دکتر پویافر: رسانه‌ای و نهادی شدن امر دینی؛ بلای جان دین‌داری در ایران

  • شنبه, 11 آبان 1398 07:32
  • بازدید 1498 بار

مرکز پژوهشی مبنا درباره وضعیت دین و دین‌داری چشم‌انداز آن در ایران، سراغ کارشناسان و صاحب‌نظران در حوزه‌های مختلف رفته است و علاوه بر ترسیم وضعیت دین و دین‌داری از زبان آن‌ها، راهکارهای بهبود و ارتقای وضعیت دین و دین‌داری را جویا شده است. در این مصاحبه نظرات و دیدگاه‌های دکتر محمدرضا پویافر، استادیار جامعه‌شناسی دانشگاه علوم انتظامی امین در این موضوع ارائه می‌شود.

پیش از شروع پرسش‌های شما، چند نکته به‌عنوان مقدمه خدمت شما بیان می‌کنم.
برای انجام تحقیقات در خصوص سنجش دین‌داری، شما باید به پژوهش‌هایی که در آن‌ها سنجش دین‌داری آمده مراجعه کنید نه آن‌که نظرسنجی‌ها را مبنای کار خود قرار دهید. یکی از مهم‌ترین پژوهش‌ها در این خصوص، پیمایش‌های ملی تحت عنوان ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان است که در چند دوره انجام شد. نخستین مورد مربوط به سال 1353 است که توسط مرحوم اسدی انجام رفت. بعدازآن، آگاهی‌ها، نگرش‌ها و رفتارهای اجتماعی و فرهنگی آقای محسنی در سال 1374 بود که طبق سفارش وزارت فرهنگ و ارشاد صورت گرفت که‌موج آخر آن در سال 1394 توسط پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات انجام شد. علاوه بر آن‌ها، پیمایش‌های اختصاصی در مورد دین‌داری انجام شد که یکی از نمونه‌های آن پژوهش آقای دکتر خدایاری‌فرد است که در سال 87 انجام و در سال بعدازآن به چاپ رسید. مورد دیگر نیز پیمایش ملی دین‌داری توسط آقای دکتر طالبان بود که با حمایت ایسپا انجام گرفت. سازمان تبلیغات اسلامی نیز با پژوهش‌های دکتر کاظمی و فرجی، پیمایش بزرگی درباره وضعیت دین‌داری ایرانیان انجام داد که 18068 نمونه در تمام مراکز شهری، روستایی و در 31 استان بررسی شد و نام آن دین‌داری ایران است که در سال 89 انجام شد. آن کار بزرگ‌ترین پیمایش دین‌داری ایرانیان است که تا الآن انجام‌شده است که من در طراحی مدل سنجش آن به همراه آقای دکتر فروغی با ایشآن‌همکاری داشتم. در سال 95 نیز سازمان تبلیغات با یک جمعیت کوچک 5000 تایی دوباره آن پژوهش را تکرار کرد. پیمایش‌های مختلف دیگری نیز توسط صداوسیما، بنیاد شهید و ... در این دهه صورت گرفته که می‌تواند در تحقیقات، یاری‌رسان شما باشد.
با توجه به مقدمه ذکرشده، در خدمت شما هستم تا به پرسش‌های شما پاسخ دهم.
    نظر شما درباره وضعیت دین‌داری در جامعه ایران در ابعاد مناسکی، اعتقادی و اخلاقی چیست؟
در مورد دین‌داری بر اساس کارهایی که انجام‌شده و در مقدمه اشاره کردم، ما چند بُعد داریم. درواقع اگر تمام مدل‌های سنجش دین‌داری را در کنار هم بگذاریم، به این نتیجه می‌رسیم که حداقل سه بُعد برای دین‌داری می‌توان در نظر گرفت. برخی این ابعاد کمتر از سه بعد می‌دانند که به نظر من کمتر از این ابعاد، اشتباه است.
بُعد اول، شامل باورها، اعتقادات و شناخت است. چرا می‌گویم باورها، اعتقادات و شناخت؟ چون علاوه بر اعتقاد به اصول و فروع دین، دین‌داری شامل وجه شناختی، یعنی آن چیزی که به آن دانش دینی می‌گویند، هم می‌شود. آقای دکتر شجاعی زند ذیل اعتقادات، شناخت را هم می‌آورده است. این‌یک بُعد است که شامل معرفتی و باور است.
بُعد دوم، شامل کلیت ابعاد، مؤلفه‌ها و شاخص‌هایی است که به‌عنوان اعمال دینی در نظر گرفته می‌شوند؛ ازجمله آن‌ها، مناسک، تقیّدات شرعی، اخلاقیات و موارد این‌چنینی است.
بُعد سوم، آن مجموعه‌ای است که برخی به نام تجربه دینی و برخی به نام احساسات و عواطف و برخی به‌عنوان کلیّت از آن نام می‌برند؛ مثل عباس کاظمی که با هوشمندی هر دو یعنی تجربه و عواطف دینی را به‌عنوان بُعد آورده است؛ البته این دو باهم متفاوت هم هستند.
ابعاد دین‌داری، حداقل شامل این سه مورد است. به لحاظ شاخص، شاید بالاترین شاخص‌ها در میان این سه بُعد، شاخص‌های مربوط به باورهای دینی باشد؛ البته می‌توان این‌طور گفت که در خیلی از جوامع، بالاترین شاخص‌های دین‌داری در مورد اعتقادات و باورها است. فیل ذاکرمن در کتاب «درآمدی بر جامعه‌شناسی دین» اشاره می‌کند که بیش از 90 درصد مردم در مورد اعتقاد به خداوند، معتقد هستند که وجود دارد یا موجود ماوراء الطبیعی وجود دارد؛ بنابراین در اینجا خیلی مسئله‌ای نداریم و البته با نوساناتی اوضاع همچنان نشان می‌دهد که در درصد بالایی از مردم به این بُعد قائل‌اند که این شامل اعتقاد به خداوند، زندگی پس از مرگ، یعنی توحید، معاد و نبوت است و عدل و امامت هم که مخصوص شیعیان است.
در مورد بُعد اعمال، اوضاع کمی متفاوت است. اعمال به چند دسته تقسیم می‌شوند که یکی از آن‌ها مناسک فردی و دیگری مناسک جمعی است و قسم سوم هم آیین‌های دینی است. تفاوت مناسک و آیین را ازآن‌جهت می‌گوییم که مناسک شامل آن جنبه‌های مشارکتی واجب می‌شود و آیین، جنبه‌های مستحبی مثل دعا و زیارت را در برمی‌گیرد. در مورد نماز و روزه، شاخص‌ها مقداری پایین آمده است. به‌هرحال، عموم تغییرات این را نشان می‌دهد که کسانی که می‌گفتند ما همیشه نمازهای یومیه را می‌خوانیم، از داده‌های سال 79 تا 95 کاهش نسبی را نشان می‌دهند؛ هرچند که در مورد نماز جماعت، به‌نوعی و تا حدودی این تغییر ثابت‌تر مانده است ولی باز در نماز جماعت هم تفاوت‌هایی وجود دارد. در مورد روزه هم همین‌طور است که پایین آمده است. حداقل بر اساس داده‌های موجود از سال 81 تا 95 ما حدود 10 درصد افت را شاهد هستیم. در مورد نماز جمعه یک ثباتی وجود دارد. الآن تقریباً حداقل یک دهه است که در این زمینه نماز جمعه و نماز جماعت در سطح نسبتاً مسئله برانگیزی قرار داریم؛ اما نکته جالب این است که در این دو حوزه، در جنبه‌های عملی، شاخص بالا است و حتی در برخی جنبه‌ها بالاتر نیز رفته است که یکی شرکت در مراسم روضه است و دیگری، زیارت اماکن مقدسه است؛ یعنی زیارت، مراسم روضه و برخی از مراسم دعا و ازجمله مراسم سوگواری محرم، جزء شاخص‌هایی هستند که ما حتی در برخی از موارد افزایش هم داریم و این افزایش باعث شده که گاهی اوقات بعضی افراد، آدرس‌دهی اشتباه به خودشان و سیاست‌گذاران بدهند که وضعیت دین‌داری خوب است یا دارد بهتر می‌شود؛ به‌عنوان‌مثال فرض کنید ممکن است شرکت‌کنندگان در مراسم هیئات عزاداری دهه‌ محرم و صفر نسبت به قبل افزایش یابند یا شاهد شلوغ‌تر شدن پیاده‌روی اربعین باشیم یا حرم امام رضا (ع) در ایام خاصی شلوغ‌تر شود؛ اگر این موارد را ملاک دین‌دارتر شدن مردم بدانیم، اشتباه است. عکس قضیه را هم نمی‌توان مدعی شد؛ یعنی نمی‌توان ادعا کرد که لزوماً دین‌داری پایین آمده است. اینکه ما می‌گوییم سطح نخبگانی یا داده‌ها، ازاین‌جهت است که ما یک اختلاف‌نظر و یک دعوای علمی داریم که آیا در دین‌داری باید به سراغ میزان شاخص‌ها یا نوع دین‌داری برویم؟ یک نشستی در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد که دبیر آن نشست من بودم و در یک‌سوی آن نشست، آقای دکتر محدثی و طرف دیگر نشست، آقای دکتر طالبان بودند. بحث این است که ما الآن باید به سراغ دیدن انواع برویم یا به سراغ متر کردن برویم؟ اتفاقاً در انتهای آن نشست هم به اینجا رسیدیم، چون آقای دکتر طالبان از وجه دیگری داشتند از این موضوع دفاع می‌کردند که ما در برخی از شاخص‌های دین‌داری بالاتر رفته‌ایم و در برخی از شاخص‌ها پایین‌تر رفته‌ایم، پس نمی‌توانیم بگوییم که لزوماً بالا یا پایین رفته است. از یک نگاه دیگر حرف دکتر محدثی را تأیید می‌کرد که ما انواعی از دین‌داری داریم، پس نباید خیلی درگیر این قضیه باشیم که بالا رفته یا پایین آمده است، بلکه تنوع در الگوها ایجادشده است. ازاین‌جهت می‌توانستیم یک نوع نگاه دیگری را نتیجه بگیریم.
بنابراین در افزایش یا کاهش دین‌داری باید گفت که بستگی به شاخص‌ها و نوع دین‌داری دارد. در برخی موارد شاخص بالاتر رفته است؛ مثلاً شما می‌بینید که هرسال پیاده‌روی اربعین، زیارت و هیئات عزاداری شلوغ‌تر می‌شود. در کنار آن می‌بینیم که برخی شاخص‌های دیگر خلاف آن را ثابت می‌کنند؛ به‌عنوان‌مثال، در سال‌های قبل ممکن بود همه افراد ساده و با ظاهر سنتی در هیئاتی با تزئینات ساده‌تری شرکت نمایند؛ اما الآن هیئات رسانه‌ای شده‌اند، تزئینات، نورپردازی و موسیقی دارند و در ضمن همه مردم، از هر قشری که احتمالاً دوست‌دختر و دوست‌پسر هم در میان آن‌ها هستند، در این مراسم شرکت می‌کنند. این دو حالت نشان از تفاوت جدی در مسئله دین‌داری دارد. حال اگر بخواهیم این موضوع را در خلأ بحث کنید، باز اشتباه است؛ چراکه این مسائل در دلِ تغییرات اجتماعی - فرهنگی ما قابل‌درک است؛ یعنی جامعه 30 سال پیش، جامعه‌ای بود که خانواده‌ها قبیح می‌دانستند یک پسری، دوست‌دختر داشته باشد ولی الآن اصلاً بد نمی‌دانند. تفاوت این است که اصلاً چیز بدی به نظر نمی‌رسد و این مسئله در دلِ تغییرات اجتماعی معنا دارد.
درمجموع می‌توان گفت در بُعد اعمال، تفاوت‌هایی وجود دارد؛ بعضی از اعمال که مربوط به اعمال واجب مناسکی می‌شود، ممکن است در سطح فردی، پایین آمده باشد یا حتی نماز جماعت و این موارد پایین آمده باشد. در برخی از آیین‌های جمعی مستحب دیگر ممکن است بالا رفته باشد.
در تجربه دینی باید گفت در برخی از سطوح با کاهش مواجه هستیم؛ برای مثال یکی از چیزهایی که می‌سنجیم این است که وقتی من کار بدی بکنم، احساس گناه بکنم یا برخی افراد احساس می‌کنند یک ارتباط خاصی با خداوند دارند که گاهی اوقات احساس نزدیکی بیشتر با خداوند دارند. ازیک‌طرفی ممکن است این‌ها کم شده باشد و از طرف دیگر جستجوی امر معنوی برای افراد، ممکن است بیشتر شده باشد. اصلاً اینکه تعداد زیارت‌ها زیاد شده است، مخصوص ما نیست. در تمام دنیا، تعداد کسانی که به زیارت می‌روند، بیشتر شده است. در کار اربعین که ما انجام دادیم، بخشی از مطالعه ما مربوط به مطالعه پیاده‌روی‌های زیارتی مشابه در دنیا اختصاص داشت که بعضی از این آیین‌های پیاده‌روی، اتفاقاً برخلاف تصور عامیانه ما، از اربعین به‌شدت شلوغ‌تر هستند. در برخی مراسم، گاهی اوقات 100 میلیون نفر جمع می‌شوند، البته آن مراسم، هرسال برگزار نمی‌شود ولی مثلاً در منطقه گوادلوپ مکزیک مراسم پیاده‌رویِ شبیه اربعین انجام می‌شود که در بسیاری از امور به اربعین شباهت دارند. برخی افراد پیاده، برخی چهاردست‌وپا راه می‌روند و به‌نوعی هرسال با رنج و مشقت اعمالی را برگزار می‌کنند.
حقیقت در مورد تجربه دینی آن است که یک بخش‌هایی در مورد احساسات شخصی است و یک بخش‌هایی هم در مورد تجربه‌ی دینی به معنای احساس درونی و نزدیک شدن به یک تجربه معنوی است. در مورد این‌که چرا جمعیت زائران در کل دنیا زیاد شده است، می‌توان گفت یکی از دلایل آن به جستجوی معنایی ربط دارد که عموم مردم به دنبال گمشده‌ای در دنیای مدرن هستند و به‌نوعی به دنبال معنا می‌گردند؛ هرچند که علت ذکرشده تنها یک فرضیه است. درنتیجه باید گفت این جستجوی معنا و حتی معنویت، مترادف با گرایش بیشتر به دین نیست؛ یعنی نباید معنویت را لزوماً مترادف با دین بدانیم. فرد به دنبال معنویت می‌گردد و ممکن است منجر به معنویت‌گرایی‌های جدید، جنبش‌های نوپدید دینی و امثال آن شود یا می‌تواند منجر به دین شود. ازجمله شکل‌هایی از دین‌داری در به‌خصوص گروه جوان ما ممکن است این‌طور باشد که کسی یک دین شخصی برای خودش ساخته است که در وجه معنویت‌گرایی کارهای دیگری می‌کند. به همین دلیل ما اصلاً مفهومی با عنوان «زیارت‌های سکولار» داریم؛ یعنی فرد برای تجربه معنا به زیارت می‌رود. در این مسئله گاهی به زیارت طبیعت و گاهی به زیارت مقبره یا جایی می‌رود که اصلاً ماهیت دینی ندارد؛ مثلاً ممکن است به زیارت یک شاعری برود یا به دنبال معنای دیگری باشد. این‌ها تغییرات کلی است که ما در شاخص‌های مختلف داریم.
    به نظر شما، علل و عوامل افزایش یا کاهش دین‌داری چیست؟
بحث علل و عوامل تحولات دین‌داری در ایران بسیار مفصل است و اگر بخواهیم کلی دراین‌باره سخن بگوییم باید اشاره به کلیدواژه دین رسانه‌ای و رسانه‌ی دینی کرد و آن را بسط داد. منظور از دین رسانه‌ای اینکه، خیلی اوقات دین و وجوه مختلف آن رسانه‌ای می‌شود و به‌عنوان رسانه، پیش می‌رود. این رسانه‌ای شدن دین، عوارض مثبت و منفی دارد که به‌طور خلاصه به آن‌ها اشاره می‌کنم. عوارض مثبت می‌تواند این باشد که در ظاهر، مردم مشارکت بیشتری در آیین‌های دینی داشته باشند؛ مثل مراسم اعتکاف که رسانه‌ای شدن آن، منجر به افزایش جمعیت معتکفان شد که من در این کتاب «سفر به‌تنهایی» که در مورد اعتکاف نوشتم، سعی کردم مقداری به آن ورود کنم؛ اما از جهات دیگر ممکن است این‌همه تبلیغ و ترویج برای اعتکاف، عوارضی داشته باشد. برای مثال ممکن است ازنظر برخی، منجر به این شده باشد که هر تیپ آدمی برای هر هدفی به اعتکاف بیاید و برخی با اهداف تفننی می‌آیند. البته ممکن است برخی قائل باشند که این حضور هر مدل از افراد اشکالی نداشته و باید اجازه داد که همه نوع افراد بیایند.
نکته‌ی بعدی این است که ما علاوه بر وجه رسانه‌ای شدن دین و تقویت ارتباط دین و رسانه، یعنی رسانه‌ای شدن دین و دین رسانه‌ای یک مفهومی داریم که من مدتی است که روی آن کار می‌کنم و امیدوارم که بتوانم در آینده به‌صورت مجموعه کتابی در مورد آن، مفهوم‌پردازی کنم و آن‌هم نهادی شدن امر فرهنگی به‌خصوص نهادی شدن امر دینی در ایران است. نهادی شدن به معنای این است که شما یک مفهوم و رفتاری که در جامعه‌ای دارید، به‌تدریج آن را به شکل قاعده و هنجار درآورید. درواقع آن را به‌نوعی سخت کنید و دائماً قاعده، مقررات، قانون، سازمان و دستگاه برای آن ایجاد نمایید؛ نمونه بارز آن در ایران، امر دینی است که طی چهار دهه گذشته به‌شدت در مسیر نهادی شدن قرارگرفته است. در این زمینه دو مصداق وجود دارد؛ اول، وضع کردن و تقنین انواع قوانین و مقررات مربوط به امر دینی است که بخشی از آن منجر به جرم‌انگاری خیلی از رفتارهای مرتبط با دین شده است؛ یعنی الآن ما در کشور 1800 مصداق جرم‌داریم که بخش زیادی از آن به دین ربط دارد و خیلی زیاد است، می‌گویند این کار را بکن، آن کار را نکن و آن‌قدر به این مسئله قید می‌زند که منجر به تفکیک و تمایز و قضاوت کردن انواع رفتارهای مردم ازجمله در ادارات می‌شود. کارمند خوب، کارمند بد و چیزهایی از این قبیل پیش می‌آید. شکل دوم، حکومتی شدن امر دینی است که معنای مستقیم آن مداخله حاکمیت در امر دینی است؛ یعنی ستاد، کمیته، شورا، دستورالعمل، مشارکت کردن عِدّه و عُدّه و امکانات و افراد و پتانسیل‌های سازمان‌ها و به خط شدن آن‌ها به‌صورت مستقیم، برای امور دینی است.
درنتیجه در این بحث، به دو عامل بزرگ اشاره کردم که یک مورد، رسانه‌ای شدن امر دینی و مورد بعدی نهادی شدن امر دینی است. ذیل نهادی شدن نیز دو مصداق وضع قوانین و مقررات و مداخله حاکمیتی داشتیم که باعث نهادی شدن امر دین در ایران شده است.
این ماجرا منجر به این می‌شود وقتی شما به‌عنوان حاکمیت به یک موضوعی ورود می‌کنید، با تمام کارکردهایی که حکومتی شدن یک موضوع دارد، پا به میدان می‌گذارید. درواقع وقتی یک‌چیزی حکومتی می‌شود، اولاً از امکانات، هزینه، بودجه و نیروی انسانی هزینه می‌کند که می‌تواند صرف چیز دیگری شود. این امر ممکن است به میزان بیشتری بدبینی در گروه‌های دیگری از جامعه ایجاد کند؛ مثلاً سازمانی مثل شهرداری، آب و فاضلاب و شرکت گاز در اربعین موکب می‌زنند. در ذهن کسی که این را می‌بیند یا از آن مطلع است، اشکال ایجاد می‌شود که ارتباطش به این نهادها چیست؟ این‌یک مورد است که چالش ایجاد می‌کند.
مورد دوم که مرتبط با مورد اول است آن‌که شما به‌عنوان حاکمیت، کارکردی مثل دین را در مظانّ انتقاد قرار می‌دهید؛ زیرا وقتی شما در حاکمیت هستید در مظان انتقاد هستید و وقتی چیزی یا کارکردی مثل دین را با خود همراه می‌سازید، آن را هم سیبل انتقاد قرار می‌دهید. درنتیجه تعداد افرادی که به‌کل دین - نه‌فقط به معنای حاکمیت - انتقاد دارند بیشتر می‌شود و حتی در این مسئله توجه نمی‌کنند که ایراد از دین نبوده و روایت حاکمیتی است که ا در مظان نقد قرار داده است. این مسئله باعث می‌شود فرد، دیگر کل دین یا این روایت خاص از دین را قبول نداشته باشد.
مشکل سوم حکومتی شدن امر دینی، این است که شما امکان تنوع و آزادی عمل در الگوهای دین‌داری و گفتگوی بین روایت‌های مختلف دین را از بین می‌برید؛ زیرا حاکمیت، مثلاً دو روایت خاص از دین را قبول دارد و فقط آن‌ها را تکثیر می‌کنید. این امر موجب می‌شود که روایت‌های مقابل و مخالف در امر دینی با شما مقابله و اعلام مخالفت کنند و گروه‌های مردم و تعدادی از مردم نه به دلیل اینکه دین را قبول ندارند بلکه برای اینکه نشان دهند اعتراض و مقابله‌ای با روایت رسمی دارند، آن نوع رفتار دینی که شما تبلیغ می‌کنید را به کنار می‌گذارند. مثلاً شما می‌گویید حجاب به این شکل باشد. آن فرد، شاید به معنای کلی فرد غیر پایبندی به دین نباشد ولی می‌گوید چون شما تبلیغ می‌کنید، من مخالفت می‌کنم. ما به این واکنش‌ها، تجربه مقاومت می‌گوییم؛ یعنی کنش فرهنگی به‌مثابه تجربه مقاومت زیاد می‌شود؛ درنتیجه ما اشکالی از دین‌داری راداریم که ممکن است فرد به خدا و پیامبر (ص) معتقد باشد، به هیئت دینی هم رفته و عزاداری هم بکند، ولی به اشکالی از تظاهرات دین‌داری مثل حجاب و پوشش به آن شکل یا به نماز جمعه معتقد نباشد یا اشکال دیگری از دین‌داری را به وجود آورد یا مثلاً ممکن است فرد از قِبَل طرد اجتماعی یا فاصله گرفتن از روایت رسمی دین، به سمت معنویت‌گرایی‌های متفاوت یا گرایش‌های دیگر مثل عرفان‌های کاذب و نوظهور برود.
در مورد رابطه دو علت باید بگویم که نهادی شدن دین با رسانه‌ای شدن آن ارتباط دارد. به نظر من پشت تمام این‌ها دغدغه ظاهراً دلسوزانه‌ی حاکمیت برای دین وجود دارد، ولی این دغدغه در بسیاری از موارد بی‌مورد است مثل یک نگرانی که پدر نسبت به فرزندانش دارد که اگر من مراقبت نکنم، در کنار او نباشم و خودم به او یاری نرسانم، حتماً منحرف خواهد شد؛ درصورتی‌که این‌طور نیست، شما باید اجازه دهید که نقش خودتان تنها به‌عنوان نقش تسهیلگر، قانون‌گذار و حامی باشد و انواع گروه‌های مردمی بتوانند مشارکت کنند.
    میزان دین‌داری را در آینده چگونه ارزیابی می‌کنید؟
در سؤال اول گفتیم که ما الآن با یک عدد کلی مواجه نیستیم و فقط می‌توان گفت الگوهای دین‌داری بیشتر به کدام سمت می‌روند. بنده معتقدم این الگوها بیشتر به سمت الگوهای فردی می‌روند؛ چون الآن پژوهش‌هایی که حوالی سکولاریزیشن یا عرفی شدن و نه لزوماً دینی داریم، نشان می‌دهد که ما برخلاف نظریه‌هایی که در غرب وجود دارد مبنی بر این‌که ابتدا ساختارها باید سکولار شوند تا بعد افراد سکولار شوند، در ایران دارد از پایین اتفاق می‌افتد و من این را در رساله دکتری خودم هم نشان داده بودم. ما به سمت رایج‌تر شدن الگوهای فردی و شخصی برای دین‌داری پیش می‌رویم. فردی به معنای این است که مشارکت‌های جمعی و بزرگ نیست، اما شخصی یعنی هرکسی دین شخصی خودش را با انتخاب از چند دین‌داری مختلف انتخاب کند. به نظر می‌رسد این موارد در حال بیشتر شدن است. در حقیقت، غلبه عاطفه گرایی و معنویت‌گرایی به‌جای مناسک گرایی به شکلی وجود خواهد داشت. رشد ظاهری مناسک گرایی‌ که به‌صورت رسانه‌ای ترویج می‌شود را خواهیم داشت. برای مثال انواع گرامیداشت شهادت‌ها و ولادت‌های وابستگان درجه دوم و سوم اهل‌بیت (ع) همچون حضرت خدیجه (س)، ام‌البنین (س) و غیره افزایش می‌یابد. این‌ها چیزهایی است که در حال خلق شدن است. البته برخی می‌گویند شاید منافع گروهی بعضی بر این باشد که برای مناسکی، این‌طور هویت‌سازی کنند و لذا شاهد خواهیم بود ازیک‌طرف چنین مناسکی فربه و زیاد می‌شود و از سوی دیگر، یکسری افراد را هم جذب خودش می‌کند.
    به نظر شما چه نو از سنخ دین‌داری در حال رشد است؟
همان‌طور که گفتم در این نوع دین‌داری عاطفه گرایی در حال رشد یافتن است.
    طبق آنچه گفتید، به نظر شما جایگاه عقل‌گرایی در مسئله دین‌داری چه می‌شود؟
وقتی ما در سطح فردی در مسیر سکولاریزیشن هستیم، به اقتضائات آن‌هم تن می‌دهیم، یعنی افراد به مقدار بیشتری، اولویت‌های خودشان و نحوی بازتعریف دین را در ذهن خودشان بر اساس عقل انسانی، یعنی مقیاس عقلانیت و نه معیارهای عقلایی در نظر می‌گیرند. عقلانیت یعنی آن چیزی که شما بر اساس عقل انسانی هزینه - فایده می‌کنید، به نحوی عقلانیت وبری یا کنش‌های عقلانی مختلف موردتوجه قرار می‌گیرد. در این نگرش یا به مقولات ارزشی خودتان ربط می‌دهید یا هزینه - فایده این دنیایی دارید، یا موارد دیگر را لحاظ می‌کنید.
درواقع در اینجا به معیارهای عقلانیت که راجع به عقل انسانی است، ارجاع صورت می‌گیرد. این‌ها ملزومات تحولات اجتماعی جدید است که ازیک‌طرف علم‌گرایی بیشتر است، ازیک‌طرف تجربه‌گرایی است و از طرف دیگر هم مقیاس این است که این، باعقل سازگار است یا خیر. این عقل با معیارهای عقلایی که در فقه، فلسفه و اجتهاد از آن تعریف‌شده، متفاوت است. چون در آنجا مثلاً مقیاس‌های عقلایی بر پایه سنت، عقل و اجماع سخن می‌گوید؛ اما عقلانیت در اینجا، عقلانیت انسانی است که با آن عقلانیت انتقادی بازاندیشی می‌کند.
    با توجه به ابعاد ذکرشده، برای بهبود وضعیت دین‌داری کشور، چه راهکارهایی را پیشنهاد می‌دهید؟
به نظر من عکس آنچه در بحث عوامل ذیل بحث شاخص‌ها و مفهوم نهادی شدن امر دینی گفتم، راهکار بهبود یافتن وضعیت دین‌داری است. درواقع بنده بسیار معتقد به واگذاری امور دین و دین‌داری به مردم در معنای واقعی آن هستم. منظور من از معنای واقعی این است که ما در کشور، نهادهای ظاهراً مردمی زیادی داریم؛ یعنی همان‌طور که ما در اقتصاد خصولتی‌ها راداریم، در امر داوطلبانگی هم خصولتی داریم، یعنی کسی مردمی است ولی واقعاً معلوم نیست که مردمی است یا خیر و معلوم نیست که انتهای روابط او چیست. مثلاً بارها پیش آمد که در پروژه اربعین من را به‌جایی دعوت کردند و گفتند ما یک گروه مردمی هستیم که مشغول کاریم. وقتی به آنجا سر زدم ساختمانی بدون تابلو و نامی را مشاهده کردم و بعد از ورود به بنده گفتند که ما مؤسسه فلان هستیم و در مورد اربعین یا امام حسین (ع) کار می‌کنیم. منتها من اولین مورد مشکوک را در همان ابتدای ورودم دیدم و آنجا وقتی بود که جلوی در یک دوربین داشت. من متوجه نمی‌شدم که دوربین به چه درد یک مؤسسه مردمی می‌خورد؟ هرچند شاید به‌عنوان اینکه امنیتش را حفظ می‌کرد، انجام می‌داد. ولی انتهای ماجرا دیدم که در آنجا 3-4 نفر کار می‌کنند و درعین‌حال حقوق می‌گیرند. خب جایی که کاملاً مردمی است و هیچ کاری هم نمی‌کند و فقط هم در مورد امام حسین (ع) کار می‌کنند، چه کسی پول این‌ها را می‌دهد؟ بعد مشخص شد که به فلان نهاد و ارگان وصل هستند. منظور من چنین کارهای مردمی نیست؛ زیرا این‌ها کمی بدبینی ایجاد می‌کند.
باید کاملاً از ظرفیت‌های مردمی بهره برد. این مسئله چند فایده خواهد داشت؛ ازیک‌طرف منجر به این می‌شود که آن میزان حجم از بودجه، امکانات و نیروی انسانی که از دولت و حاکمیت هزینه می‌شد، دیگر هزینه نشود و درواقع شما با کمترین پول و به وسعت و تنوع تمام ایران و تمام تنوع‌های فکری، امکانات در اختیار خواهید داشت. دوم اینکه به همین وسعت تنوع و خلاقیت در اختیار خواهید داشت. اگر شما از یک مجرایی ورود کنید، خلاقیت خاصی نخواهید داشت. مثل‌اینکه الآن رسانه ما اصرار دارد که به وسعت تمام مردم برنامه تولید کند و نمی‌تواند این کار را بکند؛ زیرا هم این‌طرفی‌ها به آن انتقاد دارند و هم آن‌طرفی‌ها منتقد هستند. درنتیجه در وادی که همه با آن مقابله می‌کنند، کسی شجاعت پرداختن به آن، یعنی خصوصی‌سازی رسانه را ندارد.
وقتی این مسئله مردمی بودن واقعی، اتفاق افتد، هم دچار تعارض آنتن‌فروشی، تبلیغات ناصواب و ... نمی‌شوید و هم به‌راحتی می‌توانید از هزینه‌ها کم کنید و سیاست‌گذار، ناظر، حامی و تسهیلگر باشید و بگویید که شما کارکنید و در این چارچوب‌ها باشد ولی هر طوری که خواستید کارکنید. در این صورت به وسعت تمام گروه‌های جامعه، تنوعی از خلاقیت، برنامه، محتوا و روش خواهید داشت. در این صورت، هرکدام از گروه‌ها بدون اینکه شما وارد بازی شوید، مخاطب را جذب خواهند کرد؛ یعنی با یک حالت خوشه‌ای به تنوع افراد در جامعه و ایده‌ها و تفکرات مذهبی و دینی و تنوع ذائقه دینی‌شان مخاطب جلب می‌کنید، بدون اینکه سیبل انتقاد باشید. ما از این قضیه خیلی کم استفاده می‌کنیم و خیلی بیشتر از این باید این‌طور باشد که نهادی شدن امر دینی باید نهایتاً محدود به نظارت، سیاست‌گذاری، تسهیل و حمایت شود.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

تحمیل نظر خویش بر آگاهان
قرآن : ... ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لي‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ ... (سوره نحل، آیه 52)ترجمه: هیچ کس (حتی پیامبر) حق ندارد به مردم بگوید به جای خدا مرا عبادت کنید.حدیث: روی الحلبی قلتُ لاَبی عبدالله علیه السلام ما أدنى ما یکون به العبد کافراً ؟ قال: « أن یبتدع به شیئاً فیتولى علیه ویتبرأ ممّن خالفه (معانی الاخبار ، ص 393)ترجمه: ... حلبی روایت می کند که از امام صادق (ع) پرسیدم : کمترین سبب کافر شدن انسان چیست؟ فرمودند : این‌که بدعتی بگذارد و از آن بدعت جانبداری کند و از هر کس با او مخالفت کند روی برگرداند و آنان را متهم و منزوی سازد.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید