از همین رو موسسه فرهنگی مطالعاتی صراط مبین مصاحبه ای با دکتر سید مرتضی اسماعیل طبا رئیس دانشگاه علمی کاربردی فرهنگ و هنر قم درباره راهکارهای مقابله با افزایش طلاق ترتیب داده تا از نظرات ایشان در خصوص این موضوع مطلع و در اختیار شما خوانندگان محترم قرار دهد.
متن مصاحبه:
برای بالا بردن سواد رسانهای مردم باهدف کاهش طلاق چه راهکاری باید ارائه شود؟
در پیدایش آسیب اجتماعی طلاق، نقش رسانهها بسیار پررنگ است. بهعنوان نمونه، اگر از کسانی که مستقیماً در قوه قضائیه با مسائل طلاق و خانواده سروکار دارند و هرروز با این پدیده روبهرو هستند از نقش رسانه در طلاق سؤال شود، ثابت خواهند کرد که یکی از مهمترین دلایلی که موجب طلاق و افزایش آن شده، رسانه است. البته بهتر است در این زمینه افکار سنجی و نظرسنجی بشود که متأسفانه در ایران به آن کمتوجهی میشود؛ باید نظرسنجی کنیم تا بدانیم رسانه چند درصد در طلاق و افزایش آن نقش دارد. و این موضوع را با عدد و رقم نشان دهیم. که برای آن هم باید یک مرکز ملی افکار سنجی ـ مثل خیلی کشورهای آمریکایی و اروپایی ـ ایجاد شود و تمام آسیبها را رصد کند و نتایج خود را به شکل علمی و قابل استناد در اختیار مؤسسات تحقیقاتیای که در این زمینه کار میکنند قرار دهد؛ در این صورت، قطعاً خیلی راحتتر میتوان تصمیم گرفت.
سواد رسانهای یک مهارت است که الان به نظر میرسد تمام شهروندان باید مهارت صددرصدی کسب نمایند؛ چراکه امروزه نقش مخاطب در نظریههای ارتباطاتی بالا رفته و مخاطب یک مخاطب فعال شده و رسانههای یکسویه نیز به رسانههای تعاملی تبدیل شدهاند؛ بنابراین با اینهمه تعامل اطلاعاتی، داشتن مهارت سواد رسانهای بسیار لازم است. در کانادا، ژاپن و... شاید بیش از سی سال است که آموزش سواد رسانهای رسماً شروع شده است و آن را در کتابهای درسی دورههای آموزشوپرورش و جزء واحدهای درسی آموزش عالی قرار دادهاند.
اما در پاسخ به سؤال شما از باید بررسی کنیم حاکمیت، خانواده و دین در زمینه افزایش سواد رسانهای چه نقشی باید ایفا نمایند.
در گام اول حاکمیت باید یک مدل طراحی کند که نقش و مأموریت هر نهاد در ارتقاء سواد رسانهای را مشخص کند؛ مثلاً وزارت ارشاد با همه زیرمجموعههایش یک جایگاه دارد؛ سینما، مطبوعات، کتاب، تئاتر، هنرهای تجسمی، عکاسی و هنرهای مختلفی که زیرمجموعه وزارت ارشاد است، همه رسانهاند که میتوانند به ارتقاء سواد رسانهای کمک کنند یا مثلاً صداوسیما که در تمام شبکهها میتواند به آموزش ارتقاء سواد رسانهای یاری برساند و یا حوزههای علمیه میتوانند با آموزش مبلغین، سواد رسانهای را به روستاها و شهرهای مختلف ببرند. آموزشوپرورش نیز در این زمینه ارگان بسیار مهمی است. همه نهادهای حاکمیتی طبق مدل ارائهشده مشخص میشود که چه کار کند.
در حوزه دین، یکی از چیزهایی که میتواند به آموزش سواد رسانهای کمک کند، اعتقادات دینی مردم است. چیزی که حتی شروعکننده مطالعه در این حوزه (سواد رسانهای) یعنی کانادا از آن محروم است. دین و اعتقادات دینی، برای ما یک فرصت است که متأسفانه استفاده نمیشود. حتی مقاله یا کتابی در خصوص دین و سواد رسانهای وجود ندارد؛ حال اینکه یکی از شاخصهای ارتقاء سواد رسانهای تولید محتوای صحیح و تولید صحیح محتواست. مثلاً چیزی که از منظر دینی به مردم بگوید هر خبری را باور نکنند یا هر قولی را نپذیرند و هر قولی را منتشر نکنند.
خانواده هم یکی از ابزارهای مقابله با این هجمه اطلاعات غلط است. این نهاد بسیار مؤثراست. چراکه حاکمیت در بحث مقابله، نمیتواند نقش صددرصدی داشته باشد و اگر نهاد خانواده به کمک حاکمیت نیاید، حاکمیت شکست خواهد خورد؛ البته خانوادهای که در حوزه سواد رسانهای آموزشدیده باشند میتوانند در این زمینه نقشآفرینی کنند.
با توجه به اهمیت موضوع، از چه سنی باید آموزش سواد رسانهای آغاز شود؟
این موضوع باید قبل از دوران تحصیل باشد. آموزش سواد رسانهای در حال حاضر باید از سن پیش از دبستان باشد؛ مثلاً کودک 3 ساله راحت با موبایل کار میکند پس باید سواد رسانهای را بیاموزد. در این راستا، صداوسیما و خانواده نقش اساسی دارند.
آیا تاکنون ارگان ها عملکرد مناسبی برای ارتقای سواد رسانه ای داشته اند؟
تاکنون نه در حوزه سینما، نه در حوزه تئاتر، نه در حوزه کتاب و نه در حوزه هنر فعالیت موفقی نداشته ایم. و خلأ احساس میشود. حتی در این مورد چیزی که مقداری شناخت مردم را نسبت به رسانهها و استفاده صحیح از رسانهها آموزش دهد دیده نمیشود. صداوسیما تا حدودی شبکههای اجتماعی را معرفی میکند و آسیبهای آنها را گوشزد میکند؛ اما در آموزشوپرورش و آموزش عالی کار مفیدی انجام نمیشود. شورای عالی انقلاب فرهنگی هم نتوانسته است در این زمینه نقشآفرینی کند. شورای فرهنگ عمومی نیز نتوانسته است در این مدت نقش ستادی خودش را انجام دهد و نقش خود را بسیار کمرنگ نشان داده است. از مجموع عملکردها چنین میتوان نتیجه گرفت که دستگاه فرهنگی در ایران کم نیست، اما هماهنگکننده دستگاهها کم است. مشکل ساختاری در این کشور این است که یک ستاد قوی هدایتکننده و حمایتکننده برای دستگاههای متولی فرهنگ وجود ندارد. باید مدلی تعریف شود که نقش تمام دستگاههای حاکمیتی در آن معلوم باشد. ستاد آن مدل هم که میخواهد موضوع را فرماندهی کند، باید مشخص باشد؛ تعیین وظایف دستگاههایی چون ارشاد، سازمان تبلیغات، آموزشوپرورش، صداوسیما، آموزش عالی، شهرداریها و حوزه علمیه؛ ارزیابی و تشویق و تنبیه دستگاه ها میتواند ازجمله وظایف این ستاد باشد. اگر دستگاههای متولی درست هماهنگ شوند و نیروهای آنها همافزایی کنند، خیلی از مشکلات حل میشود.
مسلماً این ستاد باید زیر نظر حاکمیت در سطح کلان اداره شود. چراکه دولتها با دیدگاههای متفاوتی وارد عرصه اجرایی کشور میشوند حتی شاید دولتی اصلاً اعتقاد به چنین موضوعاتی نداشته باشد.
آیا میتوان نقشی برای فیلترینگ در سواد رسانهای در نظر بگیریم؟
به نظر میرسد فیلتر کردن اطلاعات اثر ندارد و لازم است مردم واکسینه شوند. وقتی میدانیم نمیشود از پخش ویروس جلوگیری کرد، باید مردم را واکسینه نمود. اگر ویروسی وارد شد، اصولاً دو کار میتوان در مقابلش انجام داد؛ یکی اینکه مقابلش دیوار کشید که اصلاً شدنی نیست و دیگر اینکه مردم را تقویت کرد تا واکسینه شوند. سواد رسانهای نیز یک واکسیناسیون در مقابل سیل اطلاعات غلط و نادرست است.
آیا تاکنون محتوایی برای ارتقاء سواد رسانهای تولید شده است؟ آیا محتوای غربیها میتواند مؤثر باشد؟
تاکنون محتوای مشخصی تدوین نشده است بنابراین محتوای بومی با مبانی ایرانی اسلامی باید تولید شود و این مهم نیز، بدون کمک حاکمیت بعید است به سرانجام برسد. چون کار باید ضمانت اجرایی داشته باشد. از سوی دیگر مسلماً مدلهای غربی سواد رسانهای در ایران قابل پیاده کردن نیستند. چراکه با فرهنگ ایران همخوانی ندارند و ارزشهای آنها با ما متفاوت است.
در مجموع دکتر طبا راهکارهای ذیل را برای حل مساله طلاق بیان کردند:
• آغاز آموزش سواد رسانهای قبل از دوران تحصیل؛
• طراحی مدلی برای تعریف وظیفه هر نهاد در ارتقای سواد رسانهای از سوی حاکمیت؛
• کمک گرفتن از دین و نهاد خانواده در ارتقای سواد رسانهای؛
• تولید دانش رسانهای بومی هماهنگ با فرهنگ ایرانی-اسلامی؛
• ایجاد مرکز ملی افکارسنجی برای تعیین دقیق و مشخص آسیب ها و عوامل آن؛
تولید دانش رسانهای بومی
سلسله گفتگوهای موضوع طلاق و فروپاشی کانون خانواده
دکتر سید مرتضی اسماعیل طبا رئیس دانشگاه علمی کاربردی فرهنگ و هنر قم: مطالعات و آمار نشان می دهند که روند افزایش طلاق در نیم قرن اخیر یک روند جهانی است و معلول تغییرات اقتصادی، جمعیتی، حقوقی، ارزشی و فرهنگی است. در این راستا جامعه ایرانی نیز در دو دهه اخیر به رغم تمام سیاست گذاری های اجتماعی و برنامه ریزی های فرهنگی به سمتی در حال حرکت است که روز به روز بر تعداد آمار طلاق هایش افزوده می شود. از زماني كه آژير طلاق در كشور به صدا درآمد بسياري به اظهارنظر پرداختند و راهكارهاي خود را براي كاهش واقعه طلاق در بين زوجهاي جوان بيان كردند.