فصل اول: اصل آزادى و استقلال‏

فصل اول: اصل آزادى و استقلال‏

 از آنجا كه ولايت فقيه در موارد اعمال ولايت، مستلزم محجوريّت ملّت بوده و مردم در برابر حاكم و ولّى فقيه ملزم به اطاعت و ترك مخالفت مى‏باشند، لازم است در ابتداى اين بحث به اين موضوع بپردازيم كه آيا اصل اوّلى در انسان، حريّت و آزادى است يا رقيّت و تحت سلطه بودن؟

 فقهاء و دانشمندان اسلامی عموما معتقدند كه اصل اوّلی در انسان آن است كه جز تحت قيمومت و ولايت خداوند زير سلطه و ولايت احدی قرار نگيرد، و مقتضای توحيد عبادی نيز اين چنين است. همانگونه كه اطاعت از خداوند عبادت او محسوب می‏گردد، قهرا اطاعت ديگران نيز عبادت آنان به حساب خواهد آمد، لذا در قرآن كريم و روايات اهل بيت (عليهم السلام) اطاعت شيطان يا هر كسی ديگر، عبادت او به حساب آمده: «الم اعهد اليكم يا بنی آدم ان لا تعبدوا الشّيطان» در اين آيه مباركه اطاعت شيطان، عبادت او بحساب آمده است و لذا نهی از عبادت شيطان شده است با آنكه فرمانبران شيطان، شيطان را به عنوان معبود پرستش نمی‏كنند. و امام صادق (عليه السلام) اطاعت‏

كسی را در معصيت، عبادت او می‏داند و می‏فرمايد: «من اطاع رجلا فی معصية فقد عبده».

بنابراين اطاعت غير خدا برای احدی روا نيست و اين معنا همان اصل آزادی و استقلالی است كه در روايات و قانون اساسی جمهوری اسلامی به آن اهميّت بسيار داده شده، و در رأس فضائل انسانی بشمار آمده، علی (عليه السلام) در ضمن وصيّت به فرزند ارجمندش، امام مجتبی (عليه السلام) می‏فرمايد: «و لا عبد غيرك و قد جعلك اللّه حرا ...»

و امام صادق (عليه السلام) در ضمن برشمردن فضائل اخلاقی انسان پنجمين خصلت را حريّت و آزادی شمرده و آن را جامع همه خصلتها و كمالات نفسانی دانسته است، زيرا انسان تحت سلطه و برده ديگری فاقد همه خصلتهای انسانی خواهد بود: «و الخامسة و هی تجمع هذه الخصال الحّريّة»

و در قانون اساسی جمهوری اسلامی در اثبات كرامت و ارزش والای انسانی در ضمن اصل چنين آمده است: «نفی هرگونه ستمگری و ستمكشی و سلطه‏گری و سلطه پذيری» اين عبارت كوتاه ناظر به اصل آزادی است كه اسلام برای انسانها قائل است.

و خلاصه، اصل آزادی از آن چنان قداستی برخوردار است كه به احدی اجازه نمی‏دهد خود را بر ديگران تحميل كرده و به احدی نيز اجازه تحمّل ديگری را نمی‏دهد.

ولی اين مطلب همان است كه فقهای بزرگ ما در كتابهايشان می‏فرمايند: «اصل اولی، عدم ولايت و سلطه احدی بر ديگری است، مگر آنجا كه دليل بر خروج موردی از اين اصل اوّلی اقامه شود».

پس از تبيين اصل آزادی و اينكه غير از خدای بزرگ احدی بر ديگری ولايت نداشته، و انسانها نيز بنده و مملوك اويند، و احدی حق ندارد خود را تحت سلطه ديگری قرار دهد، اينك جای اين بحث است كه آيا مواردی از تحت اين اصل كلّی استثنا شده‏ است يا نه؟ يعنی آيا خداوند كه مالك و صاحب اختيار انسانها است، اجازه سرپرستی و ولايت بر بندگانش را به ديگران داده است يا خير؟

اجمالا خروج مواردی از تحت اين اصل كلّی (از قبيل ولايت پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله) و ائمه طاهرين (عليهم السلام) نسبت به انسانها و ولايت پدر و جدّ پدری نسبت به فرزندان خردسال و ولايت فقيه نسبت به امور مربوطه به امّت اسلامی) جای ترديدی نيست. گرچه در حدود و ابعاد ولايت آنان احيانا اختلافاتی بين فقها وجود دارد.

از آنجا كه ولايت فقيه فرع بر ولايت پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله) و ائمه طاهرين (عليهم السلام) می‏باشد، ما در فصل بعد، ولايت آنها را مورد بررسی قرار خواهيم داد، اما نسبت به ولايت پدر و جدّ پدری و ولايت مولی چون از حيطه بحث ما خارج است متعرض آنها نشده، و طالبين را به كتب فقهی ارجاع می‏دهيم.

ممكن است گفته شود: اينكه گفته شد ولايت پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله) و ائمه طاهرين از تحت اصل اوّلی خارج، و به تعبير بهتر اصل اوّلی در اين موارد استثنا خورده است، يك نظر سطحی است، زيرا اگر مسئله با دقت بيشتری مورد بررسی قرار گيرد روشن می‏شود كه ولايت پيامبر و ائمه طاهرين (عليهم السلام) تخصّصا خارجند، نه تخصيصا، بخاطر آنكه بازگشت ولايت آنان به ولايت خداوند است، چون آنان اگر در مقام بيان حكم خدا باشند، اطاعت از دستورات آنان يقينا به اطاعت خدا بازمی‏گردد، و اگر او امر و دستورات شخصی صادر كنند، باز از باب رسول اللّه، و حجة اللّه بودن آنان است كه اطاعت آنان واجب است نه از باب اطاعت شخص به تعبير ديگر شخصيت حقوقی آنان است كه آنان را مطاعت و واجب الإطاعه قرار داده نه شخصيت حقيقی. و مسئله ولايت فقيه نيز در احكام مستنبطه بهمين منوال است، يعنی بازگشتش به ولايت فقيهان عادل است نه ولايت شخص لذا اگر فقيهی حكمی را براساس فقه و عدل صادر كند، خود فقيه نيز مثل ساير مردم در برابر دستورات و حكم فقيه جامع الشرائط محجورند و حق مخالفت ندارند، خود فقيه نيز اين چنين است، و اين بخاطر آن است كه‏ ولايت فقيه، ولايت شخص فقيه نيست.

بنابراين بازگشت ولايت و حكومت فقيه به ولايت و حكومت اللّه خواهد بود. لذا نمی‏توان زمام امر ولايت فقيه را در دست مردم گذاشته و رهبری را با انتخاب مردم دانست، رأی مردم تنها در حدّ پذيرش و اعلان وفاداری محترم است، نه در اصل اعطاء ولايت و مقام رهبری كه بعضيها پنداشته اند.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

پیام هفته

مصرف کردن بدون تولید
آیه شریفه : وَ لَنُذيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ ... (سوره مبارکه سجده ، آیه 21)ترجمه : و ما به جز عذاب بزرگتر (در قیامت) از عذاب این دنیا نیز به آنان می چشانیم ...روایت : قال أبي جعفر ( ع ): ... و لله عز و جل عباد ملاعين مناكير ، لا يعيشون و لا يعيش الناس في أكنافهم و هم في عباده بمنزله الجراد لا يقعون على شيء إلا أتوا عليه .  (اصول کافی ، ج 8 ، ص 248 )ترجمه : امام باقر(ع) مي‌فرمايد: ... و خداوند بدگانی نفرین شده و ناهنجار دارد که مردم از تلاش آنان بهره مند نمی شوند و ایشان در میان مردم مانند ملخ هستند که به هر جیز برسند آن را می خورند و نابود می کنند.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید