فصل دوم: آياحكومت دراسلام انتصابى است ؟

آياحكومت دراسلام انتصابى است؟

در نظام هاى اجتماعى جهان تعيين رئيس هيئت حاكمه بيكى ازطرق :انتصاب ،انتخاب ،وراثت، انقلاب، كودتا،پيشنهاد، است البته اگر بيشتر دقت شود مى‏بينيد كه دو يا سه تا از اينها ملاك تعيين يك نظام‏اند. مثلا پيشنهاد كه‏عبارت از كانديداتورى است، و انقلاب كه عبارت است از تجلى، اراده جامعه كه حق تعيين حاكم رادارد و مسئول‏سرنوشت خويش است، رژيمى، يا فرد يا افرادى را كه تجليگاه اراده اقليت است، با اعمال زور كنار مى‏گذارد، و خودزمام امور را بدست مى‏گيرد، برگشت به انتخاب همراه باخشونت دارد.

 حكومت در اسلام از راه كودتا نيست كه گروهی بايك حمله غافلگيرانه داخلی ،حاكم رابزوربر كناركنندوعامل‏كودتاخودجانشين اوگرددياكس ديگرراجانسين اوكندوهمچنين ازراه غلبه هم نيست كه يك قدرت مهاجم خارجی‏باپيروزی نظامی برجامعه‏ای تسلط يابدونيزيك حق موروثی هم نيست كه وارث حاكم اگر هيچگونه لياقتی هم نداشته‏باشد باز بعنوان ارث بر اريكه حكومت تكيه زند.

بنابراين تعيين حاكم دراسلام بيكی ازدوراه است يابه انتصاب است كه ازطرف خداپيامبر_ص_ ياامام معين شده‏باشد_شيعه براين عقيده است_يابه انتخاب كه مردم بدون واسطه يا با واسطه كسی رابرای خودرهبرتعيين كنندبعبارت‏ديگرهمانندحكومت دموكراسی كه دراشكال مختلف دردنياوجودداردوبراساس اكثريت آرای مردم رهبری رامعين‏می‏نمايند و او زمام امور كشوررابعنوان نماينده اكثريت مردم بدست می‏گيرد دراسلام بدلايل زيرحاكم ازراه انتصاب‏ معين ميشود:

الف -ادله‏ ای كه درفصل آينده می‏آوريم كه پيغمبر(ص) فقهاء اسلام را در زمان غيبت حاكم قرارداده واطاعت‏ازدستورات آانان رالازم شمرده است.

ب- تعيين حاكم بروش سيستم دموكراسی ،باآنكه ايده آل همه‏روشنفكران است ،اخيراگروهی از روشنفكران‏كشورهای تازه به استقلال رسيده وانقلابی به اين نكته متوجه شده‏اند كه در صورتی كه اكثريت قريب باتفاق يك‏جامعه ركود فكری داشته باشند و ناآگاه باشند، برای رساندن اين جمعيت به يك سعادت ايده‏آل بايد تغيير انقلابی درخود مردم ايجاد شود و معتقدات خرافی از بين برود و طرز تفكرشان عوض شود و روابط اجتماعی غلطی كه دارندتغيير كند تا سرانجام يك دموكراسی متحرك وسازنده برقرارگردد،وماداميكی جامعه از ركود در نيامده، و معتقدات‏خرافی را كنار نگذارد و طرز تفكرش عوض نشود، اين وضع بايد ادامه داشته باشد. در چنين حكومتی اگرتعيين حاكم‏ازراه مراجعه به آراء مردم باشد قطعا اكثريت آنها به كسی كه مخالف عادات و عقائدشان است رای نخواهند داد و ازآن جا كه اسلام برنامه انقلابی دارد لذا تعيين حاكم بنحو دموكراسی كذائی و مصطلح در آن مفهومی نخواهد داشت.

ج - دردموكراسی ثابت كه براساس كشورداری قرار دارد نه براساس حركت وتربيت - و به عبارت ديگر بر اساس‏حفظ سنن موجود و احساس بی‏قيدی افراد انسانی قرار گرفته است بازمراجعه به آراء عمومی صحيح نيست زيرامی‏بينيم كه مردم غالبا فاقد بينسش كافی هستند و يك سخنرانی داغ، يك مشت كلمات به ظاهر زيبا چنان آنها راتحت تاثير قرار می‏دهد كه هر چه سسخنران بخواهد به آن عمل ميكنند.

و جمعی بقدری شهوت رانند كه يك نگاه محبت آميز زنی عقيده‏ شان را عوض ميكند آيا در ميان اين قبيل جماعت‏ دموكراسی حقيقی ممكن است رائج شود؟!

اينست می‏بينيم دنيائی داريم كه انسانيت از آن بيزار است و پهنه زمين را مبدل به جهنم سوزانی نموده اندتازه اين‏مربوطمی شودبه دول پيشرفته باصطلاح متمدن كه حقيقتامقيد باعتناء بآراء حقيقی مردم هستند، اما در ممالك عقب‏مانده گاهی يك مامورهزارهارای دراوراق انتخاباتی نوشته و دور از چشم مردم بصندوقهای رای ميريزد - بگونه‏ای كه‏فعلادربعضی از كشورهای شرقی معمول است.

بعلاوه اكثريت ازسياست چيزی نمی‏فهمند و لذا جماعات زيادی درمواقع رای دادن آنچه اربابشان بنويسد وبدستشان بدهد بدون آنكه بفهمند كه چه نوشته شده در صندوقهای رای می‏ريزند و روی اين جهات خداوندتبارك‏وتعالی درآيات قرآنی زيادی اين اكثريت رامورد نكوهش قرارداده است.

بنابراين تعيين حاكم درحكومت اسلامی حتمابگونه تعيين آن درحكومت دمكراسی مصطلح نيست، بلكه انتصابی‏است ،ولذا پيغمبراكرم (ص)خودبدون مراجعه به آراءعمومی متصدی حكومت اسلامی شد و برای بعد از خودهم‏ تعيين حاكم نمود و ديده شد بعد از آن حضرت كه بناشد خليفه و حاكم برامت را با مراجعه بآراء تعيين كننده چه‏ فجايعی نصيب امت اسلامی گرديد.

اگر در تاريخ خلافت بنی اميه و بنی عباس را مطالعه كنيم قضيه كاملا روشن ميگردد و ما برای نمونه، بی مناسبت‏ نيست كه گفتار يكی از نويسندگان معاصر را در اين زمينه نقل كنيم:

"بعداز-تعيين پيغمبر(ص) علی(ع) رابخلافت و رای حاضرين درسقيفه به ابی بكر"بوی اشرافيت و قوميت‏بازبرخاسته است بيعت بجای وصايت چگونه رای قبيله اوس و خزرج كه برئيسشان رای ميدهند و رای قريش كه به‏شيخشان! ميتواند بررای پيغمبر فائق آيد چگونه اين مردمی كه در سقيفه بر سعد اجتماع می‏كنند و با يك جمله ابوبكربر می‏گردند و باو اجماع می‏كنند! رشد و آگاهی دارند كه پيغمبر را از دخالت در سرنوشت سياسی شان بی نياز سازد،تازه اينها مردم شهر پيغمبر را از دخالت در سرنوشت سياسی شان بی نياز سازد، تازه اينها مردم شهر پيغمبر هستند ودر كنار او با او زيسته‏اند و جهاد كرده‏اند و از او اسلام آموخته‏اند و آنها ابوبكر و عمرند فردا كه اسلام از مدينه بيرون‏رفت و اين نسل از ميان رفت اين بيعت چه سرنوشتی را برای رهبری مردم خواهد ساخت؟ چه كسانی رای خواهندداد چه كسانی انتخاب خواهند شد؟ "

تا آنكه می‏نويسد:

"...خانه نشينی علی آغاز يك تاريخ هولناك و خونين است و بيعت سقيفه كه آرام و هوشيار آغاز شد بيعت‏های‏خونينی را بدنبال خواهد داشت و فدك سرآغاز غصبهای بزرگ و ستم‏های بزرگ فردا خواهد بود.

فردا سياه هولناك و خونين است و فرداها و فرداها و فرداها،و غارت‏ها و قتل عام‏ها و شكنجه ‏ها. و خلافت‏های فردا مصيبتی بزرگ برای اسلام فاجعه سنگين برای بشريت".

این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)

پیام هفته

تحمیل نظر خویش بر آگاهان
قرآن : ... ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لي‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ ... (سوره نحل، آیه 52)ترجمه: هیچ کس (حتی پیامبر) حق ندارد به مردم بگوید به جای خدا مرا عبادت کنید.حدیث: روی الحلبی قلتُ لاَبی عبدالله علیه السلام ما أدنى ما یکون به العبد کافراً ؟ قال: « أن یبتدع به شیئاً فیتولى علیه ویتبرأ ممّن خالفه (معانی الاخبار ، ص 393)ترجمه: ... حلبی روایت می کند که از امام صادق (ع) پرسیدم : کمترین سبب کافر شدن انسان چیست؟ فرمودند : این‌که بدعتی بگذارد و از آن بدعت جانبداری کند و از هر کس با او مخالفت کند روی برگرداند و آنان را متهم و منزوی سازد.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید