همواره بر اعمال و رفتار خود نظارت داشته باشد و قبل از اين كه عملكردش مورد ارزيابی و سنجش ديگران قرار گيرد، خودْ عملكرد و رفتارش را مورد ارزيابی و حسابرسی قرار دهد.

علاوه بر اين، نظارت عمومی و همگانی مطرح است و به همه مسلمانان دستور داده شده است در مقابل ديگران احساس مسئوليت كنند و در صورت مشاهده عملكرد نادرست يا انحراف از اهداف و تخلف از وظايف، تذكر دهند و امر به معروف و نهی از منكر نمايند. هم چنين نظارت آشكار و پنهانی مطرح شده است. بنابراين، نظام جامع و كامل و نظارتی كه می توان با استفاده از منابع و آموزه های دينی استخراج كرد، دارای بخش ها و انواع ذيل است:
1. نظارت خداوند متعال (نظارت الهی)؛
2. نظارت فرشتگان، اعضای تن انسان، زمين، درخت و...
3. نظارت فرد بر اعمال خود(خود كنترلی)؛
4. نظارت عمومی (همگانی)؛
5. نظارت سازمانی كه در بردارنده دوگونه است:

الف) نظارت آشكار و رسمی به صورت مستقيم يا غير مستقيم،

ب) نظارت مخفی و پنهان.[82]

امر خطير نظارت و كنترل در سنت و سيره نبوی رعايت می شد. امام رضا(ع) در اين باره می فرمايد:

«كان رسول الله(ص) إذا وجَّه جيشاً فأمَّهم أميرٌ بعث معهم مِن ثقاته مَن يتجسَّس له خَبَره؛[83]
سيره رسول خدا چنين بود كه هرگاه لشكری اعزام می كرد و اميری آنان را فرمان دهی می نمود، يكی از افراد مورد اعتماد خود را نيز با آنان همراهی می كرد تا خبرها را به طور پنهانی به حضرت برساند

علی(ع) نيز با تدبير و سازماندهی گسترده، نظارت و كنترلی سازمان يافته و دقيق را در جامعه اسلامی سامان داده بود. انواع و اقسام نظارت های پيش گفته در حكومت ايشان مشهود است، هر چند تشريح تمامی مراحل و مستندات اين بازرسی از حوصله اين مقال خارج است.

در سيره امام(ع) انتخاب مديران اصلح و كارآمد، به كارگيری نظام هشدار دهی و پيشگيری نسبت به خلاف های احتمالی مديران، قبل از نظارت می باشد؛ يعنی كارگزاری مديران شايسته و كاردان و اعلان هشدارهای لازم، به تنهايی موجد مديريت بهينه و كارا نيست و در مراحل بعدی نظارت و كنترل سامان يافته ای جهت ارزيابی عملكرد لازم است.

بازرسان در سنت علوی می بايست از افراد لايق، خبره، كاردان، بصير، خبير، امين و تيزبين انتخاب شوند. امام(ع) در قسمت های متعددی صفات ممدوح و مثبت بازرسان را باتأكيد به عمّال و كارگزاران خود گوشزد می نمايد:

«و ابْعثِ العيون مِن أهل الصدق و الوفاء عليهم [84]...فاسْتعملهم اخْتباراً و لا تستعملهم محاباةو اثرة؛[85]

بازرسانی را بر آنان اعزام كن كه اهل راستی و وفادار باشند...آنان را بر اساس خبرويّت و شايستگی به كار بگمار و از روی روابط و امتيازات نابجا، آنان را به كار نگير

امام علاوه بر لحاظ موارد پيش گفته، به شدت بر تنبيه خائنان و فاسدان پس از بازرسی پای می فشارد و در عهدنامه مالك می فرمايد:

با فرستادن مأموران مخفی كه اهل صدق و و راستی و وفا باشند كارهای آنان را زير نظر بگير! زيرا بازرسی نهايی در كارشان، آنان را به رعايت امانت و ملاطفت با مردم وادار می سازد.

با دقت فراوان، مواظب اَعوان و انصار و كارگزاران خود باش و اَعمال ايشان را زير نظر داشته باش و چنانچه يكی از آنان، دست به خيانتی زد و مأموران مخفی تو، به طور جمعی آن را تأييد كردند، بايد به گزارش اكتفا كنی و بدون تأخير، خيانتكار را كيفر دهی و به مقدار خيانتی كه انجام داده است، او را كيفر نمايی، آن گاه وی را در مقام خواری و مذلت بنشان و داغ خيانت بر پيشانی او بگذار و طوق رسوايی بر گردنش بيفكن.[86]

مشاهده می شود كه امام(ع)، نظارت و بازرسی را حتی برای اعوان و انصار و نزديكان حاكم ضروری شمرده و آنها را از اين امر مستثنا ننموده است. ضمن آن كه تعبير «وابْعثِ العيون» می رساند در صورت لزوم، اعزام بازرسان از مركز و يا از منطقه ديگر، امری ضروری است.

فرمان حضرت مبنی بر جنبه مخفی بازرسی واجد اهميت است، زيرا نظارت و كنترل پنهانی و مخفی دارای آثار مثبت و فراوانی مانند ترغيب كاركنان به امانت داری و مدارا با مردم است، هم چنين جمله نخست امام (ثم تفقّدْ أعمالهم) كاوش و پيگری و جست و جو و مراقبت را می فهماند.

واژه «تفقّدْ» در چند بخش عهدنامه مالك تكرار شده كه بيانگر حوزه های مختلف كاری و نظارتی است، از جمله نظارت بر دستگاه های اجرايی، نظارت بر ماليات و دخل و خرج كشور و بودجه عمومی و بيت المال، تأكيد بر توليد و سرمايه گذاری و آبادانی و عمران، نظارت بر بازار و توزيع و مبادلات اقتصادی و تجارتی و صنعتی، رسيدگی به كليه امور مربوط به بازرگانان و صنعتگران و كسبه و تجار و خدمات مرتبط با آنها.[87]

در نامه های متعددی در نهج البلاغه (در نامه های: 3 19 20 33 34 40 43 44 45 63 70) امام(ع) رسيدن گزارش بازرسان و مأموران ويژه و ناظر رسمی وغير رسمی خود را با عبارات «بلغني» يا «فقدْ بلغني [88]» و...بيان فرموده است. در فرمايش ايشان، تعابير و عناوين ديگری نيز در اين مورد مانند «تفقّدْ»، «تحفّظْ»، «و ابْعثِ العيون»، «تعاهدْ» و «و رُقی إليَّ عنك»[89] ديده می شود.

هم در سيره نبوی و هم سيره علوی، نظارت علنی و آشكار، به شكل مستقيم (توسط ايشان) و غير مستقيم (توسط نمايندگان شان) صورت گرفته است. در روايتی، نقل شده است كه پيامبر اكرم(ص) در بازار مدينه از جنسی كه فروشنده ای می فروخت، خوشش آمد و قيمت آن را پرسيد. خداوند از طريق وحی به پيامبر دستور داد دست در ظرف كالا فرو بَرَد. حضرت دستور را اجرا و مشاهده كرد در قسمت زيرين ظرف، جنس نامرغوبی جاسازی شده است، حضرت به فروشنده فرمود: می بينم خيانت مسلمانان و گول زدن آنان را يك جا جمع كرده ای![90]

در روايت ديگری، نظير اين حادثه رخ داد و پيامبر اكرم به فروشنده دستور داد جنس خوب و بد را جدا كند و فرمود: «در دين ما غش و گول زدن جايز نيست.»[91]

شبيه اين روايات در سيره نظری و عملی امام علی(ع) وجود دارد. از امام باقر(ع) ذكر شده است:

«اميرمؤمنان علی بن ابيطالب(ع) عادت داشت هر روز صبح به يكايك بازارهای كوفه سر زند، در حالی كه تازيانه ای دو شاخه به نام «سيبه» به همراه داشت.

در هر بازاری می ايستاد و با صدای بلند می فرمود: «ای تاجران! پيش از داد و ستد، از خداوند، خير و نيكی بطلبيد و با آسان گيری در معامله از خداوند بركت جوييد و به خريداران نزديك شويد (گران نفروشيد تا از شما بگريزند) و خود را به زينت علم و بردباری آرايش دهيد و از دروغ گفتن و قسم خوردن بپرهيزيد و از ظلم و ستم كناره گيريد و با مظلومان به انصاف رفتار نماييد و به رباخواری نزديك نشويد.»[92]

گفتار دوم نظارت درونی يا خود كنترلی

اين نوع نظارت در منابع دينی و اسلامی قابل مشاهده است. در مقايسه با نظارت بيرونی، خود كنترلی بهترين و كارآمدترين سازوكار برای كنترل عملكرد افراد در زندگی فردی، اجتماعی و نهادهای سياسی و مديريتی است، زيرا نظارت و كنترلی كه از بيرون بر افراد و عملكرد آنها می شود، در صورتی جامع و «اثر بخش» خواهد بودكه افراد از درون نيز بر خود نظارت كنند، زيرا نظارت بيرونی قابل اِعمال بر اين موارد نيست.

علی(ع) در تبيين اصل نظارت درونی می فرمايد:

«اجْعل مِن نفسك علی نفسك رقيباً[93] از خود مراقبی بر خويشتن قرار بده!»
حضرت سجاد(ع) نظارت درونی و خود كنترلی را عامل اصلی حركت انسان در مسير صحيح هدايت و تكامل دانسته و می فرمايد:

ابْن آدم! إنّك لا تزالُ بخيرٍ ما كان لك واعظٌ مِن نفسك و ما كانت المحاسبة مِن همِّك؛[94]

ای فرزند آدم! تو همواره در مسير خير قرار خواهی داشت تا وقتی كه موعظه كننده ای از درون داشته باشی و حسابرسی از خويشتن از كارهای اصلی تو باشد.

در انديشه اسلامی، نظارت درونی و خود كنترلی صرفاً مبتنی بر انگيزه بيدارسازی وجدان فردی يا تقويت حس مليت خواهی نيست بلكه مبنا و انگيزه بنيادين، جز ايمان و اعتقادات دينی نيست. اعتقاد به قيامت و معاد و باور به اين كه همه اَعمال ريز و درشت انسان روزی مورد حسابرسی دقيق و عادلانه قرار خواهد گرفت، يكی از عوامل اصلی ممانعت از كم كاری، سهل انگاری و خيانت در روند انجام امور و سعی در انجام آن به بهترين و كاراترين وجه است.

از چنين منظری كاهش سهل انگارانه بازده كار، نوعی آلودگی به معصيت الهی و مستوجب عذاب در آخرت و حسابرسی در آن روز است پيامبر اسلام(ص) در ضرورت توجه به حسابرسی و نظارت درونی نفسانی می فرمايد:

حاسبوا أنفسكم قبل أنْ تحاسبوا و زنوها قبل أن توزنوا و تجهَّز و للعرض الأكبر؛[95]
قبل از اين كه شما را مورد محاسبه قرار دهند، خودتان را محاسبه كنيد و پيش از اين كه شما را ارزيابی كنند، خودتان را بسنجيد و برای رستاخير آماده شويد.

نتيجه تقويت اعتقادات دينی و خود كنترلی در سطح جامعه، سازمان ها و نهادهای سياسی و مديريتی، بهره مندی از ساز و كاری ارزانتر نسبت به نظارت های بيرونی برای دستيابی به كارايی و كارآمدی و بازده بهتر و جلوگيری از اختلالات و انحرافات است. در چنين صورتی همه در صدد انجام امور به نحو احسن بوده و در صورت بروز عيب و نقص در عملكرد، به سرعت در صدد رفع آن خواهند بود.

گفتار سوم نظارت عمومی و همگانی

در سامانه نظارتی اسلام، كنترل بر سازمان و عملكرد و كارايی و كارآمدی كاركنان، تنها در چارچوب وظايف و اختيارات مديران و مسئولان سازمان ها و حاكميت خلاصه نمی شود، بلكه كليه اعضای سازمان و نظام سياسی موظفند بر اساس وظيفه شرعی بر عملكرد ديگر اعضای سازمان و شهروندان حكومت، حتی عملكرد مديران و حكمرانان نظارت داشته باشند.

اين كنترل و نظارت همگانی از جايگاه ويژه و با اهميتی برخوردار است و در آموزه های دينی تأكيد فراوانی بر آن شده است. خداوند متعال در قرآن كريم می فرمايد:

«شما بهترين امتی بوده ايد كه برای انسان ها پديدار شده ايد (چه اين كه) امر به معروف و نهی از منكر می كنيد و به خدا ايمان داريد.»[96]

در اين آيه ويژگی بارز بهترين امت، كه امت اسلامی است، امر به معروف و نهی از منكر ذكر شده است. نظارت همگانی (امر به معروف و نهی از منكر) باعث كنترل عمومی و احساس مسئوليت همگانی نسبت به يكديگر گشته و با چنين نظارتی نقاط ضعف و قوّت در هر رده ای بهتر و سريعتر تشخيص داده و رفع می شود.

دو وظيفه بسيار مهم و كارساز امر به معروف و نهی از منكر در معارف اسلامی و سيره علوی به صورت گسترده و روشن مورد عنايت و تأكيد واقع شده و همان نظارت به مفهوم عام و فراگير است. احدی در ترك اين دو وظيفه خطير معذور نيست و بهانه و سهل انگاری و فرار از مسئوليت يا ضعف و عجز و جهل، نمی توانند مانع انجام وظيفه شوند، بلكه در صورت لزوم، بايد شرايط و مقدمات انجام وظيفه را فراهم كرد. نتيجه كاربرد و تحقق اين دو وظيفه افزايش بازدهی و كارآيی در كليه سطوح نظام سياسی و بركات بی شمار اجرايی و كاری است.

نقش «عيون» و «عريف» و «نقيب»[97] و عوامل بازار و مأموران حسبه و «محتسب» نيز در صدر تاريخ اسلام و دوران خلفا، به اين مبنای عميق و ريشه دار اسلامی بر می گردد. اداره و يا نهاد حسبه و نيز بحث آمران به معروف و ناهيان از منكر و نظارت عمومی و اِشراف و اطلاع بر صحت جريان امور و تأديب و تعزيرات حكومتی، از همين مفهوم بلند نشأت گرفته و در واقع ترجمان اين آيه است:

«مردان و زنان مؤمن همه ياور و دوستدار يكديگرند. خلق را به كار نيكو امر و از كار زشت نهی می كنند...[98]»

وظيفه مردم و جامعه در اين باره بسيار حساس و شفاف و ارزشمند است. در فرهنگ علوی وظيفه امر به معروف و نهی از منكر و نقد عملكرد حكام و كارگزاران و انتقاد سالم وسازنده و مؤثر و نظارت و پيگيری امور توسط مردم، به عنوان يك وظيفه شرعی وتكليف الهی، همواره مورد تأكيد قرار گرفته است.

می توان گفت مباحث امر به معروف ونهی از منكر و نظارت بر امر كارگزاران حكومتی و نصيحت و خيرخواهی زمامداران جامعه اسلامی، از ويژگی و عنايت خاصی برخوردار است؛ تا جايی كه در بحث حقوق متقابل حاكم ومردم، به اصل نصيحت و دو طرفه بودن اين اصل، همواره توجه شده است. در همين راستا پيامبر(ص) فرمود:

«ثلاثٌ لا يغلُّ عليهنّ قلب امْرء مسلم: إخلاص العمل لله و النصيحة لأئمة المسلمين و اللزوم لجَماعتهم؛[99]

سه وظيفه است كه قلب انسانِ مسلمان، هرگز در آن خيانت روا نخواهد داشت: كارها را برای خدا انجام بدهد؛ همواره خير خواه و ناصح زمامداران اسلامی باشد؛ جماعت مسلمانان را هرگز رها نكند

بديهی است تحقق امر به معروف و نهی از منكر نه تنها كارايی و كارآمدی هر سامانه مديريتی و نظام سياسی را بالا می برد بلكه گسترده ترين نوع نظارت مردمی را به ارمغان خواهد آورد. دوران زمامداری امام علی(ع) به خوبی نشانگر آن است كه آن امام همام تا چه اندازه گسترده ای به اين نوع نظارت و گزارش های واصله مردمی توجه و اتكا می كرد و حتی بر حسب آنها با واليان و نزديكان خويش از جمله ابن عباس (والی بصره، در گزارش بی مهری وی به بنی تميم) برخورد عتاب آميز می نمود.[100]

امام حتی به شكايات و اطلاعاتی كه از نامسلمانان دريافت می كرد، ترتيب اثر می داد وآنان را از حقوق اجتماعی، پابه پای مسلمانان بهره مند می ساخت. نامه امام(ع) به عمر بن ابی سلمه ارحبی (والی بحرين) از شواهد اين مدعا است.[101] ايشان در نامه ای كه به قرظةبن كعب انصاری می نويسد از او می خواهد به شكايت برخی از ذميان در مورد نهر آب رسيدگی كند.[102]

مبحث پنجم ضابطه و قانون گرايی به جای رابطه گرايی

در نظام حكومتی علوی، قانون حرف اوّل را می زد و تمام طبقات و افراد جامعه، فارغ از رنگ و نژاد و حرفه و قبيله در مقابل قانون و محكمه مساوی بودند. حضرت خطاب به خليفه دوم فرمود:
«سه چيز است كه اگر به آن عمل كنی، تو را كفايت می كند و اگر ترك كنی، هيچ چيز تورا كفايت نمی كند: اقامه حدود بر قريب و بعيد؛ قضاوت بر اساس كتاب خدا در حال رضا و سخط، و تقسيم عادلانه بين قرمز و سياه.»[103]

امام (ع) قانون را بدون تبعيض و رابطه گرايی برای همه اجرا می كردند. داستان عقيل و فرزندانش [104] نمونه بارز اين مدعا است و امام با شدت در مقابل زياده خواهی برادرش می ايستد و با او مخالفت می كند.

عبدالله بن عباس نزديك ترين خويشاوند و پسر عموی امام علی و پيامبر و از ياران نزديك حضرت به عنوان والی بصره مرتكب خلافی شد. امام(ع) ابتدا ضمن تشريح خطای وی از او می خواهد با بيم داشتن از خداوند، مال مردم را به صاحبانش برگرداند و گرنه منتظر كيفر باشد.[105]

در احاديث آمده است كه يكی از دختران حضرت، از خزانه دار بيت المال گردن بندی عاريه گرفته بود. امام ضمن توبيخ خزانه دار، به دخترش فرمان داد آن را فوراً بر گرداند و فرمود: اگر به شكل عاريه نبود، تو اولين زن بنی هاشم بودی كه به جرم سرقت دستش را قطع می كردم.[106] ايشان به عبدالله بن عباس در قضايای پيش گفته فرمود: اگر حسن و حسين چنين می كردند مجازات می شدند و حق را از آنان می گرفتم.[107]

نجاشی را كه از ياران برجسته حضرت بود و حتی معاويه را به خاطر حضرت هجو كرده بود، به جرم شرابخواری حد زد.[108] در يك محاكمه به عنوان مدعی زره در كنار يك يهودی كه منكر مالكيت حضرت بود، نشست و هر چند حكم «شريح» خطا بود، ولی تسليم حكم شد و آن را پذيرفت، به گونه ای كه يهودی گفت: اين حاكم مسلمانان است كه به محكمه آمد ومحكوم شد و حكم را پذيرفت؟! بعد زره را تحويل داد وگفت: زره از آنِ توست كه در صفين برداشته بودم.[109]

همين واقعه با يك مسيحی تكرار شد. حضرت مدعی زره شد و چون شاهد نداشت، قاضی به نفع مسيحی حكم كرد. مسيحی زره را برداشت ولی وجدانش او را وادار به پذيرش اسلام نمود و گفت: اين طرز حكومت و رفتار، رفتار بشر نيست و از نوع حكومت انبياست.[110]

نظام مديريت علوی، نظامی ضد «استئثار» بود. استئثار به معنی خود را بر ديگران مقدم داشتن و يا چيزی را به خود اختصاص دادن است. اميرالمؤمنين(ع) از كارگزاران، مديران و زمامداران و از جمله از مالك اشتر می خواهد از خود كامگی و تمام خواهی و استئثار بپرهيزند و در آنچه كه بهره همگان در آن يكسان است، برای خود و وابستگان به خود امتيازی قرار ندهند و از اموال عمومی چيزی را به خود و بستگان اختصاص ندهند و از دست درازی و امتياز خواهی آنان جلوگيری كنند.[111]

خطر استبداد و استئثار، حكومت غير مهذّب را تهديد می كند. امام(ع) در تحليل حكومت عثمان، علت اصلی شورش عليه وی را، استئثار می داند كه خود و خويشان و وابستگانش را بر مردم ترجيح داد.

مبحث ششم امانت داری، تكليف گرايی و مسئوليت شناسی

از شاخص های ديگر كارايی و كارآمدی در عرصه مديريت سازمان و نظام سياسی، امانت داری است. به عبارت ديگر از نگاه مكتب اسلام، مسئوليت پذيری، رياست پذيری نيست بلكه امانت پذيری بر اساس احساس وظيفه و تكليف است. از اين رو مديران و كارگزاران، بايد بدانند قبل از هر چيز بار امانتی را بر دوش می كشند و برای حفظ اين امانت بايد نهايت كوشش خويش را جهت تحصيل بيش ترين بازده مادی و معنوی به كارگيرند، مبادا به امانت در دست آنان خيانت شود.

واضح است با چنين نگرشی هميشه شايستگان می بايست بر مسند مناصب دست يازند، زيرا هر منصبی امانتی است كه می بايد به اهلش تفويض شود، همان طور كه خداوند دستور می دهد امانات به اهل آن سپرده شود.[112]

امام علی(ع) در سخنی خطاب به اشعث بن قيس (استاندار آذربايجان) منصب پذيری را نوعی امانت داری تفسير نموده و می فرمايد:

«پست استانداری، برای تو، وسيله آب و نان نبوده، بلكه امانتی بر گردن توست. بايد از فرمان و امام خويش پيروی كنی...در دست تو، مالی از ثروت های خدای بزرگ و عزيز است و تو خزانه دار آنی، تا به من بسپاری...[113]»

اين معيار مديريت و كارايی و كارآمدی، در ديگر فرمايش های حضرت، با عبارات مختلف تبيين شده است. در نامه ای خطاب به محنف بن سليم (استاندار اصفهان) در باره قبح خيانت صحبت نموده، اظهار می دارد كه بزرگ ترين خيانت، خيانت امينان(واليان) و رسواترين دغلكاری، دغلبازی رهبران است.[114] امام در نامه های ديگری از عدم ايفای مسئوليت كارگزاران خويش با عنوان «خيانت در امانت» ياد كرده است.[115]

پذيرش امانتِ مديريت و حكومت از منظر امام(ع) در راستای تكاليف بزرگی مانند اقامه حق و رفع باطل است، چنان كه فرمود: «به خدا سوگند! اين كفش بی ارزش، نزد من بهتر از زمامداری بر شماست مگر اين كه حقی را بر پای دارم يا باطلی را از بين ببرم.»[116]

مبحث هفتم اصل الگو بودن رهبران و مديران و ساده زيستی آنان

از منظر امام علی(ع) مديران و رهبران نظام اداری و سياسی كشور بايد برای مردم اسوه و نمونه باشند و زندگی مادی و شخصی رهبران می بايستی مانند زندگی ضعيف ترين مردم باشد. امام(ع) می فرمايد:

بر رهبران حق است كه در خوراك و پوشاك، مانند ضعيف ترين مردم رفتار نموده، از هيچ چيز اضافی كه آنان قادر به تهيه آن نيستند برخوردار نباشند. تا فقرا با ديدن رهبران، در آنچه هستند از خدا راضی باشند و ثروتمندان با ديدن آنان شكر و تواضع شان بيش تر شود.[117]

اگر زندگی رهبران مانند زندگی اقشار پايين جامعه باشد، بينش صحيح و واقع گرايانه از اجتماعی كه رهبری و مديريت آن را بر عهده دارند پيدا كرده و بيش تر به فكر تصميم گيری ها و سياستگذاری هايی می افتند كه می تواند سطح مادی زندگی مردم را بالا برده و رفاه اقتصادی نسبی در جامعه ايجاد نمايد. اگر اين هم ممكن نشد حداقل فايده همانندی، آسان تر شدن تحمل فقر و مشكلات برای مردم است. حضرت در خطبه ديگری می فرمايد:

«خدای تعالی به پيشوايان حق واجب گردانيد خود را با مردمان تنگدست برابر نهند تا اين كه فقير و تنگدست را پريشانيش فشار نياورده و نگران نسازد.»[118]

همانندی نوع معيشت و زندگی رهبران با مردم، علاوه بر كاهش توقعات و انتظارات، موجد همبستگی و يگانگی عاطفی بين مردم و مديران جامعه می گردد، و اين نتيجه تحقق دستور امام(ع) به زمامداران است كه می فرمايد: «حاكم بايد آنچه را برای خود می پسندد و اختيار می كند برای مردمان زيردستش نيز بپسندد.»[119]

امام(ع) حتی در مسائل معنوی و عبادات دسته جمعی مانند اقامه جماعات، رعايت حال ضعفا و ناتوانان را به واليان خود توصيه می نمود.[120]

تاريخ گواهی می دهد كه امام علی(ع) حتی زندگی خود را از حد ضعيف ترين مردم جامعه پايين تر آورده و همواره دارايی های خود را كه از دسترنج خويش كسب كرده بود بين فقرا تقسيم می كرد و به امور عام المنفعه اختصاص می داد.[121] در مورد پيراهن خويش می فرمايد:

«به خدا كه اين جامه پشمين خود را چندان پينه كردم كه از پينه كننده حيا كرده وشرمسارم!»[122]

مبحث هشتم كفاف و قناعت و پرهيز از اسراف

اين شاخص نقش بسيار مؤثری در افزايش كارايی و كارآمدی داشته و هزينه ها را برای كسب بيش ترين بازده، پايين می آورد. از آن جا كه مصرف بيش از كفايت در بسياری از روايات اسلامی، اسراف ناميده می شود (مافوق الكفاف، هو إسراف)، امام به شدت با اين پديده مبارزه می نمود. در اين جا فقط به ذكر يكی از نامه هايی كه حضرت به زياد بن ابيه، جانشين حاكم بصره در اين باره نوشته است بسنده می گردد. امام مرقوم نمود:

ميانه رو باش و از زياده روی دست بردار، و امروز، فردا را به خاطر آر و از مال نگه دار چندان كه تو را كارساز است، و زيادت را پيش فرست برای روزی كه تو را بدان نياز است.[123]

استنتاج

مفاهيم با اهميت كارآمدی و كارايی به رغم تازه و عصری بودن آن، هم به طور اخص و هم به طور اعم و به مضمون در نهج البلاغه مورد اشاره امام علی (ع) قرار گرفته است اما بايد اذعان داشت در حالی كه پيشرفت و كارايی در سازمان و نظام های غير دينی و لائيك، تنها با ملاحظات مادی سنجيده می شود، سازمان ها و نظام سياسی اسلامی و علوی پا را از اين ملاحظات مادی فراتر می نهد و فقط به فكر اهداف زودگذر و كوتاه مدت مبتنی بر ملاحظات اقتصادی و كارايی مادی نيست.

و بدين وسيله هدف های فردی، اجتماعی، سازمانی و حكومتی را صرفاً در پرتو محاسبات مادی نمی نگرد بلكه ابعاد معنوی كارايی و شرافت انسانی و ارتقای كرامت بشری را نيز در رفتار سازمانی و تعامل حكومت و مردم مدنظر دارد و بيش ترين بازده مادی را به گونه متقارن، با افزايش بهينه و كارای بازده های معنوی در نظر می گيرد.

از اين منظر كارآمدی از يك سو به معنای ايفای بهينه كليه كارويژه های حكومت است كه به آنها اشاره شد و از سوی ديگر، كارآمدی مزبور دارای شاخصه ها و اصولی به شرح ذيل می باشد:
1. عدالت ورزی،
2. شايسته سالاری،
3. تجربه گرايی،
4. نظارت و كنترل،
5. ضابطه و قانون گرايی به جای رابطه گرايی،
6. امانت داری، تكليف گرايی و مسئوليت شناسی،
7. الگو بودن رهبران و مديران و ساده زيستی آنان،
8. كفاف و قناعت و پرهيز از اسراف.

مسلّم است شاخصه های مزبور از باب حصر نبوده و تنها از باب اشاره و متناسب با دريافت نگارنده می باشد. اميد است با تأسی به اين شاخص ها توسط كارگزاران جمهوری اسلامی، علاوه بر تقويت كارايی و كارآمدی، اتصاف نظام ما به زيبندگی ها و ويژگی های حكومت علوی بيش تر شود.

پی نوشت ها:


 

[1]. Effectiveness.
[2]. Efficiency.
[3]. see,Fredrick winslow Taylor, "scientific mangement"(Newyork, Harper 1947)
[4]. Legitimacy.
[5]. See, S.M.lipset, "political man , The social Bacis of politics" , New york: doubleday, 1959.
[6]. structural functional Theory.
[7]. public policy.
[8]. crisis Theory.
[9]. lucian W.pye.
[10]. Gabriel A.Almond.
[11]. Talcott Parsons.
[12]. Robert K.merton.
[13]. Bingham Powell.
[14]. برای صحت اين مدعا، ر.ك: حسن روحانی (دبير شورای امنيت ملی) «درآمدی بر مشروعيت و كارآمدی»، راهبرد، شماره 18، زمستان 1379، ص 19 23.
[15]. برای نمونه، مؤلف زير، مديريت اسلامی را با ابتنا به عهدنامه مالك و تشريح جزء به جزء آن مورد بحث قرار داده است:
ر.ك: سيد محمودحسينی سياهپوش، سيری كوتاه در مديريت اسلامی، تهران، جهاد دانشگاهی، 1364.
هم چنين ر.ك: اسماعيل محمدی، كتابشناسی عهدنامه امام علی(ع) به مالك اشتر، حكومت اسلامی، زمستان 1379، شماره 18، ص 461 467.
[16]. ر.ك: محسن باقر موسوی، الإداره و النظام الإداری عند الامام علی عليه السلام، بيروت، مركز پژوهش های اسلامی غدير، 1419ق./1998م.
هم چنين ر.ك: عبدالله امينی، «معرفی كتاب الإداره و النظام الإداری عند الإمام علی عليه السلام» حكومت اسلامی، زمستان 1379، شماره 17، ص 454 461.
[17]. ر.ك: نرم افزار دانشنامه جامع نهج البلاغه، اصفهان، مركز تحقيقات رايانه ای حوزه علميه اصفهان، 1380.
[18]. ر.ك: اسماعيل منصوری لاريجانی، مديريت اسلامی، تهران، مجتمع شهيد مطهری، بهار 1369، ص 119 186.
[19]. ر.ك: اصغر مشبكی، «مطالعه تطبيقی اصول و مبانی مديريت از ديدگاه اسلام» (مندرج در نگرشی در مديريت در اسلام. تهران، مركز آموزش مديريت دولتی، 1372، ص 156 159).
[20]. ر.ك: علامه محمد تقی جعفری، «يك بحث بنيادين در ريشه های انگيزش» (مندرج در همان، ص 169 170.)
[21]. ر.ك: محمد البرعی، مودود رحمان، «بررسی نظارت های سازمانی و ارزيابی رفتار سازمانی از ديدگاه اسلام با به كار بردن فرايند تحليلی»، (مندرج در همان، ص 233).
[22]. نهج البلاغه، ترجمه و شرح سيد علينقی فيض الاسلام، تهران، (بی نا)، 1351ش، نامه 53، بند 17، ص 999.
[23]. برای نمونه ر.ك:
محمد تقی رهبر، درس های سياسی از نهج البلاغه، تهران، انتشارات سازمان تبليغات اسلامی، 1364،ص 167؛ منصوری لاريجانی، پيشين، ص 102.
هم چنين در دو ترجمه زير كلمه «نفاذ» به ترتيب به «كاردانی» و «كاردانی و با كفايتی» ترجمه شده است:
نهج البلاغه، ترجمه عبدالمحمد آيتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، بنياد نهج البلاغه، چاپ چهارم، ص 377
نهج البلاغه، ترجمه حسين عماد زاده، تهران، (بی جا) 1358.

[24]. See,Imam Ali_nahjul balagha,Tra.syed Ali Reza,Qum, Ansarian publication, Vol,1.2.1988.
[25]. كلمه «نفاذ» در چند ترجمه معتبر نهج البلاغه به صورت زير ترجمه شده است:
- (نفوذ) ر.ك: نهج البلاغه، ترجمه علامه محمد تقی جعفری، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1378.
- (گذاردن كار) ر.ك: نهج البلاغه، ترجمه سيد جعفر شهيدی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1368.
- (روانی فرمان) ر.ك: نهج البلاغه، ترجمه اسدالله مبشری، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ سوم، 1366.
- (نافذ بودن) ر.ك: نهج البلاغه (خورشيد بی غروب)، ترجمه عبدالمجيد معاديخواه، تهران، نشر ذره، 1374.
- (قدرت فكری) ر.ك: نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، تهران، مؤسسه تحقيقاتی اميرالمؤمنين، 1376.
[26]. هر كس عدل بورزد، حكمش نافذ و كارا می گردد. ر.ك: خوانساری، شرح غررالحكم، ج 5، ص 175.
[27]. نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه 172، ص 558.
[28]. نهج البلاغه، شهيدی، خطبه 216، ص 248.
[29]. ر.ك: نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه 131، ص 406 407.
[30]. ر.ك: همان، خطبه 40، ص 125.
[31]. ر.ك: بهرام اخوان كاظمی، «آرمان های حكومت در نهج البلاغه»، حكومت اسلامی، شماره 17، پائيز 1379، ص 129 148.
[32]. ر.ك: بهرام اخوان كاظمی، «امام علی(ع)، عدالت و خشونت»، كتاب نقد، شماره 14 و 15، تابستان و پائيز، 1379، ص 66 88.
[33]. «عرفوا العدل و رأه و سمعوه و وعوه»، نهج البلاغه، پيشين، نامه 70، ص 147.
[34]. «العدل يضع الأمور مواضعها و الجود يخرجها عن جهتها، و العدل سائس عام و الجود عارض خاص، فالعدل أشرفهما و أفضلهما»، همان، كلمات قصار، كلمه 429، ص 1290.
[35]. ر.ك: مرتضی مطهری، بيست گفتار، قم، دفتر تبليغات اسلامی، چ ششم، 1361، ص 11 12.
[36]. ر.ك: نهج البلاغه، پيشين، نامه 53، بند 25، ص 1002 3.
[37]. ر.ك: مجلسی، بحارالانوار، ج 78، ص 81.
[38]. «إذا خالف بحكمة بين همهم و إراداتهم و ساير حالاتهم و جعل ذلك قواماً لمعايش الخلق» (محمد بن الحسن الحر العاملی، وسايل الشيعه إلی تحصيل المسايل الشرعيه، ج 13، قم، مؤسسه آل بيت، 1409، ص 224.)
[39]. نهج البلاغه، پيشين، نامه 46، بند 2، ص 976.
[40]. همان، نامه 70، ص 1071 2.
[41]. جمال الدين محمد خوانساری، ج 1، تهران، دانشگاه تهران، 1360، ص 222، ش 88.
[42]. نهج البلاغه، پيشين، خطبه 37، بند 3، ص 121.
[43]. «قيل له(عليه السلام): صِفْ لنا العاقل، فقال: هو الذي يضع الشی ءَ مواضعه، فقيل: فصِفْ لنا الجاهل، فقال: قد فعلتُ» (همان، حكمت 235، ص 171).
[44]. «و قد ألزم نفسَه العدل فكان أوّل عدله نفي الهوی عن نفسه.» (همان، خطبه 86، ص 210 211.
[45]. ر.ك: همان؛ عبدالمجيد معاديخواه، فرهنگ تفصيلی مفاهيم نهج البلاغه، چ هفتم، تهران، نشر ذره، چ اوّل، 1373، ص 3604؛ بحارالانوار، ج 78، ص 80.
[46]. ر.ك: همان، خطبه 166، ص 544 و خطبه 86، ص 210 211.
[47]. العدل رأس الإيمان، جماع الإحسان، و أعلی مراتب الإيمان(محمد محمدی ری شهری، ميزان الحكمه، قم، مكتبة الإعلام الإسلامی، 1362 ش، ص 81).
[48]. ر.ك: بهرام اخوان كاظمی، عدالت و خودكامگی ستيزی در انديشه سياسی امام علی(ع)، حكومت اسلامی، زمستان 79، شماره 18، ص 410.
[49]. «لقد علمتم أنّي أحق الناس بها مِن غيري و والله لأُسلمنَّ ما سلمتْ أمور المسلمين و لم يكن فيها جور إلا عليَّ خاصةً» نهج البلاغه، پيشين، خطبه 73، ص 171 172.
[50]. محمد مهدی شمس الدين، نظام الحكم و الإداره فی الإسلام، بيروت، چ سوم، 1374 ق(قم، 1411ق) ص 301.
[51]. نهج البلاغه، پيشين، نامه 53، بند 43، ص 1011.
[52]. همان، خطبه 172، ص 558.
[53]. زين العابدين قربانی، «عوامل همكاری و اعتماد بين مردم و حكومت از ديدگاه نهج البلاغه»، (ر.ك: يادنامه دومين كنگره هزاره نهج البلاغه، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، بنياد نهج البلاغه، 1363، ص 93)؛ محمد رضا حكيمی و...، الحياة، ج 2، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1367، ص 315. اين حديث به گونه زير نيز از پيامر(ص) نقل شده است:
«مَن اسْتعمل عاملاً مِن المسلمين و هو يعلم أنّ فيهم مَن أدنی بذلك منه، و أعلم بكتاب الله و سنة نبيّه فقدْ خانَ اللّهَ و رسولَه و جميعَ المسلمين»(سنن بيهقی، ج 10، ص 11)
[54]. در سيره رسول اكرم(ص) آمده است كه بعضی صحابه برای معالجه مسلمانی دوست داشتند كه پيامبر از طريق اعجاز وی را معالجه كند، ولی حضرتش به رغم اين توقع فرمود: برويد «حارث بن كلده» را كه شخصی درس خوانده از طوائف (يمن) است برای معالجه بياوريد. تعبير ايشان «أنّه رجل متطب» بود و با اين عمل افراد را به حرمت علم و سپردن امور به افراد ذی صلاح و اهل فن آگاه نمودند.(ر.ك: نگرشی بر مديريت در اسلام، پيشين، ص 45)
[55]. «قالوا أنّی يكون له الملك علينا و نحن أحقُّ بالملك منه و لم يؤتَ سعةً مِن المال قال: إنَّ الله اصْطفاه عليكم و زاده بسطةً في العلم و الجسم»(بقره، 247).
[56]. نهج البلاغه، پيشين، خطبه 172، بند 6، ص 559 560.
[57]. برای اطلاع بيش تر ر.ك: محمد رحمانی، «ملاك های گزينش كارگزاران در حكومت علوی»، حكومت اسلامی، زمستان 79، شماره 18، ص 214 237.
[58]. بحارالانوار، ج 25، ص 165.
[59]. وسايل الشيعه، ص.429
[60]. نهج البلاغه، پيشين، نامه 53، بند 24، ص 1002.
[61]. همان، نامه 53، بند 54، ص 1016.
[62]. همان، نامه 31، بند 64، ص 939.
[63]. همان، نامه 61، بند 1، ص 1046.
[64]. «من أحسن الكفاية اسْتحق الولاية؛ كسی كه بهترين كفايت را داشته باشد، مستحق ولايت است.» قزوينی، پيشين، ص 67.
[65]. «الأعمال بالخبره؛ كارها را به دست خبرگان متخصصان بسپاريد.» خوانساری، پيشين، ج 1، ص 18.
[66]. «الأعمال تستقيم بالعُمّال؛ كارها به وسيله كارگزاران راست و درست می شود.» عبدالكريم بن محمد يحيی قزوينی، بقا و زوال در كلمات سياسی اميرالمؤمنان(ع)، به كوشش رسول جعفريان، قم، كتابخانه آيةالله العظمی مرعشی نجفی، 1371، ص 84.
[67]. «آفة الأعمال عجز العُمّال؛ آفت كارها، ناتوانی كارگزاران است.» همان، ص 70.
[68]. «إذا ملك الأراذل هلك الأفاضل.» همان، ص 131.
[69]. نهج البلاغه پيشين، نامه 62، بند 5، ص 1050.
[70]. همان، خطبه، 4، بند 7، ص 55.
[71]. «دُوَل الأشرار مِحَن الأخيار؛ دُوَل الفُجّار مذلة الأبرار.» قزوينی، پيشين، ص 39.
[72]. «تولّی الأراذل و الأحداثِ الدُوَل دليل انْحلال ها و إدبارها»، همان، ص 35. «زوال الدول باصْطناع السفل؛ پروردن پست فطرتان و سفله پروری ها به زوال دولت ها می انجامد.» همان، ص 40.
[73]. «يستدلّ علی إدبار الدول بأربع: تضييعُ الأُصول و التمسك بالفروع و تقديم الأراذل و تأخير الأفاضل.» همان، ص 67.
[74]. «يستدلّ الإدبار بأربع: سوء التدبير وقبح التبذير و قلِة الاعتبار و كثرة الاعتذار» ر.ك: التميمی الامدی، پيشين، (طبع قم)، ص 342.
[75]. برای اطلاع بيش تر از تبعات حكومت شايستگان و ناشايستگان در نهج البلاغه ر.ك: علی اكبر عليخانی، توسعه سياسی از ديدگاه امام علی(ع)، تهران، سازمان تبليغات اسلامی، 1377، ص 20 30.
[76]. نهج البلاغه، پيشين، نامه 53، بند 43، ص 1011.
[77]. «ولكن اخْتبرهم بما وُلّوا الصالحين قبلك»، همان، نامه 53، بند 53، ص 1016.
[78]. همان، خطبه 35، بند 3، ص 116.
[79]. همان، نامه 53، بند 87، ص 1034.
[80]. ر.ك: ابوطالب خدمتی، انواع كنترل و نظارت در مديريت اسلامی، حوزه و دانشگاه، شماره 23، تابستان 1379، ص 105.
[81]. برای ملاحظه برخی آيات دال بر اِعمال نظارت الهی بر انسان ر.ك: قرآن مجيد: توبه/105، و يونس/61.
[82]. ر.ك: همان، ص 105 106.
[83]. بحارالانوار، ج 100، ص 61.
[84]. نهج البلاغه، پيشين، نامه 53، بند45، ص 1011.
[85]. همان، بند 43، ص 1011.
[86]. همان، نامه 53، بند 45، ص 1011 1012
[87]. ر.ك: قربانعلی دری نجف آبادی، «مبارزه با فساد در حكومت علوی»، حكومت اسلامی، شماره 17، تابستان 1379، ص 280 281.
[88]. «به تحقيق در مورد تو اين گونه به من گزارش رسيده است.»
[89]. «در مورد شما به من خبر رسيده است...»
[90]. محمد كلينی، الكافی، ج 5، ص 161.
[91]. متقی بن حسام الدين هندی، كنز العمال، ج 4، ص 90.
[92]. بحارالانوار، ج 41، ص 104.
[93]. التميمی الامدی، پيشين، ص 129.
[94]. بحارالانوار، ج 78، ص 137.
[95]. همان، ج 70، ص 73.
[96]. آل عمران/110.
[97]. «عيون» به معنای بازرس و جاسوس مخفی و «عريف» نيز به معنای جاسوس و خبرچين می باشد. هم چنين «نقيب»، ترجمان معانی مهتر و سرپرست و رئيس قوم است. برای ملاحظه پاره ای از موارد كه پيامبر(ص) و علی(ع) به گماشتن «عيون»، «عريف» و نقيب پرداخته اند، ر.ك: دری نجف آبادی، ص 286 287.
[98]. و المؤمنون و المؤمنات بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر. توبه/71.
[99]. كافی، ج 1، ص 403.
[100]. برای اطلاع بيش تر از سيره امام(ع) ر.ك: علی اصغر الهامی نيا، نظارت بر كارگزاران در حكومت علوی، حكومت اسلامی، شماره 18، زمستان 1379، ص 238 262.
[101]. ر.ك: همان، ص 254.
[102]. همان، ص 254.
[103]. همان، ص 254.
[104]. نهج البلاغه، پيشين، خطبه 215، بند 2 الی 7، ص 714 715.
[105]. همان، نامه 41، ص 957 960.
[106]. وسايل الشيعه، ج 1، باب 26 از ابواب حد سرقت، ص 521.
[107]. نهج البلاغه، پيشين، نامه 41، ص 957 960.
[108]. بحارالانوار، ج 41، ص 9.
[109]. همان.
[110]. همان، ج 9، ص 568.
[111]. نهج البلاغه،پيشين، نامه 53، بند 85، ص 1031.
[112]. «إنَّ الله يأمركم أنْ تؤدوا الأمانات إلی أهلها.»نساء/58.
[113]. نهج البلاغه، نامه 5، بند 1، ص 839.
[114]. همان، نامه 26، بند 6 و 7، ص 886.
[115]. همان، نامه 40، بند 1 و 2، ص 955.
[116]. همان، خطبه 33، ص 111.
[117]. «علی أئمه الحق أنْ يتأسّوا بأضعف رعيتهم حالاً في الأكل و اللّباس، ولا يتميَّزون عليهم بشی ءٍ لا يقدرون (عليه) ليراهم الفقير فيرضی عن الله تعالی بما هو فيه و يراهم الغنیُّ فيزداد شكراً و تواضعاً» ر.ك: محمد باقر المحمودی، نهج السعاده فی مستدرك نهج البلاغه، ج 2، بيروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1385 ق، ص 49.
[118] -...إنَّ الله فرض علی أئمة الحق أنْ يقدروا أنفسهم بضعفة الناس كيلا يبتغ بالفقير فقره» نهج البلاغه، خطبه 200، بند 4، ص 663 664.
[119]. «مِن حق الراعي أنْ يختار لرعيته ما يختاره لنفسه». ر.ك: قزوينی، پيشين، ص 57.
[120]. نهج البلاغه، نامه 53، بند 67، ص 1023.
[121]. ر.ك: عليخانی، پيشين، ص 281.
[122]. نهج البلاغه، خطبه 159، بند 31، ص 512.
[123]. «فدعِ الإسراف مقتصداً، و اذْكر في اليوم غداً و أمسك مِن المال بقدر ضرورتك، قدِّم الفضل ليوم حاجتك.» همان، نامه 21، بند 1، ص 872.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

پیام هفته

تحمیل نظر خویش بر آگاهان
قرآن : ... ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لي‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ ... (سوره نحل، آیه 52)ترجمه: هیچ کس (حتی پیامبر) حق ندارد به مردم بگوید به جای خدا مرا عبادت کنید.حدیث: روی الحلبی قلتُ لاَبی عبدالله علیه السلام ما أدنى ما یکون به العبد کافراً ؟ قال: « أن یبتدع به شیئاً فیتولى علیه ویتبرأ ممّن خالفه (معانی الاخبار ، ص 393)ترجمه: ... حلبی روایت می کند که از امام صادق (ع) پرسیدم : کمترین سبب کافر شدن انسان چیست؟ فرمودند : این‌که بدعتی بگذارد و از آن بدعت جانبداری کند و از هر کس با او مخالفت کند روی برگرداند و آنان را متهم و منزوی سازد.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید