1. آزادی اراده و اختيار
مباحث مهم، گسترده و فراوانی وجود دارد كه در آنها، فلاسفه و دانشمندان به موضوع مختار يا مجبور بودن انسان پرداختهاند، و بحث جبر و اختيار را مورد تحليل و تبيين قرار دادهاند. اولين كسی كه بعد از رسول گرامی اسلام(ص) به اين بحث اشاره كرده حضرت علی(ع) است. امام(ع) با بيان حيث «امرٌ بين الامرين»، در نهايت به اختيار و اراده انسان معتقد بود[1] و او را موجود آزادی میدانست كه خود میبايست سرنوشتش را در دنيا و آخرت رقم بزند. حضرت علی(ع) خلقت آدم را مورد بحث قرار میدهد و تصريح میكند كه خداوند تعالی از ميان تمام آفريدگان، آدم را برگزيد و او را در بهشت خود جای داد و به او روزی فراوان عطا فرمود، سپس او را آموخت كه چه كارهايی را بايد انجام دهد و چه كارهايی را نبايد انجام دهد، و او را هشدار داد كه دليری نمودن بر اوامر الهی، نافرمانی كردن است، و رتبت و جايگاه او را به مخاطره خواهد افكند. اما آدم، خدا را نافرمانی كرد و پس از توبه، خداوند او را در زمين فرود آورد. [2] خداوند تعالی ابتدا بايدها را به آدم ياد داد، كه اين امر نشانگر ارزش و اهميت معرفت است اما د رنهايت حضرت آدم با آزادی و اختيار كامل خود تصميم گرفت.
سخنان حضرت علی(ع) در موارد متعددی حاكی از اين است كه آن حضرت برای انسان آزادی و اختيار قائل است. ايشان با استناد به برخی آيات قرآن،[3] به بندگان خدا هشدار میدهد كه شيطان شما را نشانه رفته است و قسم خورده شما را گمراه نمايد و به ورطه هلاكت اندازد و دين و دنيایتان را نابود سازد.[4] بر اساس اين اعتقادات امام، انسان اين اختيار و آزادی را دارد كه به راه شيطان برود يا آن را واگذارد، حتی آزاد است برای پيشگيری از فريب شيطان، به دنبال شناخت و معرفت لازم و كافی نباشد، اما بايد تمام پيامدهای منفی آن را پذيرا باشد و در دنيا و آخرت، خسارتهای ناشی از اين انتخاب خود را متحمل شود. برای سقوط نكردن در ورطه هلاكت، و غافل نماندن از هدف خلقت، حضرت علی(ع) سفارش میكند كه قبل از آنكه سنجيده شويد خود را بسنجيد، و قبل از آنكه به حسابتان رسيدگی كنند خود به حساب خويش رسيدگی نماييد و قبل از اينكه شما را به زور ببرند خود راهی شويد.[5] اين سفارشات حضرت علی(ع) فقط در شرايطی معنا پيدا میكند كه انسان از آزادی عمل برخوردار باشد و بتواند اين راه را انتخاب نكند حضرت برای سعادت انسان او را به اينگونه عمل كردن ترغيب میكند و ضمن دادن شناخت و معرفت به او، يادآور میشود كه آزادی او فقط در اين دنيا است، و پس از مرگ، محصول آزادی عمل خود را خواهد درويد، و هر گزينهای را كه با اراده و اختيار در اين دنيا برگزيند، در دنيای ديگر نتيجه انتخاب خود را خواهد چشيد و در آنجا ديگر اختيار و آزادی وجود ندارد.
حضرت علی(ع)، قضای لازم و قدر حتم خداوند را در اعمال و رفتار روزمره انسانها منتفی میداند و معتقد است كه انسانها در تمام اعمال و رفتار زندگی خود آزادند و هر آنچه را بخواهند میتوانند برگزينند و البته بايد به نتيجه آن نيز تن دهند. به اعتقاد امام علی(ع)، اگرچنين نباشد پاداش و كيفر امری باطل خواهد بود و بشارت دادن و تهديد كردن برای عواقب كردار بندگان، معنا و مفهوم پيدا نخواهد كرد و امری بيهوده به شمار خواهد آمد. البتهخداوند تعالی مردم را به آنچه مأمورند امر كرد و از آنچه نبايد انجام دهند نهی فرمود تابترسند و دست بازدارند[6] ولی در نهايت انسانها با اختيار و اراده و انتخاب خويش بر امر خدا گردن مینهند و نهی او را وا میگذارند. اين اختيار و آزادی انسانها، برای برگزيدن امر ونهی خداوند و راه حق و باطل است، كه ثواب و عقاب متناسب خود را به دنبال خواهد داشت، اما اختيار و آزادی انسان در امور سياسی اجتماعی، و گزينش راههايی كه حق و باطل بودن آنها چندان روشن نيست يا در مورد آنها، در ميان اهل حق اختلاف وجود دارد، ابعاد ووجوه پيچيدهتری پيدا میكنند كه اميدواريم در ادامه بتوانيم آنها را مورد تحليل و بررسی قرار دهيم.
2. آزادی و آزادگی ذاتی انسان
در اين دنيا، اشخاص، قدرتها و عوامل متعددی وجود دارند كه میتوانند آزادی و آزادگی انسان را خدشهدار سازند و او را تحت انقياد خود در آورند، يا انسان مجبور شود دانسته يا ندانسته و خواسته يا ناخواسته به اين انقياد تن دهد. وقتی آزادگی انسان كه به روح عزتطلبی و تكاملخواهی او باز میگردد از بين برود خودبهخود آزادی انسان نيز در ابعاد اجتماعی و سياسی مورد خدشه قرار خواهد گرفت. حضرت علی(ع) معتقدند كه تمام مردم آزاد و آزاده هستند و آزاد از مادر زاده میشوند.[7] در اينجا بايد بين معنی آزادی و آزادگی تفكيك قائل شد، آزادی به اعمال ظاهر انسان و آزادگی به عزت نفس انسان مربوط میشود و هر دو، ريشه در كرامت انسانی دارد. وقتی انسان آزاد به دنيا میآيد اين آزادی و آزادگیِ او فارغ از مذهب و مليت و ساير عوامل عَرَضی است و میتوان به نوعی آن را جزء ماهيت او به حساب آورد.
در اين صورت، انسان بودن با آزادی پيوند ذاتی و ناگسستنی پيدا میكند و هر كس متعرض آزادی انسانها شود، انسان بودن آنها را مورد تعرض قرار داده است. نكته ديگری كه پيوند ذاتیِ آزادی را با ماهيت انسان، در نگرش امام(ع) نشان میدهد اين اعتقاد حضرت است كه خداوند انسان را آزاد قرار داده است.[8] بر اين اساس، آزادی چيزی نيست كه انسان آن را بهدست آورد، يا حقی نيست كه حاكمان و قدرتمندان به افراد اعطا میكنند، بلكه انسان خودبهخود آزاد است، و خداوند او را آزاد قرار داده است و چنين اراده كرده كه او آزاد باشد، اگر به جز اين باشد بر خلاف قاعده و قانون الهی است. به اعتقاد امام، تنها كسی كه در اجتماع میتواند آزادی انسان را محدود سازد خود انسان است، كه با استفاده از آزادی خود، كه به نوعی جزء ذات و ماهيت اش به شما میرود، میتواند خود را به رقيت ديگری در آورد و آزادی خود را محدود سازد يا از بين ببرد.[9] ممكن است اين ايراد مطرح شود كه اگر آزادی جزء ماهيت و ذات انسان به شمار میرود چگونه آن را از بين میبرد، زيرا ماهيت شیء از اصل شیء تفكيك ناپذير است؟ پاسخ اين است كه اگر چه انسان میتواند با استفاده از آزادی خود، آزادی را از خود سلب كند ولی باز هم با استفاده از همين ويژگی، میتواند به حالت اول بازگردد، انسان با اراده و اختيار و آزادی كامل، میتواند آزادی خود را سلب كند ولی تا بيشترين حد ممكن هم كه آزادی خود را از بين ببرد باز هم اين ويژگی به طور كامل از بين نمیرود، زيرا سلب آزادی از خود، عَرَضی است و هر لحظه اراده كند میتواند خود را از رقيت آزاد كرده و به حالت اول بازگردد. آزادی او برای بازگشت به حالت اول، در ذات و اراده او باقی میماند. بنابراين انسانها آزاد و آزاده متولد میشوند و اين آزادی و آزادگی جزء تفكيكناپذير وجود آنها است و به عبارت ديگر، جزء ماهيت و ذات آنها است، هيچ انسانی حق ندارد آزادی ديگری را محدود كند و اگر محدود بكند بر او ظلم روا داشته و برخلاف فرمان خداوند و طبيعت انسان عمل كرده است، فقط خود افراد میتوانند آزادی خود را محدود كنند يا از بين ببرند ولی حتی خود افراد به طور كامل بر امر قادر نيستند، زيرا اراده و اختيار آنها باقی میماند و با همين اراده كه آزادی خود را محدود كرده يا ظاهراً از بين برده اند میتوانند به حالت اول بازگردند، و دوباره آزادی خود را به دست آورند.
انسان دارای يك ماهيت جسمانی و يك ماهيت روحانی و نفسانی است، مجموعه عواملی كه ماهيت نفسانی و روحانی انسان را تشكيل میدهند موجب تمايز او از ساير موجودات گشته اند. اگر انسان بتواند مؤلفه های ماهيت نفسانی خود را به حد عالی به منصه ظهور و فعليت برساند و از هر كدام از آنها به نحو شايسته، به نحو كامل استفاده كند، به مراحل بالايی از كمال دست خواهد يافت و اگر در مراتب پايينتر يا ابعادی خاص اين كار را انجام دهد به همان حد يا در همان ابعاد به كمال خواهد رسيد. آزادی يكی از مؤلفههای ماهيت انسان است كه اگر ظرفيت و قابليت بالقوه آن بالفعل شود به طور شگفتآوری به شكوفايی خلاقيت و استعدادهای انسان منجز خواهد شد و شور و نشاط حاصل از آن، جامعهای فعال، پويا و سرزنده ايجاد خواهد كرد. اما اگر اين مؤلفه، توسط خود انسان يا عواملبيرونی محدود و سركوب شود يا مورد بیتوجهی و بی مهری قرار گيرد به همان نسبت بخشی از سير تكاملی انسان ناقص خواهد شد. ولی به هر حال آزادی از اين جهت كه جزء ماهيت انسان است اگر چه قابل سركوبی است اما نه توسط خود انسان ونه به سبب نيروی خارجی، قابل نابودی كامل نيست، مگر اينكه اراده و اختيار انسان سلب شود كه آن هم امریمحال است.
3. آزادی انسان از تعلقات درونی
در انديشه حضرت علی(ص)، آزادی همهجانبه انسان از تمام تعلقات و قيد و بندهايی مورد توجه قرار گرفته است كه به نوعی انسان را از مسير تكامل و تعالی باز میدارد. آزادی و آزادگی انسان مفهوم عامی است كه تمامی حوزههای مرتبط با انسان اعم از درونی و بيرونی را در بر میگيرد، آزادی از تعلقات درونی، اولين گام در راه آزادی است. يكی از مهمترين اهداف خلقت انسان، تكامل و تعالی او است و اين مهم در مرحله اول جز با آزادی درونی انسان ميسر نمیگردد. حضرت علی(ع) با اين استدلال كه «ای انسان، خداوند تو را آزاد قرار داده است» به او هشدار میدهد كه مبادا طمع، تو را بنده خود قرار دهد.[10] همچنين ممكن است انسانها اسير تعلقات و وابستگیهای دنيوی باشند، به همين دليل حضرت بانگرشی ديگر به انسان، از مردم میخواهد كه دل به دنيا نبندند و بنده و اسير دنيا نشوند.[11] از ديگرقيد و بندهای درونی انسان، قيد و بند شهوت است، حضرت علی(ع) بر اين باور است كهبندگی و بردگی شهوت، بدتر و شديدتر از بندگی و بردگی افراد ديگر است و آزادی از اين بردگی بهسختی امكانپذير است.[12] اما قيد و بند اصلی و مهمتر در درون انسان، كه شايدبتوان فقرههای فوق را نيز در آن جای داد هوای نفس يا نفس اماره انسان است. پيروی از هوای نفس، انسان را از رشد و تكامل و شناخت حق و پايبندی به آن باز میدارد،[13]و اگر هوای نفس بر انسان غلبه كند او را كور و كر و پست و اسير میسازد.[14] به همين دليل حضرت علی(ع) در موارد مكرر، انسان را به آزاد شدن از تعلقات و خواسته ای نفسانی فرا میخواند.[15]
قيد و بندها و تعلقات درونی انسان، غل و زنجيرهايی بر روح او هستند كه آن را از حركت و پرواز باز میدارد و در روند تكامل و تعالی او اخلال ايجاد میكنند. انسان در وجود پيچيده خود، دارای قابليتها و استعدادهای قوی و فراوان برای تكامل و تعالی است، در درجه اول، برخی از تعلقات و وابستگیهای درونی انسان، فرصت استفاده از اين قابليتها و استعدادها را از انسان سلب میكنند. در درجه دوم، برخی ديگر از اين تعلقات، بهعنوان مانع، بازدارنده انسان در مسير رشد و تكامل هستند؛ كسی كه خواهان رشد و تكامل و تعالی است بايد از قيد و بند تعلقات و هواهای نفسانی آزاد شود و چونان اميرالمؤمنين(ع) بنده هستیبخش بینهايت باشد، و با آن حضرت همنوا شود كه: خدايا مرا اين عزّت بس كه بنده تو باشم و اين افتخارم بس كه تو پروردگار منی.[16] بدون ترديد تا انسان از قيد و بند تعلقات و هواهای نفسانی خود آزاد نشود نمیتواند به اين مرحله از بندگی پروردگار نايل گردد.
آزادی از قيد و بندها و تعلقات درونی، حتی در تعامل با ديگران و عرصه های سياسی اجتماعی نيز تبعات و تأثيرات جدی به دنبال دارد. با وجود اين تعلقات و قيد وبندها، انسان دارای نگرش و بينشی محدود و تنگ نظرانه خواهد بود، هميشه در بند خويش است و قادر نيست جز به خود و خواستهای خود به چيز ديگری فكر كند و به فراتر از خود بينديشد، اين ويژگی، باتقويت خودبينی و خودخواهی در انسان، مانع نگرش اجتماعی، ملی و جهانی برای او میشود، در جامعهای كه هر كس فقط به خويش و منافع خودمیانديشد، وفاق ملی و روحيه كار جمعی ايجاد نخواهد شد، تحمل وسعه صدر به حداقل میرسد، و با ترجيح منافع فردی بر منافع جمعی و اجتماعی، منافع ملی چندان اهميت و جايگاهی نخواهد داشت. در عوض، خودخواهی و منيّت افراد به شدت رشد خواهد كرد. اين اتفاق در سطح نظام سياسی و حوزه نخبگان سياسی، بسيار فاجعه انگيز خواهد بود.
4. هدف از آزادی انسان
اولين و مهمترين هدف از آزادی انسان شكوفايی استعدادهای بینهايت و به فعليت در آمدن قابليتهای گسترده و نامحدود انسان است. حضرت علی(ع) بر اين اعتقاد بود كه اگرچه انسان به زعم خود در اين جهان هستی موجود كوچكی است اما دنيايی بزرگتر از جهان خلقت، در درون پيچيده انسان وجود دارد.[17] جهان خلقت و طبيعت و موجودات زنده و غيرزنده آن، دارای قوانين، روابط، تعاملات و دنيای بسيار پيچيده و عجيبی هستند، با اين همه، پيچيدگی درونی انسان به گونهای است كه از دنيای بزرگِ بيرون، بزرگتر است. اين عظمت و پيچيدگی، در استعدادها، قابليتها، توان و تفكر انسان نهفته است. رشد و شكوفايی استعدادهای قوی و همهجانبه انسان در شرايط آزادی امكانپذير است كه:
اولاً :افراد بتوانند از تمام امكانات و فرصتهای موجود استفاده كنند،
ثانياً :هيچ مانعی در پيش روی نداشته باشند،
ثالثاً :از هر گونه دغدغه و نگرانی رها باشند.
از مجموع ديدگاههای امام(ع) چنين برداشت میشود كه آزادی علاوه بر آنكه لازمه ماهيت انسان و ضرورتی برای شكوفايی استعدادهای اوست مهمترين عامل فراگير برای به فعليت درآمدن قابليتها و استعدادهای انسان و رشد و تكامل و تعالی او در تمام زمينهها به شمار میرود. اگر انسان از طمع آزاد باشد در يك بُعد مراحل تكاملی را طی خواهد كرد. اگر از تعلقات دنيوی آزاد باشد مسير و بُعد ديگری از قابليتهای او شكوفا میشود و مراحل كمال را طی میكند و اگر از هواهای نفسانی خود آزاد باشد زوايای ديگری از رشد و كمال را درك خواهد كرد. در هر كدام از ابعاد و زوايا، هرچه انسان آزادی بيشتری بهدست آورد و قيد و بندهای مربوط را بيشتر كنار بزند، شكوفايی استعدادها و رشد و تعالی او در آن زمينه افزونتر خواهد بود. به همين نسبت در عرصه سياست و اجتماع نيز قيد و بندها و عدم وجود آزادی، مُخلّ شكوفايی استعدادهای افراد در حوزههای سياسی و اجتماعی و توسعه و پيشرفت میشود و مراحل تكامل و تعالی فرد و جامعه را كُند خواهد كرد و موانع جدی بر سر راه آن پديد خواهد آورد. چنانكه بعداً نشان خواهيم داد رشد و پيشرفت تنها با توسعه انسانی و افزايش كيفی سطح شناخت افراد جامعه و ادای حقوق و... ايجاد میشود و تمام اينها در بستر آزادی بهدست میآيد. پيشرفت علوم انسانی و حتی علوم رياضی و طب و علوم پايه و... نيز با آزادی و به خصوص آزادی سياسی ارتباط تنگاتنگ دارد. در فضای غيرآزاد حتی برای بالندگی علوم نظری نيز شرايط مناسب نيست.
دومين هدف آزادی، ايجاد شفافيت است. اول، شفافيت در نگرشها و اعتقادات مختلف، تا هر كدام از آنها به خوبی شناخته شود و افراد آنها را آنگونه كه هستند بشناسند و به آثار و پيامدهای آنها آگاه شوند، سپس هر راهی را كه صلاح ديدند برگزينند.[18] دوم، شفافيت در شرايط حاكم بر منابع، امكانات و فرصتهای جامعه، كه مهمترين ابزار و زمينه برای رشد و شكوفايی استعدادهای انسان به شمار میروند. همچنين در همين عرصه بدون ابهام، قابل محاسبه، و قابل پيش بينی است كه استعدادهای افراد كشف میشود و در يك ميدان رقابت سالم با شاخصها و معيارهای مشخص و شفاف، افراد لايق و شايسته شناخته میشوند و قادر خواهند بود برای به فعليت در آوردن استعدادهای خود از فرصتها و امكانات بيشتری بهرهمند گردند.
هدف بعدی، يعنی سومين هدف از آزادی انسان در مبانی فكری اسلام، دست يافتن به غايت و نهايت اعتقادات و اعمال و تمتع هر چه بيشتر از اهداف متعالی متصور و منظور شده در آنها است. اسلام انسانها را به اعتقاداتی همچون توحيد، نبوت، معاد و... دعوت كرده است، و در عرصه عمل، آنها را به انجام اوامر الهی وترك نواهی دستور داده است. آنچه اسلام از اين اعتقادات و اعمال برای انسان در نظر گرفته است هدايت، تهذيب نفس، رشد فضايل، كنار نهادن رذايل، سعادت فرد و جامعه و در نهايت تكامل و تعالی آنها است. تمام اعتقادات مورد نظر اسلام امری قلبی است، اعمال تأكيد شده از سوی اسلام بايد از روی ميل و رغبت انجام پذيرند و با خواست و اراده درونی افراد همراه باشند. اگر هزاران نفر اقرار كنند كه به خداوند يا معاد اعتقاد دارند ولی قلباً هيچگونه اعتقادی به آنها نداشته باشند اين اقرار ظاهری نه تنها هيچگونه ارزش و فايدهای ندارد جز جريان احكام ظاهری مسلمان بر آنان بلكه دروغگويی، ريا و دو رويی را در جامعه رواج داده است و در اعتقاد قلبی آنها نيز هيچ تغييری ايجاد نشده است، پس بهتر است افراد آزاد باشند، به آن چيزی اقرار كنند كه اعتقاد دارند تا لااقل جامعه فقط از بیاعتقادی آنها رنج ببرد، نه اينكه هم از بیاعتقادی آنها در رنج باشد و هم بهای سنگين ريا، دروغگويی، تملق، ظاهر آرايی و دو رويی افراد را بپردازد. انجام تكاليف دينی و پایبندی به حلال و حرام الهی نيز بايد از روی اعتقاد قلبی باشد و افراد به اهداف مورد نظر شارع مقدس از اين اعمال توجه داشته باشند، چه تمام انسانها خداوند را عبادت كنند و حلال و حرام الهی را رعايت نمايند و چه تمام آنها كفر بورزند و از فرامين الهی سرپيچی كنند، در ذات اقدس الهی هيچ تفاوتی ايجاد نمیشود.[19] اعتقادات و تكاليف مورد نظر اسلام، تأثيرات مستقيم بر فرد و جامعه دارند و اثرات آنها به فرد و جامعه بازمیگردد و دليل انجام آنها نيز همين است. اگر اين اعتقادات و اعمال از صميم قلب و با معرفت و شناخت انجام پذيرد و هيچگونه تظاهر، ريا، دو رويی و دروغگويی در آنها نباشد، اثرات واقعی آنها در جامعه جلوهگر خواهد شد و اهداف مورد نظر شارع مقدس محقق میشود و تنها در صورتی اينگونه خواهد شد كه انسانها با اراده، اختيار و آزادی كامل اين اعتقادات را برگزينند و باز هم با اراده و اختيار و در كمال آزادی، به كسب معرفت لازم در مورد آنها بپردازند و در نهايت از صميم قلب و با رغبت، به اوامر و فرامين الهی پایبند باشند.
اگر در گزينش باورهای مورد نظر اسلام و رعايت حلال و حرام الهی، انسانها آزاد نباشند، بدين صورت كه يا از قوه قهريهای حساب ببرند، يا برخی ملاحظات فرهنگی، سياسی، آداب و رسوم، دغدغه نام و نان، ترس جان و مال و... آنها را مجبور به گزينش اعتقادات اسلام و رعايت حلال و حرام الهی بنمايد، در واقع اعتقاد و باوری صورت نگرفته است، و اثری كه برای رعايت آن حلال و حرام ملحوظ شده هرگز بهدست نخواهد آمد. در چنين جامعهای، كه مردم با آزادی و اختيار كامل افكار، اعتقادات و اعمال خود را گزينش نمیكنند، اگر چه همه مسلماناند، و جامعه به ظاهر اسلامی است، ولی دروغ، ريا، نفاق، دو رويی، بیاحترامی به حقوق ديگران (حق الناس)، غيبت، تهمت، و... به وفور يافت میشود كه ريشه تمام اينها آزاد نبودن مردم در گزينش اعتقادات و اظهار عقايدشان است، كه ممكن است مستقيماً زور بر سر آنان نباشد ولی ملاحظات ديگری آزادی آنان را محدود كرده باشد. چنين جامعهای نه تنها هيچگاه به اهداف مورد نظر دين مقدس اسلام نخواهد رسيد، و نه تنها هيچ خدمتی به اين دين نخواهد كرد، بلكه موجب خدشهدار شدن اسلام و تضعيف آن خواهد بود، بنابراين بهتر است فردی كه دروغ میگويد، در امانت خيانت میكند، حقوق ديگران را پايمال مینمايد، از ريا و غيبت و تهمت و... ابايی ندارد و... اين آزادی را داشته باشد كه تظاهر به اسلام نكند[20] زيرا ضرر تظاهر به اسلامِ چنين شخصی به مراتب بيشتر است و با افزايش تعداد اينان، چهره حقيقی و واقعی اسلام پنهان میماند. در ادامه مباحث خواهيم ديد كه حضرت علی(ع) در تمام حوزههای فردی و اجتماعی، مردم را آزاد میگذاشت و هيچگاه افراد را به كاری كه تمايل قلبی نداشتند اجبار نمیكرد، اگرچه اين اقدام حضرت به ضرر خودش و جامعه اسلامی تمام میشد.
5. آزادی انسان در زندگی
حضرت علی(ع) از اساس بر اين اعتقاد بود كه انسانها در زندگی خود آزادند و نبايد آنان را به چيزی مجبور ساخت. امام در حالی كه رهبری و حاكميّت جامعه را به عهده داشت و آن جامعه با بحران جدی فروپاشی و غلبه دشمنان و فاسقان مواجه بود، مردم را به تلاش برای نجات جامعه از بحران و دفع دشمن فرا میخواند و با بحث و استدلال، در صدد متقاعد كردن مردم بود تا آنان در كمال آزادی و با اختيار خود، اقدامات لازم را انجام دهند، ولی مردم به دلايل مختلف سياسی، اجتماعی و فرهنگی چندان توجهی نمیكردند. امام علی(ع) بهعنوان حاكم جامعه اين قدرت و توان را داشت كه مردم را به انجام اموری كه برای نجات جامعه صلاح میداند مجبور سازد، و به سه دليل، اين كار امام (ع) نه تنها قابل سرزنش نبود، بلكه ظاهراً كار معقول و حتی ضروری به حساب میآمد، اول به دليل عقل، زيرا حكومت و جامعه امام در شرايط سخت و بحرانی واقع شده بود. خود مردم آن حضرت را به عنوان حاكم تعيين كرده بودند و هنوز هم بر حاكميت امام علی(ع) اتفاق نظر داشتند. در چنين شرايطی كه با تهديد خارجی، جامعه در آستانه فروپاشی بود، وادار كردن مردم به دفاع از كيان جامعه و حريم خودشان، عقلاً امر پسنديدهای بود. دوم، به دليل عرف سياسی رايج در آن روز و حتی امروز، كه حكومت بايد امنيت و تماميت ارضی را تأمين كند، و اگر مردم خود داوطلبانه دشمن را دفع نكنند، حكومت بايد به زور آنها را بسيج كند و برای دفاع از تماميت ارضی مجبور سازد. سوم، به دليل عهد و پيمانی كه مردم بر گردن داشتند.[21] مردم با حضرت عهد و پيمانی بستند و هر كدام از طرفين دارای حقوق و تعهداتی بودند، از جمله حقوق حاكم وتعهدات مردم اين بود كه از آن حضرت اطاعت كنند و در دفاع از جامعه و حكومت كوتاهی نورزند. حضرت میتوانست بر اساس اين عهد و پيمان، آنان را مجبور به بسيج و دفاع سازد، و اگر كمی اعمال فشار میكرد آنان به آسانی ولی با اكراه درونی بسيج میشدند، ولی حضرت علی(ع) از اين حق خود نيز استفاده نكرد، چون میدانست اگر انسانها با اراده و اختيار و آزادی كامل و تمايل درونی راهی را انتخاب كنند ارزش دارد، و مجبور ساختن آنان به كاری، اگرچه ممكن است اثرات ظاهری خود را داشته باشد يا موجب حفظ حكومت و جامعه شود، ولی فقط ظاهر حفظ میشود، و آن اهداف والای اسلام از حكومت كه سعادت و تكامل و تعالی فرد و جامعه است، معطل میماند؛ چون با اشتياق و تمايل درونی افراد همراه نيست. حضرت علی(ع) میديد كه مردم تمايلی به حق و حقيقت ندارند، و از عدالت چندان استقبال نمیكنند، و از حاكميت باطل و غلبه دشمن چندان نگران نيستند يا حاضر نيستند هزينههای اينها را بپردازند و تلاشها و از خودگذشتگی های لازم را از خود نشان دهند، با اينكه میتوانست و به دلايل فوق پسنديده بود كه مردم را به اين امور وا دارد ولی میفرمود: من هيچگاه شما را به آنچه دوست نداريد مجبور نمیكنم.[22] زيرا مجبور كردن مردم از سوی امام، چندان با اهداف و انديشههای سياسی اسلام سازگاری نداشت، هدف افتخارآميز اسلام به هدايت، سعادت، تكامل و تعالی افراد است، و انديشه سياسی اسلام يك انديشه حق محور و عدالتخواه است، تمام اين اهداف نياز به خواست و تمايل و اشتياق مردم دارد، و اگر مردمی اين تمايل و اشتياق را ندارند بايد مبانی معرفتی آنها راتقويت كرد تا با افزايش آگاهی و پی بردن به اهداف خلقت و اهميت اين امور در دنيا، به آنها شوق و اشتياق پيدا كنند و برای به دست آوردنشان تلاش نمايند.
در امور جزئی و ملموس و كارهای عام المنفعه نيز رفتار حضرت علی(ع) به همين گونه بود، زيرا حضرت از اساس معتقد بود كه نبايد افراد را به كاری مجبور ساخت. «قرظة بن كعب» يكی از واليان امام بود، در حوزه حكومت او قنات مخروبه ای وجود داشت كه با احيای آن، كشاورزی منطقه رونق میگرفت و علاوه بر آبادانی منطقه، درآمدهای مردم و به تبع آن، ماليات دولت نيز رو به افزايش میگذاشت. تعدادی از مردم نزد قرظة آمدند و از او خواستند كه از طرف حضرت علی(ع) مردم را بسيج كند و آنها را به بازسازی قنات و كندن نهرهای آن مجبور سازد، قرظة آنان را با نامهای روانه مركز كرد تا خواست خود را با حاكم در ميان گذارند پس از ملاقات اينان و طرح مسأله، حضرت علی(ع) در نامهای خطاب به قرظة بن كعب نوشت: عده ای از مردم ايالت تو نزد من آمدند و از من خواستند به تو نامه بنويسم تا مردم را به بازسازی نهر واداری، ولی من كسی را به كاری كه مايل نيست مجبور نمیكنم. مسأله را بامردم در ميان بگذار و كسانی را كه با تمايل و اشتياق از بازسازی نهر استقبال كردند به كارببند و البته پس از بازسازی، منافع آن فقط از آن كسانی است كه در تعمير آن مشاركت كرده اند.[23]
بر اساس معيارهای معمول و مصالح اجتماعی، وادار كردن مردم به بازسازی و آبادانی كشورشان امری معقول و پسنديده است، ولی هدف حضرت علی(ع) فقط آباد كردن كشور نبود، بلكه برای حضرت مهمتر اين بود كه مردم با معرفت و آگاهی، به اهميت اين آبادانی و رشد پی ببرند و آزادانه اين راه را انتخاب كنند. تمام انديشه سياسی حضرت علی(ع) حول اين محور دور میزد كه اگر هدايت و سعادت و كمالی وجود دارد كه دارد مردم بايد آن را بخواهند و با اراده و اختيار و آزادی، برای رسيدن به آن تلاش كنند، و اگر حقمحوری و عدالت، مهمترين ركن اداره اجتماعات است كه اينگونه است مردم بايد اين حق و عدالت را طلب كنند و در صدد تلاش برای رسيدن به آن برآيند. مردمی كه اهميت پيشرفت و آبادانی را درك نكنند و برای رسيدن به آن تلاش ننمايند، اگر مظاهر پيشرفت و آبادانی به آنها تحميل شود قدر نخواهند دانست و چه بسا در صدد تخريب آن برآيند. همچنين اگر سعادت و كمال و عدالت را نشناسند يا بشناسند و نخواهند نمیتوان آنها را به زور به كمال و سعادت رساند. به اين دليل بود كه حضرت علی(ع) با اينكه هم از قدرت و توان لازم و هم از دلايل عقلی و سياسی و اجتماعی متقن برای مجبور ساختن مردم به برخی از امور برخوردار بود، ولی از اين اهرم استفاده نمیكرد.
از سوی ديگر، حضرت علی(ع) معتقد به يك حوزه خصوصی برای زندگی انسانها بود، تا افراد هرگونه دوست دارند عمل كنند و هيچكس متعرض آنان نشود، از جمله اينها میتوان به مكان زندگی اشاره كرد كه حضرت فرمود در هر شهر و هر مكانی كه انسان از راحت و آسايش برخوردار است میتواند برای زندگی انتخاب نمايد.[24] يا هر كسی میتواند در چارچوب عرف جامعه ظاهر خود را آنگونه بيارايد كه دوست دارد. از حضرت علی(ع) در مورد اين سخن پرسيدند كه: «پيری» را با خضاب بپوشانيد، حضرت فرمود اين فرمايش رسول اكرم(ص) برای هنگامی بود كه دين در تنگنا بود تا كافران در جنگ نپندارندكه مسلمانان پير و ضعيف و آسيبپذيرند، اكنون كه ميدان اسلام فراخ گرديده و دعوت آن به همه جا رسيده، هر كس آن كند كه خواهد.[25] حضرت علی(ع) حتی از اين نيز فراتر میرود و به فرزندش امام حسن(ع) وصيت میكند كه در دين خود، اگر در مواردی سنت نياكان خود را نپسندی، خود در مورد آن تفكر و تفحص و تحقيق كن و از خداوند بخواه تا تو را در اين جستجو هدايت كند.[26] دين امام حسن(ع) اسلام و پدران بزرگوار او شخصيتهايی چون حضرت علی(ع)، رسول اكرم(ص) و پدران شريف و موحد آنان بودند. بنابراين يكی از مهمترين وجوه اين فرمايش حضرت علی(ع)، آزادی و اختياری است كه برای انسانها قائل است و معتقد است كه افراد آنچه را اعتقاد دارند و عمل میكنند اولاً بايد خود آزادانه آن را گزينش كرده باشند، ثانياً با تحقيق و تفحص بر مبنای معرفت و شناخت، امری را باور دارند و به آن عمل كنند. زيرا فقط در اين صورت است كه آن اعتقاد و عمل، آثار و نتايج واقعی خود را برجای خواهد گذاشت و هدف شارع مقدس از آنها برآورده خواهد شد.
پی نوشت ها
________________________________________
[1]. قاسم حبيب جابر، الفلسفة و الاعتزال فی نهج البلاغه، (بيروت: المؤسسة الجامعيه للدراسات و النشر و التوزيع، 1407 هجری 1987م) صص 91-93.
[2]. نهج البلاغه، سيد جعفر شهيدی، (تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1371) خطبه 91، ص82.
[3]. حِجر، 39 / صاد، 82.
[4]. نهج البلاغه، پيشين، خطبه 192، صص211-212.
[5]. همان، خطبه 90، ص73.
[6]. همان، قصار 87، ص372.
[7]. محمد بن يعقوب كلينی، روضة الكافی، (بيروت: دارالاضواء، 1992-1413) ج8، ص49.
[8]. نهج البلاغه، پيشين، نامه 31، ص304.
[9]. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، تحقيق: شيخ محمد باقر محمودی (تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، پيشين، ج1، ج32، ص134.
[10]. نهج البلاغه، پيشين، قصار 367، صص 425-6 و قصار 456، ص442. / شرح غررالحكم و دررالكلم، پيشين، ج1، ص113، و ج4، صص 352-353 و ج6، ص317.
[11]. همان، خطبه83، ص60 و قصار 133، ص385. / شرح غررالحكم و دررالكلم، پيشين، ج4، ص353.
[12]. شرح غرر الحكم و دررالكلم، پيشين، ج4، ص.352
[13]. نهج البلاغه، پيشين، خطبه 42، ص40. / شرح غررالحكم و دررالكلم، پيشين، ج4، ص499 و ج5، ص196.
[14]. غررالحكم و دررالكلم، پيشين، ج5، ص459،ج6، ص139.
[15]. نهج البلاغه، پيشين، قصار 359، ص424. / شرح غررالحكم و دررالكلم، پيشين، ج6، ص340.
[16]. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، (بيروت: مؤسسة الوفاء، 1403 هجری، 1983م) ج91، ص92.
[17]. شعر منسوب به حضرت علی(ع):
دوائك فيك و لاتشعر
رداءُك فيك و لاتبصر
أتزعم أنك جرم صغير
و فيك انطوی العالم الاكبر
ر.ك: علی اصغر حلبی، انسان در اسلام و مكاتب غربی، (تهران: انتشارات اساطير، 1371)، ص12.
[18]. زمر، 17-8.
[19]. ر.ك: ابراهيم، 8. / آل عمران 97. / نمل، 40. / زمر 7. / تغابن 6.
[20]. اين نظر نويسنده محترم مورد خدشه است. جريان احكام ظاهری اسلام خود ثمرات بسياری دارد كه نمیتوان آنها را ناديده گرفت، علاوه اينكه بهصورت طبيعی احتمال اعتقاد واقعی فرزندان اين فرد آن قدر قوی هست كه به اميد ايمان و اسلام آنان بتوان اين فرد به ظاهر مسلمان را تحمل كرد و ضررهای وی را متحمل شد. به هر حال در پذيرش اوليه اسلام، مدّعای نويسنده محترم قابل توجه و تأمل است ولی در رها كردن تظاهر به اسلام و در واقع جواز ارتداد نمیتوان آنرا پذيرفت.(مركز تحقيقات علمی)
[21]. حضرت علی(ع) بيعت را عهد و پيمانی بين مردم و حاكمان میدانستند. ر.ك: شيخ محمد باقر محمودی، نهج السعادة فيمستدرك نهج البلاغه، (بيروت: مؤسسة التضامن الفكری، 1385هجری قمری)، ج1، ص237. / نهج البلاغه، پيشين، نامه 7، ص275.
[22]. نهج البلاغه، پيشين، خطبه 208، ص241.
[23]. احمد بن يحيی بن جابر البلاذری، انساب الاشراف (بيروت: دارالفكر، 1417 ه' 1996م) الجزء الثانی، ص390.
[24]. نهج البلاغه، پيشين، قصار447، ص440.
[25]. همان، قصار 17، ص363.
[26]. حسن صدر، مرد نامتناهی، (تهران: انتشارات امير كبير، 1361) ص126.