حكومت ديني و اصلاحات از ديدگاه علي (ع)

  • دوشنبه, 07 مرداد 1392 14:02
  • منتشرشده در مقالات
  • بازدید 3531 بار

مؤلف: محمد صدقی

 

 پيامبر بزرگوار اسلام به عنوان يكي از انبياء در جامعه جاهلي عرب اصلاحاتي را به عنوان مكتب اسلام براساس ارزشهاي الهي بوجود آورد كه هدفي جز تأمين سعادت بشر نداشت ولكن اين اصلاحات بعد از رحلت رسول خدا(ص) هر روز كه فاصله زياد مي شد از ارزشهاي الهي خود فاصله مي گرفت؛ ساده زيستي، عدالت، مساوات، برادري و تقوا جاي خود را به ثروت اندوزي و رفاه طلبي و بي عدالتي و تسلط فرصت طلبان مي داد، در نتيجه طلايه داران ايثار، زهد، تقوا و جهاد و در يك كلمه انسانهاي شايسته منزوي شدند، انحراف بقدري دامن گسترد حتي برخي اصول اساسي مكتب همچو اصل ولايت، امر به معروف و نهي از منكر و عدالت اجتماعي رخت بربسته و ناشايسته ها رياكارانه با تملّق و از طريق پيوندگرايي جاهلي به مركز اصلاحات رخنه كرده و بدون كوچكترين مشروعيت بر سرير قدرت تكيه زدند،

25 سال بدين منوال گذشت، حكومت و مديريت جامعه در حالي كه از كژيهاي به وجود آمده بسيار رنجور بود، در دست وارث حقيقي و وصيّ پيامبر(ص)، امام علي(ع) قرار گرفت، علي(ع) كه در اين مدت همواره با انتقادهاي جدي نارضايتي خود را از نابسامانيهاي به وجود آمده اعلان كرده بود و در جهت سامان دادن به وضع موجود به دنبال فرصتي بود، لذا به محض رسيدن به خلافت و امامت در تمام ابعاد اجتماعي، سياسي، فرهنگي، اقتصادي و اداري سرسختانه به اصلاحات و اجراي ارزشهاي الهي پاي فشرد و كمترين مداهنه و سازشكاري را بر خود اجازه نداد. احياي اصول فراموش شده يا كم رنگ شده كتاب خدا و سيره نبوي، شايسته سالاري در اداره جامعه و اجراي عدالت و برپاداشتن حدود و سنن الهي را به شدت وجهه همت خود قرار داد.

واژه اصلاح

واژه اصلاح امروزه در ابعاد گوناگون سياسي، فرهنگي، اجتماعي، اداري ... زياد مطرح مي شود و بيشتر به صورت جمع بكار مي رود آنچه مورد نظر اين مقاله «حكومت ديني و اصلاحات از ديدگاه علي(ع)» است اصلاح به معني حركت سامان بخش و مبارزه اصولي با مفاسد و نابسامانيهاست، بنابراين اصلاح دو بُعد را مدّ نظر دارد:

الف: سامان دهي و تجديد حيات شايسته از سويي.

ب: رفع مفاسد و ناهنجاريهاي موجود از سوي ديگر.

بديهي است چنين كاري بدون معيار روشن امكان پذير نيست، يعني بايد معلوم شود بر چه اساسي مسئله اي فاسد ناميده مي شود و بايد اصلاح بشود به تعبير ديگر طرح مسئله اصلاح به صورت مبهم، همانند بسياري از واژه هاي سياسي كه مبهم طرح مي شوند، گمراه كننده است و طبعا صداقت طرح كننده را تأييد نمي كند، بنابراين يك انسان دلسوز، مكتبي، خيرخواه جامعه، اصلاح طلب، بايد از اول امر بطور شفاف موارد فساد را بدور از هرگونه جوّسازي بيان داشته و بر اصلاح آن براساس آن معيار اقدام نمايد.

ضرورت اصلاحات

اصلاحاتي به نام مكتب اسلام با دست تواناي پيامبر اسلام(ص) در محيط فاسد جاهليت انجام گرفت كه ارزشهاي الهي وجهه همّت آن مكتب بود و هدفي جز نجات بشر و تأمين سعادت وي نداشت2 ولكن به شهادت تاريخ، در فاصله 25 سال از رحلت رسول خدا(ص) تا زمامداري امام علي(ع) علي رغم تلاشهاي طاقت فرساي پيامبر(ص) به دلايل متعدد از جمله گسترش فوق العاده قلمرو اسلام و برخورد با تمدن و فرهنگهاي گوناگون و تازگي مكتب و ضعف ايمان در بسياري از مؤمنان بلكه عدم ايمان در برخي، اين اصلاحات از معارف توحيدي و روش ارزشمدار زمان رسول خدا(ص) فاصله مي گرفت و هر روز جامعه به جاهليت نزديك مي شد، ثروت اندوزي، دنيامداري و رفاه طلبي جاي ساده زيستي، جهاد، زيادت طلبي و ايثار و تقوا را مي گرفت. شكاف طبقاتي، بي عدالتي، و برآمدن فرصت طلبان و برافتادن پيش قراولان هجرت، زهد، جهاد و شهادت آشكار مي گرديد، اسلام راستين به ويژه برخي از اصول اساسي آن از جمله اصل ولايت اهل بيت(ع)، امر به معروف و نهي از منكر و عدالت و تقوامداري از جامعه رخت برمي بست، سرانجام در زمان عثمان امويان و حزب طلقاء بر تمام امور مسلمانان تسلط پيدا كردند،

حضرت زهرا سلام الله عليها:

«ما يَصْنَعُ الصّائِمُ بِصيامِهِ اِذا لَمْ يَصُنْ لِسانَهُ، وَ سَمْعَهُ، وَ بَصَرَهُ، وَ جَوارِحَهُ».

روزه دار به روزه داري خود عمل نكرده، اگر زبان و گوش و چشم و جوارح خود را نگاه نداشته باشد.

در سايه اين حاكميت فاميلي، تملّق و چاپلوسي و رياكاري رواج يافته و ناصالحان بر امور مردم و اموال عمومي مسلّط شده، مردم را برده و اموال عمومي را مال خود دانستند و در يك كلمه جامعه در ابعاد فرهنگي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي... به انحراف و فساد كشيده شد3 و به فرموده قرآن كريم مردم به اعقاب 4 خود (جاهليت اولي) برگشتند.

در چنين وضعيت تاريك كه افقهاي اصلاحات را مِه گرفته بود و مديريت و مسائل مالي، سياسي و اقتصادي... از انحراف به وجود آمده شديدا رنج مي برد، خلافت به جاي خود برگشته و علي(ع)، وارث حقيقي و وصيّ پيامبراكرم(ص) زمام امور را به دست گرفت، علي(ع) همانطور كه در انتخاب خليفه سوم در جواب شرط عبدالرحمان بر اجراء قرآن و سنّت رسول خدا(ص) تأكيد كرده بود و بارها از انحرافات پيدا شده انتقاد كرده بود، بازگشت به اسلام اصيل و زنده كردن اصول فراموش شده و در يك كلمه «اصلاحات» را در سرلوحه برنامه خويش قرار داد.

«... لَتُبَلْبَلُنَّ بلبله و لَتُغربلُنّ غربله... حتي يعود أسفلكم اعلاكم و أعلاكم أسفلكم...»5

سخت آزمايش مي شويد چون دانه هايي كه در غربال ريزند يا غذايي كه در ديگ گذارند به هم خواهيد ريخت زيرورو خواهيد شد تا آن كه پايين به بالا و بالا به پايين رود...

پايه و معيار اصلاحات

از ديدگاه امام علي(ع) اصلاحات براساس اصول ارزشي اسلام و در چارچوب مواد و مقررات آن صورت مي گرفت زيرا قرآن كريم بر هر فرد مسلماني به عنوان اصول قانون اساسي بوده و سنت رسول خدا(ص) به مانند مواد و تبصره هاي آن مي باشد و روي هم رفته به مثابه چارچوب مبناي فكري و نظام انديشه ساز و نظريه آفرين مطرح مي باشد. حضرت خودش در اين مورد مي فرمايد:

«آنچه را انجام داديم براي به دست آوردن قدرت و حكومت و دنيا و ثروت نبود بلكه مي خواستيم نشانه هاي حق و دين تو را به جايگاه خويش بازگردانيم و در سرزمينهاي تو اصلاح را ظاهر كنيم تا بندگان ستمديده در امن و امان زندگي كنند و قوانين و مقررات فراموش شده تو بار ديگر اجرا شود.»6

و لذا هنگامي كه مردم اصرار كردند كه حضرت خلافت را بپذيرد در جواب آنان فرمود:

«... لكن از اين اندوهناكم كه بي خردان، و تبهكاران اين امّت حكومت را به دست آورند آنگاه مال خدا را دست بدست بگردانند و بندگان او را به بردگي كشند و با نيكوكاران در جنگ و با فاسقان همراه باشند.»7

براين اساس در اصلاحاتي كه شروع كرده بود هرگز از ارزشهاي اسلامي پا فراتر ننهاد و از اصولي غير از اصول اسلام بهره نگرفت بارها به او پيشنهاد شد اشراف را گرامي دار تا از خطر مخالفت آنان در امان بوده و از توانايي آنها ياري بگيري! مدتي معاويه را در كار خودش ابقاء كن تا پايه هاي حكومتت محكم شود! امّا حضرت در انجام اصلاحات حقيقت را فداي مصلحت نكرد و چنين پيشنهادي را نپذيرفت.8

در مقابل اين جمله را به عنوان يك اصل اساسي در اصلاحات مطرح كرد كه:

«أتامروني أن أطلب النصر بالجور؛؟!

آيا مرا مي خوانيد با ستم پيروزي را به دست آورم؟!9»

امام(ع) از چنين ضابطه اي پيروي مي كند و لذا هنگامي كه از طرق متعدد براي اصلاح مردم تلاش كرد و نتيجه نگرفت خود را سر دو راهي اصلاح مردم با تباه كردن خود به عنوان يك رهبر ملاحظه نمود تصميم گرفت كه براي اصلاح مردم با استفاده از روش زورمدارانه صلاحيت خود را از دست ندهد لذا مي فرمايد:

«تنها چيزي كه مي تواند شما را اصلاح كند همانا شمشير است اما من براي اصلاح شما خود را به فساد مبتلا نخواهم كرد»10

براساس اين معيار است كه حضرت هرگز شعار نداد و از حيله و فريب دادن مردم براي پيش برد كارهاي حكومتي خود بهره نگرفت و هيچ وقت با اين ابزار خلاف ارزشهاي الهي پايگاهش را در ميان مردم تقويت نكرد.

ابعاد و محورهاي اصلاحات علوي

امام علي(ع) در انتظار فرصتي بودند تا كاستيهاي به وجود آمده را برطرف كرده، و با اصلاح كژيها قوانين فراموش يا كم رنگ شده قرآن و سنّت رسول خدا(ص) را از نو احيا نمايند لذا با رسيدن به قدرت و بدون فوت دادن كمترين فرصت اصلاحات در ابعاد زير را شروع نمودند:

الف ـ اصلاحات اجتماعي:

1ـ آزادي بيان:

رشد طبيعي استعدادها و شكوفايي شخصيت ها در يك محيط آزاد و خالي از هرگونه جوّ فشار امكان پذير است. آزادي در ابعاد گوناگون از حقوق اوليه انسان مي باشد و انسان آزاد خلق شده است و از اين جهت به بحث گسترده نيازمند است ولكن در حدّ تناسب مقاله، اصلاحات علوي را در رابطه با آزادي اجتماعي مورد توجه قرار مي دهيم:

آزادي بيان كه در هر جامعه برآيند آزادي تفكر و عقيده مي باشد، در اصلاحات علوي نمود برجسته دارد و حضرت با پذيرش آزادي ميان وجود عقايد و انديشه هاي گوناگون در جامعه را به رسميت مي شناسد تاريخ بوضوح بيان مي دارد كه امام علي(ع) در دوره خلافت خود نه تنها آزادي بيان و انتقاد را در چارچوب دو اصل «امر به معروف و نهي از منكر» و «نصيحت ائمه مسلمين» به رسميت مي شناخت بلكه آن را براي بهبود نظام ديني و اصلاح جامعه لازم مي شمرد و به عنوان يك تكليف مطرح مي كرد و مردم را مكلف مي نمود كه با انتقاد سازنده و بيان نكته نظرات خود، در قالب دو اصل فوق حكومت را ياري دهند و اجازه نمي داد مردم در اين مورد شيوه بي تفاوتي يا تملّق و محافظه كاري را پيش بگيرند. در آخرين فراز از خطبه 216 چنين مي فرمايد:

«با من به سبك سازشكاري معاشرت نكنيد گمان مبريد كه اگر بر حق سخني به من گفته شود بر من سنگين مي آيد... هر كسي شنيدن حق يا عرضه شدن عدالت بر او ناخوش و سنگين آيد عمل به حق و عدالت بر او سنگين تر است پس از سخن حق يا نظر عادلانه خودداري نكنيد.»

امام علي(ع) در عمل نيز وجود عقايد و افكار مختلف در جامعه را پذيرفته بود و هرگز در برابر انتقادهاي گوناگون كه حتي بخشي از آنها با حُسن نيّت و در صلاح جامعه نبود، عمل بازدارنده انجام نداد، نوشته ها و فرمايشات امام(ع) در برابر ادعاهاي بي پايه طلحه و زبير و نيز موضع مستدل و منطقي حضرت در برابر معاويه قبل از اقدامات عملي و خرابكارانه آنان بهترين گواه اين ادّعاست.

رفتار بزرگوارانه و تحمل تحسين برانگيز حضرت در برابر انتقادات بي منطق و شعارهاي غلط و افراطي خوارج نمونه عالي از آزادي دادن در بيان است لذا مولا(ع) نه تنها در برابر انتقادات آنان روش تسامح و مدارا را پيش گرفته بود حتي شايعه پراكني آنها و به دروغ نسبت كفر دادن به حضرت و امثال اين رفتارهاي ناجوانمردانه را ناديده گرفت و هرگز برخورد خشن نكرد و مهم آنان را از بيت المال قطع ننمود.

خوارج آشكارا در انظار مردم بر حضرت جسارت مي كردند و هر لحظه خون دل به دل امام وارد مي كردند اما تا هنگامي كه قيام مسلحانه نكرده بودند و عملاً امنيت جامعه را به خطر نيانداخته بودند امام علي(ع) حداكثر مدارا و تسامح را با آنها داشت بعد از مزاحمت عملي، حضرت مجبور به دفع فتنه مي شود و درنگ را اين بار جايز نمي داند.

در مورد آزادي عقيده ادله زيادي ثابت مي كند كه امام علي(ع) تفتيش عقايد را به هيچ وجه اجازه نمي دهد و به شدت از آن باز مي دارد و براي عقيده كسي را هرگز مؤاخذه نكرده است در منشور حكومتي خود به مالك اشتر، وي را از تفتيش عيوب مردم و خرده گيري از كردار و يا اشتباهات آنان به شدت بازداشته و مالك را از بكارگيري افرادي كه خرده گيرند برحذر داشته است و فرموده:

«بايد آن ها كه نسبت به رعيت عيب جوترند از تو دور باشند زيرا مردم عيوبي دارند كه والي در پوشاندن آن عيوب از همه سزاوارتر است. مالك! درصدد مباش كه عيب پنهاني آنان را به دست آوري بلكه وظيفه تو آن است كه آنچه برايت ظاهر گشته اصلاح كني» پس نه تنها تفتيش عقايد و عيوب مجاز نيست بلكه سزاوار است اگر بنحوي آگاهي يافت سرّپوشي بكند.

2ـ رعايت حقوق مردم:

از اصلاحات اجتماعي ديگر كه سخت مورد توجه مولا قرار گرفته است احترام به حقوق مردم و كرامت آنان و برقراري نظام سالم الهي بر اركان عدالت و تقواست و اين را در جهت تكامل معنوي و رشد مادي مردم مي داند. رعايت حقوق مردم با توجه به نتايج بسيار ارزنده آن در جامعه علوي چنان از اهميت والا برخوردار است كه آن را از ساير حقوق متمايز مي نمايد و لذا حضرت مي فرمايند:

«بزرگترين حقوقي كه ميان مردم جريان دارد همانا حق والي بر مردم و حق مردم بر والي است.»11

اهميت رعايت اين حقوق از آنجاست كه خداوند اين حقوق را مايه انتظام روابط مردم و عزت دين آنان قرار داده است. مردم هرگز روي صلاح و شايستگي نخواهند ديد مگر حكومتشان صالح باشد و حكومتها هرگز به صلاح نخواهند آمد مگر توده مردم استوار و با استقامت شوند.

هرگاه ملت به حقوق حكومت وفادار باشند و حكومت حقوق مردم را ادا كند آن وقت است كه حق در اجتماع محترم و حاكم خواهد شد آن وقت است كه اركان دين به پا خواهد خاست آن هنگام است كه نشانه ها و علائم عدل بدون كوچكترين انحراف ظاهر خواهد شد و سنّت ها در مجراي خود قرار خواهد گرفت و محيط و زمانه محبوب و دوست داشتني خواهد شد و دشمن از طمع بستن به چنين اجتماع محكم و استوار مأيوس خواهد شد.12

در مقابل اگر حكومت و مردم در رعايت اين حق بي مبالاتي نشان دهند نتايج ناگوار غير قابل تحمل خواهد داشت، اختلاف كلمه، رواج ستمگري، دين گريزي معمول مي شود هواپرستي و در نتيجه مشكلات روحي زياد شده و نيكان خوار و بدكاران عزّت پيدا مي كنند.13

امام علي(ع) ضمن تأكيد بر حسن رعايت حقوق در جامعه دو اصل اساسي را در اين مورد طرح مي فرمايند «اصل تمائل حق و تكليف» و «اصل تساوي حقوق متقابل» كه براساس اصل اول هر حقي كه براي شخصي ـ حقيقي يا حقوقي ـ ثابت مي شود تكليفي بر وي ثابت مي گردد كه مفاد آن اثبات حق بر طرف مقابل است و براساس اصل دوم اين رابطه به صورت كاملاً عادلانه و مساوي مي باشد و به همان مقدار كه مردم بر حاكم حق دارند همان اندازه در برابر وي تكليف دارند و از اين رابطه مساوي چنين تعبير مي آورد:

«كسي را حقي نيست جز اينكه بر او نيز حقي مثل آن است و تنها خداست كه حق دارد ولي تكليف ندارد»14

در فراز ديگر از نهج البلاغه امام علي(ع) اجراي عدالت و حق خواهي را از وظايف حاكم و حقوق مردم بر وي دانسته مي فرمايند:

«آگاه باشيد كه حق شماست بر من كه... در پرداخت حق شما كوتاهي نكرده و در وقت تعيين شده آن را بپردازم و با همه شما به گونه اي مساوي رفتار كنم»15

ب: اصلاحات در امور مالي و اقتصادي:

نقش امور مالي در هر سازماني بر كسي

حضرت زهرا سلام الله عليها:

«مَا التقي جُنْدانِ ظالِمانِ اِلاّ تَخَلّي اللّهُ عَنْهُما فَلَمْ يُبال اَيُّهُما غَلَبَ، وَ مَا التَقَي جُنْدانِ ظالِمانِ اِلاّ كانَت الدَّبَرَة عَلي اَعْتاهُما».

فاطمه(س) از رسول خدا(ص) نقل مي كند: دو گروه ظالم با يكديگر درگير نمي شوند، مگر آنكه خداوند از آنان دست مي كشد، پس مهم نيست كه كدام يك از آنان بر ديگري ظفر يابد. هم چنين دو گروه ظالم با يكديگر برخورد نمي كنند مگر آنكه ستمكار ترينشان از بين مي رود.(كشف الغمه، ج1، ص553)

مخفي نيست و از مسائلي كه همواره نياز شديد به مراقبت دارد و بايد وضع سامان يافته داشته باشد امور مالي است و اگر جمع آوري و هزينه كردن بيت المال از سازمان درستي برخوردار باشد، آثار شكوهمند خود را در سالم سازي جامعه نشان خواهد داد و استعدادهاي نهفته را شكوفا خواهد نمود، لذا اميرالمؤمنين(ع) از همان لحظه تصدّي حكومت بلكه قبل از قبول كردن آن، اصلاح امور مالي را شروع نمود زيرا از شرايطي كه در پذيرش حكومت داشت يكي اين بود كه:

«علي(ع) درهمي از بيت المال را بدون اطلاع مسلمانان برندارد»16

آن حضرت با اين شرط راه را بر سردمداراني كه طبق عادت قبلي طمع برداشت بيش از ديگران را از بيت المال داشتند، بست. بدنبال اين، روز پس از بيعت مردم، دستور داد بيت المال را بين مسلمانان بالسويه تقسيم كنند و به هر نفر سه دينار بدهند و علي رغم سنت خليفه دوم هيچ گونه فرقي بين بدري و اُحدي و خندقي، مهاجر و انصار، عرب و عجم، آزاد شده يا نشده نگذارند و خودش نيز با قنبر آزاد شده سهم يكسان برداشت نمود.17

سردمداران در اعتراض به علي(ع) گفتند در كارت عدالت را رعايت ننمودي! شما كساني را كه با شمشير ما اسلام آوردند و برده ما بودند و در راه رضاي خدا آنها را آزاد كرده بوديم با ما يكسان قرار دادي و سابقه ما را در اسلام در نظر نگرفتي.

حضرت در جواب فرمود: سابقه در اسلام و فضيلت را خداوند در قيامت پاداش عطا مي فرمايد. ما و شما ديديم كه پيامبر خدا(ص) در تقسيم بيت المال بين مردم همين طور عمل مي كرد (يعني سنت پيامبر اين است)18

به قول مرحوم مطهري19 از نظر علي(ع) آن اصلي كه مي تواند تعادل اجتماع را حفظ كند و همه را راضي نگهدارد و به روح اجتماع آرامش بدهد عدالت است، در تمام ابعاد، بخصوص در بعد مالي... عدالت بزرگراهي است عمومي كه همه را مي تواند در خود بگنجاند اما ظلم و جور كوره راهي است كه حتي فرد ستمگر را نيز به مقصد نمي رساند.

مي دانيم خليفه سوم قسمت مهمي از اموال عمومي را در دوره خلافتش تيول خويشاوندان خود قرار داد علي(ع) بعد از قبول كردن حكومت فرمود:

«به خدا قسم اگر با آن اموال براي خود زن گرفته باشند و يا كنيزكان خريده باشند باز هم آن را به بيت المال برمي گردانم زيرا در عدالت گنجايشي خاص است عدالت مي تواند همه را در بر گيرد و در خود جاي دهد و آن كس كه اندامش آماس كرده در عدالت نمي گنجد بايد بداند كه جايگاه ظلم و جور تنگتر است»20

آمدند گفتند عطف به ما سبق نكن و كاري به گذشته نداشته باش، كوشش خود را به حوادثي محدود كن كه از اين به بعد در زمان خلافت خودت پيش مي آيد حضرت با اين جمله:

«الحقُّ القديم لايبطله شي ء؛ حق كهن را چيزي باطل نمي كند» دست ردّ به سينه آنها زد.

برخورد انعطاف ناپذير حضرت با برادرش عقيل كه تقاضاي امتياز و سهم زيادي از بيت المال نموده بود نمونه اي از اهتمام آن حضرت در اصلاح درآمد و هزينه بيت المال بود، خود حضرت اين واقعه را چنين توصيف مي فرمايند:

«سوگند به خدا عقيل را در شدت پريشاني و فقر ديدم كه يك من گندم شما را از من مي خواست در حالي كه كودكانش را از پريشاني با موهاي غبارآلود و رنگ تيره ديدم...»21

با اين وضع امام علي (ع) بر خود اجازه نمي دهد حريم بيت المال را بهم ريخته يك من گندم! به عقيل بدهد.

يكي از مسائل مهم امور مالي ماليات است، امام (ع) در اصلاح وضع ماليات در عهدنامه مالك چنين مي فرمايند:

«... و بايد به آباداني زمين بيش از گرفتن خراج و ماليات اهتمام ورزي كه اخذ خراج جز با آباداني زمين ميسّر نمي شود و آن كه خراج طلبد و به آباداني نپردازد شهرها را ويران كند و بندگان را هلاك سازد و كارش بسيار اندك راست آيد.»22

از ديدگاه امام علي(ع) حقوق همواره متقابل است، پس اگر حاكم مي تواند خراج و ماليات بگيرد، بايد وظايفي را عهده دار بشود، اگر درآمدهاي جامعه در جهت رفع گرفتاريها و نيازمنديهاي مردم و به عبارتي در تأمين رفاه عمومي هزينه گردد، مي توان انتظار داشت كه مردم با رغبت بيشتر نسبت به اداي وظايف مالي خود اقدام نمايند به تعبير ديگر: تأمين رفاه عمومي و ياري نمودن به مردم در آماده سازي زمينه براي بهره برداري بهتر، رابطه مستقيم با پرداختهاي مالي مردم دارد و اين دو تأثير متقابل در يكديگر دارند.

ج: اصلاحات در امور فرهنگي:

علم و آگاهي به عنوان يك فضيلت در ترقي و تعالي در تربيت انسانها نقش اساسي دارد، به فرموده امام علي(ع) (علم سرچشمه تمام خيرهاست)23 بنابراين هر شر و بدبختي از ناحيه ناآگاهي و جهالت مي باشد.

حاكمان ستمگر با آگاهي از اين مسئله همواره تلاش مي كنند مردم را ناآگاه نگهداشته و از نادانيهاي آنها در موارد لازم در جهت مطامع شيطاني خود استفاده بكنند به گواهي تاريخ همواره اين ناآگاهان جامعه بوده است كه ملعبه دست منافقان زيرك قرار گرفته اند و آنها توانسته اند به وسيله چنين افراد نادان به مقاصد پليد خود برسند.

امام علي(ع) با آگاهي تمام از اين موضوع و توجه بر اينكه يكي از عوامل انحراف حاكمان و تسلّط ستمگران ناآگاهي توده مردم است تعليم و آگاهي دادن به مردم را يكي از وظايف حكومت معرفي مي كند و مي فرمايد:

«حق شما بر من آن است كه... وسايل آموزشتان را فراهم سازم تا در تاريكي جهل نمانيد و امكانات پرورش و تربيتتان را فراهم كنم تا عالم بشويد.»24

بنابراين تعليم و تربيت در كلام علوي به عنوان وظيفه حاكم مطرح شده است و حكومت در جامعه اسلامي نمي تواند نسبت به تعليم و تربيت افراد بي توجه بوده و با تسامح رفتار نمايد بلكه موظّف است نسبت به حراست از فرهنگ مردم حساس بوده و تعهد و مسئوليت لازم را داشته باشد.

تعليم و تربيت درست، نه تنها خلع سلاح كردن منافقان و دشمنان داخلي و خارجي است بلكه اصلاح ساختار انساني جامعه و تعامل صحيح مردم در اجتماع بدون بينش و تربيت درست امكان ندارد بنابراين اگر بخواهيم از نفوذ بيگانه جلوگيري بكنيم و نقشه و توطئه دشمن داخلي و خارجي را خنثي كرده باشيم و مدينه فاضله اخلاقي و فرهنگي زيبا داشته باشيم بايد به توسعه فرهنگي و تعليم و تربيت فرزندان مملكت توجه بسيار بشود از اينجاست كه امام(ع) مي فرمايد: «شما را آموزش مي دهم تا بي سواد و نادان نباشيد و تربيتتان مي كنم تا راه و رسم زندگي بدانيد.»25

روشن است آموزش و پرورشي مي تواند چنين هدف را تأمين كند كه داراي ويژگيهايي باشد كه در نهايت به استقلال فكري جامعه منتهي بشود، و اگر دانش و تربيت، چنين وظيفه اي را نتواند انجام دهد طبعا به سعادت منتهي نخواهد شد. بديهي است جامعه اي كه فن از رده خارج و پنجاه سال پيش ديگران را به دانشجويان ياد دهد هم عقب خواهد ماند و هم وابسته فكري!

د: اصلاحات در امور اداري:

نيروي انساني در هر سازماني اركان اصلي آن مجموعه را تشكيل مي دهد پس بازدهي مفيدتر در گرو ساختار صحيح و سالم نيروي انساني خواهد بود، امام علي(ع) با توجه به اين نقش نيروي انساني، شايسته سالاري را در برآمدنها و افتادنها و گزينشها و حذفها در تمام نهادهاي كشوري و لشكري در اولويت خاص قرار مي دهد و از بكارگيري افراد ناشايست كه همواره موجب ضعف و حتي سقوط حكومتها مي باشند بازداشته است.

به جرأت مي توان گفت در نظام حكومتي علوي يكي از بايسته هايي كه حاكم اسلامي بايد بدان همت گمارد گزينش كارگزاراني است كه از درايت، لياقت و كارآيي لازم در امور مربوط به حوزه خود برخوردار باشند لذا امام علي(ع) به قدر زياد نسبت به اين امر اهتمام داشتند و افراد شايسته را به كارها مي گماردند.

علي(ع) ميراث دار حكومتي بود كه در سازمان ها و مسئوليت هاي جامعه روابط، جانشين ضوابط شده و انگيزه هاي فاميلي، تملّق، ثروت و قدرت نمايي جانشين اصل تقوا و شايسته سالاري گرديده بود بدين روي به جاي شايستگان و مؤمنان راستين، اعضاي خانواده اميّه، انسانهاي چاپلوس و فرصت طلب و ثروت اندوزان در مراكز تصميم گيري نفوذ كرده بودند، امام علي(ع) در چنين جامعه اي بر ارزشهاي اصيل الهي بخصوص تقوا ـ خدامحوري و عدالت پروري ـ انگشت تأكيد گذاشت، از اين رو پس از رسيدن به خلافت، همواره مسئوليتها را براساس تقوا و مقدّم داشتن تقواپيشگان بر ديگران پي افكند به نحوي كه هر روز كه از عمر حكومتش سپري مي شد مهره هاي نالايق كنار گذاشته شده و شايستگان به كار گماشته مي شدند.26

معيار گزينش در پيش علي(ع) بر دو ويژگي علم و دانش و فضيلت و تعهد مبتني بود. و اصولاً بقاي دولت را در چنين گزينش مي دانست، لذا در اين مورد مي فرمايد:

«زَوالُ الدول باصْطناع السفل؛ سقوط دولتها به جهت بكارگرفتن دونان است»27

در نامه خود به مالك نيز چنين مي فرمايد: (سپس در كار كارگزاران خويش بيانديش و آن گاه كه آنان را نيك آزمودي به كارشان بگمار...)28

شيوه هاي عملي امام در جلوگيري از انحراف:

1 ـ صداقت و صراحت:

يكي از روش هاي مهم در سالم نگه داشتن جامعه و جلب توجه و همكاري مردم تعامل صادقانه مسئولان با آنهاست و همواره بايد با مردم روراست بود. امام علي(ع) در طول حيات خود هرگز به مطرح كردن شعارهاي مردم پسند و غير عملي و مبهم و دو پهلو نپرداخته است و از اين روشها به جلب افراد اقدام نكرده است و در آغاز حكومت با صداقت و صراحت اهداف خود را بيان كرد و به آن گفته ها وفادار ماند و مخالفان اصلاحات از جمله معاويه را كه از جهل مردم سوء استفاده مي كرد، به شدت محكوم كرده مي فرمايد:

«به خدا قسم، معاويه زيرك تر از من نيست لكن شيوه او پيمان شكني و گنهكاري است اگر پيمان شكني ناخوشايند نبود، زيركتر از من كسي نبود، امّا هر پيمان شكني گناه است...»29

حضرت در فراز ديگر چنين مي فرمايد:

«ألا و انّ لكم عندي أن لا أحتجر دونكم سرّا الاّ في حربٍ و لا أطوي دونكم امرا إلاّ في حكم...؛ بدانيد حق شماست بر من كه چيزي جز راز جنگ از شما نپوشانم و كاري را جز در حكم شرع بي رأي زدن با شما انجام ندهم...»30

هنگامي كه عبدالرحمان در انتخاب خليفه سوم با حضرت به اين شرط بيعت مي كرد كه حضرت به كتاب خدا و سنت رسول و شيخين عمل كند حضرت صادقانه و با صراحت فرمود: من به شرط عمل به كتاب خدا و سنت رسول مي پذيرم و هرگز همانند سياستمداران فريب كار و حيله گر چنين فكر نكرد كه فعلاً شرط را در زبان بپذيرد تا قدرت را در دست بگيرد بعدا آنطور كه خود مي خواهد عمل كند بلكه از اول فرمود من به شرط سنّت شيخين نمي توانم بپذيرم.

2ـ مهر و محبت و سعه صدر با مردم:

از شيوه هاي ديگري كه در سالم سازي رواني و رشد اخلاقي و ايجاد اعتماد اجتماعي بسيار مهم است رفتار و برخورد مهرآميز و با محبت نسبت به مردم از طرف مسئولان جامعه است حضرت همواره اين شيوه را مشي نموده و نادانيها و رفتارهاي نامناسب و اشتباهي مردم را با سعه صدر تحمل مي نمود، حتي مراعات اين روش را به كارگزاران خود توصيه مي نمود، به محمد بن ابي بكر، عامل مصر، چنين سفارش مي كند:

«بال هاي محبت خود را بر مردم بگستر، جانب نرمش و ملايمت را نگهدار، چهره خويش را بر آنان گشاده كن و تساوي را در بين آنان حتي در نگاه هايت مراعات كن...»31

امام علي(ع) در سخنراني ها و نامه ها مردم را به عنوان بندگان خدا و برادران خطاب مي كرد و فرقي بين اقوام و اصحاب و قشرها و نژادها، شهري و روستايي نمي گذاشت، در گفتگو با مردم تملّق و چاپلوسي، اغراء به جهل و فرصت طلبي وجود نداشت و هرگز خشونت گفتاري و يا خطابه با حالت تفرعن نداشته است.

3ـ مبارزه با تملق و چاپلوسي:

در نكوهش تملق و رفتارهايي كه با حاكمان ستمگر مي شود فرمود:

«در نظر مردمان شايسته، زشت ترين حالات زمامداران آن است كه بر آنان گمان رود كه دوستدار فخر و مباهاتند... بيزارم از آن كه بر من گمان آن بريد كه دوست دارم مرا بستاييد و من مدح و ثناي شما را بشنوم خداي را سپاس كه چنين نيستم... پس با من چنانكه با گردنكشان و زورگويان سخن گفته مي شود سخن نگوييد... با ظاهر سازي با من برخورد نكنيد و شنيدن حقي را كه درباره من گفته آيد بر من سخت مپنداريد...»32

4ـ نظارت و كنترل كارگزاران:

از ديدگاه مولا از شيوه هاي بسيار سازنده و بازدارنده از انحراف و فساد، نظارت و كنترل مديريت و كارگزاران جامعه است، يعني گرچه در گزينش افراد دقّت لازم بشود و در انتخاب كارگزاران شايسته توجه لازم شده باشد، باز اصل نظارت و كنترل از پيدايش ناشايستي ها و انحرافات ضرورت دارد بنابراين اصل، حضرت بازرساني را در اجراي صحيح امور جهت نظارت قرار داده بودند و آنها گزارشات لازم را در صورت لزوم به حضرتش ارائه مي دادند، البته اين علاوه بر آن بود كه گزارشهاي مردمي نيز به حضرت مي رسيد.

در نهج البلاغه موارد متعددي با اين بيان «بلغني عنك» دارد كه حاكي از حسن نظارت مولا بر كارگزاران است براي نمونه به نامه چهل مراجعه شود.

5ـ قاطعيت در اصلاح:

اصولاً شيوه حضرت اين بود كه از تخلّف در امور كشوري به سادگي نمي گذشت و به تناسب تخلف به مجازات متخلف مي پرداخت و در اين مورد اگر خلافي و خيانتي ثابت مي شد، با قاطعيت و جديّت لازم برخورد مي كرد.

در قسمتي از نهج البلاغه خطاب به كارگزاري كه از بيت المال سوء استفاده كرده بودند مي نويسد:

«پناه بر خدا آيا به روز قيامت ايمان نداري و از حساب و سؤال الهي بيم نداري؟ اي كه نزد ما در شمار خردمندان بودي چگونه در حالي كه مي دانستي آنچه مي خوري و مي نوشي حرام است آن را بر خود گوارا ساختي؟

به خدا سوگند اگر حسن و حسين(ع) چنان مي كردند كه تو انجام داده اي از من روي خوش نمي ديدند و به آرزويي نمي رسيدند تا آن كه حق را از آنان بستانم و باطلي را كه از ستم آنان بوجود آمده است نابود سازم»33

داستان سوده دختر عماره همداني نمونه اي روشن از قاطعيت مولا در مبارزه با تخلّف كارگزاران است، سوده خطاب به معاويه و در اعتراض از مأمور وي چنين گفت:

«بياد دارم كه نزد حضرت امام علي(ع) رفتم مي خواستم از مأمور جمع آوري زكات شكايت كنم. آن گاه رسيدم كه او به نماز

برمي خاست اما تا مرا ديد به نماز شروع نكرد و با مهرباني گفت آيا حاجتي داري؟ گفتم آري و تكاليف خود را عرض كردم. آن گرامي، هم چنانكه ايستاده بود گريست و به خدا عرض كرد: خدايا تو آگاهي كه من هرگز فرمان ندادم او به بندگانت ستم كند، سپس بي درنگ در قطعه پوستي بعد از نام خدا چنين نوشت آن گاه كه نامه ام را خواندي دست و بالت را جمع كن تا كسي ديگر بفرستم آن ها را از تو تحويل بگيرد...»34

6ـ زهد و ساده زيستي امام(ع):

ساده زيستي افراد از عوامل سلامت رواني و آرامش روحي آنان است و از سختيهاي زندگي مي كاهد و بدين گونه در ايجاد صفا و صميميت در زندگي و لذت بخش نمودن آن نقش بسيار دارد و اگر اين ويژگي از حاكمان و كارگزاران باشد، علاوه بر اين، اثر مهمي خواهد داشت و آن اينكه اولاً از پيدايش انحراف مالي و اسراف در مصرف بي مورد بيت المال جلو مي گيرد و ثانيا اين روش همدردي و همزيستي مسئولان با قشر كم درآمد جامعه، اعتماد آنها را نسبت به مسئولان جلب نموده و همكاري و مشاركت قشرهاي مختلف را در حل مشكلات جامعه در پي خواهد داشت، لذا زهد و ساده زيستي بخصوص از سوي كارگزاران در مكتب علوي جلوه خاصّ پيدا مي كند.

اميرالمؤمنين(ع) خودش در دوره خلافت با توجه به همدردي با قشر ضعيف جامعه بيش از هر وقت ديگر زاهدانه زندگي مي كرد و مي فرمود:

«خداوند متعال بر حاكمان الهي واجب گردانيده است خود را با مردمان تنگ دست همسان سازند تا فقير و تنگدست را پريشاني اش آزرده و نگران نسازد.»35

در فراز ديگر از نهج البلاغه مي فرمايد:

«أ أقنَع مِنْ نفسي بأن يقال هذا اميرالمؤمنين و لا اشاركهم في مكاره الدهر، أو أكون أسوة لهم في جشوبة العيش؟...»36

آيا بدين بسنده كنم كه مرا اميرالمؤمنين گويند و در ناخوشاينديهاي روزگار شريك مردم نباشم؟ يا در سختي زندگي نمونه اي براي آنان نباشم؟

بنابراين از ديدگاه امام علي(ع) رتبه اي از زهد وجود دارد كه بر حاكمانِ حق، وظيفه است گرچه زهد در آن حدّ از مردم عادي خواسته نشده است، پس در حكومت علوي زهد و ساده زيستي ضرورتي است كه حاكمان و كارگزاران بايد در پي كسب آن باشند.

پاورقيها:

12- نهج البلاغه، خطبه216.

17- نقش ائمه پيشين، ج9، ص94.

13- نهج البلاغه، خطبه216.

10- مجله نور علم، دوره سوم، شماره1، اسفند 1366، ص113، به نقل از ارشاد مفيد، ص134 ط اسلاميه.

14- همان.

15- همان، نامه 50، ترجمه دشتي.

19- سيري در نهج البلاغه، ص113.

11- و اعظم ما افترض سبحانه من تلك الحقوق حق الوالي علي الرعية و حق الرعية علي الوالي. نهج البلاغه صبحي الصالح خطبه 216.

18- همان، ص95.

1- قرآن كريم، سوره جمعه، آيه 3.

16- نقش ائمه در احياي دين، علامه عسكري، ج9، ص94.

21- نهج البلاغه، خطبه224.

20- نهج البلاغه، خطبه 15 و نقش ائمه پيشين 95 و 96 به نقل از ابن ابي الحديد.

23- غرر الحكم و درر الكلم، ترجمه انصاري، ج1، شماره حديث868 در حرف الف.

26- علي بن ابي طالب(ع)، عبدالفتاح عبدالمقصود، ترجمه سيد محمد مهدي جعفري، ج2، ص377.

2- قرآن كريم، سوره اعراف، آيه157.

24- خطبه 34 نهج البلاغه.

29- نهج البلاغه خطبه200، ترجمه شهيدي.

27- غرر الحكم و دررالكلم، ج1، حرف ز، شماره حديث 42، ص427.

25- همان.

28- نامه 53، نهج البلاغه.

22- همان، نامه53.

35- نهج البلاغه، خطبه209.

30- همان، نامه 50.

31- نهج البلاغه، خطبه27.

32- همان، خطبه216.

33- نهج البلاغه، نامه41.

34- سفينة البحار، شيخ عباس قمي، ج1، ص671 ـ 672.

36- نهج البلاغه، نامه209.

3- نهج البلاغه، خطبه3، معروف به خطبه «شقشقيه».

4- قرآن كريم، سوره آل عمران، آيه144.

5- نهج البلاغه خطبه16، و ترجمه دشتي ص59.

6- همان، خطبه131، و ترجمه دشتي ص249.

7- همان، نامه 62، ترجمه دشتي ص601.

8- الغارات، ثقفي، ج1، ص45.

9- شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج2، ص203، ط اسماعيلي، قسمت آخر، مناقب علي(ع) در شرح خطبه 34.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

همکاری با نفوذیان خائن و اختلاس‌گران بی دین
قرآن : لِيَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ کامِلَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ (سوره نحل، آیه 52)ترجمه: تا روز قیامت بار گناهان خود را تمام بردارند ، و [ نیز ] بخشی از بار گناهان کسانی را که ندانسته آنان را گمراه می کنند. آگاه باشید ، چه بد باری را می کشند.حدیث: و ایما داع دعی الی ضلالة فاتبع علیه، فان علیه مثل اوزار من اتبعه، من غیر ان ینقص من اوزارهم شیئا!: (مجمع‌البیان، ج6، ص 365)ترجمه: ... و هر کس دعوت به ضلالت کند و از او پیروی کنند همانند کیفر پیروانش را خواهد داشت، بی آنکه از کیفر آنها کاسته شود.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید