مدعیان دروغین بهویژه در حوزه مهدویت چه شاخصههایی دارند و این مسئله تا چه میزان در جامعه ما جدی است؟
این مسئله همیشه جدی بوده و در حال حاضر نیز فوقالعاده جدیتر شده است. هر چقدر که شرایط اجتماعی سختتر میشود، زمینه ظهور مدعیان دروغین مهدویت فراهمتر است. در هیچ مقطع تاریخی از دست مدعیان دروغین مهدویت، آسایش وجود نداشته است. برخی از آنها ماندهاند و مدام خود را نوسازی کردهاند و برخی نیز در مقطعی بوده و از بین رفتهاند.
مدعی وقتی میتواند ادعا کند که از یک سو، شرایط اجتماعی برای او فراهم باشد و از سوی دیگر خصلتهایی در خودش باشد که روی تصمیم جامعه در مورد وی اثرگذار باشد. مدعیان عرفان، اصلاح اجتماع و مهدویت معمولاً از این ویژگیها برخوردارند یا لااقل تظاهر به داشتن این ویژگی ها میکنند مثل ویژگی های سادهزیستی، مردمی بودن، بیان گرم و شیوا و بهره گیری گسترده از مؤلفه های مردمپسند. به عبارت دیگر خیلی از ذائقههای مردم را شناسایی میکنند و متناسب با آن ذائقهها، دیدگاهشان را القاء میکنند. تمام کسانی که در چند دهه گذشته نسخه بازسازیشده آئین های قدیم هندی مثل تانترا را به ایران آوردند، از همین خصوصیت میل به معنویت در مردم استفاده کردند. علت آن که این مثال زده شد، برای این است که با بافت فرهنگی ایران، هیچ سنخیتی ندارد و خواستگاه و پیشینهای برای آن وجود ندارد. مثلاً اگر کسی از آئین کابالای یهودی در کشور دم زند، یک سنخیتی با فرهنگ ایران دارد چون دین یهود در ایران مورد احترام است و بالأخره یهودیان در کشور ما زیست میکردند. اما این بستر در مورد آئینهای هندی در کشور ایران وجود ندارد.
جریان هندویان در ایران برای شکار یک سری از اقشار جوان با تانترا شروع کردند. آنها رابطه جنسی مقدس را مطرح کردند و از ماورایی بودن آن، برای ترویج بیبندوباریهای جنسی استفاده میکنند. آن جوانی که در این وادی میافتد، آن را پیش وجدان خودش به عنوان یک امر معنوی و ماورایی حساب میکند و احساس گناه نخواهد داشت. البته این جریان در حال حاضر خود را مدرن هم کرده است یعنی دیگر شکلهای سنتی تانترا را مطرح نمیکنند. همین کار را بعضی از جریانات صوفیه هم برای حفظ و بقای خود کردهاند.
این جریانات مدعی اعم از مدعیان مهدویت واقعاً یک آئین اعتقادی مستحکم نیستند بلکه عمده کار یک مدعی، نفوذ و پیدا کردن خریدار و جذب مخاطب است. چون خودش که خودش را میشناسد و میداند که مهدی نیست ولی میخواهد که موقعیت اجتماعی داشته باشد. آنها برابر ذائقه مردم و متناسب با حساسیتها و انگیزش های مردم، از برانگیختگی به نفع خود سوء استفاده میکنند و چون متغیرها در سطح عمومی جامعه ناپایدارند، مدام لباس خود را عوض میکنند. مثلاً بهائیت امروز، مثل بهائیت عبدالوهاب نیست!
بسیاری از بهائیهای امروز شاید هیچگاه کتاب ایقان را نخوانده باشند و اصلاً نمیدانند که چیست؟ چون سخنان بیپایه و اساسی در ایقان گفته شده است که امروز نمیتوانند با آن جوانان را جذب کنند. لذا خود را بازسازی و مدرن کردهاند. خیلی از جریانات ایدئولوژیک دیگری که در شهرهای مذهبی رسوخ کردهاند، به همین نحو هستند. اگر مسیحیت در میان قشر مسلمان تبلیغ و جا باز کرده است، چون هیچ وقت نمیآید از تثلیث صحبت کند.
مدعیان مهدویت روی گرایش عدالتخواهی جامعه دست می گذارند. اتفاقاً همیشه وقتی در مقاطع مختلف تاریخ این گرایش بیشتر شده است، بحث مهدویت چه در بعد صحیح آن و چه در بعد ادعا، رشد کرده است. مثلاً در اوج فشارهای سنگین و ظالمانه مغول، جریان سربداران با رویکرد مهدویت شکل میگیرد و جلوی آنها میایستند. آنها طوری به این امر ورود میکنند که هر جمعه اسب خود را زین میکنند و با تجهیزات کامل در بیرون شهر منتظر حضرت میشوند. در همین فضاهاست که مدعی هم بیشتر میشود. در واقع هر وقت و هر جا که کالایی مرغوب تلقی شود، نسخه تقلبی آن هم به بازار میآید. در جریان انقلاب اسلامی هم توجه به مسئله مهدویت زیاد بود. آنقدر مسئله پر اهمیت میشود که اولین دستورالعمل آمریکا برای نیروهای خودش در عراق، پیدا کردن امام زمان میشود! چون این موضوع بزرگترین چالش ناخواسته آمریکا در قرن حاضر است. بنابراین فضاسازی برای اینکه مدعیان را زیاد کنند تا سکه اصلی گم شود، حتماً در استراتژی آمریکا هم هست. دقیقاً همان کاری است که نسبت به اصل دین کردهاند و داعش و اسلامهای متعدد با قرائتهای بسیار غیر قابل قبول را ایجاد می کنند تا اسلام واقعی گم شود. بنابراین مهمترین شاخص مدعیان دروغین مهدویت، جذب مخاطب برای رسیدن به اهداف خود و استفاده از تحریک و آستانه تحریک جامعه مخاطب است.
بسترها و زمینههای گرایش مردم به ادعاهای دروغین چیست؟ و چرا مردم به این جریانها گرایش دارند؟
وقتی کسی در وجود خود احساسِ نیازی کند برای خرید به بازار میرود. در خرید هم احتمال اینکه به دام فروشنده های متقلب اُفتد، زیاد است. مثلاً اگر برای خرید طلا رود و یک طلای تقلبی به او معرفی کنند، ممکن است فریب خورد ولی یک طلاشناس هیچ وقت فریب نمیخورد.
متأسفانه امام مهدی (عج) و حقیقت مهدویت را برای مردم خوب توصیف نکردهایم! فقط چند مؤلفه احساسی نسبت به امام مهدی در جامعه ایران عمومیت دارد که چون احساسی است به راحتی امکان ایجاد نسخه بدلی آن هم وجود دارد. متأسفانه توده مردم یک فهم و باور احساسی نسبت به مهدویت دارند که خیلی زود میتواند به انحراف رود. نکته دومی که ویژگی توده مردم است، پائین بودن ظرفیت است و این موضوع آنها را به سمت دستیابی به کالای مورد انتظار در ارزان ترین و سریع ترین شکل سوق میدهد.
جریانات صوفی و جریانات شبهعرفانی یا به هر حال عرفاننما، از همین ویژگی مردم استفاده میکنند و مخاطب را جذب میکنند. مثلاً سیر و سلوک حقیقی معنوی با یک دوره طولانی تهذیب، مجاهده، ریاضت نفس و شب نخوابیدن اتفاق میاُفتد. بسیاری دوست دارند که این راه را سریعتر طی کنند و کمتر زحمت کشند. جریانات عرفاننما و صوفی هم مردم را به این سمت سوق میدهند.
احساسی بودن، کمبود ظرفیت و سادهانگاری حقایق عمیق باعث میشود که افراد جذب این جریانات شوند. البته افراد با سواد و تحصیلکرده کمتر جذب این جریانات میشوند. معمولاً کسانی جذب این جریانات میشوند که به نگاه حداقلی به دین اعتقاد دارند. چون کسی که به نگاه حداکثری اعتقاد داشته باشد، نسبت به همه گزارهها و سؤالات دینی واکاوی میکند. این واکاوی بالأخره یک جا یقه او را میگیرد تا متوجه شود که حرفهای مدعی با هم جور در نمیآید. کسی که میآید حلقه کیهانی درست میکند و یا از تانترا دفاع میکند و از دن ژوانیسم یا هرزهگری جنسی تعریف میکند، حرفش در جایی جور در نمیآید. مگر میشود عرفان بدون خدا داشت؟ مگر میشود هستی را بدون هستی تلقی کرد؟ نوعاً طیفهایی که با رویکردهای حداقلی و ارزان قیمت به دین نگاه میکنند، بیشتر به سمت این مدعیان جذب میشوند.
حاکمیت در مقابل مدعیان دروغین باید چه سیاستی را در پیش گیرد؟
البته نمیشود یک نسخه واحد برای همه جریانات پیچید. با بعضی از این جریانات که ممکن است با اهداف و اغراض سیاسی و براندازانه جلو بیایند، باید برخورد امنیتی شود ولی جریانی که با اسلحه عقیدتی و فرهنگی جلو آمد و شنونده داشت، باید با نگاه فکری و عقیدتی خلع سلاح شود تا مردم از اطراف آن پراکنده شوند.
میتوان از شیوه دشمنان هم استفاده کرد و جریاناتی مقابل آنها سازماندهی کرد. هر جریانی یک سری اعتقادات درست هم دارد و با مخلوط کردن حق و باطل است که میتواند حرفهای خود را بیان کند. همانطور که دشمن در مقابل اسلام حقیقی، ده تا اسلام دیگر مانند اسلام داعش درست کرده و در همه اینها روی بعضی از مؤلفههای دینی تکیه کرده است، میتوان در مقابل این جریانات با تأکید بر رویکردهای مختلف آن، نسخههای شبیه آن را درست کرد.
راهکار دوم که اصولیتر و مهمتر است عرضه کردن درست کالای دینی است. نمیشود به جوان گفت که نخور! باید به او گفت که این را بخور چون این خاصیت را دارد!
یعنی سیاست حاکم، سیاست اجبار و تحکم نباشد.
اگر اطراف مدعی خالی شود، دیگر جمع کردن خود او خیلی ساده است. خیلی باید مراقب بود چون برخوردهای قهری، موجب تقویت دگراندیشان خواهد شد.
وقتی که بنی صدر برکنار شد و با آن افتضاح از کشور رفت، سؤال مهم این بود که امام فرمودند که ما اینها را از اول هم میدانستیم ولی چرا حکم بنیصدر را تنفیذ کردند؟ شاید برخی دلیل بیاورند که چون مردم به او رأی داده بودند! ولی سؤال اصلی این بود که چرا بعد از ریاست جمهوری، او را فرمانده کل قوا در جنگ هم کردند؟
یکی از اساتید در توضیح این رفتار امام مثال جالبی میزد؛ او میگفت پالاندوزها وقتی پالان را میدوزند داخل آن کاه میریزند که حالت ایستادگی و سفتی در آن ایجاد شود. سپس همه جای پالان را می دوزند ولی یک جا را باز میگذارند تا از آنجا کاه به داخل ریخته شود. در این مرحله به زحمت مقداری کاه با سمبه وارد پالان میکنند تا اگر جایی درز داشته باشد، کاه به بیرون ریخته شود و متوجه درز پالان شوند و آن را ترمیم کنند. بعد از این کار دوباره کاه اضافه را خارج میکنند. او می گفت که آن سمت فرماندهی کل قوا که امام به بنی صدر دادند، در حکم آن کاه اضافه است. امام این کار را کردند که درز این پالان زود باز شود و زودتر خرابی خودش را نشان دهد و همین هم شد. اگر امام این کار را نمیکرد، ممکن بود او و جریان حامی او، چند سال مصیبت برای مملکت داشته باشند. بنابراین باید در مبارزه با مدعیان، محطاطانه و با استراتژی لازم رفتار کرد.
ممکن است که اصلاً لازم باشد به فرد میدان داده شود تا خودش، خودش را نشان دهد. وقتی شخصیتشناسی مناسبی از فرد شده باشد، میتوان اینطور برنامهریزی کرد. چرا اینطور رفتار شود که به محض اینکه افراد صحبت میکنند، آنها را اعدام یا محاکمه کنند که باعث شود یک عدهای برایش دعا کنند و اعلام کنند که مشکل در حوزه اعتقادی نیست بلکه سیاسی است! باید گذاشت تا نقطه ضعف، نقطه تغییر و یا نقطه استحاله آنها فرا رسد و در همان موقع ریشههای آن جریان را از بین برد.
باید تمام اقدامات پیشینی را انجام داد نه اینکه مستقیماً به طرفداران یک مدعی یا جریان گفت که رفتار یا عقیده خود را تغییر دهید!
نظام آموزشی کشور در این حوزه چه ضعفهایی دارد و راهکار شما برای رفع آن چیست؟
در کل باید زرشناسی را به مردم یاد داد تا فریب طلای تقلبی را نخورند. چون این طلاهای تقلبی هر دفعه به یک شکلی جلوهگر میشود. یک وقت فرد ادعا میکند که باب امام زمان است و یک وقت هم ادعا میکند که یمانی است و در لباسهای مختلف ظاهر میشود. ولی برای زرشناس هیچ فرقی نمیکند. نکته اینجاست که چرا هزار نوع زر تقلبی برای تحذیر مردم به آنها معرفی می شود ولی در مورد طلای اصلی، فقط گفته میشود: یابن الحسن عجل علی ظهورک!
نظام آموزشی باید امام زمان(عج) را به خوبی معرفی کند. مگر نمیگویند که دولت امام مهدی (عج) دولت کریمه دارد. باید گفته شود که دولت کریمه چیست؟ اگر از چند میلیون نفری که در روز نیمه شعبان به جمکران میآیند پرسیده شود، منظور از عدالت مهدی(عج) که شما منتظر ایشان هستید، چیست؟ درصد کمی به آن مفهوم واقعی عدالت اشاره میکنند و بیشتر به عدالت اجتماعی و رفع ظلمهای خرد بین افراد اشاره میکنند.
مفهوم ظلم در روایات به معنای قرار نگرفتن هر چیز در جای خودش است یعنی هر گناهی ظلم است. حضرت اینها را درمان میکند. در کجا این را توضیح دادهاند؟ نتیجهاش این است که خیلی از همان زنانی که به جمکران میآیند، خودشان را در معرض نگاه نامحرم میگذارند. این برای یک زن، بزرگترین ظلم است و اگر مطلع باشد که این کار جزو بزرگترین ظلمهاست، با آن سر و وضع به جمکران نمیآید.
دولت کریمه، پایه بحث در دکترین مهدویت است. اینطور نیست که حضرت همه چیز را با غیب و با نیروی خارقالعاده درست کند بلکه با نظام علت و معلول این کار انجام میشود. یعنی اینکه هم شکلگیری ظلم و هم مبارزه با ظلم تابع نظام علت و معلولی است. باید به قول رهبری یک رقیقهای از دولت کریمه را به کمک نظام علت و معلولی بر پا کرد.
در نظام آموزشی نباید فقط به ارائه اطلاعات کلی در مورد امام زمان(عج) بسنده کرد بلکه باید اندیشه مهدویت در همه دروس از درس اجتماعی گرفته تا درس ادبیات جریان پیدا کند. نباید فقط یک درسی به اسم قرآن از بقیه دروس جدا شود و برای احترام فقط در کارنامه در اول ستون گذاشته شود. رمز موفقیت حوزههای قدیم، در اندماج علوم در کنار هم بوده است. یعنی در کنار علوم دینی، دروس فنی- مهندسی، ریاضی و پزشکی هم بوده است. خواجه نصیر و شیخ بهائی، فیلسوف، فقیه، مهندس و ریاضیدان بودهاند و فقط به علوم دینی نپرداخته بودند.
به نظر شما نهادهای تبلیغی چگونه میتوانند ضعف فکری و علمی مردم را مرتفع سازند؟
حوزه باید در تبلیغ در کنار جنبههای احساسی، جنبههای تعقلی را هم تقویت کند. عموماً غرق در جنبه احساسی و ویترینی هستند و صرفاً ایجاد تعلق خاطر به ائمه میشود ولی در مورد علم و عقل آنها کمتر گفته میشود. مثلاً اعتقاد شیعه این است که امام باقر (ع)، باقر علم اول و آخر است. اما اگر واقعاً این اعتقاد وجود داشته باشد که ایشان شکافنده علوم اول و آخر است، باید برای تک تک روایات امام باقر (ع) مؤسسه پژوهشی ایجاد میشد و از هر جمله حضرت یک علم استخراج میشد.
متأسفانه رسانهها هم گرفتار بحثهای هیجانی و احساسی هستند یعنی در تعمیق باورهای جامعه موفق نیستند. راه موفقیت در توده مردم برای القاء معارف بلند دینی، ترکیب عقل و احساس است.
باید بدن رقیق احساس و عاطفه را با لباس مباحث عقلی پوشاند. در حال حاضر تمام جریانات مدعی، وارداتی و شبه دینی و شبه عرفانی از این ویژگی استفاده کردهاند. در واقع یک بنیان فکری به خود دادهاند اما خیلی رقیق و با احساس و شیب ملایم، آن را القاء میکنند.
ما این کار را در مورد عرفان خود نکردهایم که باعث شده است در توده مردم و جامعه جوان خریدار نداشته باشد. آن را اختصاصی کردهاند و فقط متعلق به افراد ویژهای شده است. در نتیجه جای آن را عرفان سرخپوستی، هندوئیستی، برهمنیستی، بودیستی و مسیحی گرفته است.
وظیفه روحانیت در مقابله با مدعیان دروغین چیست؟
بازتعریف معارف دین با توجه به متغیرهای اجتماعی بزرگترین کار روحانیت است. البته معنی این سخن آن نیست که دین را تابع متغیرهای اجتماعی کنند ولی وقتی تغییری در جامعه اتفاق افتاده است که نقطه علاقه جامعه و عزیمت معنوی آن را جابجا کرده است، باید فکر کنید که این معارف حقه و ثابت دینی را امروز با چه پردازشی باید به جامعه عرضه کرد؟ معصوم (ع) در مقابل یکی از اصحاب منکر علم غیب خود میشود ولی همان وقت به یکی از اصحاب خاص درهایی را از حقایق غیب باز میکند. چون اینجا نقطه عزیمت بود. نقطه عزیمت برای هر گونه اصلاحگری در جامعه، آستانه تحمل مخاطب است. وقتی آستانه تحمل جابجا شد، شما هم باید نقطه عزیمت خود را تغییر دهید. اگر به این نکته توجه نکنید، مخاطب به دامن کس دیگری میرود. چون شما حرفهایی میزنید که هاضمه او به آن علاقه ندارد و آن را درک نمیکند.
وقتی با یک بیمار بدحال مواجه هستید به عنوان پزشک معالج، اولین کاری که میکنید این است که وضع غذایی او را بررسی میکنید. ممکن است به یک مریض اصلاً اجازه غذا خوردن ندهید و مقدار کمی را در سرم او وارد کنید تا تدریجاً غذا را جذب کند. این همان رعایت آستانه تحمل است.
وقتی که درست جامعه را شناختید، میدانید که در جامعه متغیرهایی پیدا شده است و بافت زندگی مردم، معیارهای زیستی بشر، مناسبات و معادلات را تغییر داده است. وقتی این جابجاییها اتفاق افتاده باشد، طبعاً باید نقطه عزیمت برای دیندار کردن جامعه و نحوه و نوع آموزشهای دینی به جامعه را هم تغییر دهید. البته عرفیسازی دین مورد قبول نیست و دین نباید تابع متغیرهای اجتماعی شود یعنی تغییرات اجتماعی نباید به باور دینی تحمیل شود ولی رفتار دینی و رفتار تبلیغ دینی هم در جامعه باید تغییر کند. همانگونه که خود دین در زمان رسول الله (ص) همینطور برای مردم تبلیغ شده است. کل قرآن به پیامبر یکجا وحی شده است ولی نزول تدریجی هم داشته است که بیست و سه سال طول کشید. خداوند در قرآن به پیامبر تذکر هم میدهد که مبادا زبان باز کنی و همه حرفها را بزنی! چون آستانه تحمل در حال جابجا شدن است. آیه میآید که در مورد شراب یا قمار از تو میپرسند و تو اینطور بگو: «یک ضررهایی دارد و نفع هم دارد ولی حواستان باشد که ضررش بیشتر است!» تمام شد! ولی بعد از اینکه جامعه تدریجاً آماده میشود، می گوید: «فاذنوا بحربٍ من اللهِ و رسولهِ» یعنی ربا را جنگ با خدا و پیامبر تلقی میکند! بعد ها در بحث شراب و قمار هم میفرماید :
« يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ » یعنی خوردن شراب و قمار، صددرصد یک کار شیطانی است و باید کنار گذاشته شود.
متأسفانه از این موضوع درس خوبی گرفته نشد و فردای انقلاب اسلامی کسانی را که اصلاً این احکام را نمیدانستند یا درک عمل به آن را نداشتند، شلاق زدند و سنگسار کردند ولی عملاً جوابی از این کار گرفته نشد. چون آستانه تحمل جامعه رعایت نشد.
به نظر شما ادامه روند فعلی در موضوع مدعیان دروغین به کجا منتهی میشود و چه آیندهای را برای این مسئله تصور میکنید؟
در شرایط عادی، وضع بهتر از این نباید باشد. اگر دست نصرت الهی نباشد در معادله و محاسبات عادی وضع بدتر از این هم میشود. یعنی حساب دودوتا چهارتاست. بدتر اینکه چون یک تفکر خاصی در حال تحمیل به جامعه است، وضع بهتر از این نخواهد شد.
خلاصه راهکارها:
1-باید در مورد جریانهای فکری مدعی، پژوهش مستمری انجام شود و با نسخههای به روز شده آنان مقابله کرد. آنها از نسخههای سنتی خود کمتر استفاده میکنند.
2-حاکمیت باید در برنامهریزی امور مختلف ذائقههای اعتقادی و احساسی مردم را در نظر داشته باشد و آن ها را تأمین کند وگرنه توسط مدعیان دورغین مهدویت و عرفانهای کاذب، جذب خواهند شد.
3-از فهم و باور صرفاً احساسی در مهدویت باید جلوگیری کرد و قواعد و خصوصیات دولت کریمه مهدوی را به مردم آموزش داد.
4-ظرفیت و دیدگاه توده مردم نسبت به معنویت را باید عمیقتر کرد تا عموم جامعه درک نماید که صرف خواندن چند ذکر یا انجام بعضی از حرکات و رفتارهای محدود، بر معنویت افراد نمیافزاید. چرا که معنویت یک تغیییر و تحول عمیق در همه رفتارها و اندیشههای فردی و اجتماعی انسان است و به مرور و با زحمت حاصل میشود.
5-برای مقابله با جریانهای شبه عرفانی و ادعاهای دروغین، باید قدرت استدلال و اندیشه فلسفی را در مردم گسترش داد. مانند کشف تناقضگویی در عرفانهایی که خدا را قبول ندارند.
6-برای مقابله با جریانهای عرفانی دروغین و مدعیان رهبری آنها، در صورتی که موضوع امنیتی باشد، می توان برخورد قهری داشت ولی برخورد فرهنگی و نرم با موضوع در اولویت است.
7-یکی از راههای مقابله با جریانهای عرفانی دروغین، استفاده از شخصیتشناسی رهبران این جریانات و ایجاد زمینه و میدان دادن به آنها برای روشن شدن نقایص و ضعفهای آن ها برای پیروانشان است تا خودبخود پراکنده شوند.
8-یکی دیگر از راههای مقابله با این جریانات، ایجاد صوری نحلههای مختلف یک جریان توسط دستگاههای امنیتی است تا بدین وسیله نتوانند یک جریان واحد قدرتمند را تشکیل دهند.
9-عرفان ایرانی-اسلامی را باید به کمک ابزارهای روز به جوانان معرفی کرد.
10-حوزه و روحانیت نباید به بهانه این که هر کسی اهل عرفان نیست، مطالعه و استفاده از مبانی عرفان اسلامی - ایرانی را اختصاصی کنند که نتیجه این شود که در حال حاضر عرفانهای سرخپوستی، هندی و ... به شدت در کشور گسترش پیدا کرده است.
11-این تصور در جامعه از موضوع مهدویت که با حضور امام زمان(عج) دیگر همه چیز حل خواهد شد و ایشان معجزه خواهد کرد، باید اصلاح شود. مردم باید مطلع باشند که ایشان هم از طریق نظام علت و معلولی و به کمک و حرکت خود مردم، امور را اصلاح خواهند کرد.
12-اندماج علوم مختلف و آموزش علوم متفاوت مانند علوم دینی، فنی- مهندسی و طب در کنار یکدیگر باید در مدارس احیا شود.
13-تصور مردم از مفهوم عدالت که امام(عج) برای تحقق آن تشریف میآوردند باید گستردهتر شود و تمام ظلمها و گناهانی که در جامعه انجام میشود را در برگیرد و فقط به مسائل کوچک و اقتصادی محدود نشود.
14-مبانی و پیششرطهای یک دولت کریمه مهدوی در همه ابعاد اقتصادی، اجتماعی، علمی و ... باید در دروس مختلف در مدارس تدریس شود و مهدویت فقط به درس قرآن و دینی محدود نشود.
15-درست است که دین نباید عرفیسازی شود و رفتار جامعه به باورهای دینی تحمیل شود ولی رفتار ما در تبلیغ دینی، متناسب با نیازهای جامعه و آستانه تحمل آن باید تغییر کند.
16-در سیاستهای فرهنگی باید آستانه تحمل مخاطب را در نظر گرفت و نقطه عزیمت و تغییر سیاستها را در آن قرار داد. اگر جامعه تاب و پذیرش اجرای برخی از احکام را ندارد، نباید با مردم برخورد قهری صورت گیرد. چون به ضرر دین هم تمام خواهد شد.
برای مقابله با مدعیان دروغین، عرفان ایرانی-اسلامی را با ابزارهای روز به جوانان معرفی کنیم
حجت الاسلام والمسلمین دکتر علی اکبر حصاری؛ معاون پژوهش مرکز مدیریت حوزه علمیه خواهران