سبک زندگی را چگونه میتوان تعریف کرد و شاخصهای سبک زندگی ایرانی - اسلامی به نظر شما چیست؟
تعریف سبک زندگی یا Life Style اولین بار ظاهراً توسط روانشناسی به نام آلفرد آدلر در سال 1929 ارائه شد. تعاریف مختلفی از این مقوله شده است. آلفرد آدلر در معنای اصطلاحی سبک زندگی به حال و هوای زندگی فردی اشاره میکند. افرادی مثل لیزر معیار سبک زندگی را الگوی خرید قرار میدهند و در مقابل ایشان شخصی مثل یاسرمن الگوی مصرف را معیار قرار میدهد. برخی هم گفتهاند که هر شیوه ممتاز و قابل تشخص در زندگی بشر، سبک زندگی است. همچنین برخی دیگر هم فعل و انفعالات فرد در محیط زندگی و بعضی نیز مُد یا حالت زندگی فرد را در تعریف سبک زندگی معیار قرار دادهاند. سازمان بهداشت جهانی هم تعریف ویژهای از سبک زندگی دارد که نشان از روش زندگی مردم و بازتاب کامل ارزشهای اجتماعی است و به ترکیبی از الگوهای رفتاری و عادتهای فرد در سراسر زندگی که برآمده از جامعهپذیری اوست، اشاره میکند.
بر این اساس تقریباً مقوله سبک زندگی در نزد اندیشمندان غربی در دو بخش تعریف شده است؛ یک دسته، روانشناسان هستند که روی بُعد فردی و تخصصی و شخصیتی فرد تمرکز دارند و دسته دیگر هم جامعهشناسان هستند که توجه آنها بیشتر به هنجارهای اجتماعی و توصیف نگرش و منش فرد نسبت به جامعه است.
به نظر میرسد که سبک زندگی، روش مواجهه فرد در دوران زندگی خود، با محیط اطراف و تعاملات روزمره او با جامعه است. با توجه به اینکه انسان، مدنیالطبع است و وجود زندگی اجتماعی، لازمه حیات اوست، تعامل روزمره فرد با جامعه که بر اساس رویکردها، باورها، ارزشها، هنجارها و حتی محیط زیست فرد تحقق پیدا میکند، به عنوان سبک زندگی لحاظ میشود. البته به این شرط که این روش زندگی به صورت یک عادت اجتماعی درآمده باشد یعنی نه تنها فرد، این روش را اتخاذ کرده باشد، بلکه در قالب اجتماع به منش ثابتی تبدیل شده باشد. در واقع وقتی بحث از سبک زندگی به معنای عام میشود، ناظر به محیط اطراف فرد و جامعه است و باید در یک قالب سمبلیک برای جامعه در نظر گرفته شود.
با توجه به مباحث گفته شده، شاخصههای سبک زندگی ایرانی - اسلامی را در دو قالب میتوان بیان کرد؛ سطوح عالی و سطوح عادی یا همان بایدها و هستها. در سطح عالی و کلان به اموری مثل ظلمستیزی، استقامت و صبر، خدامحوری، دستگیری مظلومان و بینوایان، قانونمداری و فروتنی در مقابل ضعیفان میتوان اشاره کرد. به نظر میآید که در تاریخ ایران هم همواره به همین صورت بوده و مردم ایران یک چنین ویژگیهایی را چه از فرهنگ اسلامی و چه از فرهنگ باستانی در وجود خود نهادینه کردهاند؛ مثلاً بحث عدالت و عدالتطلبی در نهاد جامعه ایرانی به عنوان یک خصیصه ثابت لحاظ شده است. در سطح هستها و بایدها و یا در سطوح عادی هم عناصری مثل پوشش، حیا، خورد و خوراک، تعاون اجتماعی، تلاش و فعالیت، ابنیه و ساختار سازههای زندگی مطرح هستند.
سبک زندگی را در حقیقت به دو گونه میتوان معنا کرد؛ یکی آنچه که هست و دیگری آنچه که باید باشد. سبک زندگی به نحو بایسته زندگی انسان، همان حیات طیبهای است که در قرآن وعده داده شده است. همچنین برای آن چیزی که به عنوان هستِ جامعه لحاظ میشود، معیار ارزشیابی، همان بایدها خواهد بود.
شاخصهای سبک زندگی فردی که در برنامههای رسانه ملی نمود پیدا میکند و موجب آسیب در جامعه میشود، چیست؟
در فرهنگ اسلامی و در فرهنگ ایرانی چیزی به عنوان رفاهطلبی وجود ندارد. مردم ایران برای به دست آوردن آب، کیلومترها قنات میزدند و تلاش میکردند آب را از نقاط دور هدایت کرده و استفاده کنند. یکی از چیزهایی که امروزه در رسانهها به آن دامن زده میشود، رفاهزدگی و رفاهطلبی است. غالباً در فیلمها و سریالهایی که از رسانه ملی و سایر رسانهها پخش میشود، طیفی از خانوادهها را نشان میدهند که از جهت مکنت در یک سطح بالاتر از متعارف هستند. آنها به راحتی زندگی میکنند، به سفر میروند، خوشگذرانی و حیف و میل میکنند. رویکرد این برنامهها که توجهی به سبک زندگی قناعتطلبانهی اسلامی - ایرانی نمیکنند، از غرب اخذ شده است که در فرهنگ یونان باستان و هلنیستی مطرح بوده است. دقیقاً همین فرهنگ امروزه در قالبهای سمبلیک و سیستماتیک در سبک زندگی غربی جایگرفته و در محیط جامعه ایران که کاملًا از جهت ساختاری با فرهنگ یونان و روم باستان متفاوت است، پیاده میشود. امپراطوری ایران قبل از اسلام در تعارض مفهومی و ساختاری با ساختار حکومتی و سبک زندگی یونانی و رومی قرار داشت. وقتی غربیها میخواهند از گذشته ایران فیلم تولید کنند، فیلم 300 را می-سازند که ایرانیها را رفاهزده نشان میدهد تا به ایرانیها اعلام کنند که مثل غربیها بودهاند! متأسفانه امروزه در سینما و تلویزیون ایران به رفاهطلبی که یکی از شاخصههای زندگی غربی است، دامن زده میشود. در آثار باستانی و تاریخ ایران، چنین چیزهایی مشاهده نمیشود. حتی در سمبلهایی که در یونان باستان هست، برهنگی مشاهده میشود ولی سمبلهای ایرانی چه مرد و چه زن، پوشیده است. به طور کلی ساختار پوششی و رفتاری تمدن ایران عفیفانه است.
اینکه امروزه به خاطر مشکلات اقتصادی که برای دولت اتفاق افتاده و یا سوءمدیریتهایی که گاهی اوقات در برخی از نهادهای اقتصادی پدید میآید، با بالا رفتن قیمت سکه، همه مردم برای خرید سکه هجوم میآورند، از این نشأت میگیرد که روش بیان مشکلات از نهادهای رسانهای چه در قالب فیلمها و سریالها و حتی اخبار و تحلیلهای خبری به گونهای است که افراد خودبهخود به این سمت سوق پیدا میکنند. یعنی وقتی رسانه ملی در جامعه اضطراب ایجاد میکنند، فرد نسبت به سرمایه خود در بانک نگران میشود. در واقع وقتی صداوسیما طوری القا کرده است که ساختار اقتصادی کشور ناتوان است و کارخانجات خوابیدهاند، فرد مجبور است پول خود را به جای اینکه در صنعت به کار بندد، در جایی که سریعالبازده است، به کار گیرد. این فرهنگ در فیلمهای رسانه ملی هم مشهود است که افراد سر یکدیگر را کلاه میگذارند. البته نباید گفت که اینها ناهنجاریهای اجتماعی است و تهیهکنندگان و کارگردانها باید وضعیت جامعه را بازنمایی میکنند بلکه اتفاقاً رسانه وظیفه هدایتگری جامعه را دارد. وقتی که رسانه ملی یک ناهنجاری اجتماعی را به تصویر میکشد، عملاً ناهنجاری اجتماعی را تبلیغ میکند.
گاهی اوقات هم بیعفتی در روابط دو جنس مخالف در رسانه مشاهده میشود. مثلاً در برخی سریالها دختر و پسری که میخواهند ازدواج کنند، قبل از اینکه پدر و مادر در جریان باشند و یا عقدی جاری باشد، با هم در دانشگاه و پارک رفتوآمد دارند و حتی به مسافرت میروند و کارهایی مانند ازدواج سفید را انجام میدهند. البته نامی از ازدواج سفید برده نمیشود ولی همه ویژگیهای آن را دارد. این در شأن رسانه ملی نیست و عملاً نوعی ترویج سبک بیعفتی و بیحیایی در جامعه است.
برای یافتن مصادیق بیعفتی نباید صرفاً آن چیزی که در تصویر مشاهده میشود، ملاک باشد بلکه تصویری که دیده میشود، هزاران پسزمینه دارد. مثلاً بازیگری که عکس بدون حجاب او در همه جا وجود دارد و در صداوسیما با چادر ظاهر میشود، نوعی حس تعارض را در مخاطب ایجاد میکند و باعث تمسخر میشود. همچنین برخی اشخاص محجبه در سریالها وقتی برای جایزه دادن برای همان سریال دعوت میشود، با یک لباس آنچنانی ظاهر میشوند که در حقیقت این کار نوعی ترویج بیعفتی، بیحیایی و تعارض در سطح جامعه است. باید رسانه ملی روی انتخابهای خود در بازنماییهای تصویری دقت کند.
روابط آزاد و بیعفتی و بیحیایی امروزه در سینما حتی بین پسر و دختر مؤمن واقعاً غوغا میکند. حتی گاهی کسی که میخواهد شهید شود، وقتی با یک دختر مواجه میشود، روابط آزادی پیدا میکند به گونهای که به راحتی با او ارتباط میگیرد و حرف میزند. در حالی که پسران و دختران عفیف جامعه، اینچنین نیستند. مثلاً در سریال ماه رمضان گذشته، وقتی یک جوان بسیار مؤمن شیفته کسی میشود، سر کوچه جلوی او را میگیرد و با هم حرف میزنند، دلبری میکنند و بدون اطلاع پدر و مادر با هم قرار میگذارند.
گاهی تصور میشود که عصبیت و خشونتی که در فیلمهای بالیوودی و هالیوودی وجود دارد، باید در فیلمهای ایرانی هم به همان صورت اتفاق افتد. در حالی که در فرهنگ ایرانی، حتی در جنگها، عصبیتی را که باید در مقابل دشمنان به کار برد، با عطوفت انجام میدهند. مثلاً در ماجرای دستگیری داعشیها توسط نیروهای مدافع، بچههای ایرانی با آنها بعد از دستگیری خیلی با عطوفت برخورد کردند. در جنگ تحمیلی هم نحوه برخورد با اسرای عراقی، به همین صورت بود. عصبیت ایرانی در جای خودش و به موقع اتفاق میافتد و یک عصبیت هدفمند است. اما در فیلمهای ایرانی کاملاً عصبیت در روابط زن و مرد، پدر و مادر، همکاران و همشهریان نمایش داده میشود. مثلاً عصبیتی که گاهی ماشینها در خیابان با بوق زدن بر سر ماشین دیگر خالی میکنند، به کرات نشان داده میشود. البته اینها با اینکه به گونهای بازنمایی تصویر در خارج هستند اما آن چیزی که در خارج وجود دارد، هزاران پشت پرده دارد و در فیلم، این پشت پردهها نشان داده نمیشود و صرفاً آن عصبیت نشان داده میشود. نشان دادن عصبیت صرف، به گونهای رواج عصبیت است مگر اینکه در همانجا یک انگارهای، آن را اصلاح کند و زشتی و قبح این عمل نشان داده شود. متأسفانه این مسئله در سریالها کمتر مشاهده میشود.
مؤلفه اصلی سبک زندگی ایرانی - اسلامی خدامحوری است اما در فیلمها غالباً جای خدا خالی است یعنی توجهی به دینداری فرد نمیشود. مثلاً فرد 11 صبح از خواب بیدار میشود و نشان داده نمیشود که قبل آن نمازی بوده است یا خیر؟ قدیمیها بعد از نماز صبح برای باز کردن مغازه میرفتند و الآن هم به خاطر اینکه مشتری کمتر هست، ساعت خاصی برای کار میآیند اما قبلش بیدار هستند. متأسفانه در سبک زندگی جوانانی که در سینما یا رسانه ملی نشان داده میشود، روی مسئله رفاهزدگی تأکید میشود که نقش خدا در آن فراموش شده است. نماد دینداری و تدین هم تسبیح در نظر گرفته شده است که به صورت افراطی و غالباً در مقابل سینه شمرده میشود. این نماد یکی از نمادها میتواند باشد اما نماد انحصاری نیست. ارتباط با خدا منوط به داشتن تسبیح نیست بلکه در منش و برخورد زیباست. همچنین گاهی در سریالها، فردی مؤمن که لباس روحانی به تن دارد، وقتی میخواهد برخورد اجتماعی داشته باشد، در مواجهه با گناه خیلی عصبیت پیدا میکند. البته در مورد حضرت علی(ع) در روایات هست که «خشنٌ فی ذات الله»؛ ولی این در مقام برخورد با مسائل اجتماعی نیست. اتفاقاً حضرت وقتی گناهی را از طرف مقابل میدیدند، در آن لحظه عصبیتی نشان نمیدادند و برخورد عاقلانهای نشان میدادند. اگر عصبیتی هم در کار بوده باشد بر اساس عقلانیت صورت میگرفت.
نکته دیگر کمرنگ شدن برخی سنتهاست. مثلاً زندگی خانوادهها در اوایل انقلاب به این صورت بود که غالباً سر یک سفره دور هم جمع میشدند ولی امروز در سینما و رسانه، افراد پشتمیزنشین و مبلنشین شدهاند و سفره تقریباً معنای خود را از دست داده است.
دیگر آنکه شادیهای افراطی و بیهدف در برنامهای مثل خندوانه در رسانه ملی وجود دارد. البته اصل این برنامه برای شادی انسانها خوب است و شعار برنامه که میگوید: « با هم بخندیم و به هم نخندیم» شعار خوبی است اما شادی هم باید عقلانی و هدفمند باشد. بشاشتی که انسان از عمل خیر دارد، بسیار بالاتر از شادی است که به صورت تصنعی صورت میگیرد.
بحث مصرفگرایی و ترویج شدید گرایش به خرید و تبلیغاتی که ناظر به خرید است، از مشکلات قدیمی رسانه ملی است. تبلیغ بیش از حد در رسانه ملی، باعث ترویج مصرفگرایی در مخاطب میشود.
آخرین آسیب بحث غربگرایی در صداوسیما است که متأسفانه سفر به غرب، گرایش به غرب، گرفتن مُد از غرب و روش زندگی غربی از شاخصهای زندگی غربی است که در صداوسیما از افراد جامعه بازنمایی میشود.
موانع ارائه سبک زندگی ایرانی - اسلامی از سوی نخبگان چیست و چگونه میتوان آنها را برطرف کرد؟
در بین نخبگان متأسفانه نوعی غربزدگی وجود دارد. برتری بخشیدن به تحصیلات غربی که از مواریث حکومت پهلوی بوده و متأسفانه در ادامه توسط جمهوری اسلامی به آن دامن زده شد، نوعی غربزدگی را در نخبگان پدید آورده است. متأسفانه حتی در دورهای در دولت به کسی نخبه میگفتند که حتماً در غرب تحصیل کرده باشد.
مسائل اقتصادی موجود در جامعه که باعث ایجاد فاصلههای طبقاتی مختلف در جامعه شده است، یکی از موانعی است که نخبگان را در بیان سبک زندگی ایرانی-اسلامی محدود میکند. چون طبقات متعدد شده است و مشخص نیست که کدامیک باید معیار باشد به طوری که وقتی به سبک زندگی مدیران توجه کنید واقعاً با سبک زندگی عوام همخوانی ندارد و این مسئله در شأن جامعه اسلامی نیست.
تقابل ساختاری غرب با نظام و اینکه غرب برخی چیزها را به جامعه دیکته میکند، مردم را مجبور میکند که برخی از سبک زندگیها را چه به واسطه رسانهها و چه به واسطه عواملی که در داخل و خارج دارند، قبول کنند. غرب از زمانی که انقلاب پیروز شد تا امروز روی این مسئله سرمایهگذاری میکند و این یکی از مهمترین موانعی است که در مقابل نخبگان است و نمیتوانند آن سبک زندگی اصیل ایرانی - اسلامی را استنباط و بیان کنند.
باید ترکیبی از نخبگان دانشگاهی و حوزوی را که با مبانی اصیل سبک زندگی ایرانی - اسلامی آشنایی دارند، جمع کنند تا از اینها طلب شود که این نظام جامع را تبیین و تنظیم کنند. یکی از موانع مهم اشتغالات زیاد آنهاست. واقعاً برخی از نخبگان باید منحصراً در این کار سرمایهگذاری کنند و وقت خود را در کارهای دیگر صرف نکنند تا نتیجه جدی حاصل شود.
راهکارهای حضرتعالی برای ارائه نظام جامع سبک زندگی ایرانی - اسلامی چیست و چطور باید برنامهسازان را به این سمت سوق داد؟
اولویتبخشی به داشتهها و سنتهای ایرانی – اسلامی در تدوین نظام جامع سبک زندگی باید مد نظر باشد. همچین نیاز به یک مطالعه تاریخی در مورد گذشتههای کشور و الگوگیری از آنها وجود دارد تا متناسب با عصر حاضر تدوین شود.
یکی از موانع بزرگی که وجود دارد ساختار قانونی کشور است یعنی برخی از قوانین، خودشان مزاحم سبک زندگی ایرانی-اسلامی هستند. قوانین مرتبط با سبک زندگی در مجلس تصویب میشود اما آیا واقعاً حقوقدانان و متخصصین امر در مجلس وارد میشوند؟ یا هر کس که قدرت تبلیغ بالایی دارد وارد میشود؟ معلوم است که دومی درست است. این یک ضعف در قانون اساسی و دموکراسی کشور است. دموکراسی که بر اساس پول و تبلیغات باشد و رأیی که بر اساس فریب داده شود، عملاً نتیجه آن اینست که نماینده در مجلس تخمه میشکند و در پشت تریبون شعر «فدایت شوم» میخواند! اینها برای نظام دینی عیب است. وقتی قانون طوری تنظیم شود که اجازه نخبهپروری داده شود و فقط از نخبگان در مسائل مدیریتهای کلان و تصمیمگیریهای کلان مجلس، دولت یا قوه قضائیه استفاده شود، عملاً این مشکلات به وجود نخواهد آمد.
موضوع سبک زندگی ایرانی-اسلامی باید به یک باور همگانی تبدیل شود و مسئولیت یک نهاد، دولت، صنف یا گروه خاص نباشد. البته در بحث سبک زندگی گروههای مختلفی فعالیت میکنند در حالی که برای رسیدن به یک نظام جامع، دوری کردن از حرکتهای جزیرهای و موازیکاریها لازم است.
نحوه تعامل رسانه ملی، برنامهسازان و نخبگان برای رسیدن به نظام جامع سبک زندگی ایرانی - اسلامی و بازنمایی آن در رسانه ملی چگونه باید باشد؟
متأسفانه موضوع سبک زندگی در رسانه ملی فقط در دو یا سه برنامه خاص خلاصه شده است. در صورتی که تمام روش زندگی مردم و تمام چیزهایی که در رسانه ملی پخش میشود، باید متناسب با این سبک زندگی باشد. یعنی برنامههایی که در صداوسیما پخش میشوند، نباید در تعارض با هم باشند. مثلاً برنامهای با نام سمت خدا پخش میشود و در آنجا حرف از حرمت غنا زده میشود و در همان لحظه در شبکه نسیم در برنامه آوازشو، آوازهایی خوانده میشود که در مورد روابط جنسی و عشقهای مجازی با الحانی بسیار غناآمیز است. باید خوانندههای کشور به واسطه حمایتهایی که در رسانه ملی میشود به طرف اشعاری که ناظر به شناخت خداوند است یا به طرف موسیقیهایی که معنویت را در انسان افزایش میدهد، سوق داده شوند.
در صداوسیما این آزادی به بازیگر داده میشود که نقش وی از شخصیت واقعی او کاملاً مستقل باشد در حالی که عملاً بازیگر به عنوان یک الگو در جامعه است. حداقل کار اینست که بازیگرانی که ظاهر و باطن آنها یکیست و متناسب با سبک زندگی ایرانی - اسلامی است، برجسته شوند و بیشتر به آنها کار داده شود. خودبهخود سایر بازیگران هم به این سمت خواهند آمد. کاری که در ابتدای انقلاب با بازیگرانی انجام شد که در نظام طاغوت بودند و بعضاً فیلمهای مستهجن بازی میکردند، این بود که طرد مطلق نشدند و به آنها آزادی عمل داده شد که خود را اصلاح کنند و عملاً هم این اتفاق افتاد. در حال حاضر هم باید این روند ادامه یابد و عقبگرد نشود.
گاهی اوقات هم در رسانه ملی با مصلحتطلبیها، حس مطالبهگری مردم نادیده گرفته میشود و برخی مسائل سانسور میشود تا مبادا دولت بودجه رسانه ملی را کاهش دهد. در حالی که رسانه ملی باید آزادانه عمل کند. حتی جالب است که در رسانههای جوامع غربی مثل جامعه آمریکا برخی کانالها رسماً رئیسجمهور را نقد میکنند و با اینکه رئیس جمهور با آنها مخالف است و آنها را اذیت میکند، نقدهای خود را قطع نمیکنند. متأسفانه مدیران رسانه ملی مصلحتطلبی را بر حقگرایی غلبه دادهاند. همین میشود که دولتمردان به خطا میروند، اقتصاد فلج میشود و قوه قضائیه ضعیف عمل میکند. گاهی اوقات باید نقد کرد. اگر رسانه ملی مستقیماً نمیتواند نقد کند، عیبی ندارد، میتوان چند کارشناس آورد که مسائل را نقد کنند.
نهادهای حکومتی و غیردولتی برای تدوین ارائة نظام جامع سبک زندگی ایرانی-اسلامی چه وظایفی دارند؟
نهادهای دولتی و مجلس باید در تنظیم قوانینی که جامعه را به طرف سبک زندگی اسلامی - ایرانی میکشاند، اقدامات جدی انجام دهند. نهادهایی هم که پیشنهاد قانون میدهند، باید در این زمینه اقدامات مناسبی انجام دهند.
سبک زندگی ایرانی - اسلامی زمانی میتواند در جامعه اجرایی شود که جامعه از قوه قهریه مناسبی هم در پشت خود برخوردار باشد. وقتی یک قانونی وضع شد، در مقابل این قانون قوای قضائیه و یا نهادهای نظارتی مطابق قانون عمل کنند و مصلحتسنجی نکنند. اگر اینطور نباشد، استثنائات زیادی ایجاد میشود و بلاها فقط بر سر مردم میآید و آقازادهها عملاً از دایره اتهام خارج خواهند بود.
نهادهای غیردولتی هم غالباً کمککار نهادهای دولتی هستند. مصوبات و یا یافتههایی که در سازمانهای مردم نهاد پدید میآید، نمیتواند مستقلاً به صورت قانون درآید اما میتواند پشتوانه قانون و نهادهای دولتی باشد. سازمان های مردمنهاد باید ارتباطات خود را با نهادهای دولتی تقویت کنند و جایگاه خود را از جهت علمی و ساختاری در نهادهای دولتی پیدا کنند تا یافتههای خود را در اختیار نهادهای دولتی قرار دهند که در نهایت به صورت یک قانون و الزام اجتماعی درآید.
اگر رسانة ملی –که اثرگذارترین نهاد کشور در ترویج سبک زندگی است به روال کنونی خود ادامه دهد، سبک زندگی عمومی کشور در آیندة نزدیک و دور به چه سمتی خواهد رفت؟
متأسفانه اکثریت افرادی که در رسانه فعال هستند با گرایشات ناصواب شهرت، ثروت، خودنمایی و ... وارد شده-اند. جوانان انقلابی و فعال در این زمینه خیلی کمتر وارد شدهاند. البته بعد از به راه انداختن جشنواره عمار خوشبختانه جوانان انقلابی هم به صورت جدی وارد این عرصه شدهاند و روز به روز پویاتر و جدیتر عمل میکنند به گونهای که امروزه در جشنواره سینمایی فجر برای خود جایگاه پیدا کردهاند.
در امر رسانه نباید به ساختار سنتی که برگرفته از الگوهای غربی است، متکی بود و نیاز به ساختارهای انقلابی در این زمینه احساس میشود. اگر صداوسیما رها شود و با همان ساختارهای قبلی خود جریان را پیش برد، واقعاً جامعه با آسیب مواجه خواهد شد.
خلاصه مهمترین راهکارها:
1- در برنامه های رسانه ملی باید از ظرفیت تمدن ایرانی که توجه به کار و کوشش داشته است در مقابل پدیده رفاه طلبی استفاده شود.
2-رسانه ملی باید تاریخ عفیفانه ایرانیانِ قبل از اسلام را در مقابل فرهنگ برهنگی غرب تبلیغ کند.
3-خشونت و عصبیتی که در سریالها نمایش داده می شود نباید به تقلید از هالیوود و بالیوود باشد بلکه باید خشونت هدفمند و به موقع که خاص فرهنگ ایرانی است و از روی عطوفت است، استفاده شود.
4-ملزومات دینداری نقش های مختلف باید در سکانس های سریال ها به طور غیر مستقیم رعایت شود و عدم دینداری افراد در سریال ها نباید به یک موضوع عادی تبدیل شود.
5-نمادهای دینداری در سریال ها نباید محدود به چند حالت مثل گرفتن تسبیح در دست توسط بازیگران، محدود باشد بلکه باید این نمادها توسعه یابد و منشها و رفتارهای زیبا را هم شامل شود.
6-در سریال های ایرانی نحوه برخورد متدینین با فرد گناهکار در صحنه گناه، به طور معمول با عصبیت و خشونت نشان داده می شود که باید به یک برخورد عقلانی و تأثیرگذار تبدیل شود.
7-سنت های ایرانی-اسلامی مانند جمع شدن دور سفره هنگام غذا و تقدس و احترام به سفره، باید در برنامه ها و سریال های سیما احیا شود.
8-برای شاد کردن مردم در رسانه ملی نباید به شادیهای تصنعی روی آورد و شادی واقعی ناشی از انجام عمل خیر را گسترش و ترویج داد.
9-اولویتبخشی به داشتهها و سنتهای ایرانی – اسلامی در تدوین نظام جامع سبک زندگی باید مد نظر باشد.
10-شبکه ها و برنامه های مختلف صداوسیما باید سبک زندگی ایرانی-اسلامی را به طور هماهنگ ترویج کنند و اینطور نباشد که برنامه های مختلف با هم در تعارض باشند.
11-سمن ها باید با نزدیک شدن به نهادهای دولتی سعی کنند که برنامه ها و پیشنهادات خود را در خصوص سبک زندگی ایرانی-اسلامی به دولت و نهادهای حاکمیتی ارائه دهند تا در نهایت به قانون و برنامه رسمی کشور تبدیل شود.
12- مسئولان در طراحی، تبیین و تهیه نظام جامع سبک زندگی مشخص باید از ظرفیت نخبگان حوزه و دانشگاه به نحو شایسته استفاده کنند.
توجه رسانه ملی به سنتهای اصیل اسلامی- ایرانی در ساخت برنامهها
سلسله گفتگوهای کارشناسی با موضوع سبک زندگی غربی در رسانه ملی
اهمّیت سبک زندگی در هر کشوری انکارناپذیر است، چراکه نشاندهندۀ نوع فرهنگ و اعتقادات یک ملت است. الگوی سبک زندگی اسلامی- ایرانی در جامعۀ امروز ایران ضروری و رسالتی همگانی است که تمام صاحبنظران و دلسوزان باید به آن توجه کنند. در این راستا نهادینهسازی سبک زندگی مشخّص بسیار مهم است. نقش رسانهها در این عرصه بیبدیل خواهد بود، بهویژه آنکه به گواه کارشناسان، نقش رسانۀ ملّی در نهادینهسازی آن بیبدیل است. از سوی دیگر، شبکههای ماهوارهای وابسته به نظام سلطه با گسترش و پخش برنامههای ضد فرهنگی به اعتقادات اسلامی و فرهنگ اصیل ایرانی حمله میکنند و در صدد جایگزینی فرهنگ نابهجای غربی بهجای آن هستند. با این توضیحات بررسی مسئلۀ آسیبشناسی ترویج سبک زندگی غربی در رسانۀ ملّی به مثابۀ یک نهاد تأثیرگذار در حوزۀ فرهنگ دینی- ملّی ضرورت مییابد. بنابراین با طرح این سؤال که «چگونه میتوان نظام جامع سبک زندگی اسلامی- ایرانی را ارائه داد و برنامهسازانِ رسانۀ ملّی را با آن آشنا کرد؟» به گفتگو با حجتالاسلام سعید ارجمندفر، عضو هیئتمدیره انجمن سواد رسانهای دفتر تبلیغات اسلامی نشستیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.