1- وجوب جهاد
2- كسانی كه جهاد بر آنها واجب است
3- كسانی كه جهاد عليه آنها واجب است
4- هدف از جهاد
5- تاكتيكهای جنگی
5 - 1 - فرار از جنگ:
5 - 2 - محاصره:
6- آمادگی نيروهای نظامی كشور
7- غنائم و اسراء
الف) غنائم
1- اموال منقول:
2- اموال غيرمنقول:
ب) اسرا
8- آتشبس
9- دفاع
10- مرزداری
1- وجوب جهاد
وجوب و يا عدم وجوب جهاد از مسائلی است كه مورد بحث محقق قرار میگيرد. به اعتقاد ايشان، جنگ در راه خدا به شرط وجود امام يا نماينده وی واجب است، چنانكه میگويد:
وفرضه علی الكفاية بشرط وجود الامام او من نصبه للجهاد(1)؛
جهاد به شرط وجود امام يا نمايندهای كه ايشان برای جهاد منصوب كرده واجب كفايی است.
وجوب جهاد همچون بيشتر واجباتی كه از زندگی جمعی ناشی میشود وجوب كفايی است؛ يعنی بر همه واجدين شرايط واجب است كه در جنگ شركت كنند و چنانچه برخی در حد نياز شركت كردند وجوب آن از ديگران ساقط میشود. محقق دو مورد را متذكر میشود كه در آن دو مورد، جهاد واجب عينی است، چنانكه میگويد:
ولا يتعيّن الا ان يعينه الامام لإقتضاء المصلحة او لقصور القائمين عن الدفع الا بالاجتماع او يعيّنه علی نفسه بنذرٍ وشبهه(2)؛
جنگ واجب عينی نمیشود مگر اينكه امام آن را به سبب مصلحتانديشی و يا كمبود و ناتوانی نيروها از عقب راندن دشمن واجب كند، چرا كه در مواردی تنها با اجتماع نيروی زياد دفع دشمن ممكن است، يا اينكه شخص با نذر و عقودی، شبيه آن جنگ را بر خود واجب كند.
از اين نكته میتوان فهميد كه اراده افراد ملاك است و تنها امام میتواند اعمالی شبيه جهاد را بر فرد تحميل كند، چون بر مصالح جامعه آشناتر است و اين تحميل به جهت آن است كه مصالح جامعه بر اراده شخص كه تابع مصلحت فردی است تقدم دارد و جز حاكم يا نماينده او كسی حق تحميل اراده خود بر ديگری را ندارد.
به اعتقاد محقق جنگ در ماههای حرام (محرم، رجب، ذيقعده و ذيحجه)، حرام است مگر اينكه دشمن در اين ماهها به جنگ مبادرت كند يا هيچ حرمتی برای اين چهار ماه قائل نباشد كه در اين دو مورد جنگ جايز است(3).
يكی از مسائلی كه بايد مورد بحث قرار گيرد اينكه جهاد بر دو نوع است: 1-جهاد ابتدايی و 2-جهاد دفاعی. جهاد دفاعی در زمان حضور و غيبت امام معصوم بر افراد واجب است؛ يعنی همچنانكه بر فرد دفاع فردی واجب است شركت در دفاع جمعی در صورتی كه دشمن به شهر و ديار حمله كرده نيز واجب میباشد. اما سئوالی كه در اينجا مطرح میشود اينكه آيا در عصر غيبت جهاد ابتدايی واجب است؟ بايد گفت كه به نظر محقق و اكثر فقهای شيعه، در عصر غيبت جهاد ابتدايی واجب نيست، چنان كه محقق میگويد:
وجوب كفايی جهاد به شرط حضور امام معصوم يا كسی كه ايشان وی را برای خصوص جهاد نصب كرده میباشد(4).
در اينجا مقصود محقق از نماينده امام برای خصوص جهاد، در عصر حضور میباشد بهطوری كه امام در شهر دوری نسبت به مرز كشور اسلامی هستند و مجاهدين با دستور نماينده ويژه ايشان بايد در جهاد شركت كنند؛ پس میتوان چنين نتيجه گرفت كه بهنظر محقق، جهاد ابتدايی تنها با حضور امام و دستور ايشان با اهدافی كه خواهيم گفت ممكن است. لازم بهذكر است از آنجا كه احكام جهاد هر دو نوع جهاد (ابتدايی و دفاعی) را شامل میشود و جهاد دفاعی ممكن است در عصر غيبت اتفاق افتد لذا لازم است احكام آن ذكر شود.
2- كسانی كه جهاد بر آنها واجب است
بايد گفت كه تكاليف بر اشخاصی كه شرايط عامه تكليف (بلوغ، عقل و قدرت) را دارند واجب میشود؛ بنابراين، هيچ تكليفی بر ديوانه يا غيربالغ واجب نيست، چه رسد به وجوب جهاد كه شرايط ديگری را نيز لازم دارد. افرادی كه از تكليف وجوب جهاد استثنا شدهاند بدين قرارند:
الف) زنان؛ ب) مردان پير و فرتوت؛ ج) نابالغين؛ د) ديوانهگان؛ ه) نابينايان؛ و)افراد زمينگير؛ ز) مريضهای ناتوان از سواركاری؛ دويدن و غيره؛ ح) فقيران(5).
ناگفته نماند كه فقر بر حسب احوال اشخاص فرق دارد، اين تفاوت در نفقه عيال و نوع سلاح و مركبی كه فرد در جنگ استفاده میكند و مسافت و هزينه راه در افراد مختلف است. البته امروزه با روی كار آمدن دولتها و در اختيار گرفتن امر جنگ، چون دولت هزينه سلاح، لباس، نفقات نظاميان و خانوادههای آنان و هزينههای ديگر ناشی از جنگ و اعزام نيرو را به عهده دارد ديگر به ندرت اتفاق میافتد كه فقر در افراد مانع از رفتن به جنگ شود. نكته ديگر اينكه اگر در اثنای جنگ برای فردی عذر از شركت در جنگ ايجاد شد وجوب جنگ از وی ساقط نمیشود مگر اينكه عذر مانع از انجام جنگ گردد؛ مثل مريضی، نابينايی و عذرهای ديگری كه توان جنگ را از انسان ساقط میكند(6).
نكته ديگر اينكه آيا دائن میتواند از رفتن مديون به جهاد جلوگيری كند؟ محقق در جواب اين سئوال دو فرض را مطرح كرده و به آنها پاسخ میگويد: يكی در مورد دين مؤجل است كه دائن به هيچ وجه نمیتواند مانع شود گرچه علم دارد كه قبل از برگشتن وی از جنگ، دين حال میشود، و مورد ديگر دين حال است، در اين مورد نيز محقق بر آن است كه دائن نمیتواند مانع شود، و قولی بر خلاف نظر خود بيان كرده و آن را بعيد میشمرد(7).
نكته جالبی كه محقق مطرح میكند كمكهای نقدی افراد به مجاهدين است. از آنجا كه افراد از لحاظ اقتصادی در وضعيت متفاوتی بهسر میبرند: برخی وضعيت معيشتی بالايی دارند، برخی به نان شب نيز محتاجاند به اعتقاد محقق، اگر ثروتمندی مايحتاج فقيری را برآورده كند اولاً: جهاد بر فقير واجب میشود و ثانياً: ثروتمند مبلغی را كه به فقير میدهد در قبال اجرت عمل وی نيست، و اگر اجرت باشد بر فقير واجب نمیشود، يا اگر ثروتمندی خود بر رفتن به جهاد قادر نباشد و بتواند هزينه فرد ديگری را تأمين كند كه او به جهاد برود بر او واجب است كه هزينه آن فرد را تأمين كند. البته محقق بعد از قول به وجوب، قول به استحباب را اشبه میداند و يا اينكه اگر ثروتمندی بتواند به جهاد برود، ولی هزينه فقيری را متكفل شد از وی وجوب جهاد ساقط میشود مگر در صورتی كه بر او جهاد بهطور عينی واجب شود، مثل اينكه حاكم رفتن به جنگ را به وی متعين نمايد(8).
خلاصه به اعتقاد محقق، جهاد بر همه واجب است جز اينكه برخی میتوانند وجوب آن را از خود با تأمين مخارج يكی از رزمندگان ساقط كنند، چرا كه شارع مقدس جهاد را بر همگان واجب كفايی دانسته، زيرا اگر همه افراد به جنگ بروند وضعيت داخلی كشور نيز مختل میشود. بهعلاوه به افرادی كه در رونق اقتصادی كشور نقش فعالتری دارند اجازه داده تا با تأمين مخارج يكی از رزمندگان به تجارت خود ادامه دهند و در واقع، اين فرد نايبی از خود به جهاد فرستاده وحضور خود وی الزامی نيست.
3- كسانی كه جهاد عليه آنها واجب است
اين مسئله كه جهاد عليه چه كسانی واجب است نيز قابل بررسی است، زيرا در برخی از ابواب فقه گروههايی وجود دارد كه جهاد عليه آنان جايز شمرده میشود، محقق در پاسخ چنين تصريح میدارد:
من يجب جهاده وهم ثلاثة: البغاة علی الامام من المسلمين واهل الذمة وهم اليهود والنصاری والمجوس اذا اخلّوا بشرائط الذمة ومن عدا هؤلاء من اصناف الكفار(9)؛
كسانی كه جهاد عليه آنان واجب است سه گروهند: 1- شورشيان بر امام و حاكم مسلمين؛ 2- اهل ذمه هنگامی كه شرايط ذمه را نقض كنند، اهل ذمه همان يهوديان، مسيحيان و مجوسيان هستند و 3- انواع ديگر كفار.
در يك بيان كلی میتوان گفت كه جهاد با مسلمانانی كه عليه حاكم شورش كردهاند و كفاری كه در صدد جنگ يا در حال جنگ با مسلمانان هستند واجب است؛ بدين معنا كه جهاد با دشمنان حربی مسلمانان واجب است. به اعتقاد محقق، جهاد با باغيانی كه بر امام يا حاكم مسلمين محارب نشدهاند جايز نيست(10). همچنين اهلذمهای كه شرايط ذمه را نقض میكنند نيز حكم حربی دارند و بقيه كفار نيز اگر در امان مسلمانان قرار نگرفته و يا با آنان صلح نكرده يا معاهدهای نبسته باشند، كفار حربی به حساب میآيند؛ يعنی به نظر اسلام جهاد ابتدايی تنها با اهل حرب به سبب دفاع و يا دعوت به اسلام واجب است.
اصل كلی در اسلام احترام به خون، مال و آبروی مسلمان و غيرمسلمانی است كه در پناه كشور اسلامی زندگی میكند و تنها در حالتی كه مسلمان مرتكب خلافی شود يا غيرمسلمان پيمان خود را نقض كرده باشد جنگ با وی و ريختن خونش جايز میشود؛ برای مثال محقق میگويد:
من منع الزكات لا مستحلاً فليس بمرتد ويجوز قتاله حتی يدفعها ومن سبّ الامام العادل وجب قتله(11)؛
كسی كه مانع زكات میشود (زكات نمیدهد) در حالیكه منع آن را حلال نمیداند مرتد نيست و جنگ با او تا دادن زكات جايز است، و كسی كه امام عادلی را دشنام دهد كشتنش واجب است.
مثال ديگر اينكه اگر صاحب غذا حتی با پول از دادن غذا به فردی كه به آن احتياج شديد دارد امتناع ورزد جنگ با وی جايز است(12). به اعتقاد محقق، اگر صاحب غذا، غذا را به او ندهد به قتل وی كمك كرده است. مورد ديگر اينكه اگر اهل شهری از قبول قاضی كه از طرف امام منصوب شده امتناع كردند میتوان با آنها جنگيد(13)؛ بنابراين، جنگ با مسلمان در صورتی جايز است كه فرد مرتكب اعمالی گردد كه به عينه در دين جنگ با عامل آنها پذيرفته شده است.
4- هدف از جهاد
امروزه كشورها بهدنبال صلح جهانی و عدم ايجاد آشوب در سطح جهان هستند. تا قبل از تدوين منشور ملل متحد، جنگ در عرف جهانی ممنوع نبود، ولی بعد از جنگ جهانی دوم و بهخصوص بعد از تدوين منشور ملل متحد، جنگ به كلی با هر هدفی، مشروع يا نامشروع، ممنوع اعلام شد و جلوگيری از تجاوزات و كمك به كشور مورد تجاوز بر عهده شورای امنيت گذاشته شد. در اينجا اين بحث مطرح میشود كه هدف از جهاد كه در فقه اسلام واجب شمرده شده، چيست؟ پر واضح است كه اسلام به دنبال كشورگشايی و ظلم و تعدی به افراد نيست و هردستوری كه خداوند در قالب دين به پيامبر خود نازل كرده جز مصلحت و خير وسعادت بشر هدف ديگری را دنبال نمیكند. محقق هدف از جهاد را چنين بيانمیكند:
كل من يجب جهاده فالواجب علیالمسلمين النفور اليهم اما لكفهّم وامّا لنقلهم الی الاسلام(14)؛
هر آنكس كه جنگ با او واجب است مسلمانان بايد به سوی آنان حمله كنند تا يا آنان را از بين ببرند و يا به اسلام گرايش دهند.
محقق در اين جملهها دو هدف كلی را مهم دانسته كه يكی بازداری آنان از حمله به كشور اسلامی و از بين بردن انسجام گروههای مخالف حكومت اسلامی است؛ با اين توضيح كه در اسلام جنگ با كفار حربی يا مسلمانانی كه محارب شدهاند، واجب است و آنان كسانی هستند كه با كشور اسلامی در حال جنگ يا در صدد جنگاند؛ بنابراين، هر حكومتی با كسانی كه با او سر جنگ دارد در جنگ است و اين اختصاص به اسلام ندارد، به همين دليل ايشان در ادامه میگويد:
والاولی أن يبدأ بقتال من يليه الا ان يكون الأبعد اشدّ خطراً؛
بهتر است ابتدا با كفاری كه مجاور كشور هستند جنگ شود به جز كفاری كه دورتر هستند خطرناكترند.
به منظور همين هدف است كه جنگ با بغاة و شورشيان عليه حاكم مسلمين نيز واجب است، چنانكه محقق میگويد:
و من كان من اهل البغی لهم فئة يرجع اليها جاز الاجهاز علی جريحهم واتباع مدبرهم وقتل اسيرهم ومن لميكن له فئة فالقصد بمحاربتهم تفريق كلمتهم فلا يتبع لهم مدبر...(15)؛
شورشيانی كه در عقبه گروه و ياورانی دارند كه بهسوی آنان برمیگردندكشتن مجروحان و اسيرانشان و تعقيب فراريان آنان جايز است، و چون هدف از جنگ با شورشيانی كه گروه و ياورانی در عقبه خود ندارند پراكنده كردن اجتماعشان است، پس فراری آنان تعقيب نمیشود....
هدف ديگر جهاد كه محقق بيان میكند دعوت به اسلام است؛ يعنی از آنجا كه قدرتها نمیگذارند صدای دعوت اسلام به گوش مستضعفان جهان برسد و سبب هدايت و رستگاری آنان شود اسلام به دنبال اين هدف، دعوت به اسلام را قبل از شروع جنگ بر امام واجب كرده است.
محقق در جای ديگر گفته است:
ان الله فرض الجهاد وقتل المرتد لحفظالدين(16)؛
همانا خداوند جنگ و كشتن مرتد را برای صيانت از دين اسلام واجب كردهاست.
پس میتوان گفت كه در اسلام هدف از تشريع جنگ يا جنبه دفاعی آن بوده، زيرا جنگهای پيامبر با اين هدف انجام میشده است و يا رهانيدن مستضعفان و انسانهای تحت يوق ستم از ستم و ستمكشی و رساندن ندای دعوت اسلام به آنان بوده است؛ يعنی در اسلام اصل بر جنگ نيست، بلكه اصل بر صلح و مسالمت است. در قرآن مجيد نيز به مسلمانان توصيه شده تا با افرادی كه جنگ طلب بوده و يا با رفتار خصمانه خود قصد جنگ با آنان دارند به جنگ برخيزند، چنانكه قرآن میفرمايد:
وإن جنحوا للسِّلم فاجنح لها؛
اگر كسانی كه با تو در جنگاند از در سلم و صلح درآمدند با دستی باز با آنان روبهرو شو (قبول كن).
نكته ديگر اينكه به اعتقاد فقهای شيعه، حتی در مواردی كه جنگ جايز است، در عصر غيبت يعنی بدون حضور امام معصوم و اجازه ايشان، جنگ جايز نيست و از آنجا كه در اين اعصار امام معصوم در غيبت به سر میبرند هيچ يك از مجتهدان شيعه حكم به وجوب جهاد با دشمنان دين را ندادهاند.
5- تاكتيكهای جنگی
5 - 1 - فرار از جنگ:
در صورتی كه دشمن دو برابر مسلمين يا كمتر باشد فرار جايز نيست. البته فرار به مواردی كه شخص بخواهد حالت بهتری برای خود در برابر دشمن ايجاد كند، يا در جای وسيعتری برود، يا بخواهد پشت به خورشيد قرار گيرد يا به گروهی ديگر بپيوندد تا همگی عليه دشمن مبارزه كنند صدق نمیكند، در جنگ حتی اگر فرد در شُرُف هلاكت قرار گرفت، باز فرار جايز نيست. حال اين بحث وجود دارد كه قرآن در اينگونه موارد به عقبنشينی امرمیكند، آنجا كه میفرمايد: «ولاتلقوا بايديكم الی التهلكة»(17)، پس چگونه محقق فرار را جايز نمیداند؟
ايشان در جواب به آيه «اذا لقيتم فئةً فاثبتوا»(18) تمسك میجويد كه در آن امر به ايستادگی شده است. البته اگر مسلمانان از نصف كفار كمتر بودند ايستادگی واجب نيست و چنانچه احتمال سلامتی زياد است مقاومت مستحب میباشد. ولی اگر سختی و مشكلات غلبه داشت انصراف از جنگ مستحب است(19).
5 - 2 - محاصره:
محاصره كردن دشمن، يعنی بستن راههای ورود و خروج آنان جايز است. همچنين جايز است از منجنيق و امثال آن برای خراب كردن دژها و منازل دشمن استفاده كرد و به اعتقاد محقق، هرآنچه بر اميد به پيروزی میافزايد جايز است:
يجوز... كل ما يرجی به الفتح(20).
قطع درختان، انداختن آب و آتش بر دشمن به هنگام ضرورت جايز، ولی مكروه است. ريختن سم در آشاميدنی و خوراك دشمن حرام است. البته اگر پيروزی بدون آن ممكن نباشد جايز میشود.
اگر دشمن زنان و اطفال را سپر حمله قرار داد نمیتوان آنان را جز در حال شعلهور بودن آتش جنگ، كشت. همچنين اگر دشمن اسرای مسلمان را سپر قرار داد و پيروزی بر كفار جز با كشتن اينگونه افراد امكان نداشت میتوان دست به كشتن آنان زد. البته اگر كسی عمداً بدون رعايت نكات فوق اسير مسلمانی را كشت قصاص میشود. كشتن ديوانگان، اطفال و زنان گرچه به كفار كمك كنند جايز نيست جز در صورت اضطرار(21). همچنين مثله كردن كشتههای دشمن(22) و عدم وفا بر وعده و عقدی كه با كفار بسته شده جايز نيست(23).
مبارزه افراد در جنگ بدون اذن امام مكروه است. نكته جالب توجه اينكه به اعتقاد محقق، در جنگ تنبهتن اگر سپاهی دشمن شرط كرد كه غير از همتای او كسی برای كمك به حريف وی به جنگ نيايد وفا به اين وعده واجب است. البته چنانچه خود اين عهد را وفا نكرد میتوان به كمك جنگجوی مسلمان شتافت:
المشرك اذا طلب المبارزة ولم يشترط، جاز معونة قرنه؛ فإن شرط أن لايقاتله غيره وجب الوفاء له(24).
6- آمادگی نيروهای نظامی كشور
آمادگی نيروهای مسلمان يكی از ضروریترين مسائل دفاعی و امنيتی است. كشوری كه همواره خطر نيروهای دشمن وی را تهديد میكند بايد هميشه آماده باشد، زيرا اگر دشمن با نيروهای قوی و آماده مواجه شود عقبنشينی كرده شكست میخورد. به اعتقاد محقق، نيروهايی كه در حال آمادهباش برای جنگ به سر میبرند هزينه زندگی آنان بايد از بيتالمال تأمين شود و حتی اگر قبل از اخذ حقوق خود بميرند خانواده آنان میتوانند آن را مطالبه كنند.
عقودی كه در فقه مورد بررسی قرار میگيرد عبارت از سبق و رمايه است كه از اهداف مهم اين دو عقد آمادگی افراد برای جنگ میباشد. سبق به معنای مسابقه دادن و رمايه به معنای تيراندازی است. محقق در فايده اين دو میگويد:
فائدتهما بعث العزم علی الاستعداد للقتال والهداية للمارسة النضال(25)؛
فايده آن دو برانگيختن عزم و آمادگی برای جنگ و راهنمايی بر استمرارجنگ است.
از آنجا كه مهمترين كاربرد تيراندازی و اسبسواری در جنگ است میتوان جواز اين عقود را به سبب آمادگی نيروها برای جنگ دانست. مسابقه معمولاً بين دو يا چند نفر همراه با تعيين مالی برایجايزه برگزارمیشود، جايزه را میتوانند هر يك از طرفين يا فرد ثالثی تعهد كند. به اعتقاد محقق، حاكم نيز میتواند جايزه را از بيتالمال بدهد:
ولو بذله الامام من بيتالمال جاز لانّ فيه المصلحة(26)؛
حتی اگر امام آن را (جايزه) از بيتالمال بدهد نيز مسابقه جايز است، چون در اين عقد مصلحت وجود دارد و بيتالمال نيز برای مصالح مسلمين است.
7- غنائم و اسراء
الف) غنائم
غنائم جنگی به سه دسته تقسيم میشود:
1- اموال منقول؛ 2- اموال غيرمنقول؛ 3- زنان و اطفال.
1- اموال منقول:
اموال منقول به دو گونه است: اموالی كه مسلمان نمیتواند تملك كند در اينصورت، آن مال غنيمت به حساب نمیآيد. اين اموال اگر قابل اصلاح و تغيير به مايملك المسلم باشد، مثل تبديل شراب به سركه و... تبديل صورت میگيرد وگرنه از بين برده میشود. نوع دوم اموالی كه مسلمان میتواند تملك كند اينگونه اموال بهطوری كه گفته خواهد شد پس از كسر مبالغی بين جنگجويان تقسيم میشود و تصرف در آنها قبل از اختصاص حصه افراد به آنان و تقسيم غنائم جايز نيست، به همين دليل قبل از تقسيم، فروش غنيمتی كه در آينده بهدست شخص میرسد صحيح نيست. اشيای مباحهای، مثل درختان و حيوانات كه صيد میشوند اگر اثر ملكيت بر آنها باشد غنيمت به حساب میآيند(27).
2- اموال غيرمنقول:
اين اموال نيز پس از كسر خمس از عين يا منافع آن به روش زير تقسيم میشود:
- اراضی مفتوح العنوة محياة حال الفتح: اين اراضی از همه مسلمين است و امام منافع آنها را در مصالح مسلمين هزينه میكند.
- اراضی موات حال الفتح: اين اراضی از امام است و امام حق بخشش و واگذاری آنها را به افراد دارد.
- اراضی صلح: اين اراضی اگر با اهلش مصالحه كردهاند كه از مسلمين باشد از آنها است و كفار بايد جزيه بدهند، ولی اگر مصالحه كردهاند كه از صاحبانش باشد حكم اراضی مفتوح العنوة را دارد و از همه مسلمين است.
- اراضی كه اهلش بر آن اسلام آوردهاند: اسلم اهلها عليها فهو لهم(28)؛ اراضی كه اهل آنها پس از فتح همانجا ايمان آوردهاند، اين اراضی از مالكانش است.
تقسيم غنائم جنگی به ترتيب زير صورت میگيرد:
1- آنچه حاكم يا فرمانده جنگ با ديگران شرط كرده جدا شده و به آنان داده میشود؛ مثل جعائل و غيره.
2- هزينههای نگهداری، حمل، حفاظت از غنائم و غيره كسر میشود.
3- هدايايی كه حاكم به افرادی میدهد كه از غنائم سهمی نمیبرند، ولی در جنگ شركت داشتهاند؛ مثل اطفال، زنان و كفار.
4- خمس غنائم جدا میشود.
5- بقيه غنائم بين مجاهدين تقسيم میشود(29).
نكتهای كه يادآوری آن لازم است اينكه كافر حربی با به غنيمت گرفتن اموال مسلمين مالك آنها نمیشود و اگر بعدها اين اموال به چنگ مسلمانان افتاد به صاحبانش داده میشود و چنانچه پس از تقسيم غنائم بين افراد صاحبش آن اموال را شناخت آنها را از دست مجاهدين میگيرد و حاكم موظف است قيمت آنها را به آن مجاهدين بپردازد(30).
ب) اسرا
اسرا دو گروهاند:
1- اسيرانی كه در حال جنگ به اسارت درمیآيند، اينان اگر مسلمان نشوند كشته میشوند، زيرا نگهداری آنان مشكل است و از طرفی خطر شورش آنها در برخی موارد وجود دارد.
2- اسيرانی كه بعد از جنگ و در پايان آن اسير شوند، اينان كشته نمیشوند و حاكم بين آزادی، فديه گرفتن و استرقاق آنان مخيّر است. اگر پس از اسارت مسلمان شوند نيز همين حكم را دارند.
آب و غذا دادن به اسير واجب است گرچه قصد كشتن او را دارند. كشتن اسرا با دست و پای بسته نيز كراهت دارد. ناگفته نماند به نظر محقق، زنان و اطفال پس از اسارت به تملك در میآيند(31).
8- آتشبس
آتشبس كه در اصطلاح مهادنة گفته میشود به گفته محقق، عبارت است از:
المعاقدة علی ترك الحرب مدة معينة(32)؛
پيمان بر ترك جنگ در مدت معيّن است.
به اعتقاد محقق، جنگ با كفار و مسلمانان باغی واجب است و مادامی كه مصلحت اقتضای آتشبس را ندارد آتشبس جايز نيست. محقق در ادامه میگويد:
وهی جايزة اذا تضمنت المصلحة للمسلمين إما لقلّتهم علی المقاومة او لما يحصل به الاستظهار او لرجاء الدخول فی الاسلام مع التربص(33)؛
آتشبس هنگامی كه متضمن مصلحتی برای مسلمين باشد، يا به علت كم بودن تعداد مسلمين در برابر دشمن، يا برای پشتگرمی آنان و يا به اميد اينكه برخی از دشمنان، دعوت به اسلام را قبول كنند جايز است.
خلاصه اينكه جواز و يا عدم جواز آتشبس به وجود يا عدم وجود مصلحت بستگی دارد و وجود مصلحت نيز به دنبال هدف، تشخيص داده میشود و از آنجا كه هدف از جنگ دعوت به اسلام، از هم پاشيدن اجتماع دشمنان، حفظ كيان اسلامی و برطرف كردن موانع دعوت به اسلام است، چنانكه توقف جنگ سبب رسيدن به يكی از اين اهداف باشد جايز است. همچنين اگر آتشبس سبب تقويت مسلمانان از نظر عِدّه و عُدّه شود تا با نيرو و تجهيزات بيشتری دشمن را مغلوب سازند جايز است؛ پس جواز آتشبس به وجود مصلحت بستگی دارد و به همين دليل مدت (و كيفيت) آن بسته به نظر حاكم است.
نكتهای كه تذكر آن لازم است اينكه مدت آتشبس بايد معلوم باشد و نامشخص يا مطلق گذاشتن آن صحيح نيست؛ بنابراين، امام میتواند برای خود شرط نقض بگذارد. همچنين اگر آتش بس بر فعل حرامی واقع شده باشد وفای به آن واجب نيست؛ برای مثال، اگر آتشبس بر اعاده زنان مهاجر يا تظاهر به منكر واقع شود وفای بر آن واجب نيست و درغيراينصورت، وفای برآن واجباست و هيچكس حق نقض آن را ندارد(34) و اگر در حال آتشبس برخی به غارت اموال كفار پرداختند اموال به آنان بازگردانده میشود(35).
9- دفاع
دفاع از حقوق بديهی انسانها است و در هر مكتبی جايز دانسته شده است، زيرا حق زندگی و داشتن مال، جان و آبرو حق طبيعی هر انسانی است و برای نگهداری آنها از دستبرد متجاوزان بايد از آنها دفاع كند. به اعتقاد محقق، در دفاع بايد به كمترين مراتب آن اكتفا كرد؛ برای مثال، اگر بدون اسلحه متجاوز رفع يد میشود به همان بايد بسنده كرد. محقق میگويد:
للانسان أن يدفع عن نفسه وحريمه وماله ما استطاع ويجب اعتماد الأسهل(36)؛
حق انسان است كه از خود و خانواده و مالش تا حد توان دفاع كند و برگزيدن آسانترين راه واجب است.
محقق برای عبارت اخير مثالی میزند كه اگر دشمن فقط با صيحه زدن میرود به همان اكتفا شود، اگر نرفت بايد او را با دست دور كرد، اگر با آن هم نرفت به عصا بسنده شود و اگر باز كافی نبود میتوان با اسلحه وی را دفع كرد. خلاصه اينكه به اعتقاد ايشان، دفاع مادامی كه دشمن رو در روی انسان است و بهطرف وی میآيد واجب است و اگر دشمن فرار میكند بايد وی را رهاكرد و همچنين انسان در دفاع از خود نمیتواند شروع كننده تهاجم باشد، چنانكه امروزه برخی از ابرقدرتها اين مسئله را رويه خود ساختهاند. محققمیگويد:
ولا يبدأه ما لم يتحقق قصده اليه(37)؛
دفاع مادامی كه معلوم نباشد كه هدف دشمن آن شخص است، آغاز نمیشود.
ناگفته نماند كه هدف ما از طرح اين مسئله (دفاع)، دفاع از حكومت و كيان كشور اسلامی است. دفاع از كيان كشور اسلامی بر همه مسلمانان واجب است. حتی به اعتقاد محقق، اگر فرد بين اهل حرب بود و به آنها حمله كردند میتواند از خود دفاع كند، چنانكه محقق میگويد:
وقد تجب المحاربة علی وجه الدفع كأن يكون بين اهل الحرب ويغشاهم عدوٌ يخشی منه علی نفسه فيساعدهم دفعاً عن نفسه ولا يكون جهاداً(38)؛
گاه جنگ برای دفع دشمن از خود واجب میشود؛ برای مثال اگر فرد بين اهل حرب (كفار) باشد و دشمن آنان را احاطه كرده و وی از آنان بر جان خودبترسد؛ پس برای دفع دشمن از خود به كمك اهل حرب میشتابد و اين (مقابله) جهاد نيست.
محقق در ادامه قاعدهای كلی را در دفاع شخصی بيان كرده و میگويد:
كذا كل من خشی علی نفسه مطلقا او ماله اذا غلب السلامة(39)؛
همچنين دفاع بر هركس كه از جان خود میترسد مطلقاً واجب است، (خواه با دفاع سلامت فرد تضمين شود خواه نشود) و چنانچه از مال خود میترسد اگر احتمال زياد به سلامت خود میدهد واجب است كه دفاع كند.
10- مرزداری
يكی از بحثهايی كه در باب جهاد مطرح میشود مرزداریِ مرزهای كشور اسلامی است كه در اصطلاح به آن مرابطه گفته میشود. محقق میگويد:
المرابطة وهی الارصاد لحفظ الثغر(40)؛
مرابطه عبارت از مترصد بودن و مراقبت برای محافظت از مرزها است.
به اعتقاد محقق، مرابطه در عصر غيبت نيز مستحب است. ايشان در تعليل استحباب اين مسئله میگويد:
لانها (المرابطه) لا تتضمن قتالا بل حفظا واعلاما(41)؛
مرزبانی مستلزم جنگ نيست (كه وجود امام در آن شرط شده باشد)، بلكه حفظ كشور اسلامی و اعلام موجوديت برای آن است.
مرزداری با نذر و مانند آن نيز واجب میشود. نكتهای كه در اينجا بايد گفت اينكه در اسلام حد و حدود كشورها شناخته شده و اصطلاحات دارالاسلام، دارالحرب، دارالهدنة، دارالعهد، دارالصلح و غيره بدين سبب وارد شدهاست، با اينكه در مكتب اسلام فرض بر اين است كه مسلمانان همه با هم در يككشور و با حاكم واحدی زندگی كنند. البته در كتابهای فقهی درباره جائر يا عادل بودنِ حاكم مسلمانان بحث شده و اين مفاهيم با اينكه در هر سرزمينی حاكمی مستقل، آنجا را اداره كند سازگاری دارد. البته همه از امام كه واجبالاطاعة از طرف خدا بر مسلمانان است بايد تبعيت كنند و اين شكل در فقه بيشتر دنبال شده و هر حاكمی از طرف امام برای ولايتی انتخاب میشود و اين حكامِ جزء را والی گويند.
1. همان، ص232.
2. همان.
3. همان، ص233.
4. همان، ص232.
5. همان، ص233.
6. همان.
7. همان.
8. همان؛ چنانكه محقق میگويد: «واذا بذل للمعسر مايحتاج اليه وجب ولو كان علی سبيل الاجرة لميجب ومن عجز عنه بنفسه وكان موسراً وجب اقامة غيره وقيل يستحبّ وهو اشبه ولو كان قادراً فجهّز غيره سقط عنه ما لم يتعين».
9. همان، ص234.
10. المسلك، ص387.
11. همان، ص257.
12. همان، ص758؛ چنانكه محقق میگويد: «ولو امتنع صاحب الطعام والحال هذه له قتاله دفعاً لضرورة العطب».
13. همان، ص861؛ چنانكه محقق میگويد: «ويأثم اهل البلد بالاتفاق علی منعه (قاضی) ويحل قتالهم طلباً للاجابة».
14. همان، ص235.
15. همان، ص256.
16. معارج الاصول، ص221.
17. بقره (2) آيه 196.
18. انفال (8) آيه 45.
19. شرايع الاسلام، ص236؛ چنانكه محقق میگويد: «وإن كان المسلمون اقلّ من ذلك (نصف دشمنان) لميجب الثبات ولو غلب علی الظنّ السلامة استحبّ وإن غلب العطب قيل يجب الانصراف وقيل يستحبّ وهو الاشبه».
20. همان.
21. همان.
22. همان، ص237.
23. همان، ص238؛ چنانكه محقق میگويد: «ويجب الوفاء بالذمام ما لم يكن متضمناً لما يخالف الشرع».
24. همان، ص237.
25. همان، ص462.
26. همان، ص464.
27. همان، ص244.
28. همان، ص246.
29. همان، ص247.
30. همان، ص249.
31. همان، ص242.
32. همان، ص254.
33. همان.
34. همان.
35. همان، ص840.
36. همان، ص967.
37. همان.
38. همان، ص232.
39. همان، ص233.
40. همان، ص234.
41. همان.