چاپ کردن این صفحه

فصل پنجم؛ علت فاصله داشتن وضع فعلی با نقطة آرمانی حکومت اسلامی

فصل پنجم:

علت فاصله داشتن وضع فعلی با نقطة آرمانی حکومت اسلامی

1. تحقق اهداف حکومت اسلامی، نیازمند زمانی طولانی

 

تشكيل حكومت برای تحقق آرمان‏هاست. اگر حكومت تشكيل شد، ولی در جهت تحقق آرمان‏ها پيش نرفت، حكومت منحرف است. اين يك قاعدة كلی است؛ اين معيار است. ممكن است تحقق آرمان‏ها سال‏هايی طول بكشد؛ موانع و مشكلاتی بر سر راه وجود داشته باشد؛ اما جهت حكومت ـ جهت و سمتگيری اين قدرتی كه تشكيل شده‎است ـ حتماً بايد به سمت آن هدف‏ها و آرمان‏ها و آرزوهايی باشد كه شعار آن داده شده‎است و داده می‌شود و در متن قرآن و احكام اسلامی وجود دارد. اگر در آن جهت نبود، بلاشك حكومت منحرف است. معيار، اين است كه عدالت اجتماعی و نظم متكی بر قانون به وجود آيد و مقررات الهی همه جا مستقر شود.         

چنانچه مقررات الهی مستقر شد؛ نظم متكی به اسلام به وجود آمد و عدالت اجتماعی تحقق پيدا كرد، هنوز يك هدف متوسط، يا در واقع يكی از مراحل راه، طی شده ‎است. مرحلة بعد آن است كه مردمی كه در اين نظام، به آسودگی، بی‌دغدغه و با برخورداری از عدل زندگی می‌كنند، برای تخلق به اخلاق حسنه، فرصت و شوق پيدا كنند. اين، آن چيزی است كه من خواستم امروز روی آن تكيه كنم و می‌خواهم اين نكته را عرض كنم كه بعد از تشكيل حكومت، اين هدف است. بلكه بعد از تشكيل نظام عادلانه و استقرار عدالت اجتماعی و حكومت واقعاً اسلامی، هدف اين است.اين، هدف بعدی است.        

...البته در يك حكومت جائرانه، اين چيزها ممكن است كه خيلی خيلی به دشواری به دست آيد. همان‏طور كه گفتيم، در نظامی كه اساسش بر باطل، ظلم و بر مادی‌گری است ـ مثل حكومت طواغيت عالم ـ طبيعی است كه اين‌طور چيزها، آسان به دست نمی‌آيد؛ اما در يك نظام اسلامی، راحت تر می‌شود به دست آورد و امروز دنيا، به اين احتياج دارد. 

جامعة ما بايد يك حركت اساسی را به عنوان متمم اصلی انقلاب بزرگ اسلامی انجام دهد كه اين حركت بزرگ، دارای دو مرحله باشد: يكی استقرار نظام و گسترش اخلاق اسلامی در ميان خود ما؛ ارزشی شدن خلقيات اسلامی در ميان ما مردم. اينها ارزش شود. در طول حكومت طواغيت در اين كشور، اينها از ارزش بودن هم افتاده‎است.

پس از تشكيل حكومتِ حَقّة نبی‌اكرم (صلی‌الله‌عليه‌واله) و حتی سال‏ها بعد از آن بزرگوار ـ كه تا حدود زيادی همان خط و همان طريق در خطوط بارز جامعه رعايت می‌شد ـ هنوز در جامعه افراد ضعيف و فقير ديده می‌شدند؛ اميرالمؤمنين (عليه‌الصلاه‏والسلام) را مشاهده می‌كنيم كه به خانة ايتام و فقرا می‌رفتند؛ كسانی كه بچه‌هاشان شب شام نداشتند و مادر با آب گرمی كه روی چراغ گذاشته بود، آنها را سرگرم می‌كرد! اين حوادث مربوط به چه سال‏هايی است؟ چه‌قدر از انقلاب پيامبر گذشته بود؟ نزديك به چهل سال از هجرت پيامبر گذشته بود و اين حوادث اتفاق افتاده بود.

اين، يكی از افتخارات جمهوری اسلامی است كه توانسته ولايت اسلامی را پياده كند. ما هنوز نتوانسته‌ايم خيلی از احكام اسلامی را به‌طور كامل تحقق ببخشيم. يك جامعه، تا به‌طور كامل اسلامی بشود، زمان زيادی لازم است؛ ليكن بحمدالله مسألة حكومت و ولايت، در جامعة اسلامی ما تحقق بخشيده شد. شكل اسلامی، علی‌رغم طرد و نفی و بغض و عناد قدرت‏های جهانی، در جامعة ما پياده شد. دشمنان اسلام، مخالفت هم كردند؛ اما بحمدالله روزبه‌روز در جامعة ما، ثابت‌تر و درخشان‏تر و ماندگارتر شده‎است.

در نظام اسلامی كه مظهر كامل آن، حكومت حضرت بقيه‏اللَّه (‎ارواحنافداه) ‎است، فريب و حيله‌گری برای جلب آراء مردم، خودش جرم است؛ استفاده از قدرت برای به‌دست آوردن پول، يكی از بزرگ‏ترين جرائم است. آن‌جا ياران حضرت مهدی موظّفند در سطوح پايين زندگی كنند. نظام اسلامیِ ما پرتو كوچكی از آن حقيقت درخشان است. ما هرگز اين ادّعا را نكرديم و نمی‌كنيم؛ اما بايد نشانه‌ای از او داشته باشيم.

2. محدودیت اختیارات رهبری در قانون اساسی

• اينكه در اين قانون اساسي يك مطلبي ولو به نظر من يك قدري ناقص است و روحانيت بيشتر از اين در اسلام اختيارات دارد و آقايان براي اينكه خب! ديگر خيلي با اين روشنفكرها مخالفت نكنند، يك مقداري كوتاه آمدند، اينكه در قانون اساسي هست، اين بعض شئون ولايت فقيه هست نه همة شئون ولايت فقيه، و از ولايت فقيه آن‏طوري كه اسلام قرار داده است، به آن شرايطي كه اسلام قرار داده است، هيچ كس ضرر نمي‏بيند.

همة ما بايد به ياد داشته باشيم كه اگر اين نظام مقدس بتواند جسم و جان انسان‏های تحت قدرت خود را به آرامش و آسايش برساند، فقر و جهل و بی‏ايمانی و تبعيض و بی‏عدالتی را ريشه‏كن كند و در صحنة جهانی، با اين دردهای مزمن بشر به مبارزه برخيزد، بزرگ‏ترين خدمت را به تاريخ انسانيت عرضه كرده و راهی تازه به روی آنان گشوده است. اين كار، مستلزم آن است كه از رهبر تا مسئولانِ طراز اول و تا آحاد مسئولان، هريك بر حسب مراتب مسئوليت خود، لحظه‏ای از مجاهدت باز نايستند و هيچ تهديدی را مانع راه خود ندانند و به هيچ وسوسه‏ای تسليم نشوند.

اما اينكه رهبر بايد پاسخگوی مشكلات كشور باشد، البته همين‌طور است و شكی در اين نيست؛ قانون هم موازين پاسخگويی را مشخص كرده‎است. هر كس به هر اندازه كه حوزة اختيارات اوست، بايد پاسخگو باشد. البته مسئوليت مديريت انقلاب با مديريت اجرايی كشور فرق دارد؛ اين را توجه داشته باشيد. رهبری طبق قانون اساسی در كشور مسئوليت اجرايی ندارد؛ جز در زمينة نيروهای مسلح. مسئوليت اجرايی به عهدة قوای سه‌گانه ‎است، منتها مديريت انقلاب ـ كه همان رهبری باشد ـ مسئوليت حفظ جهت‏گيری انقلاب و نظام را دارد؛ بايد مواظب باشد انقلاب و نظام از آرمان‏ها منحرف و منصرف نشود؛ فريب دشمن را نخورد و راه را عوضی نرود؛ اينها مسئوليت‏های رهبری است. مسئوليت اجرايی به عهدة مسئولان اجرايی است و هر كس مسئوليتی دارد، بايد طبق مسئوليت خود عمل كند. رهبری نمی‌آيد به وزارت اقتصاد يا بازرگانی بگويد اين‌طوری كن! يا به رئيس جمهور و فلان وزير و فلان قاضی بگويد: آن‌طوری كن! اينها كارهايی است كه رهبری نبايد وارد شود؛ هم بر خلاف قانون است، هم بر خلاف حق و مصلحت. مملكت بايد طبق روال قانونی و با مسئوليت‏های مشخص شده حركت كند؛ هر كس هم بر خلاف مسئوليتش رفتار كرد، بالاخره تبعه، دنباله و نتيجه‌ای خواهد داشت كه با آن هم طبق قانون بايد رفتار كرد. بنابراين مطلب كاملاً روشن است.

راجع به صدا و سيما و قوة قضاييه و بنياد مستضعفان هم كه شما فرموديد، روزنامه‌ها مرتب می‌نويسند، اين هم اشكالی ندارد، هيچ مانعی ندارد؛ چون رهبری كه رئيس صدا و سيما نيست؛ رهبری رئيس صدا و سيما را معين می‌كند. آن چيزی كه می‌شود از رهبری سؤال كرد، اين است كه آيا شما بهتر از اين كسی را نداشتيد در آن‌جا بگذاريد؛ يا نداريد بگذاريد؟ رهبری هم بايد جواب بدهد. اما اينكه چرا فلان برنامه را دارد، يا چرا خبر را تحريف كرد، يا چرا فلان كرد، اينكه از رهبری سؤال نمی‌شود؛ يعنی طبق هيچ قانونی، هيچ مقرراتی، هيچ منطقی، از رهبری سؤال نمی‌شود.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)