تعریف شما از افراطگرایی در تشیع چیست؟ و چه شاخصها و عللی را برای آن مدنظر دارید؟
در خصوص تعریف افراطگرایی در تشیع، رفتار ائمه را میتوان بهعنوان ضابطه مدنظر قرارداد. اسلام دین اعتدال است بهطوریکه قرآن میفرماید: «وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيكُونَ الرَّسُولُ عَلَيكُمْ شَهِيدًا» یعنی خداوند شمارا امت وسط و معتدل قرارداد تا در روز قیامت برای امتهای دیگر گواهی و ملاک سنجش باشید و پیامبر اکرم(ص)، الگوی شماست. تمامکارهای پیامبر(ص) و ائمه(ع) بر معیار اعتدال بود لذا ملاک تشخیص افراطوتفریط، رفتار و عملکرد معصومین(ع) و سخنانی است که از آن حضرات صادرشده است.
در روایت هست که شخصی خدمت امام باقر(ع) میرسد و عرض میکند که هر مطلبی را که میگویید، سند آن را هم بیان کنید. حضرت میفرمایند که سند تمام احادیث بیانشده از پدرشان امام سجاد(ع)، سند احادیث ایشان از پدرشان امام حسین(ع) و همینطور از امیرالمؤمنین(ع)، پیامبر اکرم(ص)، جبرئیل و درنهایت از خداست.
در روایت دیگری هست که شخصی خدمت امام(ع) میرسد و در مورد مسئله خاصی به حضرت عرض میکند که رأی ایشان چیست؟ کلمه «رأی» در عصر ائمه(ع) به معنای اظهارنظر ظنی است که در میان اهل سنت رواج داشته است. امام(ع) میفرماید این کلمه را بیان نکن چون رأی ایشان بر اساس ظن و گمان نیست بلکه بر اساس علم قطعی است که از ناحیه پیامبر(ص) رسیده است.تعبیر دیگر در حوزه افراطگرایی، در زیارت جامعه کبیره در مورد ائمه(ع) آمده است که میفرماید: «فَالرّاغِبُ عَنْكُمْ مارِقٌ وَ اللاّزِمُ لَكُم لاحِقٌ ، وَ الْمُقَصِّرُ فى حَقِّكُمْ زاهِقٌ» یعنی آنکسی که پیرو ائمه باشد و از آنها تبعیت کند، لاحق میشود ولی کسی که جلوتر یا عقبتر از آنها باشد، منحرف خواهد شد. بنابراین درمجموع هرگونه عملکردی که فراتر از روایات و سیره معصومین(ع) باشد، مصداق افراطگرایی خواهد بود و سنت رفتاری و گفتاری ائمه(ع) ضابطهای برای افراطگرایی است. این شاخص کلی در هرزمانی باید توسط فقها و علمایی که دارای اعتدال سلیقه یا به تعبیر دیگر اعتدال طریقه هستند، شناسایی شود.
منظور شما از اعتدال طریقه چیست؟
در مورد عالمان دینی به چند نکته باید توجه داشت؛ اولاً آنها دارای مراتبی هستند و همه در یکمرتبه از علم و تقوا قرار ندارند. ثانیاً ممکن است برخی از عالمان دینی در مسائل فقهی و برخی در حوزههای دیگری مانند کلام، فلسفه یا تفسیر توانمند باشند. عالمی میتواند معیار باشد که حتیالمقدور بر علوم مختلف اسلامی اشراف داشته باشد. یعنی عالم یکسونگری نباشد و اینطور نباشد که فقط در تفسیر یا فقط در فلسفه یا فقط در فقه کارکرده باشد بلکه جامعیت داشته باشد. دیگر اینکه سخنان او نباید شاذ باشد. یکی از ضرایب اطمینانی که میتوان برای تشخیص اعتدال در یک عالم نظر گرفت، این است که سخنانش در میان عالمان دینی دیگر، از مقبولیت بالایی برخوردار باشد. این معیاری است که خود ائمه(ع) ارائه دادهاند. در روایتی که معروف به روایت مقبوله عمر بن حنظله است، عمر که یکی از اصحاب امام صادق(ع) است از ایشان در مورد اختلاف بین دو شیعه که برای حل آن به سلطان زمان یا قاضی زمان خود رجوع کردهاند، سؤال میکند. بعد از چند پرسش و پاسخ، نهایتاً عمر به این سؤال میرسد که اگر این دو نفر که با یکدیگر اختلاف دارند، به دو قاضی از قضات شیعه رجوع کنند و آن دو قاضی هم دو روایت از ناحیه معصومین(ع) دریافت کرده باشند که با یکدیگر تعارض داشته باشند، آنگاه کدام روایت باید ملاک عمل باشد؟ حضرت میفرماید : «خُذ بمشتهر بين أصحابک ودع الشاذ النادر» یعنی آن روایتی که در میان شیعیان شهرت دارد، معیار است و از روایتی که موردقبول اکثریت شیعه نیست، باید پرهیز کرد.
مرحوم علامه نائینی همین معیار را در کتاب « تنبیه الامَّه و تنزیه الملَّه » بیان میکند و میگوید که اگر دو دیدگاه وجود داشت که در میان علما یکی از آنها از حمایت اکثریت برخوردار بود، مقبول بودن آن، جزء قویترین دلایل ترجیح برای آن محسوب میشود. این معیار در کلمات فقهای دیگر هم آمده است. مرحوم وحید بهبهانی از فقهای بزرگی هستند که در برابر افراطگرایی اخباریون ایستادند. اخباریون هر خبری را معتبر میدانستند بدون اینکه به سند آن توجه کنند و اصرار فراوانی بر اخذ ظاهر روایت داشتند که چهبسا باعقل هم ناسازگار بود. مرحوم وحید بهبهانی در برابر آنها ایستاد. ایشان در بحث شرایط مجتهد، داشتن اعتدال سلیقه یا به تعبیر دیگر اعتدال طریقه را لازم میدانستند. این فقه عالیقدر، داشتن اعتدال سلیقه را از عرضه داشتن طریقه یک مجتهد بر طریقه مجتهدان دیگر و شاذ نبودن آن، قابلکشف میداند. این موضوع هم درواقع یک معیار برای تشخیص افراطگرایی در میان علماست.
پس علاوه بر اینکه باید به دنبال کشف دقیق سنت معصومین(ع) اعم از سنت گفتاری و رفتاری آنها بود و از این طریق افراطگرایی را تشخیص داد، در هر زمان مراجعه به رأی اکثریت عالمان جامعی که وجود دارند، میتواند ضابطه خوبی برای تشخیص افراطگرایی باشد.
برای مقابله با افراطیگری در شیعه باید چه اندیشههایی ترویج و از رواج چه باورهایی جلوگیری کرد؟
یکی از عوامل ترویج افراطگرایی در میان جوامع شیعی، این است که برخی از علوم دینی خیلی رواج پیدا میکند بهنحویکه علوم دیگر را تحتالشعاع قرار میدهد. آنچه از منابع دینی به دست میآید، اهمیت فقط علم فقه، فقط علم اخلاق، فقط علم تفسیر، فقط علم کلام یا فقط فلسفه نیست بلکه مجموعهای از این علوم باید موردتوجه باشد. در حوزههای علمیه ممکن است بهصورت خیلی افراطی و محسوس، طلاب به دنبال علم فقه باشند بهطوریکه خواندن تفسیر، فلسفه، کلام و رفتن به سراغ سایر علوم دینی، نهتنها امر مطلوبی شمرده نشود بلکه امر مذموم و یا کماهمیتی دانسته شود. گاهی اوقات طلبه میبیند که اگر به سراغ علم تفسیر رود، طلاب دیگر میگویند چرا عمر خودت را تلف میکنی؟ متأسفانه این اتفاق در برخی از اعصار افتاده است. معروف است که مرحوم آیتالله خویی در زمان خود یک درس تفسیر را آغاز کردند، آنقدر برخی به ایشان ایراد گرفتند که چرا برای تفسیر وقت میگذارید که ایشان ناگزیر شد بعد از مدت کوتاهی درس تفسیر خود را تعطیل کند و همان درسهای رایج فقه و اصول را ادامه دهد.
ظاهراً تعبیر ایشان راجع به علامه طباطبایی این بود که ایشان خود را ذبح کرده اند.
بله. ظاهراً آیتالله سید رضی شیرازی که از علمای بزرگ تهران هستند، میگویند به آقای خویی عرض شد که چطور است که علامه طباطبایی اینهمه مدت تفسیر میگوید و مرحوم آقای خویی در جواب گفته بودند که ایشان خود را در این راه قربانی کرده است. پس یکی از اموری که باید حتماً موردتوجه قرار گیرد، جامع بودن علوم دینی است که در حوزههای علمیه تدریس و تحصیل میشود.
نکته دیگر اینکه همیشه باید توجه داشت این است که مردم باید دنبالهرو و پیرو عالمان دینی باشند و نه بالعکس! باید جامعه را طوری اداره کرد که جایگاه عالمان و متعلمان و مردم عادی شناخته شود. عالمان دینی علاوه بر اینکه وظیفهدارند به استنباط علوم مختلف اهلبیت(ع) همت کنند، وظیفه سیاستگذاری در حد توان خود برای ایجاد اعتدال در جامعه دینی را هم دارند. اعتدال در جامعه دینی وقتی تأمین میشود که عالمان از مردم دستور نگیرند بلکه مردم از عالمان دستور گیرند.
مرحوم آیتالله آقا شیخ عبدالکریم حائری وقتی از نجف برمیگردند ساکن اراک میشوند ولی در اراک اتفاقی میافتد که باعث میشود ایشان از اراک به قم مهاجرت کند و درواقع از اراک قهر کند. مطابق نقل جناب آقای دکتر سید مصطفی محقق داماد که نوه دختری ایشان محسوب میشود، در ایامی که آقای حائری در اراک بودند، بارندگی و برف شدیدی دریکی از زمستانها اتفاق میافتد و سقف یکی از مساجد خراب میشود و تعدادی از قرآنهایی که در آن مسجد بوده است، از بین میرود. قرآنها را به خادم مسجد میسپارند که آنها را در آب روان ریزد تا بیاحترامی به آنها نشود. او قرآنها را روی گاری میگذارد تا در آب روان رها کند. در بین راه با خود فکر میکند که بهتر است برای گرم شدن مردم، با این قرآن ها آتشی را روشن کند. برخی از افرادی که میفهمند، خیلی ناراحت میشوند و او را موردحمله قرار میدهند. او هم به خانهیکی از علمای شهر میرود و مردم هم در آن خانه جمع میشوند و خواستار مجازات او میشوند. آنها میگویند این فرد مرتد شده و باید به سزای خودش رسد. عالمان دینی وقتی میبینند که ماجرا خیلی سخت شده است، جلسهای تشکیل میدهند و در آن جلسه مرحوم آقای شیخ عبدالکریم حائری میگوید که این بنده خدا بیسواد و نادان است و از روی جهالت چنین کاری کرده است و چنین فردی مصداق مرتد محسوب نمیشود. باوجوداین عملاً به نظر ایشان توجهی نمیشود و آن بنده خدا را مجازات میکنند. مرحوم آقای شیخ عبدالکریم حائری وقتی میبیند که در این شهر مردم در مسائل دینی از عالمان خود تبعیت نمیکنند، خیلی ناراحت میشود و باحالت قهر از اراک بیرون میآید و ساکن قم میشود. البته استقرار ایشان در قم منشأ خیروبرکت میشود.
پیامبر اکرم(ص) خطاب به امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند که هرگاه دیدی مردم به سمت مستحبات میروند، تو به سمت واجبات برو، و هرگاه دیدی که مردم به سمت واجبات میروند، تو به سمت مستحبات برو! معنای این سخن این نیست که تو برخلاف مردم رفتار کن! بلکه این است که با رفتار خود، اعتدال را در جامعه برقرار کن.
مصادیق فراوانی در حوزه افراط گرایی در جامعه حاضر ایران دیده میشود. مثلاً گاهی مردم در عزاداری امام حسین(ع) تعبیراتی را به کار میبرند که نهتنها در برابر چنین تعبیراتی ایستادگی نمیشود بلکه از عوامل آن دعوت میشود که در خانه مراجع تقلید، مسجد جامع شهر و حتی تلویزیون و رادیو هم حضور پیدا کنند و یکباره شیوهای را در جامعه ترویج میدهند. گاهی شخصی دههای را به نام دهه محسنیه برگزار میکند ولی کسی در مقابل این حرکت نمیایستد و بلکه آن را ترویج هم میکنند. اینها از آن اموری است که بهشدت میتواند در آینده معتدلی که باید در یک جامعه برقرار باشد، آثار منفی بر جای گذارد. همچنین گاهی اوقات در تعابیری که مداحان یا روضهخوانها در مورد ائمه(ع) به کار میبرند، غلوهایی وجود دارد.
مرحوم آیتالله بروجردی استادی به نام مرحوم سید باقر درچهای داشتهاند که وقتی میدید که برخی از افراد در مورد ائمه(ع) در مجالس غلو میکنند، تذکر میدادند. حتی گاهی اوقات در مطالب جزئیتر هم این کار را میکردند. مثلاً اگر شخصی از ایشان مطالبه کمک میکرد و ایشان پولی کمک میکردند اگر آن شخص در جواب میگفت که ابوالفضل نگهدارت، آقای درچهای میگفتند که چرا نمیگویی خدا نگهدارت! یا چرا نمیگویی که ابوالفضل نزد خدا شفیع تو باشد! یعنی حتی در چنین موارد جزئی هم این دقتها را به خرج میدادند. بنابراین این موضوع از سوی عالمان دینی و حکومت اسلامی باید دنبال شود که مردم برای امور دینی تابع عالمان باشند نه اینکه آنان را برای صدور فتوایی تحتفشار قرار دهند.
راهکار شما برای تقویت ارزشهای اصیل شیعی و پالایش جامعه شیعی از تفکرات افراطی چیست؟
شیوههای اجرایی طبعاً بهتناسب زمان و مکان باید انتخاب شود. قطعاً یکی از شیوههای اجرایی، آموزش در مدارس است که در جامعه میتواند موجب بسط و ترویج اعتدالگرایی شود. آموزشوپرورش میتواند درسها یا پژوهشهایی را در این زمینه سامان دهد. یا در دانشگاه میتوان سلسله ضوابطی را به نام اخلاق اجتماعی برای سامان دادن به جامعه اسلامی تعریف کرد و آن را در قالب اصولی استخراج کرد. پژوهشی در آستان قدس رضوی انجامشده است که در آن، اصول اخلاق اجتماعی اسلام را استخراج کردهاند. برای رسیدن به جامعه اسلامی باید توجه داشت که جامعه اسلامی، جامعهای نیست که در آن مردم فقط اهل نماز، روزه، عزاداری برای امام حسین(ع)، حج، خمس و زکات باشند. بلکه علاوه بر تمام اینها باید یک سلسله فضائل اخلاقی و اصول خاصی هم بر رفتارهای متدینانه مردم حاکم باشد. مثلاً باید ایثار، مواسات و همدردی با دیگران، ازخودگذشتگی، مشکل دیگران را مشکل خود پنداشتن، حسن معاشرت و ... هم در جامعه برقرار باشد. علاوه بر اینها یک سلسله ضوابط علمی هم هست که باید در جامعه ترویج شود. برای ترویج این ضوابط علمی چند راهکار هست که یک راهکار همان تدریس است. مثلاً درسی برای دوره کارشناسی حقوق در مورد اصول اخلاقی سیاستهای قضایی در اسلام هست که باید در آن سیاستهای قضایی و اصولی را که در دادرسی اسلامی باید مراعات شود، تبیین کرد. یکی از اصول دادرسی اسلامی آن است که قاضی علاوه بر اینکه به دنبال احقاق حق است، عدالت را در کوچکترین جزئیات رفتاری خود با طرفین دعوا باید رعایت کند. مثلاً در نگاه کردن به طرفین دعوا بهصورت مساوی عمل کند و صدای خودش را از صدای اصحاب دعوا بالاتر نبرد.
امیرالمؤمنین(ع) شخصی را به نام ابوالأسود دوئلی به سمت قضاوت منصوب کرد ولی در مدت کوتاهی بعد از انتصاب، او را عزل کرد. او از اصحاب خاص و برجسته امیرالمؤمنین(ع) بود. بعد از عزل، خدمت ایشان آمد و گفت من خیانت یا جنایت نکردم، چرا مرا عزل کردی؟ حضرت فرمود: من دیدم که صدای تو از صدای اصحاب دعوا بلندتر است و به این دلیل تو را عزل کردم! معنای این سخن آن است که اولاً حضرت نظارت دقیقی بر رفتار کارگزاران خود دارد و ثانیاً وقتی کوچکترین انحرافی در رفتار این کارگزاران میبیند، برای اینکه این انحراف بزرگتر نشود، از ابتدا جلوگیری میکند. اگر صدای قاضی از صدای اصحاب دعوا بلندتر باشد، اتفاقی که میافتد این است که آنها میترسند که در برابر قاضی اظهارنظر کنند و چهبسا کسی که صاحب حق هم هست، با ترس از قاضی، نتواند حق خود را مطالبه کند.
بنابراین یکراه مبارزه با افراط گرایی، آموزش دادن است. باید سیاستهای قضایی، سیاستهای تربیتی و سیاستهای اجتماعی اسلام در زمینههای مختلف در قالب متون درسی متناسب با هر مقطع آموزش داده شود. در حال حاضر بعد از 40 سال که از انقلاب میگذرد، روایاتی هست که نه روحانیون آنها را بر فراز منبرها برای مردم بیان میکنند و نه بسیاری از مردم یا مسئولین از آن اطلاع دارند و آن را مورد عمل قرار میدهند.
یکی از روایاتی که خیلی کم موردتوجه قرار میگیرد، در مورد سیره پیامبر اکرم(ص) پس از فتح مکه است. ایشان بعد از فتح مکه به همه مردم مکه و حتی به ابوسفیان که در رأس دشمنان پیامبر اکرم(ص) بود، امان دادند. ایشان فرمودند هر کس که در خانه ابوسفیان پناه گیرد، یا در خانه خود درب را بر روی خود قفل زند و شمشیر را بر زمین گذارد، در امان است. ایشان از این امان فراگیر فقط 8 مرد و 4 زن را استثناء کردند. باید تشخیص داد که این 8 مرد و 4 زن چه افراد خبیثی بودند که چنین برخوردی با آنها میشد.
یکی از آن چند نفر پسر ابوجهل بود که نامش عکرمه بود. او در دشمنی ورزیدن با مسلمانان و در هزینه کردن برای مقابله با اسلام و شکست دادن مسلمین، شبیه به پدرش بود. در جریان فتح مکه، زن عکرمه مسلمان شد و خدمت پیامبر اکرم(ص) آمد و عرض کرد: یا رسولالله! «شوهرم از زمانی که فهمیده است، شما به او امان ندادهاید، فرار کرده است!». او سپس از ایشان برای شوهرش امان خواست. پیامبر اکرم(ص) بعد از درخواست این زن لحظهای تردید نکرد و فرمود: امان دادم. این زن به دنبال شوهر رفت و او را در کنار دریا درحالیکه سوار بر کشتی شده و هنوز حرکت نکرده بود، پیدا کرد. او از پایین کشتی فریاد زد که از نزد بهترینِ مردم به نزد او آمده است و برایش از پیامبر(ص) امان گرفته است. شوهر او در ابتدا باور نکرد ولی او قسم خورد و شوهر باور کرد. با شوهر به نزد پیامبر(ص) رفتند، درحالیکه او هنوز ایمان نیاورده و مسلمان نشده بود. وقتیکه نزدیک مجلس پیامبر اکرم(ص) رسیدند، ایشان در یک خبر غیبی به مسلمانانی که در حضور پیامبر(ص) نشسته بودند، فرمود که تا لحظاتی دیگر عکرمه بر شما وارد خواهد شد و مبادا به پدر او دشنام دهید! این سخن، خیلی بزرگ و فضیلت اخلاقی فوقالعادهای دارد. پدر عکرمه یعنی ابوجهل جزء لجوجترین دشمنان مسلمانان بود و در مورد او گفتهشده است که فرد بسیار لجوج، قسیالقلب و معاندی نسبت به مسلمانان بود. بهطور طبیعی وقتی انسان فردی را میبیند که خود و پدرش دشمن غداری بوده اند، نسبت به پدر او ممکن است حرفی را بر زبان آورد که در حق او دشنام تلقی شود. ولی حضرت فرمودند: «فإنّ ذلک یؤذی الحی و لا یبلغ المیت» یعنی دشنام دادن به ابوجهل، انسان زنده یعنی همین عکرمه را آزار میدهد و به آن میّت، آسیبی نمیرساند. پیامبر اکرم(ص) بیش از هر چیزی به هدایت انسانها توجه داشتند. در روایت هست که پیامبر اکرم(ص) از شدت شادمانی نزدیک شدن موعد هدایت عکرمه، از جا برخاست، طوری که عبا از روی پیامبر(ص) افتاد.
عکرمه درحالیکه هنوز ایمان نیاورده بود، وارد شد و پیامبر(ص) را بانام صدا زد و گفت: این زن میگوید شما به من امان داده اید! حضرت فرمود: راست میگوید، من به تو امان دادم. عکرمه گفت: مردم را بهسوی چه چیزی فرامیخوانی و دعوت میکنی؟ جا داشت که در اینجا پیامبر اکرم(ص) بیان کند که تو 20 سال است که با من در جنگ هستی و نمیدانی که من مردم را بهسوی چه چیزی فرامیخوانم! ولی پیامبر(ص) چنین جوابی نداد و فرمودند: بهسوی توحید، بهسوی اقرار رسالت، به نماز، زکات، حج، جهاد، خمس. عکرمه گفت که شهادت میدهد که پیامبر مردم را به امور خوبی دعوت میکند و مسلمان شد! بعد به پیامبر(ص) عرض کرد: یا رسولالله! درزمانی که مسلمان نبودم، خیلی علیه مسلمانان فعالیت کردم و در این راه خیلی گناه کردهام. برای من از خدا طلب مغفرت کن. پیامبر(ص) نفرمودند که فعلاً مدتی مسلمان باش تا مشخص شود که وضعیت تو چطور خواهد شد؟ یا نفرمودند که بعداً این کار را میکنند! ایشآنهمانجا فی المجلس دست به دعا برداشت و عرضه داشت: «اللهم اغفر العکرمه». عکرمه خیلی خوشحال شد و تحت تأثیر قرار گرفت و در حضور پیامبر عهد بست که دو برابر تمام آنچه را که درراه ضدیت با اسلام هزینه کرده است، درراه اعتلای اسلام خرج کند! او تا عصر خلیفه اول زنده بود و در جنگی به شهادت رسید. بنابراین علاوه بر تعلیم، سیاست عملی حکومت و علما هم باید بر شیوه ائمه استقرار پیدا کند. به قول سعدی «دو صد گفته چون نیم کردار نیست»
وقتی روش عملی افراد در برابر کسانی که دشمنی ندارند و صرفاً از حیث خط سیاسی با آنها اختلاف دارند، خصمانه و دشمنانه باشد، طوری که حاضر نیستند افراد مقابل را در مناصب قرار دهند و یا از آنها کمک گیرند، طبیعی است که سخن گفتن آنها هیچ اثری در جامعه نخواهد داشت. بنابراین راه دیگر این است که سیاست مدیریتی جامعه اسلامی در مراتب مختلف مدیریت، مثل وزارتخانهها، دانشگاهها، نهادها و مراکز مختلف تا بالاترین مراتب، باید بر مبنای اصول اخلاقی اسلام و بر مبنای ضوابطی باشد که پرهیز از افراطگرایی داشته باشد. افراطگرایی را نباید در مورد هیچکس پذیرفت.
در روایت هست که در زمان فتح مکه، موقع ورود پیامبر به خانه کعبه، گفتند که درب خانه کعبه قفل است و کلید آنهم در دست یک کلیددار نامسلمان است. کلیدداری یکی از مناصب عالی در میان قریشیان بود. مسلمانان رفتند و کلید را از او گرفتند و درب خانه کعبه را باز کردند. ولی پیامبر(ص) فرمودند که کلید را به کلیددار برگردانید چون او صاحب این منصب است و نباید بهزور، منصب را از او گرفت و باید امانت را به صاحبش برگرداند. بنابراین مدیریت کلان جامعه در مراتب مختلف مدیریتی باید بر اساس همین شیوه اعتدال و پرهیز از افراطگرایی باشد.
چگونه میتوان از توطئههای دشمنان نظام شیعی در ترویج افراطگرایی ممانعت کرد؟
یکی از راههای خوب، تبیین درست اندیشههای صحیح معصومین(ع) است. معارف دینی مطابق با فطرت انسانهاست. این معارف وقتی بهدرستی تبیین شوند یک انگیزه بهشدت قوی درونی که همان فطرت باشد، باعث میشود که مردم بهسوی این معارف جذب شوند.
در تبیین دقیق و وسیع معارف دینی در خیلی اوقات کوتاهی میشود. انسان حق را در هرجایی میبیند باید قبول کند. در زمان پیامبر اکرم(ص) جنگی بین مسلمانان و قبیله طی یعنی قبیله حاتم طائی اتفاق افتاد. حاتم طائی عصر پیامبر اکرم(ص) را درک کرد ولی مسلمان نشد. در آن جنگ، دختر حاتم طائی اسیر شد و خدمت پیامبر اکرم(ص) آمد. او درحالیکه مسلمان نبود و اسیر بود، به پیامبر(ص) عرض کرد که دستور دهید مسلمانان با من کاری نداشته باشند. او گفت: چون من دختر کسی هستم که دربِ خانهاش همیشه به روی فقرا باز بود و گرسنگان را اطعام میکرد و به بیپناهان، پناه میداد و با صدای بلند به همگان سلام میکرد. حضرت اگر میخواست به شیوهای برخی از افراد در جامعه امروز عمل کند، باید میفرمودند: «گیرم پدر تو بود فاضل، از فضل پدر تو را چه حاصل؟» یا باید میفرمود که پدر تو اینطور بود ولی بالأخره مسلمان نبود! حضرت هیچکدام از این سخنان را نفرمود و در پاسخ دختر فرمود: حقیقتاً این صفات، صفات مؤمنین است و بعد فرمودند: اگر پدر تو مسلمان بود، ما برای پدر تو از خدا طلب مغفرت و رحمت هم میکردیم!
بعد از شنیدن این سخنان و تأیید اینکه این صفات، صفات درستی است. حضرت رو به مسلمانان کرد و فرمود: این دختر را آزاد گذارید زیرا پدر او مکارم اخلاقی را دوست داشت و خداوند هم مکارم اخلاقی را دوست دارد.
سؤال این است که این موضوع چه ربطی به دختر حاتم طائی دارد؟ پاسخ این است حضرت میخواهد همه درک کنند که آنقدر مکارم اخلاقی ارزشمند است که وقتیکه در میان قومی، شخصی پایبند به مکارم اخلاقی بوده است، این مکارم اخلاقی حتی به فرزند آن شخص هم سرایت میکند.
بسیاری از کسانی که ممکن است با یک مکتب یا اندیشهای دشمنی ورزند، افراد جاهلی هستند و وقتی جهلشان برطرف شود، دشمنی آنها هم برطرف میشود. کسانی که در این میان عناد دارند یعنی هرچند درک کنند که مکتبی حق است و بازهم دشمنی کنند، تعداد کمی هستند. چون خداوند فطرت را در وجود انسانها قرارداده و یکی از عواملی که این فطرت را زنده میکند و گردوغباری که روی آن را گرفته به کنار میزند، همین رفتارهای انساندوستانه و اخلاقمدارانهای است که از یک انسان دیگری سر می زند و باعث می شود که در دل دیگران نفوذ کند.
چند نفر از مشرکین را که با مسلمانان در جنگی مقابله کرده بودند و حکم همه آنها اعدام بود، خدمت پیامبر اکرم(ص) آورده بودند. وقتی حضرت میخواستند که یک نفر از آنها را اعدام کنند، جبرئیل پیغام آورد که خداوند میفرماید این شخص در میان قوم و قبیله خودش سخاوتمند است و خدای تو سخاوت را دوست دارد. حضرت فرمودند که او را اعدام نکنید. وقتی آن شخص دلیل این کار را پرسید و حضرت دلیل را فرمودند، او گفت که کسی نمیدانست که من در میان قوم و قبیله خود اینطور هستم! معنای این سخنان این است که از ناحیه برترین شخص در حکومت اسلامی و در تمام روزگاران، ارزشهای اخلاقی آنقدر موردتوجه و اهمیت است که در احکام شرعی همچنین اثری میگذارد! بنابراین سیاست عملی دولت اسلامی، خصوصاً توسط مسئولین عالیرتبه باید یک سیاست بهدوراز افراطوتفریط و بر اساس فضائل اخلاقی باشد.
بهعنوان یک نکته فقهی باید عرض شود که برای کسانی که در مسئولیتهای عالی قرار دارند، دارا بودن فضایل اخلاقی، جزء مستحبات نیست بلکه جزء واجبات است. چون تأثیر زیادی را بر روی کل جامعه اسلامی و بینالمللی میگذارد. یعنی وقتی فردی در رتبه رهبری، ریاست جمهوری، وزارت، مرجع تقلید و ... پایبند به فضیلتهای اخلاقی بود، این فضایل اخلاقی بر روی دیگران آثار خیلی چشمگیری میگذارد.
فضیلت اخلاقی بخشش و دست و دلبازی در مرحوم آقای بروجردی(ره) که مرجع بلامنازع شیعه بودند، بارز بود. معروف است که ایشان یکخانهای در بروجرد داشتند که با فروش آن، پولش را برای ایشان آوردند. ایشان عادت داشتند که پولها را مثل خیلی از علما زیر تشک میگذاشتند و هنگامی مراجعه طلاب و مستمندان، به آنها کمک میکردند. یک طلبهای مراجعه میکند و از ایشان تقاضای کمک مالی میکند. آقای بروجردی هم اشتباهاً پاکت پولی که برای آن خانه بود، به این طلبه میدهد. این طلبه به منزل میرود و میبیند که پول زیادی است و فکر میکند که اشتباهی صورت گرفته است. خدمت آقای بروجردی برمیگردد و میگوید شما این مبلغ را به من دادید که خیلی بیشتر از چیزی است که خواسته بود. آقای بروجردی میگویند، چیزی را که داده اند، پس نمیگیرند! ایشان بهراحتی میتوانستند، پول دیگری به ایشان کمک کنند و آن را دوباره دریافت کنند. بااینوجود، ایشان اینقدر کریمانه و بزرگوارانه رفتار کردند.
آقای شیخ عباس محقق(ره) که داماد آقای گلپایگانی بودند، میگویند که عصرها آقای گلپایگانی در بیرونی منزل مینشستند و مردم با ایشان ملاقات میکردند و اگر حاجت یا نیازی داشتند، مطرح میکردند. روزی پیرمردی نزد ایشان آمد و گفت بیمار است و لطفاً کمکی کنید! ایشان به یکی از پیشکاران گفت که سفارش کنند که این آقا را در بیمارستان بهصورت رایگان معالجه کنند. گفت ضمناً برای زمستان هم زغال ندارد. آقای گلپایگانی گفتند که بهصورت رایگان به ایشان زغال هم دهید. او گفت ضمناً ازنظر مالی هم مشکل دارد، ایشان گفتند که یک مبلغی هم به ایشان پول دهید. زمانی که میخواست خواسته چهارم را بر زبان آورد، آقای گلپایگانی گفتند چه خبر است آقا! اجازه دهید که دیگر آنهم خواسته خود را مطرح کنند! این پیرمرد دیگر چیزی نگفت و نفر بعدی آمد. آقای محقق میگوید که آن شب آقای گلپایگانی خیلی مضطرب بودند و مدام در اتاق قدم میزدند. وقتی دلیل را از ایشان جویا میشوند، ایشان میگوید که با این پیرمرد رفتار بدی کرده اند، او را پیدا کنید و فردا به دفتر آورید که در جلوی جمع از او طلب حلالیت کنند. فردا پیرمرد خیلی متأثر می شود و به گریه میافتد و میگوید: حاجآقا این چه حرفی است و مشکل از خودش بوده است که تقاضاهای متعدد کرده است.
نهادهای دینی بهویژه روحانیت و حوزة علمیه چه جایگاهی در توجه به اصول اصلی و پالایش نظام معرفتی شیعه دارند و چگونه میتواند اثرگذار شوند؟
حوزه باید در دو جهت در خصوص این امر با جدیت برنامهریزی کند. یکی در جهت آموزش خود طلاب و روحانیون، بهنحویکه این آموزش یک آموزش جامع باشد تا خود طلاب و روحانیون دارای یک نگاهی بهدوراز افراط نسبت به مسائل دینی باشند. دوم آنکه در ناحیه تبلیغ و رساندن این پیام دینی به مردم، باید این دقت صورت گیرد که معارف دینی به شکل صحیح و بهدوراز افراط به اطلاع مردم رسد. یکی از آسیبها در این عرصه آن است که طلابی که اطلاعات و مطالعه کافی ندارند، برای تبلیغ اقدام میکنند. گاهی اوقات دیده میشود که پارهای از منبرها به ذکر مطالب مبالغهآمیز و داستانهایی از خواب افراد، اختصاص پیدا میکند. غیر مستند گویی، حرفهای عوامانه و یا سخنانی صرفاً برای اینکه جذب مشتری یا جذب مخاطب داشته باشند، از آسیبهای جدی است. بزرگانی مانند مرحوم آقای بروجردی و مرحوم آقای درچهای که استاد ایشان بودند، اگر میدیدند کسی حرف اشتباهی در منبر میگوید، همانجا و یا بعد از منبر تذکر میدادند. در حال حاضر این تذکرات حتی بعد از منبر هم در خیلی اوقات انجام نمیشود. برخی از افراد در حق برخی از معصومین(ع) چنان غلو میکنند که دیگر ممکن است جایی برای خدا و پیامبران باقی نگذارند.
در صورت ادامه روال فعلی، چشمانداز وضعیت افراطگرایی در میان شیعیان را در بازه زمانی 10 ساله چگونه میبینید؟
قطعاً نتیجه مثبتی نخواهد داشت. برای پی بردن دقیقتر به این موضوع، میتوان وضعیت نامناسب اکنون را با 10 سال پیش مقایسه کرد تا مشخص شود که چه اتفاقی خواهد افتاد؟
خلاصه راهکارها:
1- سیره رفتاری و گفتاری ائمه باید برای جلوگیری از افراط گرایی در شیعه، بهصورت جامع موردتوجه واقع شود.
2- سیره رفتاری و گفتاری ائمه باید به کمک علما، بهطور دقیق کشف و در مسائل مختلف برای جامعه بیان شود.
3- برای پیروی از عالمان غیر افراطی باید دو شاخص را در آنها احراز کرد؛ اول اینکه جامع باشد یعنی به همه علوم دینی مانند فقه، کلام، فلسفه و اخلاق توجه و اشراف داشته باشد، دوم اینکه دارای نظرات و فتواهای شاذ نباشد و دارای اعتدال طریقه باشند.
4- نباید در حوزههای علمیه تأکید فقط روی فقه و اصول باشد و از دیگر علوم دینی غفلت کرد. چون با این روش عالمان افراطی تربیت خواهند شد.
5- جایگاه عالمان دینی باید نسبت به مردم حفظ شود و این مردم باشند که از علما پیروی میکنند.
6- به مداحان و سخنوران افراطی نباید تریبون داده شود.
7- از ترویج برگزاری مراسماتی مانند دهه محسنیه باید جلوگیری و اشتباه بودن آن، تبیین شود.
8- باید با غلوها و تعابیر نامناسبی که توسط مداحان یا سخنوران در مجالس مذهبی در مورد ائمه به کار میرود، طبق سنت بزرگان در همان مجلس یا بعد از اتمام مجلس توسط علما برخورد و تذکر داده شود.
9- مدارس
10- و رفتار اعتدال گرایانه باید از ابتدا در مدارس به دانش آموزان تعلیم داده شود.
11- باید سیاستهای قضایی، سیاستهای تربیتی و سیاستهای اجتماعی اسلام در زمینههای مختلف در قالب متون درسی متناسب با هر مقطع سنی، آموزش داده شود.
12- حاکم جامعه اسلامی باید نظارت دقیقی بر رفتار کارگزاران خود داشته باشد و در صورت هرگونه انحراف، از ابتدا با آن برخورد کند.
13- سیره پیامبر(ص) بعد از فتح مکه و رفتار ایشان با مخالفان خود باید در منابر و حلقههای علمی کشور بیان شود.
14- تأثیر وجود ارزشهای اخلاقی در افراد بر احکام شرعی که در مورد آنها و یا حتی بستگان آنها صادر میشود، باید مدنظر قضات کشور باشد.
15- رعایت ارزشهای اخلاقی توسط مسئولین جامعه اسلامی واجب شرعی است و دردادن مناصب به آنها، باید به این نکته توجه نمود.
16- حوزه علمیه باید در خصوص آموزش جامع طلاب و همچنین تربیت و انتخاب مناسب آنها برای تبلیغ، همت نماید.
17- حوزه علمیه از انتخاب طلاب کمسواد برای امر تبلیغ باید خودداری کند.
18- طلاب و سخنوران دینی باید از غیر مستند گویی و بیان حرفهای عوامانه برای جذب مخاطب بهشدت خودداری کنند.
حجت الاسلام ارسطا : تبیین و ترویج رفتار اهل بیت(ع)در جامعه توسط روحانیون خبره و متخصص
سله گفتگوهای کارشناسی با موضوع افراط گرایی شیعی
هرچند آنچه از واژه «افراط اگرایی» به ذهن میرسد، گروههای تندرو و تکفیری است، اما نباید غافل شد که برخی اندیشهها و رفتارهای افراطی شیعیان نیز آتش کینه در خرمن جهان اسلام میافروزد و از سوی دیگر گنجینه معارف شیعی را تهی میکند. برای بررسی علل بروز و راهکاری رفع افراطگرایی سراغ حجت الاسلام دکتر محمد جواد ارسطا پژوهشگر حوزه دین و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران رفتیم تا از نظرات این استاد و پژهشگر برجسته را در این باره جویا شویم.