فصل اول: زندگی نامه علمی سیاسی نراقی

فصل اوّل : زندگی نامه علمی سياسی نراقی

زندگی نامه علمی سياسی نراقی

حاج ملا احمد نراقی در 1185ه.ق در روستای نراق از توابع شهرستان كاشان ديده به جهان گشود(1) و در 1245ه.ق چشم از جهان فروبست.

والد نراقی

پدر او، محقّق بزرگ ملا محمد مهدی نراقی، از چهره های برجسته روحانی و از فقهای بنام آن روزگار به شمار می آمد. ملا مهدی، افزون بر دانش های حوزوی، دانشمندی رياضی دان و فيلسوفی نو جو بود.

گفته اند وی نخستين دانشمند ايرانی است كه در زمينه هيئت و فلك شناسی از تحقيقات و اكتشافات دانشمندان فرنگ بهره برده است. او در كتاب «المستصقی » حركت وضعی زمين را از آنان نقل می كند.(2)

استادان

نخستين استاد و معلم ملّا احمد پدر بزرگوارش بود، وی بخش عمده تحصيلات خود را درحوزه درسی پدرش گذرانده است. در 1205ه.ق همراه پدر و جمعی از شاگردانش به عتبات مسافرت كرد و در حلقه درس وحيد بهبهانی (م 1208) در آخرين سال های حياتش حاضر شد.

ملا احمد، در كربلا فقه را در مكتب ميرزا مهدی شهرستانی كه از شاگردان بهبهانی بود، ادامه داد. مدت اين تحصيل طولانی نبود، زيرا در 1209 به سبب درگذشت پدرش به كاشان برگشت. سال بعد به عتبات بازگشت و اين بار در نجف در حوزه درسی سيد مهدی بحرالعلوم، شيخ جعفر كاشف الغطاء و سيد علی طباطبايی به تحصيل پرداخت.(3)

قصص العلماء می نويسد: «معروف است كه حاج ملا احمد، استاد كم ديده و درس كم خوانده است.»(4)
مؤلف «لباب الالقاب» در پاسخ به اين سخن می گويد:

«ملا احمد در مدت كوتاهی موفق به اخذ اجتهاد از استادان خود شد. كسانی كه گمان می كنند او استاد كم ديده است، بايد بدانند كه استاد واقعی هوش و ذوق و قريحه توأم با پشتكار و پژوهش مداوم است».(5)

فاضل نراقی، از فقهای بنام آن روزگار از جمله پدر بزرگوارش، سيد مهدی بحرالعلوم،سيد علی طباطبايی (صاحب رياض) و شيخ جعفر كاشف الغطاء اجازه مستقيم دريافت كرده و از بسياری ديگر از عالمان بنام چون وحيد بهبهانی و شيخ يوسف بحرانی با واسطه اجازه نقل حديث و روايت داشته است.(6)

تلاش های علمی و فرهنگی

وجود اين شخصيت بزرگ علمی برای مكتب حيات بخش اسلام مايه خير و بركت فراوان بود. او در راه گسترش فرهنگ و نشر احكام و معارف دينی و بارور ساختن مكتب اهل بيت(ع) گام های بلند و مؤثّری برداشت. وی برای تربيت و پرورش عالمانی مهذّب، فاضل و آينده نگر، همچنين هدايت و ارشاد مردم به ويژه كارگزاران حكومتی تلاش های چشمگيری داشت.

شاگردان

يكی از خدمات بزرگ و تلاش های فرهنگی اين عالم بزرگوار، تربيت شاگردان ممتاز و نمونه ای بود كه هر يك از آنان مشعلداران علم و فقاهت اند و از بزرگان و شخصيت های برجسته علمی به شمار می آيند. او پس از رحلت پدر بزرگوارش، رياست حوزه علميه كاشان را برعهده گرفت و بحث و تدريس را به صورت گسترده ای آغاز كرد و شاگردان بسياری را تربيت كرد كه شماری از آنان پس از وی، رهبری برخی از حوزه های بزرگ همچنين رهبری دينی مردم را برعهده گرفتند. به برخی از شاگردان وی در ذيل اشاره می شود:

1. معروف ترين شاگرد او شيخ انصاری است. وی حدود چهار سال از 1241 تا 1244ه.ق نزد نراقی مشغول تحصيل بود. شيخ انصاری، از استادش نراقی اجازه روايت دارد(7) و اين اجازه را به شرح آورده است. او در كتاب های فقهی خود در موارد فراوان از استادش با عنوان «بعض مشايخنا»(8) و «بعض مشايخنا المعاصرين»(9) ياد كرده است.

2. برادر ملا احمد به نام محمّد مهدی كه به نام «آقا بزرگ» خوانده می شد(10) يكی ديگر از شاگردان او است. او به اسم پدرش نام گذاری شد، چون در 1209ه.ق پس از رحلت پدرش به دنيا آمد.

او فقيهی بزرگ و دارای آثاری در فقه و اصول است. كتاب «تنقيح الاصول» و «المقاصد العليه» در شرح ارشاد از تأليفات اوست.(11)

3. فرزند بزرگوارش ملا محمد نراقی، داماد ميرزای قمی،(12) ملقّب به شيخ عبدالصاحب و معروف به حجةالاسلام. او از پدرش اجازه اجتهاد داشت. رياست دينی و سرپرستی مدرسه سلطانيه كاشان پس از پدر با وی بود. برخی از تأليفات او عبارتند از:

انوار التوحيد، المراصد (علم اصول)، مشارق الاحكام (در بخشی از قواعد علم فقه).(13)

4. حاج محمد كزّازی، برادر زن ميرزای قمی. آن بزرگوار پس از ميرزای قمی برای ادامه تحصيل به نراق و كاشان سفر كرد و جزو شاگردان حوزه درسی ملا احمد نراقی شد و به درجات عالی و مقامات بلند علمی و عملی رسيد و با دختر ملا محمد نراقی، نوه استادش ازدواج كرد. پس از فوت آن مرحوم به قم آمد وبه تبليغ و ترويج دين و امر قضاوت و امامت جماعت مشغول شد تا آن كه از دنيا رفت و در قبرستان شيخان مدفون گرديد.

برحسب وصيت او آب انباری در محله عشقعلی قم بنا كردند. وی 13 روستای تجره و دستجرد را برای كارهای خير معيّن كرد.(14)

5. سيّد محمد شفيع حسينی چاپلقی بروجردی. او نيز دارای تأليفاتی از جمله «الروضة البهيه في الإجازات الشفيعية» است. او در همين كتاب اجازه روايت خويش را از استادش نراقی نقل كرده است.(15)

6. مولی غلامرضا كاشانی، از علمای بنام كاشان.(16) او همانند استادش دارای آثار بسياری در فنون و علوم مختلف اسلامی است. برخی از نويسندگان 26 اثر(17) و برخی 37 اثر(18) برای ايشان برشمرده اند. قلائد اللئالی،(19) اجوبة المسائل آرانی،(20) فتاوی جهاديه آرانی،(21) شرح بر اساس الاحكام نراقی، عوائد الايام و قوائد الانام (22) پاره ای از تأليفات او است.

آرانی در كتاب «اجوبة المسائل» به بسياری از پرسش های عربی و فارسی پاسخ گفته و در برخی از پاسخ ها به تناسب، انديشه ولايت فقيه را مطرح كرده است.

بسياری ديگر از عالمان بزرگ از جمله محمد حسن جاسبی،(23) حاج ميرزا ابوالقاسم كاشانی (24) و حاج سيد محمدتقی پشت مشهدی (25) از شاگردان آن بزرگوارند. افزون بر اين، بسياری از بزرگان و عالمان از شاگردان و غيرشاگردانش از او اجازه نقل روايت دريافت كرده اند. استاد علی اكبر غفاری در مقدمه ای كه بر خزائن نگاشته، بيش از بيست نفر را كه از او اجازه روايت داشته اند، نام برده است.(26)

جايگاه علمی

نراقی در تحقيق، ژرف انديشی، دقت نظر، استواری برهان و قوت تعقل، برجستگی ويژه ای داشت. او در دانش چهره ای برجسته و شناخته شده بود، به گونه ای كه عالمان بزرگ شيعی برای او احترام ويژه ای قائل بوده اند.

وی افزون بر دانش های رايج حوزوی چون فقه و اصول، به علوم و فنون ديگر مانند اخلاق، حديث، رجال، درايه، رياضيات، نجوم، حكمت، كلام، فلسفه، عرفان و بسياری از علوم ديگر آگاهی ژرف و گسترده ای داشت. او اديبی بزرگ و شاعری توانمند بود و اشعار خود را به «صفايی» تخلّص می كرد.

تذكره نويسان او را جامع علوم و فنون دانسته اند. اين عالم برجسته برخلاف سنت معمول آن روزگار، كمتر از ديگران در حوزه درس اساتيد بزرگ و علمای مشهور شركت داشته است.

سيد محسن امين در اعيان الشيعه پس از آنكه از وی، به عنوان عالمی فاضل و جامع دانش ها به ويژه اصول، فقه، رياضی و شعر ياد كرده، می نويسد:

«بيشتر آموخته های او از كتاب ها بود، نه از حوزه درسی علما».(27)

مقام علمی او به گونه ای بود كه در جوانی به مرتبه اجتهاد دست يافت و رهبری دين و دنيای مردم را به دست گرفت. مردم از دور و نزديك به او مراجعه می كردند.

پرسش های عقيدتی و فقهی به آن بزرگوار ارجاع داده می شد. بهترين گواه بر اين سخنان گفتار شرح حال نويسان معاصر نراقی و پس از اوست. يكی از شاگردانش از آن بزرگوار با ويژگی ها و صفات زير ياد می كند:

«فاضل عالم، محقق مدقّق و جامع علوم معقول و منقول و... بود. در بسياری از دانش ها دست داشت... رياست دينی و دنيوی مردم را برعهده داشت. در فتوا و حكم نيز به او مراجعه می شد».(28)
آرانی، نيز در پايان يكی از آثار خود، حضور خويش را در محضر استاد چنين بيان می كند:

«حضور به خدمت ذهن وقّاد و جامع المعقول و المنقول، صاحب غيرت تام، مجدِّد كلّ علوم بر وجه مالاكلام و بخصوص در فقه و اصول، صاحب تصنيفات كثيره و تحريرات رائقه، عالی جناب كمالات انتساب، ملا احمد بن محمدمهدی نراقی كه الحق فاضلی است پسر فاضل. ادام اللَّه عزه و اقباله!».(29)

صاحب «لباب الالقاب» در توصيف او چنين می نگارد:
«ملا احمد نراقی، همانند پدر بزرگوارش، از عالمان بنام و از فقهای سرشناس و مشهور شيعه بود، بلكه او فقيه ترين، عالم ترين، فاضل ترين، زبردست ترين و مشهورترين آنان در روزگار خود به شمار می آمد».(30)

بسياری ديگر از بزرگان و شرح حال نگاران از ذهن جوّال و بينش صحيح و دقيقش و همّت والا و اطلاعات وسيع و گسترده اش، همچنين از آثار مفيد و ارزنده اش و از تقوا و اخلاص و رفتار خوب او با مستضعفان سخن گفته اند.

برای آشنايی بيش تر با ابعاد شخصيتی نراقی می توان به منابع ذكر شده در پاورقی مراجعه كرد.(31) افزون بر آنچه در پاورقی آورديم، بسياری از نويسندگان و شرح حال نگاران قديم و جديد در كتاب های فارسی و عربی از آثار و مكانت علمی و اخلاقی و ويژگی های آن بزرگوار سخن گفته اند.(32) از باب نمونه: دهخدا در چندين جا به شرح حال و ستايش نراقی پرداخته است:

«احمد بن محمد مهدی ابی ذر نراقی، متخلص به صفايی است. وی بحری موّاج، استادی ماهر و عماد اكابر و اديب و شاعر و از اكابر دين و عظمای مجتهدين و جامع اكثر علوم خصوصاً اصول فقه، رياضی، نجوم، مردی عظيم الجثّه و بزرگ منزلت، وقور و غيور و دارای شفقت بر رعيّت و ضعفا و صاحب همّت عاليه بود».(33)

علامه طباطبايی و مقام معظم رهبری بر آنند كه مقام نراقيان چنان كه شايسته آنان است، شناخته نشده است.(34)

آثار و تأليفات

يكی ديگر از تلاش های فرهنگی و خدمات اين عالم بزرگ، آثار و تأليفات ارزشمندی است كه از وی به يادگار مانده است. همان گونه كه اشاره كرديم، او در بيش تر دانش های اسلامی آثار ارزنده و گرانسنگی دارد كه هر يك از آنها بيانگر نبوغ فكری و مرتبه علمی و حُسن سليقه وی است و بر اساس نياز زمان نوشته شده است.

آن بزرگوار در بيشتر آثار خود از شيوه تفكر و بررسی علمی پدرش متأثر می باشد، مثلاً پدرش در فقه «معتمد الشيعة في أحكام الشريعة» را می نويسد و او «مستند الشيعة في أحكام الشريعة» را با اين تفاوت كه «معتمد» بسيار مختصر است و «مستند» بسيار مشروح و مفصّل. پدر «تجريدالأصول» در علم اصول را می نويسد و پسر شرحی مبسوط بر آن را در هفت جلد.

پدر در علم اخلاق «جامع السعادات» و پسر «معراج السعاده» را، كه ترجمه فارسی آن با اندكی زيادت است. پدر ديوان شعر به نام «طائرقدسی» می نگارد و پسر «طاقديس» را. پدر «مشكلات العلوم» و پسر «خزائن» را.(35)

در كتاب های شرح حال نگاری و كتاب شناسی و فهرست های نسخه های خطی، آثار او را نزديك به سی اثر نوشته اند. خود آن بزرگوار آثار خود را تا 1228ه.ق زمانی كه شرح حال خودش را می نگاشته و پس از آن در سال 1236ه.ق برشمرده است.

اين دست نوشت در پايان نسخه خطی «لولؤالبحرين» آمده، در مقدمه «طاقديس» نسخه برداری شده (36) و در برخی منابع ديگر نيز اخيراً به چاپ رسيده است.(37) ايشان در اين دست نوشت به هفده عنوان كتاب اشاره می كند، ولی از آن تاريخ تا 1245ه.ق كه سال وفات ايشان است، آثار ديگری نيز نگاشته است. در اين جا فهرست اين آثار را ذكر كرده و سپس به معرفی برخی آنها كه در تحقيق بيشتر مورد استفاده قرار می گيرند، خواهيم پرداخت.

1. تنقيح الأصول في شرح تجريد الأصول، يا شرح تجريد الاصول (اصول فقه).
2. مناهج الأحكام في الأصول (اصول فقه).
3. عين الأصول (اصول فقه).
4. اساس الأحكام (اصول فقه).
5. مفتاح الأحكام (اصول فقه).
6. معراج السعاده (اخلاق).
7. تذكرة الأحباب (فقه و رساله عمليه).
8. حاشيه اكرثاؤ ذوسيوس (رياضی).
9. خلاصة المسائل (فقه و رساله عمليه).
10. شرح محصل الهيئه (هيئت).
11. مستند الأحكام في أحكام الشريعه (فقه استدلالی).
12. خزائن (كشكول).
13. عوائد الايام (فقه و اصول و قواعد فقه و...).
14. مناسك الحجّ (اسرار حج).
15. الرسائل و المسائل (پاسخ به پرسش ها).
16. وسيلة النّجاة (رساله عمليه).
17. سيف الأمه و برهان الملّه (كلام و ردّ بر هنری مارتين مسيحی)

اينها آثاری است كه نراقی با اندك شرح آنها جزو تأليفات خود تا سال 1228ه برشمرده است (38) و در مقدمه كتاب «عوائد الايام» با تفصيل بيش تری معرفی شده اند.(39)

كتاب ها و آثار ديگر ايشان از آن سال به بعد عبارتند از:
18. حجيّة المظنه (اصول).
19. هداية الشيعة (فقه).
20. مثنوی طاقديس (شعر).
21. ديوان شعر (شعر).
22. جامع المواعظ.
23. رسالة الإجازات.
24. كتابی در تفسير و...

كتاب های ديگری نيز به ايشان نسبت داده شده كه هنوز انتساب آنها به نراقی ثابت نشده است و برخی از آنها قطعاً از نراقی نيست.(40)

در اين تحقيق بيش تر از كتاب های مستندالشيعه، معراج السعاده، طاقديس، عوائدالايام، سيف الأمه و برهان الملّه بهره خواهيم برد. از اين رو اشاره ای گذرا به اين كتاب ها مفيد و مناسب می نمايد:

مستندالشيعه في أحكام الشريعة

اين كتاب يكی از متون بسيار دقيق فقهی استدلالی و دارای فروع بسيار است، كه در آن از آوردن مسائلی كه مورد نياز نيست، پرهيز شده است.

نراقی هر مسأله ای را كه طرح می كند، با اشاره به پيشينه آن و نقل گفتار عالمان، به نقد و بررسی پرداخته و با دليل های محكم و متقن، فتوای خود را اظهار می دارد. ذهن منظّم رياضی و دقيق فلسفی او سبب شده كه با ترتيب و نظم، در هر مسأله ای وارد شده و هرگز به سراغ مؤيدات سست و يا دليل های غير برهانی نرود.

ملا احمد نراقی، در اين كتاب از پدرش آرای فقهی بسياری نقل می نمايد و بدان استناد و اعتماد می كند.(41)
استاد محقق سيد عبدالعزيز طباطبايی (م 1416ه) نقل كرده كه مستندالشيعه نراقی، يكی از سه كتابی بوده كه همواره مورد استفاده و مراجعه فقيه بزرگ، سيد محمد كاظم يزدی، صاحب عروةالوثقی بوده است.(42)

متأسفانه كتاب «جهاد» در اين مجموعه نيامده است، با اين كه از برخی كتاب های «مستندالشيعه» بر می آيد كه نراقی قصد داشته كتاب «جهاد» را تأليف كند.(43) كتاب حدود،قصاص و ديات هم در اين كتاب نيامده است. اين كتاب در 1273 و 1325 در دو جلد بزرگ رحلی چاپ شده است. اين كتاب اخيراً توسط مؤسسه آل البيت(ع) در نوزده جلد چاپ شده است.

معراج السّعاده

معراج السعاده هنوز از بهترين كتاب های اخلاقی به زبان فارسی است. اين كتاب ترجمه كتاب «جامع السعادات» است، با اندكی اضافات به ويژه در باب عدالت و اخلاق اجتماعی سياسی. در بخش هايی از آن كه نراقی بحث عدل و ظلم و راه های دستيابی به عدالت را شرح می دهد، به بيان مصاديق فردی و اجتماعی آن پرداخته و از تسلّط نامشروع بر ديگران به شدّت نهی می كند.

وی با دستورهای اخلاقی ويژه ای حاكمان را از ستم به مردم برحذر می دارد و در فصل های ديگری از كتاب همچون طبيبی ماهر و حاذق به ريشه يابی رذائل اخلاقی و سپس درمان آنها می پردازد. اين اثر در چهار باب و فصل های بسياری ساماندهی شده است.

شايد عدّه ای گمان برند كه اين كتاب صرفاً اخلاقی است و از مسائل سياسی هيچ گونه سخنی به ميان نياورده است، ولی با اندكی دقت در برخی باب ها و فصل های آن می توان بسياری از انديشه های سياسی ايشان را استخراج كرد. در اين تحقيق به پاره ای از آنها اشاره خواهيم كرد.

عوائد الايام

اين كتاب دارای 88 عائده است. بيشتر عائده ها درباره قواعد فقه است. اين علم در آن زمان جوان بود و هنوز دارای مرز مشخصی از علم اصول نبود. نراقی آن گونه كه در مقدمه كتاب آمده، اين اثر را برای تجديد حافظه با هدف يادداشت يافته های خود از فقه به تدريج نگاشته است. به همين سبب آن را «عوائدالأيام» نام نهاد.

يكی از عائده های آن ويژه ولايت فقيه و مسائل مربوط به آن است. او نخستين كسی است كه رساله ای مستقل در اين باره نگاشته و دليل های ولايت فقيه، همچنين اختيارات وی را آورده است. در فصلی مستقل در اين باره توضيح بيش تری خواهيم داد.

مثنوی طاقديس

پر است از پند و اندرزهای حكيمانه و اخلاقی آميخته به لطايف و ظرايف ادبی كه با زبان شعر و ادب آراسته گشته است. در اين ديوان، بسياری از اصول و فروع دين اسلام با بيانی ساده و در خور فهم همگان آورده شده است.

مثنوی طاقديس بيانگر گونه ای از انسان شناسی و جهان بينی است كه با بيانی ساده و دل نشين راه سعادت و خوشبختی را نشان می دهد. در اين مثنوی زيبا وقايع و حقايق روزمّره زندگانی به وسيله داستان سرايی های مناسب و تمثيل های دل پسند تجسم يافته كه به منزله راهنمايی روشنگر و چون شاخصی فروزنده است كه خوانندگان را تحت تأثيرات آموزنده خود قرار می دهد. به همين جهت توجه خاصّ و عام را به خود جذب كرده است.(44)

مثنوی طاقديس بيانگر حسّ انتقادی نيرومند، از فلسفه زندگی و نامهذّبی فيلسوف نمايانی است كه هيولا و صُوَر را خوب می فهمند، ولی از هيولای خود بی خبرند(45)! هم چنين از صوفی نمايان بی حقيقت (46) و قشری گرايان فقيه نما كه فقه اعضا را سراسر خوانده، ولی در فقه جان درمانده اند،(47) نيز از بی دردی واعظان غير متعظ(48) انتقاد می كند.

از اشعار نراقی چنين بر می آيد كه او برای حكومت ارزش خاصّی قائل بوده است. برخلاف پندار برخی مصداق سخنان او به هيچ وجه نمی تواند فتحعلی شاه و يا امثال او باشد، چرا كه ويژگی ها و صفاتی كه آورده، به هيچ روی بر آنها تطبيق نمی كند. از باب نمونه او در داستان ابراهيم خليل يادآور می شود كه آن بزرگوار پس از آزمايش های الهی، شاهی و پيغمبری را دريافت كرد و هم چنين شاهی و پيامبری را از افتخارات خاندان ابراهيم خوانده است.

در همه اينها اشاره ای دقيق به خدايی بودن حكومت و شرايط سنگين آن كرده است. حتی گاه با اشارت، حكومت فتحعلی شاه را مورد هجمه قرار می دهد:

گهی در فكر سلطان و گه وزيرم
گهی در پادشاه و گه اميرم
مرا با شاه و با سلطان چه كار است؟!
ز تاج و تخت سلطانيم، عار است!(49)

تبليغ و ارشاد مردم

تلاش های فرهنگی اين عالم بزرگ به تحقيق، تأليف و تدريس محدود نمی شد. كارهای علمی و گرفتاری های اجتماعی، او را از وظيفه اصلی اش كه تبليغ دين و نشر آموزه های اسلام و پاسخ به شبهات دينی بود، باز نمی داشت.

او در همان حالی كه پناهگاهی مطمئن برای اهل علم و حوزه های علميه بود، مرشد و معلمی دلسوز و پدری مهربان برای توده مردم بود و به ارشاد و هدايت آنان سخت علاقه مند بود. از اين رو در كنار برنامه های علمی و درسی كه برای دانش پژوهان و اهل علم داشت، خطابه و سخنرانی هايی نيز برای توده داشت و همگان از محضر آن بزرگوار بهره مند می شدند.

آن بزرگوار در جلسات وعظ، افزون بر نقل احاديث و معارف اسلامی، رويدادهای مهم سياسی و اجتماعی را برای مردم بازگو می نمود و تكليف مردم را در آن باره روشن می كرد. به هنگام جنگ ايران و روس در يكی از سخنرانی های خود پس از آن كه خطر استعمار روس را برای مردم بيان كرد، از آنان خواست در جهاد شركت كنند. يكی از تاريخ نگاران در اين باره می نويسد:

«در ماه محرّم 1242 برای تعزيه سيدالشهدا(ع) تكايا بسته، علمای اعلام و مجتهدين ذوی الاحترام مثل جناب آخوند حاجی ملا احمد نراقی و جناب آخوند حاج ملا محمد مامقانی، پس از ذكر مصيبت حضرت سيدالشهدا، لشگريان منصور (=پيروزمند) را به جهاد ترغيب فرموده، شوری در ميان لشكر منصور می انداختند و دسته دسته و فوج فوج لشگريان اسلام از مجلس وعظ برخاسته، به خدمت نايب السلطنه آمده اظهار شوق و تعهد يورش و بی باكی را از كشته شدن و كشتن می كردند».(50)

آن بزرگوار به انجام فريضه امر به معروف و نهی از منكر بسيار مقيد و پای بند بود. گاه با نوشتن كتاب و گاه به صورت حضوری فتحعلی شاه و كارگزاران او را امر به معروف كرده و از بدی ها باز می داشت. در اين راستا چندين مرتبه با كارگزاران شاه در افتاد و به اخراج آنان از كاشان حكم كرد.(51)

او نه تنها خود به اين واجب بزرگ الهی اهتمام داشت كه از ديگر عالمان می خواست كه چنين باشند. در دستورالعملی كه برای برادرش نگاشته، می گويد:

«عليك بحفظ نواميس الدّين و الإيمان و خدمة الشريعة بقدر الإمكان، مِن ترويج الأحكام و نشر مسائل الحلال و الحرام و الأمر بالمعروف و النّهي عن المنكر و إقامة الجماعات و دعوة العباد إلی الطاعات».(52)

واكنش به شبهات دينی

يكی ديگر از كارهای نراقی پاسخ به شبهاتی بود كه توسط برخی مبلغان مسيحی نسبت به اسلام طرح می شد. يك مسيحی به نام هنری مارتين، مشهور به پادری از انگلستان به ايران آمد چند سالی در يكی از مدارس شيراز به خواندن ادبيات عرب و آموختن زبان فارسی پرداخت. او خود را مسلمان نشان می داد، سپس رساله ای در ردّ قرآن و پيامبر اسلام نوشت.

نراقی رساله ای به نام «سيف الأمة و برهان الملّه» در ردّ او نگاشت و به شبهاتی كه طرح كرده بود، پاسخ گفت و پرده از چهره او برداشت و نيت پليدش را افشا كرد. بر اساس گفته قصص العلما، نراقی برای نگاشتن اين كتاب ده نفر از علمای يهود را نزد خود خواست و ازكتابخانه ملا موشه يهودی كتاب های بسياری را در لغت های تورات و غير آن گردآورد و مدّتی با يهودی ها گفت وگو داشت (53) و سپس به ردّ شبهات مارتين پرداخت. حامد الگار در اين باره می نويسد:

«هنری مارتين كه در ايران به پادری شهرت يافت، در سال 1226ه.ق از هندوستان به شيراز آمد و در اين شهر به مناظره پرداخت و بنابه نوشته «مآثر سلطانيه» هانری مارتين وانمود كرد كه اسلام را پذيرفته و خود را يوسف ناميد و در مدارس شيراز با طلاب به تحصيل علوم دينی پرداخت و سپس رساله ای را عليه قرآن و پيامبر اسلام انتشار داد.

در پاسخ به اين رساله، عالمان و متفكران اسلامی رساله های بسيار نوشتند. ملا احمد نراقی، يكی از بهترين كتاب ها را در اين زمينه به عنوان پاسخ نوشت».

الگار می گويد:
«ملا احمد نراقی ده تن از علمای يهود كاشان را دعوت كرد و به كمك آنها برخی از عبارت های عهد عتيق (تورات) و آثار مربوط به مذهب يهود را به فارسی برگردانيد و سپس به نوشتن رساله ای در پاسخ نوشته مارتين پرداخت و نام آن را «سيف الامّه» گذاشت و ضمن آن، همه ادّعاهای مارتين را ردّ كرد.»(54)

رساله های ديگری نيز توسط ملا علی نوری، ملا علی اكبر بن محمد باقر اصفهانی، حاج ملاتقی برغانی، سيد محمد كربلايی، ملا ابراهيم كلباسی، حاج ملا موسی نجفی و ميرزا محمد اخباری در ردّ پادری نوشته شد.(55) ردّ بر مارتين تنها ردّ چند شبهه نبود، بلكه مقابله بانفوذ قدرت های خارجی بود، چرا كه مارتين، جاسوس انگليس بود و توسط آنها حمايت می شد.

زندگی سياسی

دوران كودكی و نوجوانی نراقی در روزگاری سپری شد كه اوضاع داخلی ايران به علت دست به دست شدن قدرت سياسی در دوره پادشاهی جانشينان كريم خان زند، و تا حدودی دوران نضج و قوام سلطنت قاجاريه و درگيری های خونين آغا محمد خان قاجار، دچار نابسامانی بود.

در زمانی كه نراقی در كاشان مستقر شد، ثبات نسبی در كشور برقرار شده بود. در اين زمان به دلائلی برخی از علما مناصبی را پذيرفتند و با شاه قاجار همكاری كردند. نراقی هر چند مسؤوليت سياسی برعهده نگرفت، ولی خود را در برابر بحران های موجود مسؤول می دانست.

او با ارائه راهكارهای عملی از جمله اجرای عدالت، مبارزه با ستم، نظارت بر كارگزاران، رسيدگی به امور مردم، اجرای شريعت و برقراری امنيّت تلاش می كرد از بحران ها بكاهد. او در لابه لای آثار خود به تجزيه و تحليل حكومت موجود و مطلوب پرداخت و در نهايت با طرح ولايت فقيه، حكومت آرمانی و مطلوب خويش را ارائه كرد.

او با توجه به واقعيت های موجود، بإ؛ه ه نوشتن كتاب هايی چون معراج السعاده و وسيلة النّجاة و اهدای آن به فتحعلی شاه تلاش همه سويه داشت از ظلم و ستم او به ديگران بكاهد و بسيار اميدوار بود وی را به راه عدالت و رعايت حقوق مردم بكشاند. امّا گاه نسبت به او و گارگزارانش تند می شد و آنان را كه از جادّه عدالت خارج شده بودند، امر به معروف و نهی از منكر می كرد و گاه به صراحت و شدّت بيان از ستمكار بودن آنان سخن به ميان می آورد.(56)

روابط با شاهان

علامه نراقی با كريمخان زند و جانشينان او، همچنين با آغا محمدخان قاجار و فتحعلی شاه هم روزگار بود و از ميان شاهان يادشده، تنها با فتحعلی شاه ارتباط داشت. فتحعلی شاه هرگاه به كاشان می رفت، با آن بزرگوار در خانه اش و يا در باغ فين ملاقات می كرد.(57) نراقی معراج السعاده (58) و وسيلةالنّجاة(59) را به خواست شاه نگاشته و به او هديه كرده است.

فتحعلی شاه نيز، مدرسه ای بزرگ در وسط بازار شهر كاشان ساخت و آن را به علامه نراقی واگذار كرد.(60) شماری از نويسندگان با توجه به اين روابط، هم چنين با توجه به برخی ستايش ها از شاه قاجار در برخی از آثار نراقی، نتيجه گرفته اند علامه نراقی حكومت شاه قاجار را مشروع می دانست.(61) برای پاسخ به شبهه يادشده، در فصل هشتم موضع نراقی را با شاهان قاجار از دو بُعد نظری و عملی مورد بررسی قرار خواهيم داد.

نقش نراقی در جنگ ايران و روس

در جنگ بين ايران و روسيه بسياری از عالمان و متفكران اسلامی بر ضد روسيه فتوای جهاد دادند. به گفته بسياری از تاريخ نگاران از جمله لسان الملك سپهر، نراقی از فقيهانی است كه بر ضد روس ها فتوای جهاد داد.(62)

پس از شكست ايران در اين جنگ و از دست دادن برخی از ولايات و نقاط سرحدی، بر اثر بدرفتاری های روس ها با مسلمانانِ نقاط اشغال شده، در داخل ايران هيجان شديدی به وجود آمد. به گزارش برخی از تاريخ نويسان:

«افكار مردم به حدّ اعلا بر ضدّ روسيه تهييج شده بود. ملت، روحانيت و اغلب زمامداران تقاضای اعلان جنگ بر ضدّ روسيه داشتند. در تاريخ 5 ذی حجّه 1241 آقا سيد محمد مجتهد به همراه يكصد تن از روحانيون وارد سلطانيه شدند. گروهی ديگر از مردم و روحانيت به سرپرستی ملا احمد نراقی برای حضور در صحنه جنگ به سلطانيه آمدند».(63)

لسان الملك سپهر، حضور علامه نراقی را در اردوگاه چمن سلطانيه چنين بيان می كند:
«روز پنجشنبه هيجدهم ذيحجّه جناب ملا احمد نراقی كاشانی كه از تمامت علمای اثنی عشريه فضيلتش بر زيادت بود، به اتفاق جماعتی ديگر از علما و حاجی ملا محمد، پسر حاج ملا احمد كه او نيز قدوه مجتهدين بود، از راه برسيد».(64)

در همين كتاب آمده است كه همه شاهزادگان و فرماندهان به استقبال رفتند و آن بزرگوار را با تكبير و تهليل تا منزلگاهش همراهی كردند. به اعتراف بسياری از تاريخ نگاران بر اثر حضور عالمان و تشويق و تحريك مردم توسط آنان برای دفاع از كشور، در مدّت بسيار كوتاهی همه شهرهايی كه روسيه در جنگ اوّل اشغال كرده بود، آزاد شد، ولی به عللی كه در فصل آينده به آن اشاره خواهيم كرد، ايران در اين جنگ شكست خورد و ناگزير به صلح تحميلی تن داد و عهدنامه ننگين تركمانچای را امضا كرد.(65)

پايان زندگی

در 1245ه.ق بسياری از مردم به سبب مرض وبا از دنيا رفتند. نراقی نيز در 23 ربيع الثانی همان سال به همان مرض از دنيا رفت. برخی از شرح حال نگاران همانند: خوانساری در «روضات الجنّات»(66) و شيخ آقا بزرگ در چندين جای «الذريعه»،(67) همچنين دهخدا در لغت نامه اش (68) و شيخ محمدرضا مظفر در مقدمه كتاب «جامع السعادات»(69)نوشته اند كه نراقی در 1244ه.ق از دنيا رفته است. برخی ديگر گفته اند كه نراقی در 1244 يا 1245 از دنيا رفته است.(70)

بی شكّ، وفات ايشان در 1244 نبوده است، چرا كه نراقی، در ربيع المولود 1245جزئی از كتاب مستندالشيعه (كتاب قضا و شهادات) را نگاشته است و در شوّال 1244 به شيخ انصاری اجازه روايت داده و در ذی قعده همين سال به برادرش مولی محمد مهدی ثانی، اجازه روايت داده است، كه اين دو واقعه با تاريخ 23 ربيع الثانی 1244 سازگاری ندارد.(71)

بنابراين ترديدی باقی نمی ماند كه نراقی در 23 ربيع الثانی 1245 از دنيا رفته است. جنازه ايشان به نجف اشرف حمل شد و نزديك پدر بزرگوارش محقق نراقی، حاج ملا مهدی دفن شد.

پی نوشت ها:

1 - عوائد الايام، مقدّمه، ص 67. خود آن بزرگوار در تاريخ ولادتش می نگارد: تاريخ ولادتي في الرابع عشر من شهر جمادي الثانية سنة خمس و ثمانين بعد المائه و الْألف مِن الهجرة النبويّة (1185 ه).

بنابراين، سخنان آقا بزرگ تهرانی در «مصفی المقال» ص 71 و «الذريعه» ج 2، ص 462، و ديگران كه تاريخ ولادت او را 1186 نگاشته اند، درست نيست.
2 - مجلّه نشر دانش، سال چهارم، شماره 3 / 4.
3 - مكارم الآثار، ج 4، ص 1236؛ قرة العيون در مقدّمه، ص 24 تاريخ بازگشت را 1210 و «مكارم الآثار» 1212ه.ق نگاشته است.
4 - قصص العلماء، ص 133.
5 - لباب الالقاب، ملا حبيب اللَّه كاشانی، ص 94، چ بوذر جمهری، تهران.
6 - آن بزرگوار در آثار خود از «بحر العلوم» با عنوان: «سيدنا الاستاذ» و از ديگران با عنوان «بعض مشايخنا» و «بعض مشايخنا المعاصرين» ياد كرده است. ر.ك: عوائد الايام، عائده 8، 53، 63 و 24. برخی با توجه به همين استنادات و برخی مطالب ديگر گفته اند كه اينها جزو مشايخ نراقی بوده اند، نه اساتيد او. نراقی در اجازه روايتی كه به برادرش داده، همه مشايخ روايتی خود را آورده است. ر.ك: عوائد الايام، مقدمه.
7 - زندگی و شخصيت شيخ انصاری، ص 130.
8 - احكام الخلل، ص 40 و 136؛ كتاب الخمس، ص 40 و 41 و 282؛ كتاب الزكاة، ص 56.
9 - احكام الخلل، ص 42 و 72 و 111 و 118 و 190 و 227 و 242؛ كتاب الخمس، ص 33 و 127 و 33؛ كتاب الزكاة، ص 172؛ الحاشيه علی استصحاب القوانين، ص 80 و 115 و 164 و 202.
10 - لباب الالقاب، ص 105؛ تاريخ كاشان، ص 285؛ مكارم الآثار، ج 2، ص 360.
11 - لباب الالقاب، ص 106؛ ريحانة الادب، ج 2، ص 365.
12 - ريحانة الادب، ج 6، ص 163، مكارم الآثار، ج 2، ص 555 و ج 4، ص 1240؛ تاريخ كاشان، ص 283.
13 - لباب الالقاب، ص 23 - 24؛ وحيد بهبهانی، ص 263.
14 - تاريخ قم، ص 279.
15 - الروضة البهيه، ص 16، طرائف المقال، ج 2، ص 369.
16 - الذّريعه، ج 17، ص 164؛ لباب الالقاب، ص 116.
17 - تاريخچه علم و ادب در آران و بيدگُل، علی تشكری، ص 25.
18 - كيهان انديشه، شماره 73، ص 188 - 190.
19 - الذريعه، ج 17، ص 164.
20 - نسخه ای از آن در دو جلد (420 صفحه) به قطع وزيری در كتابخانه امامزاده محمد بن هلال آران موجود است.
21 - رساله يادشده در «جهاديه» ميرزا بزرگ قائم مقام فراهانی آمده است.
22 - كيهان انديشه، شماره 73، ص 188؛ تاريخچه علم و ادب در آران و بيدگل؛ ص 25.
23 - الكرام البرره، ج 2، ص 297؛ مكارم الآثار، ج 4، ص 1240؛ لباب الالقاب، ص 96.
24 - لباب الالقاب، ص 104، مكارم الآثار، ج 2، ص 364 و ج 5، ص 1522.
25 - مستند الشيعه، ج 1، ص 17، مقدّمه؛ تاريخ كاشان، عبدالرحيم كلانتر ضرابی، ص 286 - 288، چ اميركبير.
26 - الخزائن، ص 5.
27 - اعيان الشيعه، ج 3، ص 183.
28 - الرّوضه البهيّه فی الاجازات الشفيعيه، ص 16.
29 - قلائد اللئالی، نسخه خطّی، پايان كتاب.
30 - لباب الالقاب، ص 94.
31 - الكرام البرره، شيخ آقا بزرگ، ج 1، ص 116؛ الفوائدالرضويه، محدث قمی، ص 410؛ اعيان الشيعه، سيد محسن امين، ج 3، ص 183؛ ريحانةالادب، تبريزی، ج 6، ص 160، شيخ محمّدرضا مظفر در مقدّمه جامع السعادات؛ تاريخ كاشان، ص 282؛ روضات الجنات، ج 1، ص 95؛ انيس الموحدين، مقدمه، ص 14.
32 - عوائدالايام، ص 47 - 49.
33 - لغتنامه دهخدا، ج 3، ص 1372 ، 1467 و ج 20، ص 419، چاپ اوّل و ج 1، ص 1165، 1147 و ج 13، ص 19808، چاپ دوم و ج 1، ص 1383 و ج 14، ص 22407، چاپ جديد.
34 - عوائد الايام، مقدمه، ص 49؛ ويژه نامه كنگره بزرگداشت فاضلين نراقی، شماره اوّل، ص 4.
35 - مجموعه مقالات، آيةاللَّه حسن زاده آملی، ص 186.
36 - طاقديس، ص 22.
37 - عوائد الايام، مقدمه، ص 67.
38 - عوائد الايام، ص 67.
39 - همان، ص 54 - 59.
40 - عوائد الايام، مقدمه، ص 63.
41 - ويژه نامه نراقيين، شماره 1، ص 50.
42 - عوائدالايام، ص 56.
43 - مستند الشيعه، ج 10، ص 161؛ كتاب «الرسائل و المسائل» ج 1، ص 58، نسخه خطّی كتابخانه آيةاللَّه گلپايگانی 259 عنوانی دارد به نام «كتاب الجهاد و الدّفاع» ولی در ذيل آن فقط چند مسأله درباره اهل ذمّه آمده است.
44 - طاقديس، مقدمه، ص 5 - 6.
45 - همان، ص 118 - 119.
46 - همان، ص 128 - 129.
47 - همان، ص 123و 337.
48 - همان، ص 203 و 295 - 296.
49 - غزل، نراقی، ص 119 گردآوری آورنده، اختر نراقی.
50 - ادبيات در جنگ های ايران و روس، ص 33، به نقل از تاريخ نور، جهانگير ميرزا، ص 29 - 30.
51 - قصص العلماء، ص 130.
52 - عوائد الايّام، ص 83.
53 - قصص العلماء، ص 129؛ دين و دولت، ص 99.
54 - دين و دولت، حامد الگار، ص 167 - 168.
55 - همان، ص 168.
56 - قصص العلماء، ص 130.
57 - آثار تاريخی كاشان، حسن نراقی، ص 75، چ انجمن آثار ملی.
58 - مثنوی طاقديس، مقدمه، ص 15، به اهتمام حسن نراقی.
59 - معراج السعادة، مقدمه، ص 6.
60 - مثنوی طاقديس، مقدّمه، ص 15.
61 - نخستين رويارويی های انديشه گران ايران، ص 333.
62 - ناسخ التواريخ، ج 1، ص 365.
63 - تاريخ سياسی و ديپلماسی ايران، ص 211، چاپ دانشگاه تهران.
64 - ناسخ التواريخ، ج 1 - 2، ص 365.
65 - فارسنامه ناصری، ص 271؛ طاقديس، مقدمه، ص 16.
66 - روضات الجنات، ج 1، ص 97.
67 - الذريعه الی تصانيف الشيعه، ج 6، ص 276و ج 12، ص 286 و ج 13، ص 183 و 195 و 286و ج 1، ص 14 و 222 و 340 و 66 و ج 25، ص 85 و 177.
68 - لغت نامه دهخدا، ج 1، ص 1383، چاپ جديد.
69 - مقدمه جامع السعادات، ص 5.
70 - ريحانةالادب، ج 6، ص 163؛ اعيان الشيعه، ج 13، ص 183.
71 - عوائدالايام، ص 64.

 

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

پیام هفته

مصرف کردن بدون تولید
آیه شریفه : وَ لَنُذيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ ... (سوره مبارکه سجده ، آیه 21)ترجمه : و ما به جز عذاب بزرگتر (در قیامت) از عذاب این دنیا نیز به آنان می چشانیم ...روایت : قال أبي جعفر ( ع ): ... و لله عز و جل عباد ملاعين مناكير ، لا يعيشون و لا يعيش الناس في أكنافهم و هم في عباده بمنزله الجراد لا يقعون على شيء إلا أتوا عليه .  (اصول کافی ، ج 8 ، ص 248 )ترجمه : امام باقر(ع) مي‌فرمايد: ... و خداوند بدگانی نفرین شده و ناهنجار دارد که مردم از تلاش آنان بهره مند نمی شوند و ایشان در میان مردم مانند ملخ هستند که به هر جیز برسند آن را می خورند و نابود می کنند.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید