دکتر جواد شعبانی: نخبگان در کنار تفکر نخبگانی از تجربه خبرگانی استفاده کنند

  • دوشنبه, 20 اسفند 1397 22:13
  • بازدید 3933 بار

سلسله گفتگوهای کارشناسی با موضوع سبک زندگی غربی در رسانه ملی 

اهمیت سبک زندگی در هر کشوری ‌انکارناپذیر است، چراکه نشان‌دهنده نوع فرهنگ و اعتقادات یک ملت است. الگوی سبک زندگی اسلامی- ایرانی در جامعه امروز ایران ضروری و رسالتی همگانی است که تمام صاحب‌نظران و دلسوزان باید به آن توجه کنند. در این راستا نهادینه‌سازی سبک زندگی مشخّص بسیار مهم است. نقش رسانه‌ها در این عرصه بی‌بدیل خواهد بود، به‌ویژه آنکه به گواه کارشناسان، نقش رسانه ملّی در نهادینه‌سازی آن بی‌بدیل است. از سوی دیگر، شبکه‌های ماهواره‌ای وابسته به‌ نظام سلطه با گسترش و پخش برنامه‌های ضد فرهنگی به اعتقادات اسلامی و فرهنگ اصیل ایرانی حمله می‌کنند و درصدد جایگزینی فرهنگ نابه‌جای غربی به‌جای آن هستند. با این توضیحات بررسی مسئله آسیب‌شناسی ترویج سبک زندگی غربی در رسانه ملّی به‌مثابه یک‌ نهاد تأثیرگذار در حوزه فرهنگ دینی- ملّی ضرورت می‌یابد. بنابراین با طرح این سؤال که «چگونه می‌توان نظام جامع سبک زندگی اسلامی- ایرانی را ارائه داد و برنامه‌سازانِ رسانه ملّی را با آن آشنا کرد؟» به گفتگو با آقای دکتر جواد شعبانی،‌ مدرس دانشگاه و مدیر ارزیابی برنامه‌های سیما نشستیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

سبک زندگی را چگونه می‌توان تعریف کرد و شاخص‌های سبک زندگی ایرانی-اسلامی چیست؟

 تعریف سبک زندگی از نگاه به زندگی و هدفی که برای آن تعریف می‌شود، برمی‌آید. به نظر می‌رسد که سبک زندگی مجموعه‌ای از علایق، سلایق و نظرات یک فرد است که به رفتار و کردار و کنش‌های زندگی آن فرد تبدیل می‌شود و به معنای روش زندگی آن فرد است. البته این تعریف فقط به فرد محدود نمی‌شود و یک جامعه هم می‌تواند به این تعریف الصاق شود. در حقیقت سبک زندگی بازتاب کاملی از ارزش‌های یک فرد و یا یک جامعه است. نکته قابل‌توجه این‌که «قابل‌مشاهده بودن» از ویژگی‌های خیلی مهم در سبک زندگی است. شاید کسی ایده‌هایی در ذهن دارد که در عمل به رفتار نرسانده است. به این سبک زندگی نمی‌گویند. سبک زندگی ایده‌ها و علایق و نظرات یک فرد است که در عمل به رفتار، کنش‌های اجتماعی و کنش‌های فردی آن انسان تبدیل می‌شود. البته باید اذعان کرد که سبک زندگی یک فرد یا اجتماع به‌صورت کامل قابل شناسایی نیست. شاید چیزی مثل هویت انسان باشد که همه ابعاد آن قابل‌مشاهده نیست. هیچ‌کس نمی‌تواند هویت انسان را به‌صورت جامع‌الاطراف و مانع‌الاضداد تعریف کند. معمولاً فقط بخش‌هایی از هویت انسان دیده می‌شود.

سبک زندگی «ایرانی – اسلامی» یک عبارت اشتباه به نظر می‌رسد. آنچه که خصوصاً در فرمایشات مقام معظم رهبری مدنظر است، سبک زندگی اسلامی - ایرانی است. این خیلی مهم است که افراد خود را یک مسلمان ایرانی محسوب کنند یا یک ایرانی مسلمان! به نظر می‌رسد چون ایرانیان، مسلمان هستند و در دایره دین اسلام مرزهای جغرافیایی خیلی معنادار نیست، بهتر است گفته شود که سبک زندگی اسلامی – ایرانی.

برای تعریف سبک زندگی اسلامی - ایرانی باید اسلام و ایران را تعریف کرد. تعریف اسلام مشخص است و علی‌القاعده اسلام شیعی مدنظر است ولی در مورد ایران باید پرسید که ایران در حکومت اسلامی مدنظر است یا ایران پیش از حکومت اسلامی؟ منظور از ایران در سبک زندگی اسلامی - ایرانی، ایران در حکومت اسلامی است که اسلام و ایران را یک مقدار باهم عجین می‌کند.

در نگاه اندیشمندان غربی شاخص‌هایی مثل نوع تغذیه، پوشاک، وسیله نقلیه، معماری مسکن، روش‌های گذران اوقات فراغت فرد، تمایلات و ... در سنجش سبک زندگی مدنظر هستند و باید رصد و دنبال شوند.

اصلی‌ترین شاخص سبک زندگی اسلامی - ایرانی خدامحور بودن و دین‌محور بودن زندگی، هم در حوزه فردی و هم در حوزه اجتماعی است. برخی گفته‌اند که دین سه مؤلفه اصیل دارد که عبارت است از اعتقادات، عبادات و اخلاقیات. ولی به نظر می‌رسد نخ تسبیح آن‌که دانه‌های متعددی دارد و هر دانه رنگ و شکل متفاوتی دارد و این نخ تسبیح تمام این دانه‌ها را در کنار هم قرار داده است،خدامحوری است. لذا شاخص اصلی سبک زندگی اسلامی - ایرانی باید خدامحوری باشد یعنی دستورات الهی در زندگی ساری و جاری شود. این سبک زندگی در حوزه فردی می‌تواند صداقت، رعایت عدالت، اهل تفکر بودن و پیشه نمودن تقوای الهی و... باشد. در حوزه اجتماعی هم ایثار، تلاش و تکاپو برای کمک به دیگران و... است. یعنی خدامحوری باید در تمام عرصه‌های فردی و اجتماعی زندگی دیده شود.

 در بحث ایجاد و پیشروی انقلاب جنسی سه‌گام اصلی وجود دارد که به نظر می‌رسد در آسیب‌شناسی سبک زندگی اسلامی - ایرانی هم می‌تواند معنادار باشد. گام اول «قداست زدایی» است؛ یعنی آن اموری که در سبک زندگی اسلامی مقدس بود مثل‌اینکه سفره وجود داشت و نان‌ونمک در سفره بود و خانواده دورهم می‌نشستند و باهم غذا می‌خوردند، در حال حاضر کمرنگ شده است. در حال حاضر در سریال‌های رسانه ملی، زن غذا خورده و وقتی مرد می‌آید، می‌گوید شام در یخچال است و برو بردار و گرم کن! یعنی سفره‌ حذف می‌شود و فقط یک میز است که شوهر روی آن دو قاشق غذا می‌خورد و می‌رود و این غذا باقی می‌ماند. و یا این‌که کسی بدون حضور پدر، دست به غذا نمی‌بُرد و حتماً پدر باید بر سر سفره می‌بود. غذا خوردن با بسم‌الله و دعا شروع می‌شد که این موارد متأسفانه بسیار کمرنگ شده است. گام دوم «قبح زدایی» است؛ یعنی چیزهایی که قبلاً قبیح بوده، امروزه خیلی عادی جلوه داده می‌شود. مثلاً یک زمانی تجرد یک جوان آماده برای ازدواج، واقعاً قبیح بود و اگر یک پسر عزب در خانه‌ای بود، می‌گفتند دختری به آن خانه نرود چون در آن خانه فرد مجرد هست. در حال حاضر این موضوع عادی شده و در سریالها دیده می‌شود که پدر برای پسرش یک خانه مجردیمی‌گیرد. بعد از اینکه از چیزهای قبیح، قبح زدایی شد و از چیزهای مقدس و خوب، قداست زدایی شد، گام سوم «رسمی‌سازی و قانونی‌سازی» است! یعنی جامعه به‌دنبال رسمی سازی و تصویب قانون برای شکستن قداست‌ها و قبح زدایی از امور قبیح پیش می‌رود.

مقام معظم رهبری 5 شاخصه‌ برای انقلابی‌گری مطرح فرمودند که یکی از آنها پایبندی به استقلال است و فرمودند مهم‌ترین بخش استقلال، استقلال فرهنگی است. در ادامه هم فرمودند که استقلال فرهنگی به این معناست که سبک زندگی مردم، سبک زندگی اسلامی - ایرانی باشد.

 در خود صداوسیما در مهم‌ترین شاخصه که همان خدامحوری است، چه ‌آسیب‌هایی وجود دارد؟

طبیعتاً هر جایی که خدامحوری دیده نشود، می‌تواند یک تهاجم به سبک زندگی اسلامی – ایرانی تلقی شود. غربی و شرقی هم ندارد چون برخی می‌گویند که سبک زندگی اسلامی در مقابل سبک زندگی غربی است که لزوماً اینطور نیست چرا که هر چیز مغایر با اصول اسلامی، می‌تواند به زندگی و مملکت اسلامی آسیب برساند.

در سازمان صداوسیما خیلی سعی می‌شود که سبک زندگی اسلامی به مردم انتقال داده شود و نکات خلاف سبک زندگی اسلامی - ایرانی نشان داده نشود، اما باید اذعان کرد که متأسفانه هنوز اشکالات زیادی در این حوزه وجود دارد. مثلاً از چیزهایی که می‌تواند برای سبک زندگی اسلامی - ایرانی مضر باشد، بحث «تجمل‌گرایی» و یا «مصرف‌گرایی» است. شما در آگهی‌های بازرگانی، شاهد دکورخانه‌های سفید و مجللی هستید که اصلاً وجود خارجی ندارد و یا رفاه‌های خاصی که شاید برای درصد بسیار پایینی از جامعه فراهم است، نشان داده می‌شود که البته این‌ها مضر است.

نکته مهم این‌که بیشترین تأثیرگذاری سازمان صداوسیما در سبک زندگی، در حوزه نمایشی یعنی مجموعه‌های تلویزیونی و یا تله‌فیلم‌هایی است که تولید و پخش می‌شود. وقتی در عمده سریال‌ها، افراد خانه‌های مرفه دارند و مبل‌نشین هستند و تصاویر را در مونیتورهای بزرگ می‌بینند و استخر و ماشین‌های آن‌چنانی دارند، یک نوع اشرافی‌گری برای مردم تبلیغ می‌شود و یا وقتی خانواده‌های ناقص را زیاد به مردم نشان می‌دهند و در اکثر سریال‌ها یا مادر هست و پدر نیست، یا پدر هست و مادر نیست، یا فرزند ندارند و یا فرزند با پدر و مادر مشکل دارند و موارد مشابه دیگر، همه و همه بر نظام خانواده محور، اثر منفی دارد.

یک خانواده اصیل با حضور همه اعضاء آن در یک خانه معمولی و با یک ارتباط بسیار خوب بین والدین و فرزندان، خیلی کم در مجموعه‌های تلویزیونی دیده می‌شود. البته اینطور نیست که اصلاً نباشد و نباید زحمات همکاران در سازمان صداوسیما را نادیده گرفت ولی به نسبت آن طرف، خیلی کمتر است. همه این‌ها باعث می‌شود که مخاطب از آن سبک زندگی اسلامی دور شود. لذا از مواردی کهمی‌توان گفت که سازمان صداوسیما در آن دچار ضعف است و باید کار کند، موضوعاتی مانند مصرف‌گرایی، تجمل‌گرایی، اشرافی‌گری، ارتباط نادرست بین اعضای خانواده و... است که همه این‌ها می‌تواند آسیب‌زا باشد. حتی در معماری‌ خانه‌هایی که نشان داده می‌شود، کمتر خانه‌ای با معماری اسلامی مشاهده می‌شود؛ در دکوراسیون خانه‌ها خیلی آن بُعد اسلامی مشاهده نمی‌شود و یک رفاه زیادی را نشان می‌دهند به گونه‌ای که حتی یک زن و یا مرد متدین هم حسرت می‌خورد و می‌گوید که ای کاش یکی از این خانه‌ها را داشت! البته کسی از خانه بزرگ بدش نمی‌آید و اساساً داشتن خانه بزرگ مذموم نیست، اما باید دید چند درصد جامعه به این‌ خانه‌ها و امکانات دسترسی دارند؟ آیا با نشان دادن این‌ها میل به دست آوردن آن‌ها در مردم زنده نمی‌شود و آیا افراد را حریص بار نمی‌آورد؟ این‌هامی‌تواند برای جامعه دینی مضر باشد چون انسان‌ها را رؤیاپرداز می‌کند و از واقعیت و تفکر و تلاش دور می‌کند و متأسفانه این‌ها در سازمان صداوسیما وجود دارد. البته توقع این نیست که همیشه، همه چیز خوب باشد، چون خوبی در کنار بدی خودش را می‌نمایاند. در سریال باید یک خانواده بد یا مرفهی هم باشد که نقش خود را داشته باشد ولی اینکه سریال‌های ما مدام به این فضا نزدیک شوند و در این فضا باشند، درست نیست. ارتباطات نازیبا و ناصحیح بین محرم و نامحرم هم مشکل دیگر است. متأسفانه در برخی از سریال‌های رسانه ملی، حتی چهره‌های مذهبی و مثبت هم دارای این روابط هستند.

از دیگر رویکردهای غلط که بر سبک زندگی اسلامی ایرانی تأثیر منفی می‌گذارد استفاده ابزاری از زن خصوصاً در آگهی‌های بازرگانی است. اگر پوشش زنان را در آگهی‌های بازرگانی اخیر بررسی کنید، از پوشش‌هایی استفاده می‌شود که برای جامعه نامتعارف است. بستن روسری آن‌چنانی و مانتوی جلوباز، حتماً به نحوی در جامعه دینی اثرگذار است.

یکی دیگر از عرصه‌های مهم اثرگذاری رسانه ملی، حوزه برنامه‌‎های کودک و نوجوان است. قهرمانان کارتونی دوره‌های قبل با قهرمانان کارتونی امروز خیلی تفاوت کرده است. کودکان گذشته سندباد می‌دیدند؛ سندباد نوجوانی بود که خیلی مخاطره‌ها داشت و سختی‌های زیادی برای به دست آوردن مطلوبش می‌کشید و این می‌توانست برای کودک بیننده، درس‌آموز باشد. ولی امروزه برخی ازکارتون‌ها، دارای شخصیت‌های پوشالی و بی زمان و بی مکان هستند. مثلاً الآن بچه‌ها «بِن تِن» می‌بینند که با زدن یک دکمه تغییر شکل می‌دهد. یعنی قهرمانان پوشالی و رؤیایی برای کودک ساخته می‌شود که مثلاً یکی تبدیل به هیولا می‌شود و دیگری ماشین! این برنامه‌ها کودک را از فضای واقعی و رئال دور می‌کند چون قهرمان داستان، کارهایی می‌کند که او نمی‌تواند در واقعیت انجام دهد. البته باید اذعان کرد که به موازات این آثار، کارهای خوب نیز تولید شده. مثلاً ژاپن کارتون فوتبالیست‌ها را برای کشور خودش و با اسامی و اماکن واقعی ساخت و با همین کارتون توانست علاقه به فوتبال را در کشورش زیاد کند. آنها می‌دانند که چه می‌کنند و با هدف‌گذاری صحیح، کارتون مبتنی بر واقعیت اجتماعی می‌سازند. در کارتون فوتبالیست‌ها، بچه‌هایی را می‌بینید که فوتبال بازی می‌کنند، تلاشمی‌کنند و خوشحال‌اند و... و همین امیدبخشی‌ها، باعث می‌شود که در واقعیت، علاقه ژاپنی‌ها به فوتبال زیاد شده و درنهایت ضمن کسب موفقیت‌های بین‌المللی، در جدول رنکینگ فوتبال جهان، وضعیتشان خیلی بهتر شود. درحالی‌که کارتون‌هایی نظیر «بِن تِن» شخصیت جامعه را رؤیاپرداز می‌کند و برای جامعه مضر است.

مشکل ترویج مصرفگرایی در پیام‌های بازرگانی از قبل بر صداوسیما مطرح بوده است. چه راهکاری برای حل این مشکل وجود دارد؟

به نظر می‌رسد که به هر دلیلی و با هر برهانی، اراده لازم برای رفع این نقیصه وجود ندارد. سازمان صداوسیما مشکل مالی دارد و کاملاً طبیعی است که از طریق آگهی‌های بازرگانی، بخشی از کسری بودجه خود‌ را جبران کند. متأسفانه دولت‌ها با سازمان خوب رفتار نمی‌کنند و همیشه در ادوار مختلف، دست سازمان جلوی دولت دراز بوده است و البته به نظر می‌رسد، این غلط است. شاید اگر سیاست درست حاکم بود، حتی سازمان توانایی دادن وام به دولت را هم داشت، چون رسانه یک ابزار بسیار قوی است. یکی از پاسخ‌های سؤال حضرت‌عالی این است که باید رسانه و قابلیت‌ها و ظرفیت‌هایش را شناخت. متأسفانه مدیران در رسانه روی گنج نشسته‌اند ولی سازمان به خاطر گرسنگی در حال از بین رفتن است. دلیل این است که ظرفیت‌های رسانه را نمی‌شناسند. تصور می‌شود همین که آنتن را پر کنیم و یا یک سخنران را در مقابل دوربین بنشانیم تا صحبت کند و بعد چند سریال روی آنتن آورده شود و... این کافی است. این فکر نه‌تنها برای رسانه ملی درآمدزا نیست، بلکه در جذب اقبال مردم هم ناتوان است.

در بیشتر برنامه‌های مناسبتی، متأسفانه اینطور است که یک مجری می‌نشیند و یک مهمآن‌هم از سلبریتی‌ها (چهره‌های مشهور) را می‌آورد و سؤالات مشخص و تکراری از او می‌پرسد. مثلاً چند سال دارید؟ ازدواج کردید یا خیر؟ عاشق شدید یا خیر؟ چه غذایی دوست دارید؟ و... حال اگر یک تنگ ماهی و سبزه در وسط دکور باشد، این برنامه نوروز است، اگر ماهی را بردارید و یک سبد انار بگذارید، برنامه شب یلدا می‌شود، اگر ماهی و سبزه و انار را بردارید و یک پارچه سیاه دور استودیو بکشید و مهمآن‌هم یک روحانی مشهور باشد، برنامه ویژه محرم خواهد شد و همین‌طور مناسبات دیگر. این یعنی هنوز ظرفیت‌های رسانه دیداری فهم نشده است.

نمونه دیگر اینکه ما در طول سال، مناسبت‌هایی نظیر نوروز، روز پدر، روز مادر، روز دختر، ماه مبارک رمضان و... داریم که در آنها، مردم رفتار خریدی دارند و می‌خواهند خرید کنند. باید دید رسانه ملی چقدر توانسته است که الگوهای دینی را در این مناسبات دخیل کند و به مردم خط دهی کند؟ این یعنی اینکه ظرفیت‌های رسانه به‌خوبی شناخته‌نشده است و یا خدای‌ناکرده اراده‌ای برای انجام این کار وجود ندارد. وقتی مسئولان امر اراده کنند، اتاق فکر تشکیل می‌دهند و هیئت اندیشه‌ورز دورهم می‌نشینند و بررسی می‌کنند که مثلاً یک جنس را چگونه باید تبلیغ کرد که مجبور به استفاده ناصحیح از زن در تبلیغات نشد! در حال حاضر در آگهی‌های بازرگانی، چون اجازه ندارند که تصویر زن را بدون حجاب و یا دور از عرف جامعه نشان دهند، از دختربچه‌های زیبا استفاده می‌شود دقیقاً مثل جلد نشریات زرد و خاکستری!

رسانه ملی نمی‌تواند زن را به شکلی که غربی‌ها نمایش می‌دهند، نشان دهد به همین دلیل طرز پوشش او را تغییر می‌دهند که خود این پوشش جذابیت دارد. درحالی‌که این درست نیست و تا زمانی که اراده لازم برای حل این مشکل وجود نداشته باشد، مسئله حل نخواهد شد. حوزه آگهی بازرگانی، حوزه نمایشی، برنامه‌های ترکیبی در ساختارهای مختلف، برنامه‌های گفتگو محور و... نیاز به اراده جدی برای شناسایی و رفع نواقص خوددارند.

انجام این کار یک «تفکر نخبگانی» و یک «عملیات خبرگانی» نیاز دارد. این هم نکته‌ای است که باید به آن توجه شود. یعنی باید غیر از نخبگان، به خبرگان کار رسانه نیز توجه نمود. سازمان با نخبگان نمی‌تواند به‌خوبی پیش برود کما اینکه تجربه آن در چند سال گذشته در دوره ریاست محترم پیشین وجود داشت. یک نخبه دانشگاهی که رتبه چهار کنکور را داشته است، به یکی از بالاترین پست‌هایسازمانی رسید و کمتر از یک سال بعد، برکنار شد! چون اصلاً خبره کار و رسانه‌شناس نبود. نخبه باید در جای خود باشد و نظرات دانشگاهی و علمی لازم را منتقل کند اما نکته کلیدی اینجاست که باید یک گروه خبره، نظرات نخبگان را برای رسانه لوکالیزه و بومی‌سازی کند. اینکه یک جمله مقام معظم رهبری را عیناً 10 بار پخش کنند، به معنای رسانه‌ای کردن آن نیست بلکه باید برای آن جمله، سریال ساخت یا یک برنامه گفتگو محور درست کرد و بدون اینکه حتی مستقیم به آن اشاره‌کنید، راجع به آن بحث کنید. اینکه صرفاً یک نظریه دانشگاهی را در سازمان بیاورند، نتیجه نمی‌دهد. پس اول باید جایگاه نخبگان و خبرگان را تعریف کرده و برای آن‌ها مسئله را مطرح کنند تا این‌ها در حوزه خودکار کرده و موضوع را بومی‌سازی و رسانه‌ای کنند. بعدازآن، این مباحث و مفاهیم را به دستتهیه‌کننده دهند و تهیه‌کننده برنامه‌سازی کند و در حین ساخت بر آن نظارت شود که کج نرود. اینطور نشود که یک سریالی با هزینه زیادی ساخته شود و بعد گفته شود که اشتباه رفته است. متأسفانه از این نمونه‌ها زیاد است.

موانع ارائه سبک زندگی ایرانی-اسلامی از سوی نخبگان چیست و چگونه می‌توان آن را برطرف کرد؟ (مبانی و روش‌های نظام جامع سبک ایرانی-اسلامی را باید نخبگان ارائه می‌دادند که تاکنون محقق نشده است؛ چرا؟)

تا حدود یکی دو سال پیش یکی از علل این امر، درهای بسته صداوسیما بود که فقط عده خاصی امکان عبور از آنها را داشتند، اما اخیراً تلاش‌هایی برای رفع این نقیصه در حال انجام است. به‌عنوان‌مثال در «مرکز طرح، برنامه و ارزیابی سیما» تمهیداتی اندیشیده شده و هر یک از شبکه‌های سیما، هیئت اندیشه‌ورز متشکل از نخبگان و خبرگان تشکیل داده است که عمده این اندیشمندان، برون‌سازمانیهستند و چندین بار در هر ماه به شبکه می‌آیند و مسئله‌ای طرح می‌شود و نظر می‌دهند. پس این باب باز شده است اما با آن ایده آل و مطلوب، فاصله زیادی داریم. شاید بتوان دلایل اصلی این فاصله را عدم همکاری برخی از نخبگان با سازمان صداوسیما (به هر دلیلی) و توقع نخبگآن‌همکاری کننده مبنی بر لزوم پیاده‌سازی موبه‌موی منویاتشان در رسانه (بدون توجه به ملاحظات و مؤلفه‌های دیگر) دانست، درحالی‌که رسانه مأموریت‌ها و معذوریت‌های خاص خود را دارد.

 نکته مهم دیگری که وجود دارد این است که تا زمانی که سبک زندگی مسئولین و دست‌اندرکاران، اسلامی نباشد، نمی‌توان از مردم توقع داشت. کسی که خودش در خانه آن‌چنانی با معماری آن‌چنانی با سبک زندگی غیر اسلامی زندگی می‌کند، در خوش‌بینانه‌ترین حالت ممکن، برنامه‌ای که می‌سازد، سرگرم‌کننده خواهد بود نه آموزنده! قدیمی‌هایی که به «نَفَس» اعتقاد داشتند می‌گفتند، همه روی منبرمی‌گویند غیبت نکنید ولی همچنان غیبت در جامعه وجود دارد. چرا؟ چون بقول حضرت حافظ: واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند / چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند! متأسفانه گاهی یک خانم چادری که روی آنتن می‌گوید افتخار او این است که چادری است، یک‌باره تصویری از او می‌آید که درجایی بدون حجاب گشته است! تا زمانی که این دوستان فقط ادای سبک زندگی اسلامی ایرانی را روی آنتن درمی‌آورند، مشکل حل نمی‌شود. مثلاً مسئولینی که در شمال شهر تهران و منطقه یک زندگی می‌کنند، چگونه می‌توانند بفهمند که پایین‌شهر چه خبر است؟ نمی‌توان از آنها توقع داشت که این وضعیت را درک کنند. در این خصوص هم به نظر می‌رسد مسئولین امر، باور عملی ندارند و همه باورهای آن‌ها در واژگان است و آن‌قدر که سبک زندگی اسلامی - ایرانی بر روی زبان‌هااست، در زندگی‌ها نیست.

در خصوص موانع باید اضافه کرد که در اوایل انقلاب کلیدواژه‌های خیلی خوبی در گفتارها بود و آن‌قدر تکرار می‌شد که در زندگی‌ها هم اثرگذار بود. مثلاً اگر فرمایشات مسئولین محترم را در یک سال گذشته بررسی کنید، کلمه «مستضعف» را بسیار کم به‌کاربرده‌اند و اصلاً گویی از ادبیات جامعه حذف‌شده است درصورتی‌که در اوایل انقلاب دائماً بحث مستضعفین، ایثار، کمک به محرومین وکوخ‌نشینان مطرح بود. اگر در کشوری بیشتر مسئولین کاخ‌نشین شوند، چطور می‌توان توقع داشت که کوخ‌نشینان را درک کنند و یا حتی به فکر آنها باشند!

به نظر می‌رسد بخش زیادی از سبک زندگی ایرانی-اسلامی در موضوع پوشش خلاصه‌شده است و به ابعاد دیگر کمتر پرداخته می‌شود.

بله، متأسفانه در مواردی این‌گونه است. البته باید گفت که این امر، ناشی از یک نگاه سطحی به سبک زندگی باشد که درست نیست. پوشش و نحوه‌های آن، اگرچه یکی از مؤلفه‌های سبک زندگی محسوب می‌شود اما به‌تنهایی نمی‌تواند معیار و ملاک قرار گیرد.

برخی معتقدند که یکی از دلایلی که نظرات نخبگان در رسانه بازتاب داده نمی‌شود، به انحصار پخش رادیویی و تلویزیونی به رسانه ملی بازمی‌گردد که البته مطابق با قانون است. در بسیاری از کشورها چنین محدودیتی وجود ندارد و اصلاً نیازی نیست که ظرفیت نخبگان در پشت سد صداوسیما نگه‌داشته شود. بلکه خود نخبگان در چارچوب‌های قانونی فعالیت رسانه‌ای و تلویزیونی می‌کنند. نظر شما چیست؟

این به‌اصطلاح محدودیت و انحصار، در قانون است ولی در سیستم‌های جدید و در دست اجرا نظیر IPTV که راه‌اندازی شده است، همه می‌توانند حضورداشته باشند.

یعنی اجازه انتشار رادارند؟

بله، البته تحت نظارت سازمان صداوسیما. استحضار دارید که طبق قانون، توزیع و انتشار محتوا در انحصار سازمان صداوسیما است. البته برخی از دوستان مرتبط با سازمان، شبکه‌هایی را مانند تیویپلاس راه‌اندازی کرده‌اند و حتی برخی از مجموعه‌ها ضمن هماهنگی‌های لازم با مراجع ذی‌ربط، توانسته‌اند از طریق کشورهای دیگر برنامه‌های خود را روی آنتن ارسال کنند. اگرچه به نظر می‌رسدشفافیت لازم در قانون وجود نداشته و امکان قرائت‌های متفاوتی از آن وجود دارد ولی با وجود همین قانون هم می‌توان فضایی را فراهم کرد که نخبگان، علم خود را عرضه کنند. شاید لزومی نداشته باشد که آنها مشخصاً خودشان متولی یک آنتن باشند و روی آنتن حضور یابند ولی می‌توانند پشتوانه و عقبه علمی برنامه‌ها شوند و نظرات خود را بدهند. البته باید اشاره کرد که متأسفانه نخبه رسانه‌شناس و آشنا با چارچوب‌های رسانه‌ای کم وجود دارد که باید این کمبود را به نحوی حل کرد. گاهی اوقات حرف‌هایی روی آنتن شنیده می‌شود که خود دست‌اندرکاران صداوسیما هم خجالت می‌کشند و معلوم است که این حرف، حرف یک نخبه نیست و این آدم با یک رانتی روی آنتن آمده و جای او دیگر روی آنتن نیست. مثلاً کسی که در شرایط کنونی جامعه دم از ولایت‌پذیری بادمجان می‌زند، قطعاً رسانه رانمی‌شناسد، شاید ایشان نخبه‌ خوبی در حوزه دین باشد (که نیست!) ولی رسانه را نمی‌شناسد و باعث می‌شود که رسانه ملی و حتی خدای‌ناکرده امور و مسائل دینی، مضحکه شود.

در رسانه، رویکردهای متفاوتی مثل تفریحی، سرگرمی، آگاهی‌بخشی، اطلاع‌رسانی و... وجود دارد که باید در هر برنامه مشخص شود چه رویکردی اتخاذ شده است. در حال حاضر شرایط به گونه‌ای است که مردم بیشتر از رسانه‌های شنیداری مثل رادیو اطلاعات و اخبار را می‌گیرند و از رسانه‌های تصویری مانند تلویزیون بیشتر جنبه تفریحی و سرگرمی را می‌خواهند. لذا شما نمی‌توانید روی آنتن تلویزیون خیلی از عذاب و عِقاب جهنم صحبت کنید چون مخاطب، پذیرا نیست و با زدن یک دکمه، کانال را عوض می‌کند. برخی از سخنرانی‌هایی که پخش می‌شود حتی برای جامعه متدین هم جذابیت ندارد. حتی اگر پدر خانواده هم علاقه داشته باشد، خانواده او نمی‌بینند و اجازه نمی‌دهند که کانال تلویزیون روی آن شبکه باشد، چون فرزند خانواده می‌خواهد کارتون تماشا کند و یا بقیه اعضاء سریال دوست دارند! رسانه‌های دیداری باید بیشتر در عرصه سرگرمی و تفریح کار کنند که البته این‌یک فرصت بسیار خوب است و نباید به‌صورت تهدید نگریسته شود. باید از این فرصت‌ها به‌درستی استفاده کرد ولی گاهی این کار انجام نمی‌شود و نخبه عالم و اندیشمند روی آنتن چنین اشتباهی می‌کند و حالا باید یک جماعتی آن اشتباه را جمع کند. شبکه‌های معاند هم آن را سوژه می‌کنند و می‌خندند!

بنابراین در شرایط ایده آل باید نخبگان کشور رسانه‌شناس شوند و رسانه‌ای‌ها هم نخبه یک حوزه باشند. اگر این امکان میسر نشد، باید شرایط حضور این ‌دو در کنار هم و ایجاد ادبیات مشترک بین ایشان را فراهم آورد، سپس طرح تولید شده را به برنامه‌سازان توانمند داد و در طول مسیر تولید نیز، نظارت‌های لازم جهت حسن اجرای طرح صورت داد. در این‌صورت می‌توانیم امیدوار باشیم که بر روی مخاطب اثرگذار باشیم اما اگر علم نخبگانی و تجربه خبرگانی باهم عجین نشود و نظارت خاصی هم روی برنامه‌سازی نباشد، قطعاً موفقیت حاصل نخواهد شد.

راهکار شما برای اینکه برنامه‌سازان به سمت ارائه سبک زندگی اسلامی - ایرانی سوق پیدا کنند، چیست؟

به نظر می‌رسد در حوزه برنامه‌سازی، نگاه‌ ما قدری از حالت «کیفی» به «کمی» تبدیل شده است. این باور که برنامه‌ساز خوب برنامه‌سازی است که تعداد زیادی برنامه تولید کند، نگاه غلطی است. باید در عین توجه به حرکت سطحی که «وسعت محور» است، به حرکت عمودی که «عمق محور» است نیز توجه ویژه شود. متأسفانه گاهی مشاهده می‌شود که پول بیت‌المال در اختیار یک برنامه‌سازقرار می‌گیرد و یک مدیر گروه هم بر روند کار نظارت می‌کند ولی یک‌باره چیزی بیرون می‌آید که با آن طرح اولیه و هدف‌گذاری اولیه، همخوانی ندارد. برای فهم بهتر مطلب اجازه بدهید یک مثال بزنم: شما در دو حالت می‌توانید به وسط سیبل شلیک کنید، اول اینکه آن‌قدر حرفه‌ای باشید که وسط سیبل را هدف گرفته و با دقت شلیک کنید که در این‌صورت شما دقیقاً به هدف زده‌اید، دوم اینکه بدون مهارت و حتی بدون هدف شلیک کنید و بعد بروید و دور آ«جایی که تیر شما اصابت کرده، طرح سیبل را بکشید! باکمی مزاح و اغراق باید گفت که در برخی از موارد موجود، حالت دوم مشاهده می‌شود. یعنی اول برنامه ساخته و پخش می‌شود و بعد برای آن هدف‌گذاری می‌گردد.

مشکل دیگر در برنامه‌سازی کمبود متن خوب است و عمده سریال‌های سازمان متن ضعیفی دارند. امسال در ماه مبارک رمضان در حوزه سریال‌ها توفیقی کسب نشد و حتی طبق آمارهای ارائه‌شده، بیننده سریال پایتخت 4 که تکراری بود، از سریال‌های تولیدی که برای اولین بار پخش می‌شد، بیشتر بود! این نتایج بیانگر عدم کسب موفقیت لازم به دلیل عدم جذابیت کارهای تولید شده است.

به نظر می‌رسد در ماه مبارک رمضان، وقتی مردم روزه‌دار بعد از یک روز نسبتاً طولانی و سخت، در کنار خانواده افطار می‌خورند، یک بهجت و شادابی جسمی به آن‌ها دست می‌دهد و طبیعتاً دوست دارند با دیدن یک سریال جذاب، شادتر شوند. متأسفانه در چند سال اخیر با حذف سریال‌های طنز و جذاب، سریال‌های درام و بعضاً تلخ تولید شده که در آن یا کسی دزدی کرده یا قتل کرده که باعثمی‌شود اعصاب افراد خُرد ‌شود و مردم اقبال لازم را به این تولیدات نداشته باشند.

راهکار شما برای حل مشکل کمبود متن خوب چیست؟

اولاً باید دانست که متن خوب متنی است که خوب گره گذاری شده و نقاط تغییر و عطف آن به‌درستی تعریف‌شده باشد و متن روایت و روایتگری آن به‌گونه‌ای جذاب باشد تا بیننده رغبت داشته باشد آن را دنبال کند. مثلاً در سریال لاست (Lost) یا سریال فرار از زندان (Prison Break) به دلیل ریتم مناسب و چگالی بالای داستان، اگر مخاطب ده دقیقه از سریال را نبینید، داستان را گم می‌کند ولی در برخی از سریال‌های تولیدی خودمان اگر سه قسمت از سریال را نبیند، خیلی چیزی را از دست نداده است! شاید یکی از دلایل اصلی این امر، همان نگاه «کمی» ما باشد که به متنی که داستان آن حداکثر در سه قسمت می‌تواند اتفاق بیفتد، 30 قسمت زمان داده و به‌اصطلاح امروزی‌ها اجازه «آب بستن» را به تهیه‌کننده می‌دهیم. این ضعف بزرگی است چون متون ما ناقص است و فیلم‌نامه نویساننتوانسته‌اند یک متن با چگالی بالا تولید کنند.

نحوه تعامل رسانه ملی، برنامه‌سازان و نخبگان برای رسیدن به‌نظام جامع سبک زندگی ایرانی-اسلامی و بازنمایی آن در رسانه ملی باید چگونه باشد؟

اولین کار در این حوزه تغییر و اصلاح باورها و اصلاح فرهنگ‌سازمانی است. حضرت امام می‌فرمودند راه اصلاح یک مملکت اصلاح فرهنگ آن است. صاحب‌نظران حوزه مدیریت معتقدند برخی سازمان‌ها با «تغییر»، اصلاح می‌شوند و برخی سازمان‌ها با «تحول». به نظر می‌رسد که سازمان صداوسیما از مرحله تغییر عبور کرده و نیازمند تحول است. واقعیت این است که با تغییر مدیران، سیستم درست نمی‌شود. مثل‌اینکه داخل اتاق‌های یک‌منزل قدیمی و کلنگی در حال تخریب را مدام گچ کاری و گچ‌بری کنیم! شاید برای مدت کوتاهی داخل آن زیبا شود ولی خیلی زود دیوارهای این خانه ترک می‌خورد و می‌ریزد. لذا به‌عنوان یک راهکار اساسی باید باورها را تغییر داد و به تحول در سازمان رأی داد و این تحول را در تمام حوزه‌ها ایجاد کرد.

در بررسی صورت گرفته در خصوص نقش چادر و افراد چادری در سریال‌ها، نتایج چندان خوبی حاصل نشد، حتی در برخی سریالها، خانم چادری به‌محض اینکه به پول و مال می‌رسد چادر را از سر خودش برمی‌دارد و یا گاهی یک خانم در محیطی کار می‌کند که باید چادر سرش باشد و وقتی بیرون می‌آید، چادر ندارد. این‌ها الگوهای اسلامی نیست و این باور در برنامه‌ساز ایجاد نشده که باید در این حوزه کار کند. در یک‌کلام اگر سبک زندگی مدیر و برنامه‌ساز، اسلامی نباشد، توقع اینکه سبک زندگی اسلامی را نشان دهد و اثرگذار هم باشد، خیلی منطقی نیست. در خوش‌بینانه‌ترین حالت، برنامه او «سرگرم‌کننده» است نه «اثرگذار»!

باید باور کرد که جنگ فرهنگی جریان دارد و ما می‌توانیم در این جنگ، پیروز میدان باشیم. عنصر هنر خیلی در جا انداختن سبک زندگی اسلامی - ایرانی مؤثر است. از این عنصر خیلی استفاده نمی‌شود. مثلاً وقتی می‌خواهند نماز یک نفر را در فیلمی نشان دهند، در 99 درصد موارد یا سلام نماز را نشان می‌دهیم و یا تشهد! سؤال این است که آیا به شکل دیگری نمی‌توان نماز را نشان داد؟ تازه همین را هم در همه کارها نشان نمی‌دهند. یک سریال می‌آید و از ابتدا تا انتها شما نمی‌فهمید که این آدم نماز می‌خواند یا خیر؟ نباید از کسی که باور اصیل دینی ندارد توقع داشت که یک کار اثرگذار انجام بدهد. به نظر می‌رسد باید یک نظام‌نامه تشویقی برای برنامه‌سازانی که به این عرصه ورود می‌کنند، طراحی کرد که متأسفانه وجود ندارد. کسی که بین این‌همه موضوع روی سبک زندگی اسلامی ایرانی کار می‌کند و درست هم کار می‌کند و خودش به آن باور دارد، باید تشویق شود.

 به‌بیان‌دیگر، باید کار را به اهلش سپرد. متأسفانه کسانی که توانایی برنامه‌سازی این‌چنینی رادارند، پشت سر خیلی از افراد دیگر مانده‌اند و این‌ها حرف‌های تلخی است که باید گفت. برنامه‌سازانی که اعتقاد عملی به سبک زندگی اسلامی - ایرانی ندارند در عرصه هستند و برنامه‌سازان دیگر به‌واسطه شرایط خاصی که در برخی جاها وجود دارد، پشت درمی‌مانند. برنامه‌سازی‌ها معمولاً بر میل مخاطب نزدیک است. می‌دانید که برنامه‌سازی در سازمان معمولاً بر سه محور اتفاق می‌افتد؛ میل مخاطب، نیاز مخاطب یا مصلحت مخاطب. میل را خود مخاطب تعیین می‌کند، نیاز را کارشناسان و مصلحت را حاکمان. متأسفانه در حوزه مصلحت و نیاز خیلی خوب کار نمی‌شود. ملت می‌خواهند شاد باشند و رسانه ملی هم آن‌ها را می‌خنداند. البته ای کاش همین هم به‌درستی انجام می‌شد! باید باور داشت که یک برنامه صرفاً به دلیل بیننده زیاد داشتن، برنامه خوبی نیست. البته میزان بیننده، یکی از مؤلفه‌های ارزیابی برنامه‌ها هست و باید هم باشد ولی به‌تنهایی نمی‌تواند ملاک باشد.

نکته دیگر این‌که در شرایط کنونی دو کلیدواژه مهم «نیازسنجی» و «اثر سنجی» چندان موردعنایت قرار نمی‌گیرد. البته کار نظرسنجی صورت می‌گیرد یعنی وقتی یک سریال پخش می‌شود گفته می‌شود که چند درصد از مردم آن را دیدند و چند درصد راضی بودند. اما قبل از تولید اثر، نیازسنجی صورت نمی‌گیرد. به‌عنوان‌مثال وقتی شما در منزل هستید، یک نوع غذا جلوی شما می‌گذارند و درنهایت در خصوص کیفیت همان یک نوع غذا از شما سؤال می‌کنند و اگر به هر دلیلی نخورید، گرسنه می‌مانید، ولی وقتی به رستوران می‌روید از شما می‌پرسند که چه چیزی نیاز دارید و چه غذایی میل دارید؟ در این نیازسنجی البته باید به همه ابعاد توجه شود. همان‌طور که در رژیم غذایی باید به حرف پزشک گوش کرد، در این عرصه هم باید مطابق نظر کارشناسان، اثر را تولید و ارائه کرد. در کنار این باید اثر سنجی هم کرد. رسانه خوب باید طوری باشد که روی مخاطب خود، اثر مثبت بگذارد. وقتی اثر نگذارد، مثل این است که شما یک ظرف خالی را روی اجاق گذاشته و منتظر غذا باشید! درست است که ظرف روی اجاق است ولی چون از محتویات خبری نیست، نباید انتظار سیر شدن داشت.

دیگر اینکه متأسفانه الگوسازی درستی وجود ندارد و باید در عرصه الگوسازی و قهرمان‌پروری با دقت بیشتری ورود کرد. معمولاً سبک زندگی قهرمانان داستان‌های ما اسلامی - ایرانی نیست. این ضعف است که به همان مشکل کمبود متن خوب برمی‌گردد.

اگر رسانه ملی –که اثرگذارترین نهاد کشور در ترویج سبک زندگی است- به روال کنونی خود ادامه دهد، سبک زندگی عمومی کشور در آینده نزدیک و دور به چه سمتی خواهد رفت؟

همواره باید تلاش کرد. واژه کلیدی «تلاش» خیلی مهم است. شما ببینید تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی شرکت می‌کند و نتیجه نمی‌گیرد و حذف می‌شود ولی اقتدار خودش را نشان می‌دهد و مردم به آن افتخار می‌کنند. بااینکه مطلوب حاصل نشد ولی مردم دیدند که این‌ها تلاش خودشان را کردند. گاهی اوقات تلاش منجر به پیروزی نمی‌شود ولی منجر به اقتدار و افتخار می‌شود! پس باید در این عرصه تلاش کرد، نه با شعار یا حرف، بلکه در عمل باید تلاش کرد که سبک زندگی خوب را برای مردم جا انداخت.

به نظر می‌رسد اگر روند موجود ادامه یابد، در آینده شاهد رواج سبک زندگی غیر اسلامی در شهرها و سبک زندگی شهری در روستاها خواهیم شد و این امر ترتیبات خاص خود را خواهد داشت. متأسفانه در شرایط کنونی این امر در حال رواج و گسترش است و از تبعات این گسترش این است که مشخص نیست جامعه ایران یک جامعه سنتی است یا مدرن و یا پست‌مدرن؟ چون آن‌قدر نمادهای سنتی، مدرن و پست‌مدرن در کنار هم دیده می‌شود که نمی‌توان به‌راحتی پاسخ این سؤال را داد.

خلاصه راهکارها:

1- سه‌گام «قداست زدایی»، «قبح زدایی» و «رسمی‌سازی و قانونی سازی»، فرآیند منتهی به سبک زندگی غربی است که باید برای جلوگیری از هر یک، جداگانه برنامه داشت.

2- در بخش‌های نمایشی صداوسیما باید از ترویج مصرفگرایی، تجمل‌گرایی، به تصویر کشیدن خانواده‌های ناقص، روابط ناصحیح بین محرم و نامحرم، نامناسب نشان دادن شخصیت‌های متدین و... جلوگیری شود.

3- در آگهی‌های بازرگانی باید از مصرف‌گرایی، تجمل‌گرایی و استفاده ابزاری و کلیشه‌ای از زن جلوگیری شود.

4- در حوزه کودک باید از تولیداتی استفاده کرد که قهرمانان آن باورپذیر و قابل‌دسترس باشند و از قهرمانانی که رؤیایی بوده و امکان تحقق ندارند، اجتناب کرد تا نسل آینده به‌صورت پرتلاش پرورش یابد.

5- برای رفع نیازهای مالی رسانه تمهیداتی لازم فراهم شود تا مجبور به ارتزاق از محل آگهی‌های بازرگانی و برنامه‌های مشارکتی نباشد. البته مدیریت صحیح مالی هم در این میان نقش بسزایی دارد.

6- در شرایطی که «نخبه رسانه‌شناس» و «رسانه‌شناس نخبه» کمتر مشاهده می‌شود، باید شرایطی را فراهم کرد تا مجموعه‌ای از نخبگان و خبرگان با تعریف ادبیات مشترک در کنار هم باشند.

7- تضاد زیادی که بین سبک «زندگی واقعی» و «چهره روی آنتن» بازیگران و مجریان صداوسیما وجود دارد، باید از بین رود.

8- غیر از کار نظرسنجی باید دو کار نیازسنجی و اثر سنجی برنامه‌های رسانه ملی هم در دستور کار قرار گیرد.

9- باید با استفاده از سیستم‌های نظیر IPTV و یا Mobile TV شرایطی فراهم شود تا دست نخبگان برون‌سازمانی هم در انتشار محتوای خود بازتر شود.

10- تلویزیون که یک رسانه تصویری است، باید بیش از انتقال صرف اخبار (آن‌هم به شکل سخت)، محور اصلی خود را روی برنامه‌های تفریحی و سرگرمی قرار دهد.

11- باید به کارکرد سرگرم‌کنندگی تلویزیون به دید فرصت نگاه کرد و نه تهدید. چراکه می‌توان با ابزار هنر از این برنامه‌ها به‌درستی در جهت ترویج سبک زندگی اسلامی-ایرانی استفاده شود.

12- باید در سازمان صداوسیما یک نظام‌نامه تشویقی برای برنامه‌سازانی که به عرصه تولید برنامه‌های مرتبط با سبک زندگی اسلامی ایرانی ورود می‌کنند، طراحی نمود.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

2 نظرها

  • پیوند نظر رضا خلخالی سه شنبه, 21 آبان 1398 14:58 ارسال شده توسط رضا خلخالی

    امیدوار هستم که افراد متخص هر کاری در همان رشته بکار گرفته شوند . در آنصورت وضیعت درست میشود.

  • پیوند نظر بهشاد شنبه, 19 مرداد 1398 22:18 ارسال شده توسط بهشاد

    ایشون استاد بنده هستن بینهایت انسان خوب و خوش برخورد و با سوادی هستن و همیشه به دانشجو ها کمک میکنن.

    ای کاش برای بقیه استاد های دانشگاه ما هم ایشون یه کلاس اخلاق بذارن تا استاد های دیگه هم یاد بگیرن چه طور با دانشجو ها رفتار کنن.

نظر دادن

پیام هفته

همکاری با نفوذیان خائن و اختلاس‌گران بی دین
قرآن : لِيَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ کامِلَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ (سوره نحل، آیه 52)ترجمه: تا روز قیامت بار گناهان خود را تمام بردارند ، و [ نیز ] بخشی از بار گناهان کسانی را که ندانسته آنان را گمراه می کنند. آگاه باشید ، چه بد باری را می کشند.حدیث: و ایما داع دعی الی ضلالة فاتبع علیه، فان علیه مثل اوزار من اتبعه، من غیر ان ینقص من اوزارهم شیئا!: (مجمع‌البیان، ج6، ص 365)ترجمه: ... و هر کس دعوت به ضلالت کند و از او پیروی کنند همانند کیفر پیروانش را خواهد داشت، بی آنکه از کیفر آنها کاسته شود.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید