عدم اصلاح نیروی انسانی و منابع مالی، مهم‌ترین دلایل فساد اداری

  • یکشنبه, 25 آبان 1399 07:41
  • بازدید 996 بار

مصاحبه تخصصی مرکز پژوهشی مبنا با آقای دکتر علی هاشمی نماینده وزیر و مسئول هماهنگی هیئت‌های رسیدگی به تخلفات اداری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان‌های تابعه با موضوع آسیب‌شناسی فساد اداری و امنیت ملی در ایران

به‌عنوان سؤال اول بفرمایید که به نظر حضرت‌عالی مهم‌ترین مؤلفه‌های فساد اداری چیست و از بین آن‌ها کدام‌یک مخاطرات بیشتری برای نظام دارند؟
قبل از اینکه مؤلفه‌های فساد اداری و مخاطرات این مؤلفه‌ها را در نظام اسلامی بیان کنم لازم است توجه شما را به این نکته جلب کنم که تأثیر نظام اداری بر ماندگاری و عدم ماندگاری یک سیستم سیاسی، تقریباً در بین مؤلفه‌های ماندگاری آن نظام، حرف اول را می‌زند، یعنی اگر نظام اداری، فاسد باشد، اگر به یک وضعیت بحرانی برسد، فروپاشی حتمی است، خصوصاً اگر از همین فضا دشمنان، رقبای بین‌المللی و اپوزسیون‌ها هم بتوانند بهره‌ لازم را ببرند، قطعاً مهم‌ترین خطر محسوب می‌شود.
دلیل این مطلب هم خیلی روشن است زیرا نظام اداری تقریباً پیشانی مواجهه‌ یک نظام سیاسی با مردم است. هر چه از کارآیی، سلامت و جلب رضایت عمومی بیشتری برخوردار باشد، به‌صورت طبیعی اعتماد مردم بیشتر می‌شود و صرفاً به همین سه عنصر هم خلاصه نمی‌شود، باید کمی جلوتر رفت، باید یک احساس از خود بودن در جامعه‌ مخاطب در این سیستم اداری وجود داشته باشد، نمونه‌هایش هم خیلی روشن است. مثلاً انقلاب‌ها و تحولاتی که در منطقه رخ‌داده است، انقلاب جمهوری اسلامی و دیگری عراق و مصر. شما فکر می‌کنید چرا دولت اخوان المسلمین بعد از یک سال سقوط کرد؟ چرا عراق بعد از 15-16 سال پا نگرفته و علی‌رغم اینکه نیروهایی که در حوزه‌های سیاسی عراق فعال بوده‌اند، ازنظر فکری نزدیک به ما هم هستند ولی هنوز پا نگرفته‌اند؟ یک تفاوت اساسی بین نظام جمهوری اسلامی و رهبری امام و این انقلاب‌ها یا اتفاقات رخ‌داده در این دو کشور هست و آن توجه به نیروی انسانی در سیستم اداری است. در ابتدای انقلاب اسلامی هیئت‌های پاک‌سازی، کار گزینش با معیارهای مکتبی بودن و خصوصاً عدم مشارکت در امور حفظ قدرت شاهنشاهی انجام شد که این‌ موارد جزء شرایط گزینش بود.
عامل پایداری نظام جمهوری اسلامی ایران و عامل ناپایداری و قطع امید بدنه‌ جامعه از سیستم سیاسی، توجه نظام جمهوری اسلامی به پاک‌سازی در سیستم اداری و عدم توجه دو انقلاب مذکور به این مسئله بود، که بنده الآن درصدد توضیح این دو مسئله نیستم.
اگر فساد سیستمی به یک حد بحرانی رسید، سر از فروپاشی درمی‌آورد و لذا اهمیت دارد که ما به مسئله‌ سلامت اداری توجه کنیم.
در مورد مؤلفه‌های فساد اداری در ایران، باید با مراجعه به آمار پاسخ داد، ولی آنچه از همه مهم‌تر و ریشه‌ای‌تر است، ناکارآمدی است که سیستم اداری به یک بی‌انگیزگی، به یک بی‌میلی به سمت انجام امور درست، تقریباً تمایل پیداکرده است و در کنار این، اتفاقات دیگری هم رقم خورده است، مثلاً وقتی بی‌انگیزگی و بی‌میلی و ناکارآمدی باشد، به‌صورت طبیعی نیروی تحت مدیریت سیستم اداری تقریباً یک نیروی یله و رها است و آنجا است که بحث مفاسد اقتصادی و حتی بعضاً مفاسد اخلاقی و بعضاً موارد دیگر هم در سایه‌ همین اتفاق رقم می‌خورد.
• عوامل اصلی فساد در ایران چیست؟
با توجه به سیستمی که الآن ما با آن مواجه هستیم، اگر بخواهیم یک عامل ریشه‌ای که بقیه‌ عوامل به‌صورت درخت‌وار شاخه‌ها و برگ‌های آن را شکل دهد، می‌توان عامل اصلی را در بحث مدیریت خلاصه کرد، یعنی سوءمدیریت مهم‌ترین عامل فساد اداری در کشور است زیرا یکی از مسائلی که باید در مؤلفه‌های فساد توجه کرد، ناکارآمدی و بی‌انگیزگی نیروی انسانی اداری است. درست مدیریت نکردن منابع انسانی و مالی باعث می‌شود که نیروی انسانی خود را در مقابل یک برنامه‌ مدیریتی هدفمند نبیند و درنتیجه انگیزه‌ برای اینکه از فرصت پیش آمده بهترین استفاده را به نفع شخص یا گروه یا خانواده، ایل، تبار و ... ببرد، به وجود می‌آید؛ یعنی چه؟ ما در مدیریت منابع انسانی و منابع مالی‌مان چه مشکلاتی را می‌بینیم؟
من به یکی، دو مورد از مشکلاتی که در بخش منابع مالی و انسانی وجود دارد اشاره می‌کنم، در مورد مسائل مالی، اعتباراتی که در حوزه‌ی عمرانی یا حوزه‌ی هزینه‌ای به سیستم‌ها داده می‌شود، یکی از این موارد است. در سیستم مدیریتی، اصل برجذب اعتبار است؛ یعنی مدیری موفق است که بتواند اعتبار بیشتری را جذب کند، با توجه به اتفاقاتی هم که افتاده که کشور به 32 استان تقسیم‌شده و اعتبارات، استانی شده‌اند و حتی در وزارتخانه‌ها، سازمان‌ها و مراکز مختلف سیاست چانه زدن برای گرفتن اعتبار یکی از اموری است که اگر کسی چانه‌زنی بیشتری بلد باشد و بیشتر جذب کند، جزء افراد موفق‌تر تلقی می‌شود. شما نباید توقع داشته باشید که یک نیروی انسانی نسبت به اینکه از دید دیگران فرد موفقی تلقی شود، بی‌تفاوت باشد. وقتی جریانی شکل می‌گیرد و برای حجم عظیمی از مدیران به‌صورت هرمی از بالا به پایین این‌طور است که تمام آن‌ها باید تلاش کنند تا موفق شوند هزینه و اعتباراتی به دست بیاورند اما در هزینه کردن آن بی‌برنامه هستند و اگر این پول را برگردانند، به‌عنوان ضعف مدیریت تلقی می‌شود، پس باید به نحوی اعتبارات و هزینه‌ها را مصرف کنند و در اینجا اتفاقات عجیب‌وغریبی می‌افتد؛ یعنی نظام اعتبار مالی ما یک نظام برنامه‌محور نیست. ما تجربه داشتیم که مثلاً 10-15 سال پیش 1 میلیارد تومان اعتبار استانی را برای یکی، دو مجموعه‌ای مصوب کرده‌اند که هنوز هم راه نیفتاده‌اند، همین الآن هم که باهم صحبت می‌کنیم من اطلاع دارم که یکی از این موارد را ما باید می‌خریدیم و این تجهیزات بعد از 15 سال به چه دردی می‌خورد. البته ما در آنجا کارهایی کردیم ولی... . این‌طور می‌شود که اگر ما جذب نکنیم ضعیف هستیم، اگر جذب کنیم یا باید به نحوی سندسازی کنیم و یا امکانات را درجایی دپو کنیم و بعد از 15 سال به درد نمی‌خورد. این سیستم مالی، سیستم مالی فسادآور است.
در مورد حقوق و مزایای نیروی انسانی هم همین‌طور است، درصد بالایی از سیستم مالی، قانون و روال مشخص ندارد و مدیریت‌پذیر نیست.
در مورد مدیریت نیروی انسانی، طبیعتاً وقتی این نیرو وارد سیستم اداری می‌شود، می‌خواهد ارتقاء بگیرد، مدیر و مدیرکل و معاون وزیر و وزیر شود، اگر بداند که یک مسیر درستی وجود دارد و تنها راه ارتقاء هم همان مسیر درست و درست‌کار کردن است، درصد بالایی از مشکلات مرتفع می‌شود ولی اگر در کنار این، مسیرهای جایگزین و انحرافی فراوان داشتیم که داریم، ظهور و سقوط‌های ناگهانی، یک‌دفعه کسی از کف به اوج می‌رسد و طبیعتاً آن‌کسی که در اوج است باید به کف برود. این مسئله تبعات زیادی هم دارد، وقتی مسیر، مسیر درستی برای رشد نباشد، چانه زدن، زیرآب زدن و زیرپا خالی کردن وجود داشته باشد و فرد خودش را نشان دهد که موردتوجه باشد، ما با چنین مسائلی به‌صورت فراوان مواجه هستیم.
اینکه این نگاه در فرهنگ ما که اگر کسی در صورت دیگری چنگ بیندازد اگر این فرد، بزرگ‌تر هم باشد، رشد هم بیشتر است، این‌ها جریان‌های انحرافی است که در حوزه‌ رشد منابع انسانی ما در جامعه به وجود آمده است و این‌ها مشوق فساد هستند وگرنه عامل اصلی فساد همان دو نکته‌ی مدیریت منابع انسانی و مدیریت منابع مالی است.
• چرا باوجوداین همه قوانین و مقررات و باوجود اهتمام تمام کارگزاران نظام برای مبارزه با فساد بازهم توفیقی نداشتیم؟
البته مبارزه کردن با این موارد به سه دلیل به این سادگی نیست، چون به‌هرحال یک شکلی از نظام مالی که رقم بخورد، زندگی خیلی‌ها- اگر نام آن را رانت هم نگذاریم، رانت و منافع خیلی‌ها وابسته به این می‌شود- را باید نابود کنید و به‌هم بزنید، لذا نگاه اسلامی هم به این سادگی نیست و باید خیلی آرام‌آرام و با خط‌مشی درست عمل کرد.
یک‌روالی که در طول سالیان سال شکل‌گرفته است این است که؛ معمولاً یک مطالبه‌ عمومی ایجاد می‌شود و این مطالبه‌ عمومی یا از طریق مقام معظم رهبری مطرح می‌شود و یا شخص رئیس‌جمهور آن را مطرح می‌کنند و یا یک جریان کف خیابان آن را تعیین می‌کند و یا به هر دلیل دیگری که این مطالبه رخ می‌دهد. فرهنگ جامعه‌ ما این‌طور شده که با ارائه‌ یکسری اتفاقات و گزارشات همه‌چیزتمام می‌شود. همین فرهنگ باعث شده که مثلاً وقتی سؤال خاصی مطرح می‌شود ما با چند بیلبورد آن را فیصله دهیم.
مدیریت یک جامعه باید خودش را زیر ذره‌بین عمومی جامعه قرار دهد، البته نظارت سیستمی مؤثر است ولی تمام ماجرا نیست، باید دید مطالبه چقدر واقع‌گرایانه باشد، اگر مطالبه واقع‌گرایانه باشد و زیر ذره‌بین فرهنگ عمومی هم قرار بگیرد، طبیعتاً مسیر درستی را می‌رود.
شخص مقام معظم رهبری در یک مقطعی به این قضیه اشاره‌ای کردند، زمانی یک مسئله‌ مهم ملی را مطرح کردند و گفتند: نروید و چند تا سمینار برگزار کنید، از فردا سمینارها شروع نشود. این‌ها چه اتفاقی را رقم می‌زند؟ فقط به خاطر این است که یک بازخوردی داده شود و به خاطر این است که بگویند ما کاری کردیم و این هم به ضعف فرهنگی برمی‌گردد.
• آقای دکتر! فکر می‌کنید که فساد اداری چه پیامدهای دینی - فرهنگی برای جامعه‌ دارد؟
الآن در موقعیتی قرارگرفته‌ایم و باید کمی به حساسیت موقعیتی هم توجه کنیم که نظام جمهوری اسلامی ایران در چه مقطعی از زمان، با چه مؤلفه‌هایی و با چه شرایط پیرامونی چه ادعایی را مطرح کرده است، این مسئله، خیلی مسئله‌ مهمی است. فرض کنید در یک جهانی که مسئله‌ مبرهن متفکرین بزرگ جهان این شده که می‌گویند: دین و دنیا با یکدیگر هیچ رابطه‌ مسالمت‌آمیزی نمی‌توانند داشته باشند، اگر جامعه‌ای بخواهد دین‌دار باشد، هیچ رابطه‌ای با توسعه ندارد و باید عقب‌ماندگی را بر پیشانی خودش حک کند و اگر جامعه‌ای بخواهد توسعه‌یافته باشد باید دین‌داری را رها کند. پس چند جمله شد؛ یا دین‌دار عقب‌افتاده باشید، یا توسعه‌یافته‌ بی‌دین باشید و یا هیچ‌کدام از این‌ها نیست! نظام اسلامی در یک فضایی که تمام حوزه‌های فکری جوامع مختلف این را پذیرفته‌اند که این اتفاق شدنی نیست، اعلام می‌کند و می‌گوید: نخیر، ما می‌خواهیم اخلاق و دین و معنویت را در کنار توسعه و دنیا داشته باشیم، اولاً این امر هزینه دارد و ثانیاً مسئله دارد و ثالثاً مخالف دارد، چون بالأخره این نظام خیلی از ایدئولوژی‌ها را نفی می‌کند و به مسلخ می‌برد.
حالا وقتی به این شرایط با این ادعا نگاه می‌کنیم، نظام اسلامی اگر از این‌طرف بتواند فساد به‌انحاءمختلف آن را کنترل کند و از طرف دیگر توسعه‌یافتگی و پیشرفت علمی ایجاد کند، به همان میزان حرف آن و ایمان قاطبه‌ مردم جوامع مختلف - و نه‌تنها خودمان - بالا می‌رود و باور می‌کنند که؛ بله چنین چیزی امکان دارد، چون در گوش آن‌ها خوانده‌اند که امکان ندارد، کشورهای توسعه‌یافته اصلاً نباید اخلاق‌مداری باشند. اینجا مدل می‌دهد و می‌گوید: ما توسعه یافتیم و اخلاق‌مداری هم هستیم و این هم مدل آن است و امکان دارد.
از این‌طرف اگر ناموفق باشد و نتواند فساد را کنترل کند، جامعه‌ی اسلامی را در اوج فساد ازهرجهت داشته باشید و از آن‌طرف هم نتوانید توسعه دهید، حرف آن‌ها ثابت می‌شود و اینجا است که آن فروپاشی صرفاً امنیتی نیست و باورهای عمومی هم می‌گویند: آن‌ها درست می‌گفتند. چون این، یک تجربه است و ما می‌خواهیم یک مدل ارائه دهیم، این شرایط را در پی دارد.
• به‌عنوان آخرین سؤال بفرمایید که درمجموع صحبت‌هایی که بیان کردید، راهکار شما برای مبارزه با فساد چیست؟
همیشه راهبردهای مواجهه باید در دل طرح مسئله و مشکل باشد. طبیعتاً وقتی شما یک مسئله و مشکلی را مطرح می‌کنید، راهبردهای برون‌رفت از این مسئله هم بیان می‌شود.
من به کدهایی اشاره می‌کنم، چون عرض کردم که ما در طرح مسئله راهبرد برون‌رفت از مشکل را داریم، مثلاً وقتی می‌گوییم فساد مالی، در مسائل اعتباری باید به نحوی این را حل کنیم و باید گلوگاه‌های آن را ببندیم و طرز رشد یک نیرو را فقط به جذب سرمایه و پاشیدن از آن‌طرف منوط نکنیم. این، اهداف نظام را بعداً زیر سؤال می‌برد. چون ما نیرو را از سرمایه‌های مالی و انسانی خودمان درست نمی‌کنیم و فروپاشی اتفاق می‌افتد.
من می‌خواهم یک کد دیگری در این قضیه بدهم که این هم اصل مهمی در مواجهه است و شاید چرایی عدم موفقیت هم در دل همین مطلب نهفته باشد. نباید به بحث اصلاح سیستم و ساختار اداری به‌صورت موقتی نگاه کنیم. اینکه بگوییم که مثلاً وابسته با روز باشد، مثلاً هفته‌ی مبارزه با گران‌فروشی یا هفته‌ی مبارزه با بی‌حجابی یا روز مبارزه با قاچاق کالا را داشته باشیم که در آن روزها یک سروصدایی بکنیم. اگر در اصلاح ساختار اداری این‌گونه نگاه کنیم، فایده‌ای ندارد، یا اینکه وابسته به شخص باشد، مثل‌اینکه شخصی بیاید و مقداری کار کند هم فایده‌ای ندارد.
ما باید زیرساخت‌های مبارزه با فساد را فراهم کنیم که البته کار سختی هم نیست. وقتی ما در این میان زیرساخت فراهم نکردیم، افرادی با دو انگیزه می‌توانند وارد این فضا شوند و با تمام صداقت هم که وارد شوند، افکار عمومی به آن‌ها اینطور نگاه می‌کنند؛ یا به دنبال ارائه‌ی آمار و گزارش هستند و یا به دنبال قهرمان‌سازی. افکار عمومی این‌طور ارزیابی می‌کند و لذا خیلی هم دل به این‌گونه مواجهه‌ها و مبارزه با فساد اداری نمی‌دهد.
این مقطعی کار کردن - چه به یک شخص وابسته باشد و چه به یک روز و سال وابسته باشد - جواب نمی‌دهد.
• منظور شما این است که یک فرآیند سیستمی و مداوم باشد؟
بله آهسته و پیوسته باشد، زیرا به‌هرحال سیستم اداری به تعبیری یک مشکل دو سر طلا است. اگر شما از این‌طرف بخواهید با فساد مبارزه کنید و از آن‌طرف انگیزه‌ی کار را بگیرید و مدیر جرئت نکند که دست‌به‌کاری بزند و شهامت نیرو را بگیرید، در اینجا بازهم کار شما از جای دیگری می‌لنگد، باید در مبارزه با فساد، آهستگی، پیوستگی و دقت را داشته باشیم.
مورد چهارم هم ایجاد زیرساخت‌های لازم است. اگر این موارد رعایت نشود، به‌صورت مقطعی شاید به نفع بعضی باشد- این را افکار عمومی می‌گوید و من شخصاً نمی‌گویم و گاهی این‌طور هم می‌شود- حتی اگر کسی خالصانه هم بیاید، به‌محض اینکه این شخص برود، کارها تعطیل می‌شود، مثل خیلی از اتفاقات فرهنگی که در جامعه انجام شد که فقط خواستیم به‌صورت دهه‌ای و مقطعی آن‌ها را حل کنیم، مثلاً در بحث حجاب اوضاع از قبل بدتر شد. وقتی مبارزه به زمان یا به دولت خاص و یا به شخصی خاص وابسته می‌شود، اولاً به آن‌ها هم یک خودباوری دست می‌دهد و بعد مسیر انحرافی می‌شود، چون هرکسی در این مملکت می‌خواهد بگوید که من قهرمان هستم. ما به قهرمان نیازی نداریم، ما به یک آدم آرام، بی‌ادعا و بدون هیاهو نیاز داریم که حرکت کند و این زیرساخت‌ها را ایجاد کند.
در صورت انجام عملکردهای مقطعی، وقتی فشار بدون برنامه و بدون دوام زیاد شد، شما بازخورد را می‌گیرید و وقتی بازخورد منفی شد، شما رها می‌کنید. این، همان چیزی است که می‌گویند: پشت سر هر تندروی، یک کندروی هم هست و بالعکس.
خلاصه راهکارها:
1. هر چه نظام اداری از کار آیی، سلامت و جلب رضایت عمومی بیشتری برخوردار باشد، به‌صورت طبیعی اعتماد مردم بیشتر می‌شود.
2. در مدیریت نیروی انسانی اگر مسیر درستی برای رشد و ارتقاء این نیرو وجود داشته باشد، از بسیاری آسیب‌ها نظیر انحرافات و ظهور یا سقوط نیروهای سازمانی جلوگیری می‌شود.
3. اصلاحات سیستمی باید مداوم، آهسته و پیوسته باشد و از اقدامات مقطعی و مشخص و وابسته به اشخاص و زمان‌های خاص پرهیز شود.
4. ایجاد زیرساخت‌های لازم برای مبارزه با فساد اداری برای جلوگیری از ورود افراد باانگیزه‌های ارائه¬ی گزارش و یا قهرمان سازی لازم است.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

تحمیل نظر خویش بر آگاهان
قرآن : ... ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لي‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ ... (سوره نحل، آیه 52)ترجمه: هیچ کس (حتی پیامبر) حق ندارد به مردم بگوید به جای خدا مرا عبادت کنید.حدیث: روی الحلبی قلتُ لاَبی عبدالله علیه السلام ما أدنى ما یکون به العبد کافراً ؟ قال: « أن یبتدع به شیئاً فیتولى علیه ویتبرأ ممّن خالفه (معانی الاخبار ، ص 393)ترجمه: ... حلبی روایت می کند که از امام صادق (ع) پرسیدم : کمترین سبب کافر شدن انسان چیست؟ فرمودند : این‌که بدعتی بگذارد و از آن بدعت جانبداری کند و از هر کس با او مخالفت کند روی برگرداند و آنان را متهم و منزوی سازد.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید