نخست تعریفی اجمالی از نظام تبلیغ دینی داشته باشیم؛ اینکه چه شاخصها و معیارهایی برای آن در نظر دارید؟
دین برنامهای جامع برای زندگی انسان است که قرار است دنیای بهتری برای او سازد و این دنیای بهتر مقدمهای برای آخرت سعادتمند او باشد. این پیشنهاد و دعوت دین و برنامه جامع آن، نیاز به معرفی و تبلیغ دارد تا اینکه مردم به سمت آن دعوت شوند و به آن پایبند شوند. روایات و آیات و دستورات مختلف دینی مانند آیه شریفه «ادعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ وَالمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ وَجادِلهُم بِالَّتي هِيَ أَحسَنُ» تا روایاتی مانند «رحم الله من احیاء امرنا» و ... در این باره است. البته شیوههای مطلوب برای این دعوت تبیین شده است؛ مانند اشارهای که روایتی مثل «کونوا دعاه لنا صامتین» دارد. همچنین حوزههای مختلف دعوت هم مشخص شده است مانند نکتهای که روایت «فإنَّ النّاسَ لوَ عَلِموا مَحاسِنَ كَلامِنا لاتَّبَعونا» به آن اشاره دارد. البته این آیات و روایات باید در مصداقها، ظرفیتها و شرایط مختلف بازبینی و بازخوانی شوند.
وضعیت نهادهای دینی کشور را چطور ارزیابی میکنید؟ چه آسیبهایی دامنگیر این نهاد است؟
برخی نهادهای دینی کشور، نهادهای سنتی مثل مساجد و حسینیهها هستند که به تناسب شرایط خود، تفاوتهایی با هم دارند؛ گاهی موفقتر و روزآمدتر هستند و گاهی ضعیفتر و ناتوانتر. یکی از آسیبهایی که این نهادها دارند عقبماندگی از تحولات اجتماعی است. آسیب دیگر، متأثر بودن از حکومت دینی و وجهه دینی حکومت در جمهوری اسلامی است؛ یعنی ناکارآمدیها یا مشکلاتی که در حکومت و کشور وجود دارد، باعث میشود که در تصویری که مردم از این نهادهای دینی دارند؛ مستقیماً مؤثر باشد. مجموعه دیگری از نهادهای دینی، مؤسسات و مراکز سازمانی و نهادهای رسمی هستند که بعد از انقلاب اسلامی تشکیل شده است که ماهیتاً با مراکز مشابه خود در قبل از انقلاب، متفاوت هستند؛ یعنی قبل از انقلاب جریان آیتالله شریعتمداری، دارالتبلیغ اسلامی را دارد که بسیار هم موفق است و در حوزه تبلیغات، کارهای نو و متفاوتی دارد ولی در بعد از انقلاب، مراکز یا مؤسساتی مثل دفتر تبلیغات اسلامی حوزه را اساساً نمیتوان با این مجموعهها مقایسه کرد. این به دلیل ساختار حاکمیتی است که باعث میشود با وجود موفقیتهای فراوان و بسیار درخشان، متأسفانه چارچوب و مدل کاری آنها اداری و کارمندی و تشکیلات رسمی باشد و از این حیث دچار آفتهایی شود که حرکت پویا، جهادی و انقلابی را از آنها میگیرد.
آسیبی که متأسفانه در همه این مجموعهها دیده میشود نبود مهارتهای نوین تبلیغی مثل استفاده از ظرفیتهای رسانهای، در رویکرد آنها است. طبیعتاً در مورد مخاطبان خاص، چالشهای جدیتری وجود دارد درواقع ازآنجاییکه این نهادها به مخاطبان متدین سنتی -که به شکل عمومی با آنها ارتباط داشتهاند- عادت دارند و بهراحتی قدرت سازگاری و ارتباط با مخاطبان جدید را پیدا نمیکنند؛ مثلاً روحانی و طلبه عادت دارد در سخنرانی خود همیشه برای مؤمنان نمازگزار یا عزاداران امام حسین (ع) در هیئت و حسینیه سخنرانی کند اما اگر قرار باشد در پادگان برای سربازان، یا در بیمارستان برای بیمارانی که در حال رفتن از دنیا هستند یا در پارک برای جوانانی که اصلاً اعتقاد مذهبی ندارند یا در جشن تولد صحبت کند، هیچگاه تجربه یا راهکار یا مهارت ارتباط با این مخاطب جدید را ندارد. اتفاقاً در حال حاضر اینگونه مخاطبان فراوناند؛ مثلاً وقتی رهبر بزرگوار انقلاب دو نامه برای جوانان غربی مینویسند، مخاطبان ایشان کسانی هستند که سگ دارند، دوستدختر دارند، مشروبات الکلی مصرف میکنند و خیلی موارد دیگر. رهبر انقلاب اصلاً در این نامه جوانان مؤمنِ متعهدِ انقلابیِ مذهبی را مورد خطاب قرار ندادند.
راهکار شما چیست؟
راهکار حل این مشکلات بهطور خلاصه و در یک عبارت، انجام کار حرفهای است. فعالیت حرفهای و کار حرفهای یک اصطلاح است که شامل همه ویژگیهای کار درست و موفق میشود. برای انجام یک کار حرفهای، اول باید مخاطبشناسی کرد و بعد امکانات و شرایط و قابلیتهای خود را سنجید و در گام بعدی ابزار متناسب با آن را طراحی، سپس آیندهپژوهی شود و ناظر به آینده حرکت کرد.
کار حرفهای یعنی نباید کار تکراری نکرد، تناسب بین قالب و محتوا را حفظ کرد و کار جذاب ارائه داد. پیام رسانهای طبق اصطلاحی که در زبان انگلیسی رایج است، باید سه تا S داشته باشد: Short، Simple، Suite یعنی باید کوتاه، ساده و جذاب باشد. کار حرفهای یعنی اینکه مبلغ باید در همه حوزهها به شکل درست و بهقاعده عمل کند. در فعالیت فرهنگی، رسانهای و تبلیغی نیازی نیست که چرخ را از ابتدا اختراع کنید. گفت: «ره چونان رو که رهروان رفتند». درست است که محتوای معرفتی اسلام با هیچ محتوای معرفتی و دینی دیگری قابل مقایسه نیست اما فارغ از بحث محتوا در بخش قالب، شکل، شیوه و مهارتهای اجرایی، اهلسنت تجربیاتی داشتهاند که موفق بوده است. همچنین مسیحیان در زمینه تبلیغ از مسلمانان پیشرفتهتر هستند؛ به دلیل اینکه به جهت زمان 700 سال از اسلام جلوتر هستند و تجاربی دارند که آن تجربهها بسیار قابل استفاده است. همچنین برای اینکه ناچار بودند بدون محدودشدن به برخی ملاحظات قدسی، کاملاً به شکل عرفی، واقعبینانه و در کف خیابان، دین خود را تبلیغ کنند و از این جهت، تجربه تبلیغی مسیحیان بسیار قابل استفاده است؛ مثلاً بعد از انقلاب، تازه در ایران این فرصت پیدا شده است که تلویزیون دینی راهاندازی شود اما مسیحیان بسیار جلوتر از مسلمانان این تجربه را داشتهاند و برای همین به نتایجی رسیدند و توانستند مدلها، شیوهها و دستاوردهایی داشته باشند؛ برای مثال در یکی از مجلات معتبری که فعالیت رسانهای مسیحی دارد، صراحتاً بیان میشود که نباید در مراسم تراژیک و عزاداری، نمای بسته از چهره عزاداران در تلویزیون نشان داد چون وقتی فرد در محل عزاداری حضور دارد، حس و حال گریه و انابه شخص کنار او، روی او اثرگذار است اما وقتی همین تصویر را از تلویزیون یا در مطبوعات نشان میدهید نهتنها اثر ندارد، بلکه شاید یک حالت مسخره و مضحک و غیرطبیعی هم ایجاد کند ولی در مراسم و مناسبتهای شاد اگر نمای بسته و تصویر درشت افراد را نشان دهید، آن حالت شادی و سروری که در چشم آنهاست، توسط تصویر منتقل میشود. موضوع کاملاً فنی است. متأسفانه بعد از 40 سال از انقلاب ما همچنان به این نکات توجه نداریم. در حال حاضر در فضای مجازی کلیپهای فراوانی از عزاداریها پخش میشود که گاهی برای تماشاگر حالت تمسخر پیدا میکند. دلیل آن این است که مخاطب متوجه اقتضای خاص آن محیط نیست و آن تصاویر و اتفاقات اصلاً قابل پخش و نشر نبوده است. از این نمونهها در تجربه تبلیغ دینی مسیحیان، بسیار است.
یکی از جذابترین برنامهها، فیلم مستندی از کشیشی بود که قرار بود در روستایی در آفریقا کلیسایی بنا کند. او وقتی منطقه و وضعیت روستا را مطالعه کرده بود، متوجه شده بود که زنان این روستا روزی 2 ساعت باید برای آوردن آب، یک مسیری را تا چشمه رفته و 2 ساعت برگردند. او به جای ساختن کلیسا، 6 ماه وقت صرف کرده بود برای اینکه آب را به میدان روستا لولهکشی کند. در این مستند نشان میداد که لحظهای که مردم دیدند، آبی که باید روزانه 4 ساعت وقت میگذاشتند تا به خانههایشان رسد، در میدان روستا در ظرف آنها سرازیر شده است، با خوشحالی و اظهار رضایت با آن کشیش روبهرو شدند و از او تشکر کردند. وقتی این کار تمام شد، کشیش گفت از آنها خواهشی دارد و آن اینکه از امروز، 2 ساعت از این 4 ساعت برای خودشان باشد و 2 ساعت دیگر را به او دهند تا برای آنها کتاب مقدس خوانده و حضرت مسیح (ع) را معرفی کند. این خیلی تفاوت دارد با اینکه یک طلبه به روستایی رفته و از روز اول برای مردمی که هزار گرفتاری، مشکل و فقر دارند، آیه و حدیث بخواند. این کاری است که تا حدی گروههای جهادی، در آن موفق شدهاند؛ یعنی طلابی هستند که در ابتدا با لباس روحانی نمیروند بلکه روزهای اول کارگری میکنند و حمام و مدرسه برای مردم درست میکنند و در روزهای آخر، تازه عمامه به سر میگذارند و مردم میفهمند که اینها روحانی بودهاند.
ویژگیهای نیروی انسانی کارآمد در نهادهای تبلیغ دینی را چه چیزهایی میدانید و اینکه ناکارآمدی این نیروی انسانی چه پیامدهایی میتواند داشته باشد؟
نتیجه کارآمدی یک نیروی موفق در عرصه تبلیغ این است که افرادی تربیت میشوند که امام صادق(ع) فرمودند که وقئو.تی یکی از شما چنین باشد «یقال هذا شیعه جعفر» یعنی مردم لذت میبرند و میگویند او چقدر خوب، مؤدب، باوفا، صادق، امانتدار، دلسوز و خوشاخلاق است و شیعه امام صادق(ع) است. از طرفی اگر مبلغ ناکارآمد باشد، افرادی تربیت میشوند که به تعبیر امام حسن عسکری(ع) «و لا تکونوا علینا شینا» یعنی طوری نباشید که اسباب سرافکندگی ما شود. واقعیت این است که مردم امکان و فرصت دیدن امام صادق(ع) و امام حسن مجتبی(ع) را ندارند و فقط مبلّغ را میبینند که قرار است آیینهای باشد که تصویر آنها را به اندازه بضاعت و وسع خودش نشان دهد.
یکی از تجارب جالب که از فعالیت مبلّغان مسیحی نقل شده است این است که تمرکز آنها بیشتر روی خدمات اجتماعی است. در سیره اهلبیت(ع) هم هست که به فقرا غذا، آب و گوشت میرساندند و برای آنها خرما میبردند. یعنی لازم نبود که مستقیماً به مردم بگویند دین داشته باشید. مسیحیان هم دقیقاً همین کار را میکنند و فعالیتهای اجتماعی متنوع دارند. آقای آیتالله شیخ قدرتالله نجفی که از شاگردان علامه طباطبایی و آقای حسنزاده آملی هستند و در دورهای با وزارت خارجه مرتبط بودند، نقل میکردند که یکبار در یکی از کشورهای آفریقایی به جایی رسیدند که دیگر ماشین نمیتوانست حرکت کند و مقداری را با مَرکب طی کردند و از آنجا به بعد مجبور به رفتن با پای پیاده شدند و به منطقهای رسیدند که بسیار دورافتاده بوده و رفتوآمد به آن بسیار سخت بوده است. میگفتند که در آن منطقه آفریقایی یک خانم جوان اروپایی را مشاهده کردهاند که در حال کار است. وقتی از او پرسیدهاند که شغل شما چیست و چه میکنید؟ گفته است که مبلّغ دین است و برای تبلیغ دین، به این مردم صابون میدهد و دستورات بهداشتی را برای آنها بیان میکند. همچنین به مریضانشان رسیدگی میکند و از بچههایشان نگهداری میکند. وقتی از او میپرسند که پس جایگاه تبلیغ دین در کارهایش کجاست؟ پاسخ میدهد که وقتی مردم از او میپرسند که چرا این کارها را انجام میدهی؟ به آنها میگوید که مسیح به پیروانش دستور داده است که این کارها را انجام دهند!
بنابراین تمرکز بر فعالیتهای اجتماعی و خدمترسانی وقتی از طرف کسی با رویکرد دینی باشد طبیعتاً بیشترین تأثیر را دارد. یکی از کمبودهایی که متأسفانه در این سالها وجود داشته است، غفلت از ویژگیهای فردی افراد است. توانمندی تبلیغ دین نیاز به ویژگیهای فردی و درونی و همچنین جذابیت و کاریزما دارد. متأسفانه نهادهای بسیاری از یاد بردهاند که تا زمانی که مردم فردی را دوست نداشته باشند به حرف او گوش نمیکنند. در روایات فراوانی تأکید شده است که «جروا مودة الناس اليکم و الينا» یا «رحم الله من جلب موده الناس الینا» یعنی محبت مردم را جلب کنید و کاری کنید که مردم شما را دوست داشته باشند. چون وقتی شما را دوست داشته باشند آیین، دین و کسانی که از آنها حرف میزنید را هم دوست خواهند داشت. متأسفانه به این جنبه کمتر توجه شده و تصور شده است که اگر صرفاً یک نفر از دین سخن کند، مبلّغ دین میشود؛ درحالیکه چهبسا جهات ظاهری، ویژگیهای فیزیکی، خصوصیات خلقی و رفتاری شخص نیز کاملاً در تبلیغ تأثیرگذار و تعیینکننده است. خداوند به برخی توان و قدرت بالایی در اثرگذاری بر مردم داده است و آنها میتوانند در این عرصه تأثیرگذار باشند ولی این خصوصیت و ویژگی در برخی دیگر نیست و شاید آنها در حوزههای پژوهشی یا علمی موفقتر باشند.
مشکل دیگر این است که اساساً ساختار نظام تربیتی حوزههای علمیه، تبلیغمحور نیست و درنتیجه اساساً طلبه را با این رویکرد تربیت نمیکند و نهتنها به او مهارت یاد نمیدهند بلکه خطرناکتر اینکه به کسی که روی تبلیغ متمرکز شود، ارزشی نمیگذارد؛ چون اساساً در این نظام آموزشی، مجتهد شدن، فقیه شدن و مرجع تقلید شدن است که ارزش محسوب میشود؛ ازاینرو اگر کسی به این نتیجه برسد که وظیفه شرعی او این است که دست مردم را بگیرد و بهترین کار تبلیغی را هم انجام دهد، از آن جایگاه مطلوب پایین میآید. همچنان کسی در حوزه علمیه الگو و مطلوب است که سالها از حوزه بیرون نرفته و کار علمی و فقهی کرده است؛ مثلاً اگر طلبهای در ارتباط تبلیغی با کودکان یا بانوان موفق باشد، او را مسخره میکنند و میگویند این فرد به دنبال قرتیبازی و مسخرهبازی رفته است. متأسفانه کسی مطلوب است که صحبت کند که کسی حرف او را نفهمد تا همه تصور کنند که فرد وارسته، دانشمند و عالم بزرگی است.
نتیجه ناکارآمدی در حوزه تبلیغ این است که افراد از دین و از موضوع مورد تبلیغ، زده میشوند و راه برای مبلغین بعدی هم بسته میشود. چون وقتی فردی تصویر منفی از دین پیدا کند، دیگر بهراحتی قابل تغییر نیست درحالیکه اگر آن تصویر، تصویر مثبتی باشد، مبلّغ اول میتواند حلقه اول از یک زنجیره واقع شود. به این معنا که ممکن است یک مبلغ با رفتار درست خود با یک گروه دانشآموزی در یک دبیرستان، آنها را جذب کند و آنها روز بعد در تلویزیون خانه خود با دیدن آقای قرائتی، سخنان او را گوش دهند و آقای قرائتی هم آنها را به آیتالله جوادی آملی ارجاع دهد و آیتالله جوادی آملی هم آنها را به مرحوم علامه طباطبایی وصل کند. یعنی حلقههای زنجیر میتوانند آن تصویر مثبت را کاملتر کنند. ولی اگر نفر اول ناکارآمد عمل کرد و نتوانست ارتباط لازم را برقرار کند تصویر منفی در ذهن مخاطب ایجاد میشود و ارتباط او با دین و مبلغین ادامه نمییابد.
راهکار برای رفع ضعف مدیریتی و نبود نیروی انسانی متخصص در نه ادهای دینی چیست؟
مشکلی که در این حوزه هست عدم انتخاب مدیران در مؤسسات دینی، فرهنگی و تبلیغی بر اساس توانمندی و کارآمدی است؛ مثلاً سؤال نمیشود که تخصص مبلغان چیست؟ بسیاری از بزرگان هستند که افراد وارسته و توانمندی هستند ولی هیچ شناختی از مخاطب و هیچ دغدغه و تجربهای هم نسبت به موضوعات تبلیغی و سلایق مخاطبان ندارند ولی در مسند تبلیغ و سخنرانی قرار میگیرند. گاهی حتی اگر فردی تحصیلات دانشگاهی هم دارد، تخصص او در حوزه فقه و اصول یا فلسفه سیاسی اسلام است و بهصرف اینکه با فردی بانفوذ آشنا بوده یا خود به جهت شخصی فردی ارزشمند و بزرگواری هست، کاری به او سپرده میشود. درحالیکه حوزه مدیریت فرهنگی و تبلیغات دینی هم مثل همه امور دیگر نیاز به تحصیل، تخصص، تجربه و توانمندی شخصی دارد و تا زمانی که شایستهسالاری با وسواس رعایت نشود و کارها بر اساس شایستگی، تجربه و تخصص سپرده نشود، این مشکل وجود خواهد داشت.
اگر مدیری هم قرار است، مدیریتی را به دست گیرد باید از پلههای پایین شروع کند و بعد از اثبات خود به مدیریت رسد. این باعث میشود که آن مدیر با مسائل و چالشهای حوزه مدیریت خود بهخوبی آشنا شود.
یکی از مهمترین مسائلی که میتواند در تربیت نیروی انسانی کمک کند آشنایی افراد با دنیای جدید و نیازها و مسائل آن هست. جملهای از مرحوم علامه امینی (ره) نقل شده است که اگر وجوهات حوزههای علمیه در دست او بود آن را خرج این میکرد که طلاب به خارج از کشور روند و از آنجا شناخت پیدا کنند. برای اینکه قرار است پیام اسلام و پیام امیرالمؤمنین (ع) را به همه دنیا رسانند. متأسفانه به دلیل اینکه این فرصتها و امکانات برای افراد فراهم نشده است، معمولاً فردی که کار را به دست میگیرد و بعد از چندین سال که بهتازگی کار را یاد گرفته است، کنار میرود و نفر بعدی میآید که میخواهد کار را از ابتدا تجربه کند.
اهداف و ویژگیهای برنامه جامع تبلیغ دینی در عرصههای سیاستگذاری، برنامهریزی و اجرا چیست و فرآیند تدوین این برنامه باید چطور باشد؟
نکات مختلفی در تدوین این برنامه باید مدنظر باشد و از همه مهمتر ویژگیها و خصوصیات فردی است که مخاطب تبلیغ است. متأسفانه یکی از بزرگترین چالشها و مشکلات این است که شناخت درستی از انسان وجود ندارد. اگر یک کشاورز قصد کاشت بذری را داشته باشد، قبل از هر چیزی باید زمین کشت و بذر خود را شناسد تا عمق کاشت بذر، فصل کاشت، نوع کود، نحوه آب دادن و نحوه رسیدگی به آن و ... را دریابد. متأسفانه مفهوم انسان، خیلی برای مبلغین و نهادهای تبلیغی روشن نیست. به تعبیر امام صادق(ع) «لو علم الناس کیف خلق الله الخلق لم یلم أحدٌ احدا» یعنی ویژگیهای خلقت و آفرینش انسانها آنقدر عجیب است که جز خدا کسی آنها را درک نمیکند. اگر مبلغین متوجه این ویژگیها نباشند، طبیعتاً نمیتوانند با این انسان کار کنند. امیرالمؤمنین (ع) در عهدنامه مالک اشتر مکرر با تعبیر «الناس» در مورد این خصوصیات صحبت میکنند؛ مثلاً میفرمایند که «یَفْرُطُ مِنْهُمُ الزَّلَلُ وَ تَعْرِضُ لَهُمُ الْعِلَلُ وَ یُوتَی عَلَی أَیْدِیهِمْ فِی الْعَمْدِ وَ الْخَطَإِ» این تعابیر نشان میدهد که دین با یک نگاه واقعبینانه با انسان طرف شده است و قرار نیست که با تربیت دینی، همه انسانها به یکباره تغییر کنند و خصوصیات و تفاوتهای فردی خود را از دست دهند. همچنین قرار نیست که دین از همه انسانها یک نمونه و الگوی عیناً مشابه سازد و به تعبیری مثل کارخانهها، تولید انبوه داشته باشد بلکه دین هر انسانی را دارای ویژگیها و خصوصیات متفاوت و خاص خود میداند که گرچه معیارهای کلی را دارد اما تفاوتهای فردی را کاملاً لحاظ میکند. این فرد مثل همان بذری است که در زمین کاشته میشود و در سطح جامعه میروید. رویکرد اساسی اسلام، زندگی اجتماعی و عمومی است و طبیعتاً خصوصیات فردی را در پرتوی یک زندگی اجتماعی میبیند. یعنی سیاستها و برنامهها برای این است که نظام اجتماعی زمینهساز رشد و صلاح فردی افراد شود.
فرآیندهای تدوین این برنامه جامع باید چطور باشد؟
دو حرکت باید به شکل موازی صورت گیرد. همانطور که در اسفار اربعه آمده است، مبلغان از طرفی نیازمند سفر به سمت مردم هستند چراکه مخاطبان، موضوع اساسی در تبلیغ هستند. از طرف دیگر باید سفر از مردم به سمت منابع و محتوای معرفتی و منابع اعتقادی و موازین عقلی بهصورت موازی صورت گیرد. یعنی باید بهطور موازی، مطالعه دقیقی از مخاطبان و دغدغههای آنها داشت و شیوههای اثرگذاری و اقناع را بازیابی کرد و از تجربههای موجود رقبا نیز استفاده کرد. بنابراین باید از طرفی آن منابع را برای نتیجهگیری و رسیدن به راهکارهای عملی استخدام کرد و از طرف دیگر آن تجارب، نمونهها و واقعیتهای بیرونی کمک خواهد کرد که دریافتهای خود را با واقعیت عینی مخاطب و مسائل روز تطبیق داد.
در صورت ادامه روال فعلی چشماندازِ آینده تبلیغ دینی را برای 15-10 سال آینده چطور ارزیابی میکنید؟
متأسفانه گاهی در کشور به نام دین، تجارب ناکارآمدی عرضه میشود و همه چیز بیش از حد سیاسی میشود. با در نظر گرفتن این مشکلات و همچنین توجه به تحولات اجتماعی و تغییرات کلان جهانی به نظر میرسد که دو جریان به شکل همزمان ایجاد خواهد شد؛ یکی جریان دینداری سکولار و فردی یعنی دینداری سنتی فارغ از حضور و پویایی اجتماعی و مسئولیتشناسی در سطح جامعه است که کاملاً دور از نهادهای رسمی، سیاسی و انقلابی است. دیگری هم جریان افراطی مقابل دینداری است که کاملاً در مقابل نظام سیاسی بهطور رادیکال رفتار خواهد کرد. هر دوی این جریانها خطرناک و نگرانکننده هستند. در حال حاضر فاصله جمعیت این دو جریان، فاحش نیست. به نظر میرسد در سالهای آینده، اولاً فاصله آنها بیشتر میشود و ثانیاً جمعیت آن گروه سوم که ناب و معتدل هستند، کاهش مییابد یعنی افراد در یکی از دو طرف فضای دو قطبی، صفآرایی میکنند.
متأسفانه اگر کسی مسئول باشد و به این حرفها توجه کند، چند وقت بعد او را برمیدارند چون اگر کسی اهل این چیزها باشد به درد مسئولیت با این ساختارها و مدلهای موجود نمیخورد. اتفاقاً در حال حاضر کسی مسئول موفقتری است که نه به تجربههای دیگران و نه به یافتههای تخصصی اعتنا کند.
از شهید بهشتی نقل شده است که یکی از چیزهایی که ایشان بهشدت روی آن تأکید داشتند بحث مخالفت جدی ایشان با سخنرانی و خطابه بود. تأکید جدی ایشان این بود که روحانیت باید روی عمل و رفتار و کار متمرکز شود. روایات هم به شکل کلی و اجمالی این را تأیید میکنند. حرف ایشان بهاختصار این است که مردم باید حاصل و نتیجه عمل روحانیت را مشاهده کنند. این مسئله دیدگاه امام موسی صدر هم است که درواقع مردم زمانی به سراغ دین میآیند که نتیجه عملکرد موفق دین را در حوزهای مشاهده کنند. مشکلی که در حال حاضر وجود دارد این است که متأسفانه مبلغان بیشتر روی سخن گفتن متمرکز هستند. مردم به سخنان روحانیت کاری ندارند و فقط زمانی به سراغ چیزی که تبلیغ میشود، میروند که نتیجه عملی آن را نظاره کنند. حتی در تبلیغ یک فلاکس، وقتی فرد مشتری آن میشود که آن را در خانه خود استفاده کند و مشاهده کند که بهخوبی آب را گرم نگاه میدارد. در این صورت است که خرید آن را به دیگران هم توصیه خواهد کرد؛ یعنی خود مخاطب جدا از اینکه هدف تبلیغ است، مبلّغ هم میشود.
در لسان اهلبیت(ع) مکرر این هست که «رحم الله من أحیا امرنا». در روایات مشابه که بعد از شهادت سیدالشهدا (ع) و حادثه کربلا وجود دارد، معنای یاریخواستن اهلبیت(ع)، طلب احیای امر است. این رویکرد کاملاً مبتنی بر این هست که هر نفر، خودش مبلّغ دین است فارغ از اینکه شغل، موقعیت یا سواد او چیست؟ روایاتی مانند اینکه «مَنْ حَفِظَ مِنْ أُمَّتِی أَرْبَعِینَ حَدِیثاً مِمَّا یَحْتَاجُونَ إِلَیْهِ مِنْ أَمْرِ دِینِهِمْ بَعَثَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَقِیهاً عَالِما» یعنی هر کس که 40 حدیث حفظ نماید که در امر دین نیاز هست در قیامت در هیبت یک عالم محشور میشود، ناظر به همین است که معارف و مفاهیم دینی قرار است توسط عموم مردم و فرد به فرد منتشر شود. یعنی تبلیغ دین در زمانی اتفاق میافتد که مردم دینداری را در عمل لمس کنند. اگر عملکرد ناقص یا منفی به نام دین مطرح شود یا کسانی با سوءنیت و خبث باطن برای اهداف خاص خود، پشت دین پنهان شوند، این بزرگترین ضربه را به دین میزند. این واقعیتی است که در حال وقوع است و روزبهروز به تعداد مخاطبانی اضافه میشود که دیگر مخاطب سنتی و قدیمی نیستند. تفاوتی که مخاطب جدید با نسل قبلی دارد این است که نسل قبلی به هر دلیل، فرصت و امکان این را داشت که روحانیان فاضل، برجسته و علمای صالح را از نزدیک دیده و تجربه کند ولی نسل جدید به هر دلیل این فرصت را پیدا نمیکند. شناخت نسل جدید از روحانیت از طریق همان کلیپهایی است که در فضای مجازی میبیند که غالب آنها جنبه تخریبی و منفی دارد. با این شرایط، تصویری که مخاطب از دین پیدا میکند طبیعتاً تصویر مثبتی نیست.
خلاصه راهکارها:
1. نهادهای تبلیغی و مبلغین باید بهطور تخصصی در مورد ارتباط و سخن گفتن با قشرهای مختلف جامعه مانند سربازان، جوانان لامذهب و... و همچنین در مناسبتهای مختلف مانند جشن تولد، شب یلدا و ... تحقیق کرده و مهارت پیدا کنند.
2. نهادهای تبلیغی باید سازگاری خود را با مخاطبان جدید افزایش دهند و از عادت به مخاطبان سنتی دوری کنند.
3. نهادها تبلیغی و مبلغان باید از تجربیات بینالمللی دیگر ادیان در روش و قالب استفاده کنند و بحث خدمات اجتماعی را مانند آنها در اولویت قرار دهند و از تمرکز روی سخنرانی دوری کنند.
4. مجموعههای فعال در امر تبلیغ دینی باید از مهارتهای نوین تبلیغی مانند استفاده از ظرفیت رسانهای بهره ببرند و اقدام به نوآوری در این زمینه کنند.
5. در کشور باید کار تبلیغی را حرفهای دید و در مورد آن باید به قابلیتها، امکانات و شناخت مخاطبان بهطور جدی اندیشید.
6. تبلیغ دینی در کشور باید برنامهای منسجم و اصولی داشته باشد و براساس آیندهپژوهی دقیق، طراحی و اجرا شود.
7. ساختار حوزه علمیه و برنامه آموزشی آن باید تبلیغمحور شود و به طلبهای که در حوزه تبلیغ وارد میشود، ارزش گذاشته شود.
8. کار طلابی که روی تبلیغ برای بانوان یا کودکان و ... کار میکنند نباید در حوزه علمیه کوچک پنداشته شود.
9. مبلغان دینی باید انسان و ظرفیتهای آن را بهدرستی شناخته و دنبال ایجاد الگوهای یکسان در انسانها نباشند. بهطور کلی نهادهای دینی شناخت درستی از مفهوم انسان ندارند.
10. باید نگاه زنجیرهای در تبلیغ دین برای مبلغان ایجاد شود. هر مبلغی که رفتار درست یا نادرست داشته باشد، زمینه را برای تأثیرگذاری یا عدم تأثیرگذاری مبلغ بعدی مهیا کرده است.
11. باید این نگاه ترویج شود که هر فرد متدین، با رفتار خود مانند یک مبلغ دین رفتار میکند و کار تبلیغ به مبلغان رسمی یا نهادهای تبلیغی منحصر نشود.
12. نهادهای تبلیغی برای تربیت مبلغان، آنها را با دنیا و فضای عصر جدید و ملزومات آن آشنا کنند.
13. در گزینش مدیران و مسئولان حوزه تبلیغ دینی باید مدیرانی برای این مسئولیت انتخاب شوند که دغدغهمند و مخاطبشناس باشند.
14. روحانیان تبلیغی باید طوری تربیت شوند که مردم نتایج عینی محتوای تبلیغی را در رفتار آنها شاهد باشند و فقط شنونده سخنرانی نباشند.