فصل اول: لزوم تشكيل حكومت

لزوم تشكيل حكومت

در اهميت حكومت و نقش آن در زندگى بشر، اكثر فلاسفه جهان و دانشمندان علم الاجتماع معتقدند كه تشكيل‏حكومت و دولت يك امر ضرورى است، و انسان بطور لزوم آنرا درك ميكند.

ارسطو ميگويد: دولت از مقتضيات طبع بشرى است زيرا انسان بالطبع موجود اجتماعى است و كسى كه قائل به‏عدم لزوم دولت است روابط طبيعى را ويران ميكند و خود يا انسانى و حشى است، يا از حقيقت انسانيت خبر ندارد.

 

افلاطون ميگويد: تحصيل حيات با فضيلت افراد بشر جز بوجود دولت ممكن نيست. زيرا طبيعت انسان به حيات‏سياسی متمايل است بنابراين دولت از امور طبيعی است كه انسان بی نياز از آن نيست ابن خلدون اين نظريه رااختيار نموده و بر اثبات آن به ضرورت اجتماعی بودن انسان يا باصطلاح فلاسفه مدنی بالطبع بودن آن، استدلال كرده‏و نتيجه گرفته است كه تشكيل دولت لازم و ضروری است

ثروت بدوی ميگويد: اساس نظام سياسی وجود دولت است، بلكه هر نظم سياسی برای جمعيت وجود دولت رالازم و ضروری ميداند، حتی بعضی معنی سياست را بدولت مربوط ميدانند و اجتماع را بدون دولت امر غير ممكن‏تلقی كرده ‏اند

ديگر علماء و سياستمداران و جامعه شناسان نيز بر اين عقيده هستند و دلائل فراوانی بر اين مدعا اقامه كرده‏اند.

نظر اسلام:

نظر اسلام درباره حكومت از همه اينها اساسی‏تر است زيرا:

اولا: اسلام به اجتماع اهميت خاصی قائل شده و آنرا بطور مستقل مورد توجه قرار داده است و توجه بآيات زيرميتوانند اهميت موضوع را از ديدگاه اسلام نشان دهد.

ان هذا صراطی مستقيما فاتبعوه و لا تتبعوه و لا تتبعو السبل فتفرق بكم

اين است راه راست من پس از آن پيروی كنيد و ديگر راه‏ها را دنبال نكنيد كه شما را از هم جدا ميكند_ و اجتماع رااز هم می‏پاشد_.

واعتصموا بحبل اللَّه جميعا و لا تفرقوا؛ همگی به ريسمان الهی _دين اسلام_ چنگ بزنيد تا از هم جدا نشويد.

و در آيه ديگر مفاسد تفرقه و پراكندگی را بيان ميكند و می‏فرمايد:

و لا تنازعوا فتفشلو او يذهب ريحكم؛ يعنی با يكديگر نراع نكنيد كه سست و ضعيف ميشويد و آبرو و حيثيت وعظمت شما از بين ميرود.

و در آيه ديگر برای حفظ مجتمع اسلامی می‏فرمايد:

"ولتكن منكم امه يدعون الی الخير و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكرو اولئك هم المفلحون"

يعنی :بايدازميان شماجامعه اسلامی گروهی باشندكه مردم رابه خيروصلاح دعوت نمايندومردم رابه كار نيكوفرمان و ترغيب دهند واز كارهای زشت بازدارند، و آنها _كه وسيله هدايت خلقند_ خودرستگارند.

"ان الذين فرقوادينهم وكانوا شيغالست منهم فی شی‏ء": حقا كسانی كه دين خودشان را پراكنده ساختند _وبين‏ جمعيت متدينين جدائی افكندند_ و مجتمع واحد را تجزيه كردند تو از آنها نيستی.

"انماالمؤمنون اخوه فاصلحوا بين اخويكمحقاكه مومنان برادر يكديگرند پس _اگر اختلافی_ دربين برادرانتان رخ‏داد _شما در بين آنها_ صلح و سازش برقرار نمائيد.

و آيات مشابه ديگر كه به تأسيس جامعه اسلامی متحد فرمان می‏دهد و آنرا شرط اساسی رسيدن به سعادت مادی‏ومعنوی ميداند.

روی اين اصل است كه مهمترين احكام اسلامی ازقبيل: حج، نماز، جهاد، انفاق و...براساس اجتماع قرارداده شده‏است.

بديهی است كه اتحاد و اتفاق ملت و بناء مجتمع بدون حكومت ممكن نيست.

لزوم مؤسسات اجرايی

دليل‏ دوم - قوانين و دستور العملها هر چند تمام راههای نيل به سعادت مادی و معنوی رانشان داده باشد بدون عمل‏ نتيجه‏ ای نخواهد داشت ،و بديهی است كه بدون قوه مجريه عمل بقانون امكان پذيرنيست بخصوص قوانينی كه‏ هدف آنها سعادت حقيقی عقلی است و طبعا مخالف با آزادی فردی در شهوترانی و خوشگذرانی است.

بدين جهت خداوند با فرستادن انبياء و مجموعه قوانين يك دستگاه اجرائی و حكومتی بوجود آورده و اطاعت ازمجريان الهی را _اولی الامر_ جزو واجبات شمرده.

روش حكومت پيامب(رص):

دليل سوم - سنت و روش پيغمبراكرم_ص_ است. زيرا آن حضرت اولا خود تشكيل حكومت داد و به كارهای‏حكومت اسلامی شخصا رسيدگی می‏نمود.

پيامبراگردرطول اقامت ده ساله خوددرمدينه فقط به بيان احكام ومعارف الهی مشغول می‏شد تا دانشمندان‏بيشماری به جامعه تحويل می‏داد،ولی تشكيل حكومت واجراء وظايف دولت راطبق دستور الهی بر همه چيز مقدم‏داشت و بفرمان پروردگار برای بعد از خود نيز جانشينی معين فرمود.

اساسا علت اختلاف بين دو گروه شيعه و سنی همين امر بود و اگر حضرت علی_ع_ و بعد از او ائمه طاهرين_ع_ باحكومت كاری نداشتند خلفا حتی بنی اميه و بنی العباس به آنها تعرض نمی‏كردند، بلكه تسليم رهبری وامامت آنهامی‏شدند و وسائل تبليغی آنان را فراهم می‏كردند و همين امر بود كه تبليغ امامت حضرت علی عليه السلام را مشكل‏می‏نمود و لذا آيه تبليغ با آن لحن شديد نازل شد و پيغمبر_ص_ ناگزير در بيابان گرم و سوزان "غديرخم" مردم را جمع‏كرد آنرا ابلاغ نمود و حتی غصب خلافت معنی‏اش همين بود كه حكومت ظاهری را از آنها گرفتند. و گرنه مقامات‏معنوی و ذاتی كه خداوندبه آنها عطا كرده بود. قابل غصب نبود اين خود بهترين دليل است به اينكه می‏گوئيم: مقام‏رهبری دينی از مقام حكومت و رعايت دنيوی جدا نيست.

يكی ازنويسندگان عصرمثالی دراين باره آورده است كه بسيارجالب است ،اوميگويد:

"امامی كه خانه نشين باشد، و زعامت و امامت نداشته باشد،مانندقهرمان جهانی است كه يك پهلوان پنبه ايرابجای‏اوقهرمان جهان لقب داده ونشان افتخاروحقوق ويژه رابه اوبدهند!

چه فاجعه‏ ای."

واز آنجا كه احكام الهی منحصر و محدود به زمان پيغمبر(ص)و حضور امام نيست، پس همان و ضرورت كه ايجاب‏می‏كند پيغمبراكرم (ص) و وصی آن حضرت تشكيل حكومت بدهند. در زمان غيبت نيز تشكيل حكومت را لازم ‏می‏دارد.

كيفيت قوانين اسلام :

دليل چهارم بر لزوم تشكيل حكومت كيفيت قوانين اسلام و احكام شرعی است كه ميرساند برای اداره نظام‏ اجتماعی وسياسی ونظامی و اقتصادی و فرهنگی جامعه تشريع شده است و اينك نمونه هائی راازاين احكام ذيلا می‏ آوريم كه بطور مسلم عمل به آنها مستلزم تشكيل حكومت است:

الف -احكام دفاع ملی :

مرادازاين احكام احكام راجع به حفظ نظام اجتماعی اسلام ودفاع ازتماميت ارضی واستقلال كشوراسلام وحفظمرزها و سرحدات آن از رخنه و هجوم كفار و دشمنان دين است.

با مراجعه به آيات و اخبار روشن می‏شود كه اسلام تا چه حد به اين احكام اهميت داده است:

حضرت علی عليه السلام درعهدنامه به مالك اشتر سپاه را موجب عزت دين وحافظ رعيت وزينت فرماندهان‏ شمرده است و فرموده كه "وليس تقوم الرعيه الابهم"

امام سجاد عليه السلام در صحيفه كامله سجاديه دعاء شماره 27 در ضمن دعاء بمرزبانان مملكت اسلامی _با آنكه‏ حاكم آن ازبنی اميه بوده_ وظيفه مسلمين و حكام را بيان فرموده است:

در قرآن نيز آيه‏ای به پيامبر دستورآمده است كه: "واعدوالهم ما استطعتم من قوه" و اين ميرساند كه اسلام چه‏اندازه به اين مساله اهميت داده كه به ملت اسلام دستور می‏دهد كه بهر اندازه كه ممكن باشد، اسلحه و قوای دفاعی‏تهيه كنند و در هر عصری حتی در دوره صلح مراقب باشن تا دشمن نتواند آنها را غافلگير كند و به بلاد اسلامی حمله‏نمايد و دستور داده است كه در صورت حمله دشمن بر همه مسلمين واجب است از تماميت ارضی و استقلال كشوراسلامی دفاع نمايند.

علت اساسی آن سير سريع مسلمانان نخستين بسوی ترقی و توسعه قلمرو اسلام و پيشرفت حيرت‏انگيز اين آئين‏در جهان و تفوق و سيادت قابل ستايش آن در صدر اسلام اين بود كه در آن زمان به اين احكام عمل می‏شد ولی دردورانهای بعدی كه مردم به پيروی از سران حكومتها از احكام الهی روگردان شدند، و به اين احكام عمل نكردند،دوران تنزل و انحطاط مسلمانان آغاز شد و كاربجائی رسيد كه يك مشت يهودی سرگردان اين چنين بربلاد اسلامی‏سيطره يافته ومسجد اقصی اولين قبله مسلمانان را آتش زدند و كشور اسلامی فلسطين را غصب نموده و مسلمانان را ازخانه و كاشانه خود آواره نمودند.

امروز اگر مسلمانان طالب عزت و سعادت دنيوی و اخروی هستند بايد به احكام خدا روی آورند، و دستورهای‏قرآن را بكار ببندند، كه در اين صورت بی شك عزت از دست رفته را باز خواهند يافت.

شاهد زنده آن جنگ رمضان 1973 مسلمانان و اسرائيل است، كه ديديم به علت اندك توجهی كه سران كشورهای‏عربی به تعليمات اسلامی مبذول داشتند و به اين فرمان قرآن عمل كردند كه:"و اعتصموا بحبل اللَّه جميعا و لاتفرقوا "وآيه " واعدوالهم ما استطعتم من قوه"و تفرقه وجدائی را كنار گذاشتند و نيروی قدرت كسب كردند و برق آسا بر دشمن‏پيروز شدند. با اين كه ژاندارم بين المللی _آمريكا_از آنها شديدا دفاع می‏كرد و همه گونه لوازم جنگی و كمك مادی بآنهامی‏كرد، بطوری كه اگر آمريكا مداخله نمی‏كرد امروز كشوری بنام اسرائيل وجود نداشت. و آنچه مايه تاسف وتاثراست اين است كه از آنجا كه حكمرانان كشورهای اسلامی، از ايمان عميق نسبت به اسلام و اجراء دستورات‏اسلامی برخوردار نبودند، باز اختلافات از سرگرفته شد و جدائی و تفرقه و خرابكاری بار ديگر شروع گرديد و در نتيجه‏ بدبختی و تيره روزی به مسلمانان روی آورد، و وضع به اين صورت در آمد كه می‏بينيم.

ب-احكام جزائی اسلام :

احكام جزائی اسلام از قبيل ديات و قصاص و حدود و امثال آنها كه بايد طبق دستور و نظارت حاكم اجراء شودبرای جلوگيری مفاسد در ميان ملت وضع شده است، و اجرای اين قوانين به يك سازمان دولتی نيازمند است و بدون‏قدرت حكومت كسی ازعهده انجام آنهابر نمی‏آيد...

احكام مالی :

احكام مالی مانند خمس، زكات، جزيه، خراج، مقانه و بالاخره مالياتهائی كه در آئين مقدس تعيين شده و قطعابعنوان نفقه و مخارج فقراء نيست بلكه برای تأمين مخارج ضروری يك دولت بزرگ، و رفع نيازمنديهای يك حكومت‏است .

اسلام بر تمام افراد مسلمان مقرر نموده است كه يك پنجم تمام درآمد خود را اعم از درآمد كشاورزی، تجارت،منابع زير زمينی و مؤسسات، كارخانه‏ها و... به بيت المال بپردازند، و علاوه بر آن بر تمام كشاورزان و دامداران فرض‏كرده است كه يك دهم يا يك بيستم محصول خود را به عنوان زكات در اختيار اين بيت المال بگذارند. همانطور كه به‏اقليتهای مذهبی كه تحت حمايت حكومت اسلامی زندگی می‏كنند و از مزايای نظامی و اداری كشور استفاده می‏برند،و به پرداختن خمس وزكات معتقد نيستند، و از اين راه هيچ گونه كمكی به بودجه دولت اسلامی نمی‏رسانند، مالياتی‏مقرر كرده است كه بعنوان جزيه سرانه مردان صاحب كار وپيشه و يا ماليات بر درآمد كشت و دامداری به بيت المال‏دولت اسلامی بپردازند. و نيز بر كسانی كه در زمينهای ملی اسلامی كشاورزی می‏كنند مقرر داشته است كه طبق صلاحديد حاكم اسلامی‏مقداری از محصول زراعت يابهره حاصله ازآن رابه بيت المال اسلامی بپردازند.

اين بودجه هنگفت كه بايد صرف مصالح اسلامی بشود مقدار ناچيزی كه شايد نسبت به كل درآمد از يك برميليونم هم كمتر باشد به فقيراء و مستحقين داده ميشود آنها كه نمی‏توانند هزينه زندگی خود را از راه كسب و كاربدست آورند يا توانائی كار كردن را ندارند. و مقداری هم صرف گسترش علم و تبليغ اسلامی و حفظ حوزه‏های علمی‏و دينی می‏شود، و بقيه در مصالح اسلام و مسلمين مصرف می‏شود.

هدف از جمع آوری اين بودجه هنگفت اداره تشكيلات اداری و سياسی و فرهنگی مجتمع اسلامی است آيا تعيين‏چنين بودجه وسيع و دامنه‏دار دليل بر اين نيست كه اسلام تشكيل حكومت اسلامی را لازم می‏داند، و برای اين منظورراههای دريافت بودجه آن رانيزتعيين كرده است ؟

احكام احقاق حقوق :

اسلام در مقابل ظلم ستمگران و ستم غارتگران نسبت به مردم ساكت نمانده بلكه علماء را موظف نموده است كه‏برای احقاق حقوق ملت ستم ديده قيام نمايند، و با انحصارطلبی و سودجوئی مبارزه كنند، و از صرف بودجه ملی درعياشی و خوشگذرانی افراد خودخواه و خودكامه جلوگيری كنند زيرا اين بودجه بايد در توسعه فرهنگ و تامين‏بهداشت ورفاه مردم صرف شود، و انجام اين دستور بدون تشكيل حكومت امكان پذيرنيست .

حضرت علی عليه السلام در خطبه شقشقيه در مقام بيان علت پذيرفتن حكومت خودمی فرمايد:

"لولا....و ما اخذ الله علی العلماء الا يقاروا اعلی كظه ظالم و لاسغب مظلوم..."(18)

يكی از علل قبول حكومت اين است كه خداوند از علماء پيمان گرفته است كه در برابر پرخوری و غارتگری‏ستمگران و گرسنگی و محروميت ستمديدگان خاموش نمانند.

همانطور كه آن حضرت فرموده است انجام اين وظيفه تنها بوسيله قوه مجريه ودستگاه حاكم امكان پذيراست .

حتی در كشورهائی كه زمامداران ستم پيشه بر ملل مسلمان تسلط يافته در اثر پشتيبانی دولت‏های استعمارگر است‏كه بخاطر تصاحب منابع زيرزمينی از قبيل نفت و معادن و امثال آن و تحميل نظام اقتصادی غيرعادله و نظام سياسی وفرهنگی غير اسلامی خود، افرادی را بر مسند حكومت می‏نشانند و وسائل خوشگذرانی آنها را فراهم می‏كنند.جلوگيری از اين قبيل توطئه‏های مفسده آميزبدون تشكيل حكومت ذی صلاحيت ممكن نيست .

لزوم حكومت ازنظراخبار

دليل پنجم: اخبار و روايات معتبری است كه برلزوم تشكيل حكومت اسلامی تصريح ميكند. اينك بعنوان نمونه به‏چند روايت زير توجه فرمائيد:

1- فضل بن شاذان ازحضرت رضا عليه‏ السلام نقل می‏كند كه آن حضرت دربيان علت وجوب اطاعت اولی الامراموری را ذكر فرموده... از جمله اين كه:

"و منها انا لانجد فرقه من الفرق و لامله من الملل بقوا و عاشورا الا بقيم و رئيس لما لابدلهم منه فی امر الذين والدينا فلم يجز فی حكمه الحكيم ان يترك الخلق لمايعلم انه لابدلهم منه و لاقوام لهم الا به، فيقاتلون به عدوهم ويقسمون به فيئهم و يقيمون به جمعهم وجماعتهم و يمنع ظالمهم" امام می‏ فرمايد از جمله آن علتها اين است كه ماهيچ يك از فرقه‏ ها و ملتها را نمی‏بينيم كه جز بوجود يك سرپرست و يك رئيس به حيات خود ادامه داده وباقی مانده‏است، زيرا برای امر دين و دنيا ناگزير بايد چنين شخصی باشد، بنابراين از حكمت خداوند حكيم بدور است كه‏مخلوقات خود را بی‏سرپرست بگذارد با اين كه می‏داند وجود چنين شخصی برای آنها ضروری است و بدون آن‏زندگيشان تباه می‏شود زيرا تحت رهبری او با دشمنانشان می‏جنگند و درآمد ملی و عمومی - شان را عادلانه تقسيم‏می‏كنند و بوسيله او نماز جمعه و جماعت برپا می‏دارند و دست ستمگران را از حريم حقوق مظلومين كوتاه ميكنند.

2- حضرت علی عليه السلام درخطبه درباره علت تصدی حكومت چنين فرمود:

"اما و الذی فلق الحبه و برء النسمه لولا حضور الحاضر و قيام الحجه بوجود الناصر و ما اخذ الله علی العلماء ان‏لايقار و علی كظه ظالم و لاسغب مظلوم لالقيت حبلها علی غاربها و لسقيت آخرها، بكاس اولها و لالقيتم ان دنياكم‏هذه ازهد عندی من عفطه عنز"

سوگند بخدائی كه دانه بشكافت و انسان را آفريد، اگر حضور بيعت كنندگان نبود و به علت وجود نيروی پشتيبان‏حجت برمن تمام نمی‏شد و نه اين بود كه خداوند از علماء پيمان گرفته است كه در برابر پر خوری و غارتگری‏ستمكاران وگرسنگی ومحروميت ستمديدگان خاموش ننشينند. زمام حكومت رارها می‏كردند و مانند اول مقام‏زعامت را نمی‏پذيرفتم و می‏ديديد كه اين دنيای شما در نظرمن ازآب بينی بزهم كم ارزشتراست .

دقت كنيد:امام (ع )ميفرمايد:بااينكه به مقام حكومت دلباخته نبودولی ازآنجاكه به علت پيمانی كه خداوندازدانشمندان گرفته است كه با سودجوئی ستمگران مبارزه كنند و از ستمديد گان دفاع نمايند قبول زعامت و رهبری برآن حضرت واجب شده و آن حضرت ناگزير آنرا بعهده گرفته است، و گرنه دنيا و رياست آن در نظر او از هر چيزی بی‏ارزش تراست .

به عبارت ديگربنظرامام (ع )حكومت ازامورلازم و واجب است ولی حكومتی كه بواسطه‏آن احقاق حق بشود وازباطل جلوگيری گردد.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

پیام هفته

تحمیل نظر خویش بر آگاهان
قرآن : ... ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لي‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ ... (سوره نحل، آیه 52)ترجمه: هیچ کس (حتی پیامبر) حق ندارد به مردم بگوید به جای خدا مرا عبادت کنید.حدیث: روی الحلبی قلتُ لاَبی عبدالله علیه السلام ما أدنى ما یکون به العبد کافراً ؟ قال: « أن یبتدع به شیئاً فیتولى علیه ویتبرأ ممّن خالفه (معانی الاخبار ، ص 393)ترجمه: ... حلبی روایت می کند که از امام صادق (ع) پرسیدم : کمترین سبب کافر شدن انسان چیست؟ فرمودند : این‌که بدعتی بگذارد و از آن بدعت جانبداری کند و از هر کس با او مخالفت کند روی برگرداند و آنان را متهم و منزوی سازد.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید