دوستی برای خدا

  • شنبه, 27 بهمن 1397 10:00
  • بازدید 3877 بار

سلسه مباحث اخلاق صالحین 

سیاست‌گذاری برای ائتلاف قلوب مؤمنین
خداوند متعال برای ایجاد ائتلاف میان قلوب مؤمنین مشوق‌هایی را در نظر گرفته است که یکی از آن‌ها این است که به سمت این هدف (دوستی برقرار کردن با مؤمنان) حرکت کنید،‌ مشوقش این است که خداوند از هر دوستی به شما شفاعتی را در روز قیامت خواهد رساند. در واقع جعل مشوق (قراردادن مشوق)، سیاست‌گذاری خدا برای تحقق این هدف است، به این ترتیب که انسان از هر رفاقتی یک نصیب شفاعتی را دریافت خواهد کرد.

دوستی با اهل‌بیت (ع)، موجب آمرزش گناهان
مرد روغن‌فروشی پیامبر(ص) را خیلی دوست داشت. هر جا می خواست برود و هر کاری که داشت، اول باید به دیدار رسول خدا (ص) می‌رفت. همه از حالات او خبر داشتند. اگر یک وقت دور و بر پیامبر شلوغ هم بود، مرد روغن‌فروش سرش را قدری بالا می آورد تا حتما پیامبر را ببیند. روزی وی خدمت پیامبر رسید و رسول خدا (ص)‌سرش را قدری بالا آورد تا آن روغن‌فروش راحت حضرت را ببیند. او هم پیامبر را دید و رفت؛ اما به سرعت نزد پیامبر (ص) بازگشت. پیامبر به او اشاره کرد که بنشیند. حضرت از او پرسید:‌«چرا امروز کاری کردی که پیش از این نمی‌کردی؟»
او پاسخ داد: «ای رسول خدا! به خدایی که تو را به پیامبری برانگیخت، یاد تو بر دلم سایه افکند و نتوانستن سراغ کار بروم. برای همین مجبور شدم برگردم.»
پیامبر برای او دعا کرد و او را ستود. چند روزی گذشت؛ ‌ولی از مرد روغن‌فروش خبری نشد. پیامبر(ص) سراغش را گرفت. یاران پیامبر(ص) گفتند که ما هم او را نمی‌بینم.»
رسول خدا کفش پوشید و برای خبر گرفتن از دوست خود، همراه یارانش به بازار روغن‌فروش‌‌ها رفت. به دکان او که رسیدند،‌دیدند کسی در دکان نیست. سراغ او را از همسایه‌هایش گرفتند. آن‌ها گفتند: «ای رسول خدا! او مرده است. وی نزد ما مردی امین و راستگو بود؛ البته یک صفت هم داشت.»
پیامبر پرسید: «چه صفتی؟»
گفتند: «او دنبال زن‌ها راه می‌افتاد.»
پیامبر فرمود: «َحِمَهُ اَللَّهُ وَ اَللَّهِ لَقَدْ كَانَ يُحِبُّنِي حُبّاً؛ خدا او را رحمت کند. به خدا سوگند که او مرا خیلی دوست داشت.»
آنگاه حضرت از آمرزش مرد روغن‌فروش خبر داد. (بحارالانوار، ج22، ص142)
نکته اول:
اینکه دنبال زن‌ها می‌افتاده حتما به‌گونه‌ای نبوده است که خود زن متوجه شود و از این بابت اذیت شود. چون اگر متوجه می‌شد و اذیت می‌شد، دیگر بخشیدن این مرد کار کسی نبود، جز اینکه آسیب دیدگان (خود آن زن‌ها) او را ببخشند. خداوند هم از حق الناس نمی‌گذرد تا چه رسد به پیامبر خدا. پس وقتی خدا از حق الناس نمی‌گذرد و می‌فرماید مگر اینکه کسی که تو به آن ظلم کردی از حق خودش بگذرد، چطور ممکن است که پیامبر بگذرد؟ بنابراین این دنبال کردن زن‌ها باید از این باب بوده باشد که به دنبال زن‌ها راه می افتاده و به فرض صرف دیدن یک زن یا حرکت کردن در پشت سر او احساس لذتی برای شخص حاصل می شده است، چنانکه ما نمونه اش را در بعضی از روایات دیگر داریم که افرادی می‌آیند و به معصومین علیه السلام می گویند که ما کارمان طوری است که به ارتباط برقرار کردن با زن‌های متعدد مبتلا هستیم. مثلا طلا فروش است و با زن‌ها ارتباط گفتاری برقرار می کند، آیا این مشکلی دارد یا ندارد؟ که حضرات دستور دادند که چگونه باید رفتار کرد که باعث گناه نشود.
 نکته دوم:
این روایت موافق است با آن آیه شریفه قرآن که می فرماید: «إِن تجْتَنِبُوا کبَائرَ مَا تُنهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنکُمْ سیِّئَاتِکُمْ؛ اگر از گناهان کبیره بپرهیزید، خداوند گناهان صغیره شما را می آمرزد». یکی از راه¬های آمرزش سریع گناهان صغیره محبت ورزیدن نسبت به اهل بیت است. این شخص روغن‌فروش هم به واسطه همین محبتی که به پیامبر اکرم (ص) داشته است این گناهش که صغیره بوده، مورد مغفرت قرار گرفته است.
 نکته سوم:
همه انسان‌ها نقاط ضعف و قوتی دارند، نمی‌شود یک انسان بی عیب را پیدا کرد ولو اینکه از جهاتی دارای فضائلی باشد و از جهات علمی و خانوادگی و اخلاقی فضیلت‌هایی داشته باشد، نقاط ضعفی هم ممکن است داشته باشد. اینکه ما افراد را به واسطه نقاط ضعفی که دارند از خودمان برانیم، این شیوه پیامبر اکرم(ص) نبوده است. اگر بنا باشد که چنین معیارهای سختی در مورد دوستی با افراد، حاکم شود، آن‌گاه چیزی به نام دوستی باقی نمی‌ماند بسیاری از مردم باید کنار زده شوند.
در روایتی داریم همه انسانهای غیر معصوم به نوعی شبیه هم هستند و مضمون روایت این است همه شما به یک صورت هستید، یعنی هر کسی به تناسب خودش و جایگاهی که دارد ممکن است فضائلی داشته باشد و البته یک رذائلی داشته باشد. انسان‌های معمولی این چنین هستند، البته برخی ا از این معمول فاصله گرفته‌اند یا در اوج هستند و یا در حضیض که آن‌ها متفاوتند. انسان‌های معمولی نوعاً همین طور هستند. آیه قرآن هم در مورد این انسان های معمولی می فرماید:" خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً " عمل صالح را با عمل سَيِّئا می آمیزند، یعنی خوبی را در کنار بدی انجام می دهند.
شیوه نبوی؛ دوستی با غیر مسلمان:
در مدینه پسربچه‌ای یهودی به خاطر علاقه به پیامبر (ص)، فراوان خدمت رسول خدا (ص) می رسید. رسول خدا (ص) که می‌دید او خیلی زرنگ است،‌انجام برخی کارها را به وی می‌سپرد و گاه،‌نامه‌های خود را به وسیله او به مقصد می رساند. چندروزی از آن پسربچه یهودی خبری نشد. رسول خدا(ص) سراغ او را گرفت و اصحاب گفتند: «در بستر بیماری افتاده و روزهای آخر عمرش را سپری می‌کند.»
رسول خدا (ص)‌با گروهی از یارانش به عیادت او رفت. پیامبر، کنار بستر او نشست و اور ا صدا زد. در صدای پیامبر برکتی بود که هرکس را صدا می‌زد، او پاسخ می داد. پسربچه،‌با آن که خیلی سخت بیمار بود،‌چشمانش را باز کرد و گفت:‌ «بله،‌ای ابوالقاسم!»
حضرت فرمود: «بگو اشهد ان لا اله الاالله» پسر نگاهی به پدرش انداخت و سکوت کرد.
پیامبر (ص) بار دیگر او را صدا زد و از وی خواست که شهادتین خود را بگوید. پسر بیمار، باز هم نکاهی به پدر کرد تا شاید پدرش با شهادتین او موافقت کند. رسول خدا (ص) برای بار سوم میهودی را به گفتن شهادتین فراخواند؛ اما او باز هم نگاهی به پدر انداخت و خاموش شد. پدر وی که فهمید پسرش خیلی دوست دارد شهادتین بگوید، به او گفت: «می‌خواهی،‌بگو و نمی‌خواهی،‌نگو»
پسر یهودی،‌شهادتین خود را گفت و در دم جان سپرد. پیامبر به یاران فرمود: «او را غسل دهید و کفن کنید و بعد او را نزد من آورید تا بر وی نماز بخوانم»
سپس حضرت از اتاقی که جنازه پسر در آن بود بیرون آمد و فرمود: «الحمد لله الذی انجی بی الیوم نسمة من النار؛ سپاس خدایی را که به وسیله من، امروز یک جان را از آتش دوزخ نجات داد»
نکته: پیامبر اکرم(ص) حتی با یهودیان که جزو بزرگترین دشمنان مسلمانان بودند این چنین رفتار می‌کرد. واقعا اگر این رفتار نبود، هیچگاه به نص آیه قرآن، پیامبر موفق نمی‌شد که این چنین تحولی را در عربستان و سپس در کل دنیا ایجاد کند. آیه شریفه قرآن تصریح می‌کند که:" وَلَو كُنتَ فَظًّا غَليظَ القَلبِ لَانفَضّوا مِن حَولِكَ؛ ای پیامبر اگر تو خشن و سنگدل بودی، حتما مردم از اطراف تو پراکنده می‌شدند.
نتیجه:
وقتی پیامبر(ص) با این صفات عالی انسانی چنین شیوه‌ای را در پیش گرفته باشد، ما که با پیامبر اکرم قابل قیاس نیستیم، به طریق اولی شایسته هستیم که از چنین سیره‌ای پیروی کنیم تا اینکه یک جامعه اسلامی را براساس این سیره بتوانیم بسازیم.

برگرفته از کلاس اخلاق حجت‌الاسلام‌والمسلمین دکتر محمدجواد ارسطا
تهیه و تنظیم: محمد قرائتی ستوده

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

تحمیل نظر خویش بر آگاهان
قرآن : ... ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لي‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ ... (سوره نحل، آیه 52)ترجمه: هیچ کس (حتی پیامبر) حق ندارد به مردم بگوید به جای خدا مرا عبادت کنید.حدیث: روی الحلبی قلتُ لاَبی عبدالله علیه السلام ما أدنى ما یکون به العبد کافراً ؟ قال: « أن یبتدع به شیئاً فیتولى علیه ویتبرأ ممّن خالفه (معانی الاخبار ، ص 393)ترجمه: ... حلبی روایت می کند که از امام صادق (ع) پرسیدم : کمترین سبب کافر شدن انسان چیست؟ فرمودند : این‌که بدعتی بگذارد و از آن بدعت جانبداری کند و از هر کس با او مخالفت کند روی برگرداند و آنان را متهم و منزوی سازد.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید