یکی از بارزترین وجهههای نماد فرهنگ نارواداری در جامعه امروز، دوقطبیسازی و عدم وجود فضای میانه در این بین است. از جمله مهمترین مصداق این مسئله در مباحث سیاسی، در حوزه انتخابات است. آنجا که افراد به خاطر اینکه یک جریان سیاسی رأی نیاورد، به جریان رقیب آنها رأی میدهند و رقبا تلاش دارند در گفتمانی شبه تکفیری دوگانهای میان خود و رقیب خود ایجاد و از این طریق برنده کارزار انتخابات شوند، فرهنگی انتخاباتی شبه تکفیری. مضاف بر اینکه در گفتگوهای سیاسی - اجتماعی جامعه یک حد میانهای وجود ندارد و زمانی که قرار است نسبت به افراد قضاوت سیاسی انجام پذیرد، معمولاً یک نگاه صفر و صدی وجود دارد.
بنابراین به نظر میرسد، اصلیترین مشکلی که در حوزه فرهنگ امروز در مسئله رواداری وجود دارد این است که نخبگان مدنی اعم از نخبگان حوزوی و دانشگاهی، بهنوعی دوقطبی را ایجاد میکنند و گاهی برخلاف آن مدعای خودشان که صحبت از مدارا و رفق و یه به تعبیر غربی تساهل و تسامح میکردند، بهسرعت طرف مقابل را سیاه و سفید دیده و یک فضای میانهای را نمیبینند. معمولاً نمادها و شخصیتهای بارز فکری و فرهنگی در این حوزه فرهنگ، نقد را نمیپذیرند و هرگونه مخالفت با خودشان را ولو اینکه در ظاهر هم تحمل کنند اما بعدها در حوزه ادبیات خودشان تکفیر میکنند و بهشدت رد میکنند. زمینهی دیگری که میتوان در مورد آن صحبت کرد، بحث ادبیات شعاری برخی انقلابیون است، بهعبارتدیگر افراط و تفریطی که از اوایل انقلاب در حوزه اندیشهای وجود داشته و تا امروز هم ادامه دارد را، میتوان بهعنوان بستر ایجاد ادبیات نارواداری مطرح نمود. برخی به اصطلاح انقلابیها که معمولا دارای فقر نظری و اندیشهای هستند و به ظاهر همراه انقلاب هستند لکن عقلانیت اسلامی و انقلابی را که در اندیشهی امام و رهبری سراغ داریم به کار نمیگیرند در این دو گانه سازیها موثر بودهاند. به عنوان مثال جریانی در دهه شصت که جریان به شدت انقلابی و رادیکال بود به شدت در دو گانه سازی و تکفیر جریانهای رقیب میدمید و جالب اینجاست که اینها بعدها در دهه هفتاد موضع خود را تغییر داده و جریان دیگری را راهاندازی کردند! و به نوعی افراط دهه شصت تبدیل شد به تفریط دهه هفتاد.
از دیگر مصادیق رویکرد به اصطلاح شما تکفیری در فرهنگ و اندیشه ایرانی روایتهای غیرمنصفانه یا روایتهای یکطرفه تاریخی از انقلاب و از شخصیتها، در هر دو طرف است. در منظری منصفانه و در عین حال نقادنه میتوان به جایگاه و نقش هر جریان اجتماعی و سیاسی پرداخت و حیات تاریخی و سیاسی خود را در ممات جریان رقیب ندید. حال در این میان به دلیل کوتاهی در بیان بعضی از مباحث تاریخ انقلاب و تاریخ دفاع مقدس، زمینه جهت روایت جریان رقیب اپوزسیون، رسانههای غربی و امثالهم نیز بازشده است. بهعبارتدیگر این خودسانسوری و یا روایتهای یک سویه تاریخی بهنوعی باعث شده که ادبیات تکفیر از جریان اپوزسیون خارج نشین جایگزین شود.
بحث بسیار مهم و از جمله ابزارهایی که می تواند مانع فرهنگ نارواداری و تخریب غیر منصفانه شود بهرهگیری از ظرفیت قانون و نظارت قانونی است. مسئله عدم وجود ضابطه و قانون و یا عدم اجرای آن قوانین، در موضع گیری و تخریب دیگران در فضای اندیشه و رسانه مشخص است. به این معنا که اگر یک مسئول سیاسی و یا شخصیت شاخص اجتماعی یک ادعایی کند و طرف مقابل خویش را تخریب نماید، باید پاسخگوی قانون باشد. یعنی در عین آزادی بیان، هرزهگویی نکرده و دیگران را تخریب نکنند.
شایانذکر است که فرهنگ نارواداری و نابردباری ظرفیتهای اجتماعی و بستر اجتماعی را ضعیف میکند و موضوعات را بهسرعت به سمت امنیتی شدن میبرد و از این باب جامعهای که دوگانه سازی سیاه و سفید دیدن در آن زیاد باشد، ظرفیت اجتماعی و گفتگوهای اجتماعی در آن ضعیف میشود و هر موضوعی در آن بهسرعت قابلیت و ظرفیت امنیتی شدن را پیدا میکند. بنابراین میتوان با مجموعهای از راهکارها فرهنگ تکفیر در جامعه ایرانی را مهار کرد که به برخی از آنها در ذیل اشاره خواهد شد:
1. باید فرهنگ رفق و مدارا در حوزه نخبگان حوزوی و دانشگاهی توسعه پیدا کند.
2. رسانههای رسمی جمهوری اسلامی باید از خودسانسوری و روایتهای غیر منصفانه و یک سویه عبور کنند.
3. باید با کوتاه کردن دیوارهای فرهنگی میان جریانهای مختلف فرهنگی در جامعه امروز، فضای گفتگو را ایجاد کرد.
4. بهرهگیری از نظارت قانونی در مقابله منطقی با نابردباری و نارواداریها در دستور کار قرار گیرد.
توسعه فرهنگ رفق و مدارا در میان نخبگان حوزوی و دانشگاهی
یادداشتِ برگرفته از مصاحبه آقای دکتر حسین محمدیسیرت درباره مسئله توسعهنیافتگی فرهنگ بردباری و رواداری در روابط اجتماعی