حكومت در اسلام از راه كودتا نيست كه گروهی بايك حمله غافلگيرانه داخلی ،حاكم رابزوربر كناركنندوعاملكودتاخودجانشين اوگرددياكس ديگرراجانسين اوكندوهمچنين ازراه غلبه هم نيست كه يك قدرت مهاجم خارجیباپيروزی نظامی برجامعهای تسلط يابدونيزيك حق موروثی هم نيست كه وارث حاكم اگر هيچگونه لياقتی هم نداشتهباشد باز بعنوان ارث بر اريكه حكومت تكيه زند.
بنابراين تعيين حاكم دراسلام بيكی ازدوراه است يابه انتصاب است كه ازطرف خداپيامبر_ص_ ياامام معين شدهباشد_شيعه براين عقيده است_يابه انتخاب كه مردم بدون واسطه يا با واسطه كسی رابرای خودرهبرتعيين كنندبعبارتديگرهمانندحكومت دموكراسی كه دراشكال مختلف دردنياوجودداردوبراساس اكثريت آرای مردم رهبری رامعينمینمايند و او زمام امور كشوررابعنوان نماينده اكثريت مردم بدست میگيرد دراسلام بدلايل زيرحاكم ازراه انتصاب معين ميشود:
الف -ادله ای كه درفصل آينده میآوريم كه پيغمبر(ص) فقهاء اسلام را در زمان غيبت حاكم قرارداده واطاعتازدستورات آانان رالازم شمرده است.
ب- تعيين حاكم بروش سيستم دموكراسی ،باآنكه ايده آل همهروشنفكران است ،اخيراگروهی از روشنفكرانكشورهای تازه به استقلال رسيده وانقلابی به اين نكته متوجه شدهاند كه در صورتی كه اكثريت قريب باتفاق يكجامعه ركود فكری داشته باشند و ناآگاه باشند، برای رساندن اين جمعيت به يك سعادت ايدهآل بايد تغيير انقلابی درخود مردم ايجاد شود و معتقدات خرافی از بين برود و طرز تفكرشان عوض شود و روابط اجتماعی غلطی كه دارندتغيير كند تا سرانجام يك دموكراسی متحرك وسازنده برقرارگردد،وماداميكی جامعه از ركود در نيامده، و معتقداتخرافی را كنار نگذارد و طرز تفكرش عوض نشود، اين وضع بايد ادامه داشته باشد. در چنين حكومتی اگرتعيين حاكمازراه مراجعه به آراء مردم باشد قطعا اكثريت آنها به كسی كه مخالف عادات و عقائدشان است رای نخواهند داد و ازآن جا كه اسلام برنامه انقلابی دارد لذا تعيين حاكم بنحو دموكراسی كذائی و مصطلح در آن مفهومی نخواهد داشت.
ج - دردموكراسی ثابت كه براساس كشورداری قرار دارد نه براساس حركت وتربيت - و به عبارت ديگر بر اساسحفظ سنن موجود و احساس بیقيدی افراد انسانی قرار گرفته است بازمراجعه به آراء عمومی صحيح نيست زيرامیبينيم كه مردم غالبا فاقد بينسش كافی هستند و يك سخنرانی داغ، يك مشت كلمات به ظاهر زيبا چنان آنها راتحت تاثير قرار میدهد كه هر چه سسخنران بخواهد به آن عمل ميكنند.
و جمعی بقدری شهوت رانند كه يك نگاه محبت آميز زنی عقيده شان را عوض ميكند آيا در ميان اين قبيل جماعت دموكراسی حقيقی ممكن است رائج شود؟!
اينست میبينيم دنيائی داريم كه انسانيت از آن بيزار است و پهنه زمين را مبدل به جهنم سوزانی نموده اندتازه اينمربوطمی شودبه دول پيشرفته باصطلاح متمدن كه حقيقتامقيد باعتناء بآراء حقيقی مردم هستند، اما در ممالك عقبمانده گاهی يك مامورهزارهارای دراوراق انتخاباتی نوشته و دور از چشم مردم بصندوقهای رای ميريزد - بگونهای كهفعلادربعضی از كشورهای شرقی معمول است.
بعلاوه اكثريت ازسياست چيزی نمیفهمند و لذا جماعات زيادی درمواقع رای دادن آنچه اربابشان بنويسد وبدستشان بدهد بدون آنكه بفهمند كه چه نوشته شده در صندوقهای رای میريزند و روی اين جهات خداوندتباركوتعالی درآيات قرآنی زيادی اين اكثريت رامورد نكوهش قرارداده است.
بنابراين تعيين حاكم درحكومت اسلامی حتمابگونه تعيين آن درحكومت دمكراسی مصطلح نيست، بلكه انتصابیاست ،ولذا پيغمبراكرم (ص)خودبدون مراجعه به آراءعمومی متصدی حكومت اسلامی شد و برای بعد از خودهم تعيين حاكم نمود و ديده شد بعد از آن حضرت كه بناشد خليفه و حاكم برامت را با مراجعه بآراء تعيين كننده چه فجايعی نصيب امت اسلامی گرديد.
اگر در تاريخ خلافت بنی اميه و بنی عباس را مطالعه كنيم قضيه كاملا روشن ميگردد و ما برای نمونه، بی مناسبت نيست كه گفتار يكی از نويسندگان معاصر را در اين زمينه نقل كنيم:
"بعداز-تعيين پيغمبر(ص) علی(ع) رابخلافت و رای حاضرين درسقيفه به ابی بكر"بوی اشرافيت و قوميتبازبرخاسته است بيعت بجای وصايت چگونه رای قبيله اوس و خزرج كه برئيسشان رای ميدهند و رای قريش كه بهشيخشان! ميتواند بررای پيغمبر فائق آيد چگونه اين مردمی كه در سقيفه بر سعد اجتماع میكنند و با يك جمله ابوبكربر میگردند و باو اجماع میكنند! رشد و آگاهی دارند كه پيغمبر را از دخالت در سرنوشت سياسی شان بی نياز سازد،تازه اينها مردم شهر پيغمبر را از دخالت در سرنوشت سياسی شان بی نياز سازد، تازه اينها مردم شهر پيغمبر هستند ودر كنار او با او زيستهاند و جهاد كردهاند و از او اسلام آموختهاند و آنها ابوبكر و عمرند فردا كه اسلام از مدينه بيرونرفت و اين نسل از ميان رفت اين بيعت چه سرنوشتی را برای رهبری مردم خواهد ساخت؟ چه كسانی رای خواهندداد چه كسانی انتخاب خواهند شد؟ "
تا آنكه مینويسد:
"...خانه نشينی علی آغاز يك تاريخ هولناك و خونين است و بيعت سقيفه كه آرام و هوشيار آغاز شد بيعتهایخونينی را بدنبال خواهد داشت و فدك سرآغاز غصبهای بزرگ و ستمهای بزرگ فردا خواهد بود.
فردا سياه هولناك و خونين است و فرداها و فرداها و فرداها،و غارتها و قتل عامها و شكنجه ها. و خلافتهای فردا مصيبتی بزرگ برای اسلام فاجعه سنگين برای بشريت".