•علل و عوامل بروز اختلال در پاسخگویی به شبهات دینی در جامعه چیست و به نظرتان مهمترین عوامل اختلال چه چیزهایی میتواند باشد؟
جامعهی دینی به سمت تکامل پیش میرود و زیربنای تکامل هم معرفت است و ابزار معرفت هم معلومات است. افراد با دارا بودن معلومات درست میتوانند به سمت کمال حرکت کنند. در عرصههای مختلف و در علوم مختلف، وقتی اطلاعات کافی، وافی و درست وجود نداشته باشد، اختلال پیش میاید. در جامعهی دینی اگر اختلالی در زمینهی پاسخگویی به شبهات به وجود بیاید یا اطلاعات نادرستی بین مردم منتشر شود، دین مردم در معرض خطر قرار میگیرد. پس کاهش معلومات درست باعث ایجاد شبهات در جامعه میشود.
وقتی دانش کافی و وافی از ناحیهی پاسخگویان - چه کسانی که رسماً متصدی پاسخگویی به این شبهات هستند و چه کسانی که به خاطر جایگاه و شأنیتی که دارند موردتوجه هستند و از آنها سؤال میشود - نباشد، گاهی پاسخ دادن به شبهات بر تحیّر سؤالکننده میافزاید، به دلیل اینکه اطلاعات شخص پاسخگو کافی نیست تا بتواند پرسشکننده را از ورطهی شبهه و گرفتاری رهایی بخشد.
از سوی دیگر مدارس دینی و دانشگاهی که باید نیروهای انسانی را پرورش دهند و آنها را برای پاسخگویی مجهز کنند نتوانستهاند به وظایف خود عمل کنند و دانشپذیران را تا سر حدّ تعالی و تکامل برسانند. حتی آنها را از جهات اقتصادی، معیشتی و گرفتاریهای اجتماعی حمایت نکردهاند تا بتوانند پاسخگویان موفقی باشند. پس یکی از عوامل مهم این است که نیروی انسانی بهقدر کافی و به شکل درست پرورش داده نشده است.
از طرفی تعداد مراکز متکفل امر پاسخگویی، به نسبت جمعیت کشور و جمعیت سؤالکننده (گاهی بخشی از شبهات از سوی مسلمانان خارج کشور پرسیده میشود) کم است. کمبود مراکز پاسخگویی به شبهات به نسبت جمعیت سؤالکننده و کمبود نیروی انسانی متخصص و کافی که حمایتشده باشد و بتواند برای این زمینه وقت بگذارد، دو عامل مهم اختلال در سیستم پاسخگویی است.
•تبعات منفی این اختلال در جامعه در خصوص پاسخگویی به شبهات دینی، با تأکید بر فرهنگ دینی چه چیزهایی میتواند باشد؟
اختلال در سیستم پاسخگویی به شبهات ابتدا باعث ضعف اعتقادی افراد میشود. وقتی افراد از حیث اعتقادی ضعیف شدند، از حیث عمل هم ضعیف میشوند و در نهایت شاهد ناهنجاریهای شدید اجتماعی در حوزهی دینی خواهیم بود. عدم اعتنا به دین، تضعیف دین و تضعیف کسانی که بهعنوان سرمایههای نظام دینی حساب میشوند، تضعیف جامعهی اسلامی را در پی خواهد داشت. حتی یک فرد هم از جامعهی دینی به جامعهی غیردینی گرایش پیدا کند، خسران عظیم است. شاید رسماً انصراف خودش را از اسلام و مسلمانی اعلام نکند ولی در عمل اعتنایی به جامعه اسلامی و موازین آن ندارد. این یک طبل توخالی میشود که اعتقادی به مبانی دینی ندارد. کسانی که امروزه بهطور مشخص به خاطر جرمهایی که در جامعهی دینی ما گناه محسوب میشود به زندان میروند، خواه ناخواه از حیث اعتقادی مشکل داشتند که در نهایت التزام عملی خودشان را نیز از دست دادهاند.
•بر اساس روند فعلی، آیندهی شبهات دینی در جامعه و پاسخگویی به آنها را چطور ارزیابی میکنید؟
در جامعهی دینی علیالقاعده امیدواری وجود دارد، یعنی نسبت به آینده ناامیدی وجود ندارد و دلیل عمده هم این است که بههرحال جامعه دینی هر روز و ساعتی که میگذرد، به زمان ظهور نزدیک میشود. بهاینترتیب آینده را از حیث کلان باید مثبت ارزیابی کرد ولی درعینحال باید مراقب بود، چون دشمن همیشه در پی شبیخون هست، همیشه در پی این هست که تلفاتی از جامعهی اسلامی و ایرانی بگیرد و اگر آمادگی وجود نداشته باشد، امکان دارد که تلفات افزایش یابد. در اینجا تلفات، تلفات جانی نیست، اگر زمانی بگذرد و افرادی ایمانشان را از دست دهند و از دنیا بروند، این تلفات، تلفات مهمی است و آثار منفی خود را خواهد گذاشت. با توجه به جمعیتی که هر روز اضافه میشود، اگر رشد بهقدر کافی نباشد، مشکل اختلال در آینده بیشتر میشود.
• یکی از وظایف حاکمیت اسلامی ترویج و تعمیق فرهنگ دینی است، به نظر شما چه کسانی در حکومت متولی امر هستند؟ آیا فقط مرکز ملی پاسخگویی حوزهی علمیه مسئول است یا نهادهای دیگری هم مثل آموزش و پرورش، شورای آموزش عالی و دانشگاهها در این زمینه دخیل هستند و اگر دخیل هستند چطور باید کار کنند؟ بهطورکلی راهکارهای کاهش اختلال در پاسخگویی به شبهات دینی یا ارتقای وضعیت و اثربخش نمودن مکانیسم پاسخگویی به شبهات دینی در جامعه چیست؟
چون شأنیت و مقام و مرتبهی حوزهی علمیه از تمام اینها بالاتر است، هم وظیفهی حوزههای علمیه بیشتر است و هم پشتیبانی از سایر مراکز از قبیل مساجد، اوقاف، ارشاد و صداوسیما و ... بر عهدهی حوزه علمیه است. حوزه مهمتر است پس وظیفهی بیشتری هم دارد. حوزه در رأس این امور است. درعینحال حوزه باید از نهادها و سازمانهای دیگر هم حمایت کند و البته آنها هم باید وظایفشان را انجام دهند، یعنی حوزه بهخودیخود و به تنهایی متکفل این نهادها نیست بلکه این نهادها بازوانی هستند که باید در خدمت حوزه قرار بگیرند. در مجلس و بهخصوص در کمیسیونهای فرهنگی و تمام وزارتخانههایی که بخشهای فرهنگی دارند باید به قانونگذاری در این بخش توجه کنند. از حیث ساختاری درست این است که حوزههای علمیه ستاد مرکزی در پاسخگویی به شبهات باشند و این بخشهای فرهنگی از سوی حوزه حمایت و هدایت شوند.
حوزه هم البته در حال حاضر مشکلاتی دارد. در جاهایی باید از خود حوزه حمایت شود، در بسیاری از کارهایی که حوزه میخواهد انجام دهد، خود حوزه نیازمند منابع مالی است یعنی حوزه باید توان خودش را افزایش دهد و درعینحال باید بتواند از امکانات و اعتباراتی که در سطح کشور وجود دارد بهخوبی استفاده کند. لذا حوزه هم در حال حاضر چون خودش گرفتاریهایی دارد به تنهایی نمیتواند تمام بار را بر دوش بکشد. منتها مهم است کسانی که در حوزهی دین و در عرصه پاسخگویی بهعنوان کارشناس ارشد محسوب میشوند خودشان را مسئول بدانند که در این حوزه به خوبی عمل کنند و توان خودشان مصروف این امر کنند. کسی که مسئولیتی دارد بُرد و توان بیشتری دارد و باید بیشتر کار کند و کسی که مسئولیت سازمانی ندارد، توان کمتری دارد، در حدی که بتواند تبلیغ کند و در حدی که بتواند فعالیتی کند، اینها هم نباید ساکت بنشینند.
بهعنوان نکتهی پایانی باید به این نکته اشاره کرد که صداوسیما هم در این عرصه باید پشتیبان مراکز پاسخگو باشد. متأسفانه در حال حاضر در عرصهی تبلیغاتی که صداوسیما انجام میدهد، در بهترین زمانهای پخش برنامه از رسانه گاهی اطلاعات نادرست به مردم داده میشود، چون فقط پول میگیرد نظارتی هم بر آنها نیست؛ و بهاینترتیب با تبلیغات اغواکننده و در بهترین ساعت و شلوغترین زمانی که بیشترین بیننده برای تلویزیون هست، کمارزشترین معلومات به خورد مردم داده میشود. این خسارت بزرگی است.
خیلی از مؤسسات و نهادهای فرهنگی و حتی حوزههای علمیه مظلومانه باید فعالیت کنند و هیچگاه صداوسیما به سراغ آنها نمیرود. خیلی از این مراکز ارزشی که میتوانند در جامعه معلومات درستی را ارائه کنند و اطلاعات درستی را بدهند تا زمینهی معرفتافزایی و اعتقادی مردم درست شود، مجالی برای طرح پاسخ به شبهات در تلویزیون ندارند. به نظرم در این زمینه صداوسیما کمکاری میکند، البته کارهایی هم میکند، کارهای خوبشان در جای خود مفید است ولی کافی نیست و صداوسیما خیلی بیشتر و بهتر باید به این عرصه بپردازد.
به نظر من شبکهای بهعنوان شبکهی 1 که به نحوی پرمخاطب است و در جامعهی ما به نحوی رسمیتر محسوب میشود، در گام اول نباید فیلمهای دوبلهشدهی جامعهی غربی را منتشر کند. دوم اینکه تبلیغاتی منتشر نکند، بهاینترتیب این شبکه وقت بیشتری را به جامعهی دینی، نهادهای دینی و سازمانهای دینی اختصاص دهد. به نظرم اختصاص یک شبکهی قرآنی برای جامعهی دینی نمیتواند زمینه ارائه پاسخهای قانعکننده و درست برای موج شبهات باشد. آن کار در جای خود خیلی خوب و عالی است، ولی به نظرم محتوای شبکهی قرآن بیشتر در شبکهی 1 که شبکهی پرمخاطبی است بیاید و پیاده شود. وقتی اینطور شد، از تبلیغات خالی شد، از معارف و معلومات درست پر شد و از مراکز علمی – پژوهشی حمایت شد، راه رساندن پیامهای درست از طریق صداوسیما به مردم هموار میشود. به نظرم امروز ابزار اصلی رسانه است و بزرگترین رسانه هم صداوسیما است و بهترین راه رساندن پیامهای درست از طریق همین صداوسیما میتواند صورت بگیرد.
خلاصه راهکار
1. در مجلس و بهخصوص در کمیسیون فرهنگی و وزارتخانههایی که بخش فرهنگی دارند باید به قانونگذاری در این بخش توجه کنند.
2. در پاسخگویی به شبهات از حیث ساختاری باید حوزههای علمیه ستاد مرکزی باشند و سایر بخشهای فرهنگی از سوی حوزه حمایت و هدایت شوند.
3. باید پشتیبانی از مراکز فرهنگی دیگر از قبیل مساجد، اوقاف، ارشاد، صداوسیما و... بر عهدهی حوزههای علمیه قرار بگیرد.
4. همه کسانی که در حوزه دین کارشناس هستند فارغ از پست یا مسئولیت باید در عرصه پاسخگویی احساس وظیفه کنند.
5. باید از حوزههای علمیه بهویژه در بخش مالی حمایت شود.
6. امروز ابزار اصلی رسانه است و بزرگترین رسانه هم صداوسیما است.
7. صداوسیما در عرصه پاسخگویی به شبهات باید پشتیبان مراکز فرهنگی باشد.
8. باید از مراکز علمی – پژوهشی در عرصه پاسخگویی به شبهات حمایت شود.
9. صداوسیما باید مجال پاسخگویی به شبهات را در شبکههای تلویزیونی فراهم کند.
10.صداوسیما برای پاسخگویی به شبهات باید به سراغ مراکز علمی و پژوهشی برود.