صرف نظر از گوناگونی انديشه ها در مورد گروه اخوان و علت و هدف شكل گيری آنان، اين مسأله را بايد يادآور شد كه مهمترين تحقيق و پژوهشهايی كه درباره آرای اين گروه انجام گرفته از موضعی غير تخصصی و خارج از قلمرو مباحث فلسفه و انديشه سياسی انجام گرفته است.
عامل ديگر عدم اهتمام محققان به انديشه سياسی و اجتماعی اخوان، ويژگی طرح مباحث سياست در رسائل است كه به گونهای پراكنده و در لابه لای رسائل و بيشتر به صورت رمز و كنايه بيان شده است كه نوعی تشتّت نظر را درباره آرای سياسی آنان به وجود می آورد. لازمه وحدت نظر در آرای آنان مطالعه جزء به جزء رسائل است و اين نوشته با اين ويژگی انجام گرفته است.
قبل از اينكه به مفهوم سياست از ديدگاه اخوان الصفا بپردازيم، ذكر اين نكته ضروری است كه بين مفهوم سياست در انديشه های معاصر با مفهوم آن در انديشه های فلاسفه به ويژه فلاسفه مسلمان در گذشته تفاوت وجود دارد. غرض فلاسفه مسلمان از مفهوم سياست، اصلاح و از بين بردن خلل و فسادهاست،(2) لذا همواره پيوندی بين اخلاق و سياست وجود داشته و رساله ها و مكتوبات آنان با آثار اخلاقی در ارتباط بوده است، برای مثال كِندی، از مشهورترين فلاسفه اسلامی، رسائل سياسی خود را با عناوينی نظير رسالة فی السياسة والاخلاق و سبل الفضائل آورده است يا فارابی عناوينی مانند السياسة والسعادة و الاخلاق برای رسائل خويش انتخاب كرده و يا ابن سينا در كتاب شفاء فصلی را به «فصلٌ فی الخليفة والامام و وجوب طاعتهما و الاشارة الی السياسات والمعاملات والاخلاق» اختصاص داده است كه گويای ارتباط بحث سياست با اخلاق است.(3)
همچنين اخوان الصفا كه فيلسوفانی معتبر هستند عناوينی نظير «رسائل فیالسياسة و تهذيب النفس و اصلاح الاخلاق» دارند يا بحث از سياست را در لابه لای مباحث مربوط به ماهيّت و طبايع انسانها مطرح كرده اند كه در آن از ويژگیهای اخلاقی، سعادت، تمايلات و ... انسان بحث شده است و يا سياست را در تقسيم بندیهايی عام به دو دسته سياست جسمانی و سياست روحانی تقسيم كرده اند كه ناظر به ويژگی دوگانه ماهيّت انسان است، همچنين در نوشته های خويش رابطه بين نفس و جسد را با عنوان سائس (سياست كننده) و مسوس (سياست شونده) آورده اند. بنابراين نقش سياست، استحكام و قوامبخشی به زندگی اجتماعی انسانهاست، لذا بايد بر مبنای اخلاق تعريف شود، همچنين پيوندی بين آن مفهوم و مفهوم انسان و ويژگیها و صفات او وجود دارد.
سياست در عصر جديد در مفهوم عام آن، مجموعه روابط اجتماعی را شامل میشود كه هدف آن برقراری نظم اجتماعی و امنيت داخلی است و از نظر خارجی حفظ مصالح عمومی و اقتدار و شأن اجتماع سياسی است؛ همّ و غم كلی سياست، پيدا كردن راه ها و اصولی است كه منافع اجتماع سياسی را در دو بعد داخلی و خارجی تأمين كند؛ متناسب با جوامع سياسی، شيوه ها و طرق مختلف و نظامهای سياسی گوناگون برای اداره اجتماعات به وجود می آيد، يعنی در واقع مفهوم سياست در انديشه های جديد، تدبير در جهت اداره امور است و مفهوم اصلاح كه عموماً در انديشه های فلاسفه اسلامی لحاظ شده، وجود ندارد.
با توجّه به توضيح بالا برای درك مفهوم سياست در انديشه اخوان بايد جايگاه مباحث سياست را در رابطه بين نفس و جسد جستوجو كرد، زيرا براساس نظام سلسله مراتبی در عالم موجودات كه اخوان الصفا به آن اعتقاد دارند مرتبه نفس بالاتر از مرتبه جسد است و اساساً امور مربوط به حكمت و علوم و صنايع و سياسات و تدبير از امور نفس شمرده شده و لذا بايد پايگاه بحث از سياست را در امور مربوط به نفسانيات جستوجو كرد. استدلال نهفته در فلسفه اخوان برای اين ادّعا اين است كه آنان جسد را مسوس (سياست شونده) و نفس را سائس (سياستگر) معرفی كرده اند، از این رو بيان شد كه سياسات و تدبير از امور مربوط به نفس است.
بنابراين از نظر فكری، منشأ مباحث سياست، ويژگی نفسی و روحانی انسان است، زيرا منشأ سياست، رياست طلبی انسان است و رياست طلبی به صورت غريزی در نفس حيوانی وجود دارد. اعمال و افعال مربوط به نفس حيوانی عبارتند از شهوت جنسی، شهوت انتقام و شهوت رياست. كار ويژه شهوت جنسی، بقای نسل و تناسل است و شهوت انتقام برای جلوگيری از آسيبها و بيزاری و فرار از دشمن است و شيوه های جلوگيری از آسيبها نيز يا از طريق قهر و غلبه يا به وسيله فرار و دوری جستن و يا مكر و حيله و ايجاد حصن و حصار است(4) و فلسفه وجود شهوت رياست به دليل نياز انسان به سياست است، زيرا در آرای اخوان الصفا، رياستطلبی مقدّم بر سياست و سياست برای كنترل و انجام امور مربوط به غريزه رياستطلبی است:
وامّا شهوة الرئاسة المركوزة فی جبلّتها فهی من اجل تأكيد السياسة اذا كانت السياسة لاتتمّ اِلّا بعد وجدان الرئاسة؛(5) امّا شهوت رياست كه ذاتی انسان است، برای برقراری سياست است، زيرا سياست برقرار نمیشود مگر بعد از به وجود آمدن رياست.
با توجّه به خاستگاه سياست در انسان كه تأمين كننده نيازهای غريزی رياستطلبی اوست، به طور عام در فلسفه سياسی اخوان الصفا موضوع علمسياست، اصلاح موجودات و تلاش برای بقای آنها در بهترين صورت و شكلممكن و نيز كاملترين غايتهاست: «واعلم يا اخی باَنّ المراد من السياسةهو اصلاح الموجودات و بقاؤها علی افضل الحالات واتم الغايات؛(6)بدانكه غرض از سياست اصلاح موجودات و بقای آنها بر بهترين حالات و كاملترين غايات است».
در مراتب نفس ذكر شده كه بين شقوق مختلف آن نيز سلسله مراتب وجود دارد، يعنی رتبه نفس نباتی پايينتر از نفس حيوانی و رتبه نفس حيوانی پايينتر از نفس ناطقه است و همانگونه كه بيان شد سياست از مراتب نفس حيوانی است، بنابراين نفس ناطقه بر آن اشراف دارد، به اين معنا كه غرض سياست كه اصلاح و بقا و كمال غايت است در صورتی امكانپذير است كه در خدمت نفس ناطقه باشد. بنابراين سياست از يك سوی مرتبط با نفس حيوانی است، چون از صفات مربوط به آن است و از سوی ديگر با نفس ناطقه در ارتباط است، چون هدايت نفس حيوانی و تمايلات آن به دست نفس ناطقه است. امّا اينكه نفس ناطقه چرا و چگونه میتواند در سياست كه از امور مادون آن است دخالت كند، به اين دليل است كه علوم و معارف و مهارتها و صنايع و اعمال و كردارها و تمايلاتِ عزت و رفعتطلبی و پيشرفت كه از غايات انسانی محسوب میشوند، در نفس ناطقه و از طريق آن است، و لازمه اصلاح و بقا و غايت مطلوب، افكار عالی و اعمال صالح و افعال نيكو و پسنديده است كه از طريق نفس ناطقه حاصل میشود.
نسبت دادن علم سياست به اصول روانی و غريزی انسان از جانب اخوان الصفا از يك طرف بيانگر فضيلت علم سياست در برابر ساير علوم است، زيرا هم موضوع و هم هدف آن از مهمترين علوم است و از طرف ديگر اين توصيف از علم سياست با بخشی از مباحث جديد اين علم كه موضوع آن را قدرت و سيطره و غلبه میدانند قابل تطبيق و هماهنگی است، زيرا لازمه نيل به تمايلات مرتبط با شهوت رياست، قهر و غلبه و سيطره است و نيز راه های كنترل قهر و غلبه و سيطره كه در واقع به فضايل انسانی مرتبط میشود در آن وجود دارد. همچنين اين تعريف بخش مهمّی از علم سياست است كه تدبير امور و اصلاح معاش را نيز شامل میشود. بنابراين اصلاح در دو بخش صورت میگيرد: يكی در بخش معاش كه سياست متكفّل آن است و ديگری در بخش امور معنوی و روحانی نفس؛ تدابير اين جهانی سياسات مربوط به امر معاش میباشد و اصلاح امر معاد بيانگر سياسات روحانی است، از اينرو اخوان الصفا دايره شمول سياسات را در دو امر معاش و معاد ذكر كرده اند.(7)
در تعبيرات اخوان الصفا، سياست جسمانی و نفسانی(8) بيانگر اين دو وجه از دايره شمول سياست است و دليل تقسيم آن بر سياست جسمانی و نفسانی، برگشت رياست به دو دسته جسمانی و روحانی است.(9) رياست جسمانی، سلطنت بر تمايلات جسمانی است و در اين مورد اخوان الصفا به رياست ملوك و سلاطين جور مثال زده اند كه از طريق قهر و غلبه و جور و ظلم بر مردم سلطنت میكنند و آنها را به بندگی كشيده و به زور در خدمت معاش خويش قرار میدهند.(10) در سياست جسمانی در واقع تمايلات و شهوتها بر نفس انسان حاكميت دارند. رياست روحانی، سلطنت بر روحانيات نفسانی است و در اين مورد نيز اخوان به رياست صاحبان شرايع مثال زده اند كه بر ارواح انسانها از راه عدل و احسان حكومت میكنند و مردم را در جهت فوز و نجات و سعادت در آخرت رهنمون میشوند.(11)
با توضيحات فوق روشن شد كه تقسيم سياست - به طور عموم - به دو دسته جسمانی و نفسانی دارای يك مبنای فكری است و اين دو گونه سياست در خدمت صفات روحانی و غير روحانی انسان است. تقسيمبندی اخوان از سياست يك مبنای فلسفی مهم برای اقسام سياست است كه دايره شمول آن، عام و فراگير و در جهت تدبير امور دنيوی و اخروی است؛ كارويژه سياست جسمانی تأمين حوايج جسمانی است كه به تعبير اخوان الصفا تدبير مربوط به غذای جسم را بهعهده دارد و كارويژه سياست روحانی، سوق دادن نفس به سوی عمل خير است و شامل برخورداری از اخلاق رضيّه، عادات جميله، افعال صحيح و ردّ امانات و مانند آن است.(12)
بهنظر میرسد اختصاص دادن حبّ رياست به غريزه و فطرت و ناشی شدن سياست از غريزه رياست، ناشی از تأثيرپذيری اخوان الصفا از افكار يونانی بهويژه افلاطون در اين مورد است، زيرا او نيز رياست را از غرايز نفس بشری بهشمار آورده است(13) و با توجّه به تقسيمات نفس به شهوانی و غضبی و ناطقه و اختصاص هركدام به خصايل و صفات ويژه، رياست از نفس غضبی و حيوانی ناشی شده، لذا مفهوم قهر و غلبه در آن وجود دارد و اين ويژگی - همانگونه كه ذكر شد - اختصاص به سياست جسمانی دارد، امّا اين به معنای كاستن از شرافت و فضيلت سياست نيست، زيرا سياستِ به مفهوم تدبير معاش با نفس ناطقه كه كارويژه آن ادراكات و معلومات است همراه شده و انسان را بهسوی كمال سوقمیدهد، چون نفس انسانی برای قبول صور ملكی و انتقال به رتبه سماوی آمادگی دارد و اين امر با اكمال دو سياست جسمانی و روحانی كمالپذير است.(14) علت اكمال نيز - همانگونه كه ذكر شد - قابليت همراهی نفس غضبی با نفسناطقه است، لذا دو سياست در انسان میتوانند همراه هم بوده و دراينصورت از نظر اخوان الصفا سياست تكميل میشود و بدين جهت اشرف علوم میگردد. شايان ذكر است كه فارابی نيز رياست را امری نفسی تلقّی كرده و قائل به وجود مراتب رياست در ميان قوای مختلف و رياست نفس ناطقه برساير قواست.(15)
نكته مهمی كه بايد يادآور شد اين است كه با توجّه به اعتقاد اخوان الصفا به نظام سلسله مراتبی، استعداد فطری انسانها برای رياست و در نتيجه پرداختن به امر سياست، متفاوت و گوناگون از يكديگر است، زيرا براساس بينش اخوان الصفا، قوای نفسی در افراد مختلف تأثيرات متفاوتی دارند و علّت تفاوتها نيز گوناگونی مزاجهاست كه در بحث از انسان به تفصيل بيان شد. تأكيد اخوان الصفا بر تفاوتهای استعدادی افراد بشر به دليل تفاوت مراتب موجودات است كه از خالق يكتا و عقل كلی و نفس كلی و افلاك تا عالم تحتالقمر نوعی رابطه مراتبی و رئيس و مرئوس و سائس (سياست كننده) و مسوس (سياست شونده) وجود دارد و تفاضل و مراتب بين افراد بشری نيز متأثر از آن روابط سلسلهای است و اين سلسله مراتب را حكمت الهی و عنايت ربّانی تلقّی كرده اند.
اثر اين ايده، پيدايش مفهوم رياست و لزوم آن در روابط انسانهاست و مفهوم خلافت انسان در زمين از يك منظر يعنی وجود سلسله مراتب در ميان افراد بشری و رياست و سياست در كره خاكی برای اصلاح امور آن است و اين خلافت تشبّه به حاكميت خدا بر موجودات است و اخوان اوامر ملوك و خلفا و رؤسای ارضی بر زيردستان را تشبيه به اوامر خداوند بر بندگان خويش كرده اند:
واعلم يا اخی باَنَّ اوامر اللَّه تعالی لعباده مماثلةٌ لاوامر الملوك؛(16) بدانكه اوامر خداوند به بندگانش مثل اوامر ملوك به زيردستان خويش است.
براساس انديشه اخوان، خداوند متعال سائس كل موجودات است و خلفای او در زمين مانند او تدبير و سياست میكنند. اما چون استعدادها برای رياست و سياست متفاوت است، لذا گروهی از افراد بشری شايستگی اين سياست و رياست را دارند و نيز به دليل تقسيم سياست به دو دسته جسمانی و روحانی، جمعی از شايستگان، خلفای الهی خواهند بود كه سياست كامل را دارا هستند، چون از طريق روحانيات بر جسمانيات نيز غلبه دارند و تدبير آنان شامل دو سياست جسمانی و روحانی است و گروهی نيز فقط شايستگی تدبير امور جسمانی را دارند كه ملوك و سلاطين كه صرفاً تدبير معاش میكنند از اين گروه هستند. با اين توضيح میتوان به يك تعريف كلی از سياست در نزد اخوان الصفا دست يافت و آن اينكه سياست عبارت است از تدبير و اصلاح، و اين مفهوم عام هم امور دنيايی و هم امور روحانی را شامل میشود، اين سياست، سياست كامل است. اما سياست ناقص، سياستی است كه تنها تدبير كننده امر معاش است، البته در هر دو سياست، كسانی استحقاق تدبير امر سياست را دارا هستند كه از استعداد فطری برخوردار باشند.
هدف اخوان الصفا از بنيان نهادن فلسفه سياسی خويش براساس استحقاق فطری برای رياست و نشأت سياست و رياست از نفس غضبی و نيز برتری نفس ناطقه بر نفس غضبی، بيان ضرورت سياست و رياست عامه انبيا و جانشينان آنها بر امور دنيايی و اخروی مردم است، زيرا استعداد فطری آنان در اعلا مراتب، افضل بر ساير افراد بشری است و نيز تأكيدی است بر عدم حقانيّت خلافت عباسيان و بنی اميّه كه به دليل غصب خلافت، فساد سياسی در آن دوره به وجود آمده بود.(17) اساساً بنابر بينش اخوان، گوناگونی استحقاق فطری افراد برای رياست و سياست، عامل تنازع بين افراد بشر و اجتماعات سياسی است.
براساس بينش اخوان الصفا، در سطح پايينتر از رياست انبيا و جانشينان آنان، حكومت ملوك و سلاطين براساس استعداد فطری آنان قرار دارد، چون آنها از استعداد رياست جسمانی برخوردار هستند، امّا چون سياست آنها ناقص است، آشفتگی در اجتماع سياسی پايدار خواهد بود، لذا آرمان اخوان الصفا مدينه كريمه است كه دو سياست جسمانی و روحانی، تدبير امور آنرا به عهده دارند و در مقابل آن مدينه جائره و شريره قرار دارد كه تدبير امور تنها جسمانی است و ريشه منازعات سياسی در جوامع، رياست گروهی است كه صلاح دين و دنيا را تشخيص نمیدهند؛ به عبارت ديگر مدّعيان امر رياست گروه ها و افراد متعددی هستند كه استحقاق رياست را ندارند، لذا فساد و تزلزل در جوامع وجود دارد:
لانّه اذا اكثر الطالبون للمُلك كثر التنازع فيه و اذا كثر التنازع، كثر الشغب واضطربت الامور و انفسد النظام و فساد النظام يتبعه البوار والبطلان؛(18) هرگاه طالبان مُلك زياد گردند، تنازع در آن زياد میشود و وقتی تنازع فزونی يافت، فتنه انگيزی نيز افزايش میيابد و در نتيجه تزلزل و فساد در نظام به وجود میآيد و نتيجه فساد نظام و از بين رفتن نظم، خسران و زيان است.
دستورالعملهای اخوان برای حفظ نظام و ثبات آن، همانا رعايت حدود و آداب طبقات اجتماعی از طرف مردم است، همانگونه كه در بحث از طبقات اجتماعی بيان شد، اشتغال هر فرد به صنعت طبقاتی خود و حرفه آبا و اجدادی از اموری است كه از تنازع میكاهد، سياست و رياست نيز از اختصاصات طبقات ويژه است، زيرا سياست نيز صنعتی است كه افرادی خاص استعداد آن صنعت را دارند.
اين بينش با ساختارها و مبانی جديد حكومت و سياست كه آن را متعلّق به همه مردم میداند منافات دارد و براساس بينش استعداد فطری برای سياست و رياست، اين سؤال مطرح است كه اراده و اختيار و رقابت و تعقّل كه از لوازم پويايی اجتماعات است چه جايگاهی در اين بينش دارد و آيا اين بينش خود از عوامل فساد اجتماعی و تنازع اجتماعات نيست؟ به نظر میرسد از منظر اخوان در بينش فطری، هر فردی كارويژه خاص خود را دارد و با انجام كارويژه ها، انتظام امور حفظ خواهد شد و تزلزل و تنازع نتيجه فقدان كارويژه هاست و مشكل نظامهای سياسی بشری كه الگوی سياسی آنرا اخوان در مدينه شريره ترسيم كرده اند، فقدان كارويژه هاست و تا سياستها به تعبير آنان جسمانی است، تزلزل اجتماعات و نظامها و تحوّلات دولتها پابرجا و ابدی خواهد بود. بنابراين در الگوی آنان راه نجات ايجاد مدينه كريمه است كه در آن رياست با انبيا و جانشينان آنان است و خلفای ارضی در صورتیكه پيرو آن سياست باشند، تدبيرشان برای اداره امور نتيجه بخش خواهد بود.
نكته ای را كه به عنوان حاصل اين بخش از سخن میتوان بيان كرد اين است كه جوامع بشری در تزلزل و تنازع دايمی هستند، زيرا يك عامل اساسی برای تزلزل وجود دارد و آن رياست و سياست غير شايستگان است. شايستگان كسانی هستند كه استعداد ذاتی و فطری سياست و رياست را دارا باشند. همه مردم از استعداد رياست كردن برخوردار هستند، امّا تدبير و اصلاح - چه در سطح جسمانيات و چه در سطح روحانيات - اختصاص به كسانی دارد كه استعداد لازم را برای تدبير و اصلاح داشته باشند.
فصل دوم:انواع سياست
در طبقه بندی علوم از ديدگاه اخوان الصفا ذكر شد كه آنان علوم را به سه دسته علوم رياضيّه، علوم شرعی و علوم فلسفی تقسيم میكردند. گستره علوم رياضيّه، به تعبير اخوان علم الآداب است كه برای طلب معاش و مصلحت امر دنيا به كار گرفته میشود و شامل علومی نظير حِرَف و صنايع و بيع وشراست. علوم شرعی، مربوط به نفسانيات مردم است و علوم فلسفی به چهار نوع رياضيات، منطقيات، طبيعيّات و الهيّات تقسيم میشود.(19) الهيّات خود به پنج دسته تقسيم میشود كه علم سياست از زير مجموعه های علوم الهی است و در رسائل اخوان الصفا، انواع سياست و ويژگیهای هركدام در آن بخش ذكر شده است، اين تقسيم بندی از سياست از ويژگیهای اخوان الصفاست كه به صورتی منظم در رسائل تبيين و تفصيل داده شده است.
تقسيم بندی اخوان الصفا از انواع سياست، يا به اعتبار نوع تدابير و چگونگی روابط انسانها با يكديگر است و يا در ارتباط با خود فرد میباشد. غايت آنها برای انواع سياست، چگونگی تدابير از طرف ارباب سياست برای زيردستان است. اين تدابير نهايتاً از دو حالتِ تدبير همراه با حكمت الهی و يا غير الهی خارج نيست.
با توجّه به تقسيمبندی كلی سياست به دو دسته جسمانی و روحانی، اخوان الصفا سياست را به پنج نوع جزئی تر تقسيم كرده اند:
علم السياسة و هی خمسة انواعٍ: اوّلها السياسة النبوية والثانی السياسة الملوكية والثالث السياسة العاميّة والرابع السياسة الخاصية والخامس السياسة الذاتية؛(20) علم سياست پنج نوع است: اوّل سياست نبوی (كشورداری پيامبران)، دوم سياست ملوكی (كشورداری شهرياران)، سومسياست عامّه (كشورداری توده)، چهارم سياست خاصّه (خانوادهداری)، پنجم سياست ذاتی (خودشناسی).
اخوان الصفا ويژگیهای هر كدام از انواع سياست را با تفصيل بيشتری توضيحداده اند كه در اينجا مورد بحث قرار میدهيم.
1. سياست نبوی (كشورداری پيامبران)
اين سياست مربوط به قلمرو نبوّت و برنامه ها و اهداف انبياست. شناخت چگونگی وضع نواميس و سنّتها و دور داشتن نفوس از اديان فاسد و آرای سخيف و عادات پست و افعال و اعمال جائرانه يكی از اركان اين سياست است. ركن دوم سياست نبوی، شناخت چگونگی انتقال آن آرا و عادات و افعال ناپسند از ضمائر و نفوس و جایگزينی آرای پسنديده و عادات نيكو و اعمال خوشايند و اخلاق شايسته به جای ناپسندیهای قبلی است. ركن سوم در سياست نبوی، چگونگی هدايت و راهنمايی نفوس شريره است كه از طريق ارشاد و موعظه و نيز توبيخ و تهديد و وعده و وعيد امكانپذير میباشد. سيره انبيا در هدايت نفوس شريره اينگونه بوده است، آنان از راه تشويق به اعمال خير و بيداری نفوس و يادآوری معاد و قيامت نفوس شريره را هدايت میكردند. هدف نهايی سياست انبيا رسيدن به نجات بوده است.(21)
با دقت در سه ركن موجود در سياست نبوی روشن میشود كه رياست اين سياست به عهده انبياست، ويژگی های سياست نبوی با رياست روحانی سازگاری دارد و در رأس رؤسای روحانی، اصحاب شرايع قرار دارند كه با نفوذ در نفوس انسانها، آنها را به عدل و احسان در امور دنيا و آخرت و كلّيه اعمال پسنديده و پرهيز از ناپسندیها وادار میكنند، لذا در رسائل اخوان الصفا از وضع شريعت به عنوان بالاترين و عالیترين تدبير و سياست تعبير كرده اند كه سياست آن به دست خداوند است، سياستمدارانِ سياست نبوی نيز از بالاترين و عالیترين سياستمداران محسوب میشوند. درخصوص برتری جايگاه انبيا، اخوان الصفا آنان را برگزيدگان از ميان عقلا و علما دانسته اند، يعنی برترين انسانها عقلا هستند و در ميان عقلا برترين آنها، انبيا میباشند. رتبه بعد از انبيا از نظر برخورداری از عقل، فلاسفه و حكما هستند.
با توجّه به اركان مذكور در سياست نبوی، دايره سياست آنان شامل امور دين و دنياست كه مجموعه آن دو، سياستی كامل را ايجاد میكند. اخوان الصفا، برنامه انبيا و فلاسفه را برنامه ای كامل دانسته كه در كنار دنيا، اقرار به معاد را نيز ترويج میكنند و با پایبندی به شريعت، دولت اهل شريعت در دنيا پايدار خواهد بود و در آخرت از جزای نيكو برخوردار میشوند. بنابراين در سياست نبوی، اصلاح دين و دنيا هر دو مورد نظر است و جانشينان آنان يعنی ائمه و خلفا نيز پيرو سياست نبوی هستند.(22) در ديدگاه اخوان الصفا بهترين سياستها، سياست نبوی است، زيرا ريشه در شريعت دارد و همانگونه كه ذكر شد وضع شريعتها، بهترين تدبير و سياستهاست و سياست پيامبران نيز اجرای بهترين سياستهاست كه شامل اجرای سنّتهای شريعت است:
... و هذه السياسة تختصُّ بها الأنبياء والرسل، صلوات اللَّه عليهم؛(23) اين سياست اختصاص به انبيا و رُسُل دارد.
در مورد ضرورت اجرای سنّتهای شريعت، اخوان آن را از وظايف انبيا برشمرده است:
وَمِنْ خصال النبوّة ايضاً اجراء السنة فی الشريعة و ايضاح المنهاج فی المِلّة و تبيين الحلال والحرام و تفصيل الحدود والاحكام فی امور الدنيا جميعاً ثم التزهد فی الدنيا و ذمّ الراغبين فيها؛(24) از ويژگیهای نبوت، اجرای سنّت شريعت و تبيين و توضيح شيوه شريعت و تبيين حلال و حرام و تفصيل حدود و احكامی كه در مورد دنياست و تشويق به زهد در دنيا و مذمّت دلبستگی به آن است.
2. سياست ملوكيه (كشورداری شهرياران)
تداوم سياست و برنامه ها و اهداف انبيا امری عقلی و لازمه حيات بشری است، زيرا آيين انبيا و رسل به دليل شمول قانون زندگی لازمه حيات انسانهاست و تداوم اين سياست در سايه وجود جانشينان و خلفای انبياست. در ديدگاه اخوان، امكان تداوم و اجرای احكام الهی از طريقسياست ملوكيه امكانپذير میباشد، سياست ملوكيه در واقع سياست خلفاو جانشينان نبوّت است كه به مفهوم امامت است و امامت به معنای عام آن، خلافت را گويند و خلافت دو نوع است: خلافت در نبوّت و خلافت درمُلك.(25) خلافت در مُلك شامل امور اجرايی حكومتی نظير گرفتن بيعت و خراج و امور مالی و حفظ ثغور و مرزهاست و سياست ملوكيه در انديشه اخوان درواقع سياستی است كه هدفش اجرای احكام نبوّت و دستورهای انبياست.
وظايف كلی سياست ملوكيّه عبارتند از:
1) شناخت و حفظ شريعت برای امّت؛
2) احيای سنّت شريعت از راه امر به معروف و نهی از منكر و اقامه حدود و اجرای احكام صاحب شريعت؛
3) ردّ مظالم، نابود كردن دشمنان و اشرار و ياری رسانی به نيكان.
در بخشهای بعدی و در مباحث خلافت و امامت و سلطنت به تفصيل از وظايف خلفا و ملوك بحث خواهد شد، ولی اجمالاً در ديدگاه اخوان، خلافت و مُلك گاهی از طريق جور و ظلم است كه حكومت و حاكميّت آنها از طريق قهر و غلبه حاصل شده است، اينها رياست جسمانی بر مردم دارند و نظام حكومتی خود را مبتنی بر عدالت نمیدانند، از اين رو در انواع رياستها، برای رياست جسمانی كه سياست و حكومت جسمانی از آن ناشی میشود تمثيل به رياست ملوك و سلاطين جور آورده اند كه اينها تنها بر امور دنيايی سلطنت دارند و از طريق قهر و غلبه و جور و ظلم اين حكومت را به دست آورده اند. سلطنت جور مشروعيّت ندارد، زيرا سياست كامل و تمام نيست به دليل اينكه بخش دوم سياست را كه رياست روحانی است ندارد.
امّا خلافت گاهی از طريق غير قهر و غلبه است كه مختصّ كسانی است كه رياست آنها، روحانی و در نتيجه سياستشان نيز روحانی است، اينها كسانی هستند كه بر نفوس انسانها حكومت میكنند، شيوه آنها عدل و احسان است و احكام صاحبان شريعت را در نظر دارند. در ديدگاه اخوان الصفا اينها مشروعيّت دارند، زيرا سياست كامل جسمانی و روحانی را امكانپذير میكنند. اين گروه از سياستمداران خلفای انبيا هستند.
به نظر میرسد تقسيم سياست به نبوی و ملوكی از اختصاصات تقسيمبندی اخوان الصفا باشد، زيرا فارابی كه معاصر اخوان الصفاست به اين دو نوع سياستاشاره نكرده و ابن سينا نيز متعرض سياست نبوی نشده و به سياست ملكيه اشاره نموده، ولی آن را از اقسام سياست قرار نداده است.(26) علّتعدم ذكر اين دو سياست و اين نوع تقسيمبندی از سياست در آرای فارابی وابن سينا به اين دليل است كه آنان تنها نظريه پرداز نظام سياسی بودند، ولی اخوان الصفا حركتی فكری و انقلابی بودند كه با تقسيم سياست به دو دسته نبوی و ملوكی در واقع میخواستند عدم مشروعيّت نظام سياسی عصر خودرا آشكار كنند،(27) زيرا كاركرد آن نظام با ويژگیهای سياستمداری جسمانیكه با قهر و غلبه حاكميّت را به دست آورده و سياستهايش درچهارچوب شريعت و احكام آن نيست و هدف عمل سياسی خويش رابراساس مدينه ای قرار داده بودند كه اجرای شريعت از اهداف آن بود و آننظام سياسی ملوكی است كه جانشين نبیّ(ص) است و ويژگیهای حكومت موجود با آن سازگاری نداشت. خلفا و جانشينان نبیّ كه ملوك غير جائر نيز شامل آنان است دارای سياست عادلانه نبوی هستند و حكومت وقت آن ويژگی را نداشت.
با توجّه به توضيحات فوق و ويژگی حكومت ملوكی، به نظر میرسد تعبيراز سياست ملوكی به «كشورداری شهرياران» كه مرحوم عنايت آنرا به كاربرده است، تعبير دقيقی نباشد و شايسته تر است كه به جای سياست وحكومت شهرياران، سياست جانشينان پيامبران به كار برده شود. اين مفهوم باكارويژه های مورد نظر اخوان در سياست ملوكی تناسب بيشتری دارد، زيرادايره شموليت آن هم در امور روحانی و شريعت و هم در امور دنيايی بيشتر است، در حالیكه سياست شهرياران با سياست جسمانی و حكومت از طريق قهر و غلبه تناسب بيشتری دارد. در بينش اخوان در سياست ملوكی شيوه حكومت، عدل و احسان است و خروج از اين شيوه، گونه ديگری از حكومت است كه ويژه حكومت جور و ظلم است كه در حكومت سلطنتی و ملوك جور تجلّی می يابد.
3. سياست عاميّه (كشورداری توده)
اين قسم از سياست، با مفهوم متداول در امر حكومت كه قدرت و رياست بر جماعات و گروه هاست، سنخيّت عينی دارد، زيرا سياست، بحث از قدرت و چگونگی حكومت حاكمان و ويژگیها و شرايط آنهاست و در رسائل اخوان به اين بخش از سياست توجّه خاصی شده است. اساساً علوم بشری در رسائل اخوان به سه دسته تقسيم شده است: علم شريعت، علم صناعت و علم مربوط به مُلك و مملكت كه در رسائل با عنوان علم المُلكه از آن ياد شده است. علمالملكه شامل دو بخش سياست خاصّه و سياست عامه است:
و امّا علم المُلكة فهو ان يعلم الانسان السياسة الخاصة والعامّة؛(28) علم مملكتداری علم انسان به سياست خاصّه و عامّه است.
ماهيّت اساسی سياست عامّه، رياست بر جماعات است:
وَامّا السياسة العاميّة التی هی الرئاسة علی الجماعات، كرئاسة الامراء علی البلدان والمدن و رئاسة الدهاقين علی اهل القری و رئاسة قادة الجيوش علی العساكر و ماشاكلها؛(29) سياست عاميه رياست بر جماعات است، مانند رياست حاكمان در شهرها و بلاد و رياست زمينداران بر اهالی قريه و رياست فرمانده لشكر بر لشكريان و نظير آن.
بنابراين هدف سياست عامه، شناخت طبقات حاكم و رياست كنندگان است. امّا به شناخت مرئوسان و طبقات حكومت شونده نيز توجّه شده است:
فهی معرفة طبقات المرؤوسين و حالاتهم و انسابهم و صنائعهم و مذاهبهم و اخلاقهم و ترتيب مراتبهم و مراعاة امورهم و تفقد اسبابهم و تأليف شملهم والتناصف بينهم و جمع شتاتهم و استخدامهم فی ما يصلحون له من الامور و استعمالهم فی ما يشاكلهم من صنائعهم و اعمالهم الائقة بواحد واحد منهم؛(30) سياست عامه، شناخت طبقات زير دست و حالات و نسب و صنايع و مذهب و اخلاق و مراتب آنها و نيز ارتباط و همبستگی و انصاف آنها بين يكديگر و از بين بردن تفرقه آنها و به كارگيری آنها در چيزی كه به مصلحت امور آنهاست و نيز بهكار گماشتن آنها در صنايع و اعمال لايق به هر كدام از آنهاست.
بنابراين سياست عامّه شامل شناخت دو گروه رياست كننده و رياست شونده است. لازمه زندگی بشری نياز به رئيسی است كه امور او رسيدگی كند و در انتظام امور او تلاش و كوشش نمايد و اين هدف را بهويژه در مورد امور و نيازهای معيشتی رؤسای عامّه برآورده میكنند. اگر رياست تنها در امور دنيايی باشد سياست ناقص است، ولی حل امور معيشتی اگر همراه با رياست و سياست روحانی بشود، سياست كامل است و لازمه امر دين و دنيا، وجود رئيس است كه ارتباط دهنده و انتظام بخش است:
واعلم ما من جماعةٍ تجتمع علی امرٍ من امورالدين والدنيا و تريدان يجری امرها علی السداد، اِلّا وَ لابدّ لها من رئيسٍ يرأسها ليجتمع شملها و يحفظ نظام امرها ... و يمنع من الفساد صلاحها؛(31) بدان كه هر جماعتی كه بر امری از امور دين و دنيا اجتماع كرده و اراده داشته باشد كه با اتقان و محكمی امورش پيش رود، نيازمند رئيسی است كه آنها را به هم پيوند دهد و نظام امور را حفظ نمايد و از فسادی كه صلاح آنها را به هم میزند، بازدارد.
در بينش اخوان دليل نياز به رئيس در گروه، ايجاد اجتماع و حفظ نظام امور و جلوگيری از تفرقه و فساد است، امّا در مورد رئيس، ملاك رياست عقلی است، زيرا اصل اساسی رياست عقل است، به دليل اينكه خداوند عقل را رئيس بر بندگان خويش قرار داده است، بنابراين حلّ امور و ملاك حكم نيز بايد با عقل همراه باشد:
اَنّ الرئيس لابد له من اصل عليها يبنی عليه امره و يحكم به بينهم و علی ذلك الامر يحفظ نظامهم و نحن قد رضينا بالرئيس علی جماعة اخواننا ... العقل الذی جعله اللَّه تعالی رئيساً علی العقلاء من خلقه الذين هم تحت الامر والنهی؛(32) رئيس ناچار از اصلی است كه بنای امر به آن گذاشته شود و براساس آن حكم شود و در اين صورت، نظام حفظ میشود. ما (گروه اخوان الصفا) به رياست عقل رضايت دادهايم، عقلی كه خداوند آن را رئيس قرار داده بر فضلای از خلق خويش كه تحت امر و نهی هستند.
با توجه به جايگاه عقل در انسان و ضرورت رياست عقل بر امور او، در رياست عامّه نيز رياست بر توده ها بايد همراه با معيارهای عقلی باشد و يكی از ويژگیهای اصلی صاحب شريعت نيز پيوند او با عقل كلی است، لذا سياست او كاملترين سياستهاست و در رياست بر عامّه نيز ضروری است از معيار عقل كه در پيوند با شرع است بهره گيری شود و در اين صورت سياست عامه به مطلوبيت خود میرسد. مرحوم دكتر عنايت سياست عامّه در بينش اخوان را چنين بيان كرده است:
فرمانروايی بر توده های مردم، آگاهی از اصناف مردم فرمانبردار، و وضع و حال و تبار و پيشه و باورها و ويژگیهای آنها، و ترتيب پايگاه های ايشان و تقسيمشان به عوام و خواص و رسيدگی به كارهايشان و فراهم آوردن وسايل زيست مردم و حفظ يگانگیشان و دادرسی در ميان آنها و كارگيری از مردم در اموری كه هم به مصلحت خود فرمانروا و هم مردم است.(33)
در انديشه اخوان الصفا وجود سياستی با عنوان سياست عامّه و قرار دادن آن به عنوان نوع مستقلی از سياست، نشانه تمايز فكری اخوان از ساير انديشمندان مسلمان نظير فارابی و ابن سيناست. ابن سينا در كتاب سياست در فصل مربوط به لزوم تدبير و سياست برای جميع مردم، به سياست ملكيه و سياست عاميه اشاره كرده، ولی آن را قسم مستقلی از اقسام سياست قرار نداده است.(34) در انديشه فارابی اساساً سياستْ جنس برای انواع سياسات نيست، بلكه بين سياست فاضله و ساير اصناف و انواع سياست مشابهت وجود ندارد تا اينكه سياست دارای اقسام گوناگونی باشد، هر نوعی از سياست، ويژگی خاصّ خود را دارد و مستقل از ديگری است.(35) خواجه نصيرالدين طوسی نيز سياست را به دو دسته فاضله و ناقصه تقسيم كرده، ولی مانند اخوان تقسيمات جزئی و زير مجموعه ای برای آن قائل نشده است.(36)
اما همانگونه كه تاكنون بيان شده، اخوان الصفا سياست را به صورت مراتبی و مرتبط به هم میديدند كه همه آنها زير مجموعه دو قسم كلی سياست جسمانی و روحانی هستند. سياست عاميّه كه به تدبيرات مربوط به رؤسا و مرئوسان توجّه دارد، بيانگر واقع انديشی اخوان الصفا برای نوعی از سياست است كه رابطه فرد و جامعه را برای تأمين حوايج و نيازمندیها بيان میكند؛ بيان اين سياست گويای ارتباط فرد و جامعه و نياز هر دو به ارتباط متقابل است، همانطور كه فرد به سياست و تدبير مربوط به خويش نياز دارد، به سياست و تدبير جمعی نيز محتاج است كه در شكل رابطه رئيس و مرئوس تجلّی میيابد. واقعيت زيست جمعی انسانها، سياست عاميه اخوان الصفاست، لذا اين نوع از سياست، دانشی است كه به شناخت رابطه حاكمان و حكومت شوندگان میپردازد.
در اين نوع از سياست اگر تدابير فقط جسمانی باشد سياست ناقص است و شيوه سياست ملوك و سلاطين جور خواهد بود، ولی اگر شيوه سياست و سياست ورزی، روحانی و جسمانی باشد، اين سياست با سياست نبوی و ملوكی سنخيّت پيدا میكند و ويژگی جور و قهر را نخواهد داشت. انديشه واقعگرايانهای كه در اين تقسيم از سياست نهفته، قابليت سياست عاميّه در برقراری ارتباط بين رؤسا و مرئوسان با بهرهگيری از قوانين ملوكی و نبوی است.
با مدد از اين انديشه میتوان حكومتهای دارای سياست عاميّه را به مشروع و غير مشروع تقسيم كرد. ملاك مشروعيت و عدم مشروعيّت، نوع سياستهای حكومت و حاكمان پيرو سياست عاميّه است، اگر ملاك سياستگذاری آنها تنها تمايلات جسمانی باشد، اين شيوه به ناچار قهرآميز و جائرانه است، زيرا اخوان سياست جسمانی تنها را نمادی از حكومت جور و ظلم و قهر و غلبه بيان كرده اند، به دليل اينكه تنها به ارضای غريزه رياست طلبی از طريق قهر و غلبه میپردازد و از سنخيّت با دو نوع سياست نبوی و ملوكی دور میشود، ولی اگر ملاك سياستگذاری و ارتباط بين رؤسا و مرئوسان، هم سياست جسمانی و هم سياست روحانی باشد، تناسب با دو نوع سياست ايدهآل نبوی و ملوكی برقرار میشود، چون در اين سياستگذاری هم روحانيات و هم جسمانيات مورد نظر قرار میگيرد، همچنين ويژگیهای سياستمداران و برنامه ها و سياستهای اجتماعی و سياسی و اقتصادی متناسب با واقعيتهای فكری و ذهنی و عينی در اين سياست لحاظ میشود.
اهميّت سياست عاميه كه بيانگر واقع انديشی اخوان الصفا نيز میباشد، به سبب قابليّت تطبيق آن با واقعيت سياست و قدرت و حكومت در جوامع است؛ به عبارتی میتوان از طريق سياست عاميّه به سياست نبوی رسيد، لذا اميد به مدينه فاضله كه آرمان نهايی انديشمندان اسلامی و اخوان میباشد در اين امر نهفته است. با اين بينش مدينه فاضله تنها يك آرمان نيست، بلكه واقعيتی است كه دوری از آن نتيجه فقدان سياستهای مطلوب در مملكتداری عاميّه است. از اين امكان، در رسائل اخوان تعبير به ارتقای سياست عامّه به عالم شريعت و حكمت ناموسی شده است و در آن حالت، مُلك و نبوّت هماهنگ شده و علاوه بر لحاظ معيشت دنيا در سياستها، صلاح نفوس روحانی برای نيل به غايت قُصوا نيز در نظر گرفته شده است، يعنی تلفيق مصلحت دنيا و آخرت كه مطلوب سياست نبوی و ملوكی است از طريق سياست عامّه حاصل میشود.
در اينجا اين سؤال مطرح میشود كه آيا در دوره فقدان حاكميّت نبوی و ملوكی (جانشينان پيامبران) آيا حكومت عامّه مطلوب اخوان وجود دارد يا نه و آيا دولت اخوان الصفا كه به صورت انديشه ای آرمانی در رسائل مطرح شده میتواند در دولت عامّه تجلّی يابد و از ديدگاه آنان حكومت مطلوب هست يا نه؟ پاسخ اجمالی(37) به اين سؤال اين است كه ايده دولت عامه از طرف اخوان الصفا، پاسخی است به واقعيتهای اجتماعی، ولی حاكمان با خرد سياسی میتوانند به سياست نبوی نزديك شده و آن را الگوی حكومت و سياست خويش قرار دهند.
4. سياست خاصّه (خانواده داری)
همانگونه كه در سياست عامّه گفته شد، يكی از علوم بشری علم المُلكه (علم مُلك و حكومت) است كه شامل سياست عامّه و خاصّه میشود. سياست خاصّه مربوط به امور فردی و خانوادگی و اقربای انسانهاست و قلمرو آن محدود به خانواده و بحث از تدبير منزل است:
وَامّا السياسة الخاصيّة فهی معرفة كل انسان كيفية تدبير منزله و امر معيشته و مراعاة امر خدمه و غلمانه و اولاده و مماليكه و اقربائه و عشرته مع جيرانه و صحبته مع اخوانه و قضاء حقوقهم و تفقد اسبابهم والنظر فی مصالحهم من امور دنياهم و آخرتهم؛(38) سياست خاصيّه، دانش مربوط به چگونگی تدبير منزل و امر معاش و سرپرستی خادمان و اولاد و بردگان و خويشان و معاشرت با همسايگان و برادران خويش و برآوردن حقوق و درخواست آنها و توجّه به مصالح دنيايی و اخروی آنهاست.
قلمرو اين سياست، علاوه بر تدبير معاش و سياست منزل، شامل مصالح معنوی آنها نيز است و رستگاریهای دنيايی و اخروی را در نظر دارد. علّت تأكيد اخوان بر رستگاری دنيايی و اخروی مربوط به خانواده، توجّه آنان به اهميّت دو سياست جسمانی و روحانی در سطح خانواده است. در سياست روحانی، هدف، سوق دادن نفوس اهل منزل به عمل خير است،(39) زيرا در سياست نفسانی خانواده، برخورداری از اخلاق رضيّه و عادات جميله و پسنديده و ردّ امانات و ساير نيكیها موردنظر است و پايه اساسی تربيت، ريشه در سياست نفسانی دارد. در سياست جسمانی خانواده، هدف، توجه و تفقد به برادر، همسر، اولاد و عبيد در توقّعات اين جهانی آنهاست، اخوان الصفا از آن تعبير به «سياست اهل»(40) كرده اند كه شامل كليه وابستگیهای مادی و جسمانی است. در سياست اهل، برسائس (سياستگذار) واجب است سياستی پيشه كند كه از اختلاف جلوگيری كرده و آنانرا به عادات و سيره عادله سوق دهد.(41)
اخوان در سياست اهل، به اولاد و غلامان و زنان اهميّت ويژه ای داده به ويژه تفقد زياد به زنان را به دليل سرعت تلوّن و تغيير در آنان توصيه كرده اند. اولاد و غلامان نيز در اين سياست جايگاه ويژه ای دارند.
اخوان فصل مستقلی را به نام سياست اصحاب در «رساله علوم ناموسيه و شرعيّه» در بحث از كيفيّت و كميّت انواع سياسات آورده اند و اين نشانه جايگاه ويژه خانواده در اجتماع از ديدگاه اخوان الصفاست، زيرا پی ريزی انواع سياستها و تضمين تحقّق آن، در نهاد اجتماعی خانواده است، لذا اخوان ضمنتوصيه به شناخت و اطلاع از احوال اهل منزل، لازمه سياست بر اهل منزل را آگاهی از امور ريز و درشت آنها میدانند كه پيامد جهل به واقعيتهای اهل منزل، اعمال سياست ناقص در حقّ آنهاست و در نتيجه،رضايت آنها در رابطه بين سائس منزل و اهل منزل (خانواده) حاصل نخواهد شد و اصحاب منزل از ياران واقعی منزل محسوب نخواهند شد. رضايت از طريق نزديكی به اهل منزل به دست می آيد، ولی توصيه اخوان به سائس اصحاب اين است كه نزديكی به اندازهای نباشد كه آنان به جميع امور آگاهی يابند، نتيجه نزديكی بيش از اندازه اين است كه از جايی كه سائس احساس امنيت میكند، آسيب خواهد ديد. تحليل اخوان در مورد اصحاب اين است كه ضرورتی ندارد كه سائس به اصحاب وثوق كامل داشته باشد تا از اطّلاع آنان بر اسرار صاحب منزل ايمن باشد، او بايد در مورد حيله منافقان در ميان اهل منزل، هشيار باشد.(42)
يكی از علل اينگونه توصيه ها به ويژه در مورد سياست اهل، ويژگی گروه اخوان و شرايط اجتماعی و سياسی آن دوره و ارتباطات ميان گروهی ياران اخوان الصفاست، زيرا اين گروه از حساسيت خاصی برخوردار بوده، به دليل اينكه با نظام سياسی وقت درگير بود و شيوه مبارزه آنان جذب گروه هايی بود كه در محافل فرهنگی و آموزشی آنان حضور میيافتند. بديهی است كه خويشان و غلامان و فرزندان در اين رفت و آمدها و محافل، جايگاه و اهميّت خاصی داشتند، لذا توصيه ها و دقّتهای بدبينانه درباره اصحاب در رسائل اخوان الصفا وجود دارد. امّا در عين حال دستور میدادند كه به جای دوری از اصحاب، قرب و نزديكی به آنان باشد، نرمی و ملاطفت به جای خشونت، انس و مهربانی به جای وحشت و تندی، كرم و بخشش به جای بخل، رحمت به جای غضب، و وعده های نيكو و گذشت از گناه و موعظه به ميزانی كه اصحاب تحمّل آن را داشته باشند، از اقسام تأكيدات آنهاست برای استحكام رابطه ميان اهل منزل و صاحب آن.(43)
از ديدگاه اخوان الصفا، اصحاب به دو دسته تقسيم میشوند: اصحابی كه از طريق نسب جسمانی مانند اقربا و خويشان در دايره اصحاب قرار گرفته اند و اصحابی كه از طريق نَسَب روحانی.(44) توصيه اخوان در مورد هر دو گروه از اصحاب، سياست مساوات و عدالت است، به ويژه در مورد تعليم و آموزش و معارف و عبادات توصيه آنان اين است كه طريقه واحدی اتخاذ شود و به هر كسی به ميزان استعداد و توانايی اش آموزش داده شود و در تعليم بين آنان تبعيض قائل نشوند و از طريقه عدل و مساوات خارج نگردند و در غير اين صورت، آنها از دسته اصحاب خارج خواهند شد، از جمله عدالتها در مورد اصحاب اين است كه در اِعمال سياست بر آنان، مصلحت دين و دنيايی هر دو گروه از اصحاب بايد در نظر گرفته شود و در اين صورت سياست اصحاب، كامل اعمال شده است.
گرچه سياست منزل در رتبه بندی اخوان از سياست در رده چهارم قرار گرفته است، ولی اين دليل بر كمی اهميّت اين سياست نيست، بلكه رسيدن به مراتب عالیتر سياست در گرو موفقيّت سائس در اين سياست است و از اين نظر رتبه آن مقدم بر سياست قبيله و مُدُن میباشد و به منزله مقدمه لازمی است برای سياستهای در سطح فراتر. برای سياستمدار، چه در سطح سياست نبوی و ملوكی و چه در سطح سياست عامه و رياست بر جماعات، موفقيت در سياست و تدبير منزل شرط اساسی است، لذا اخوان در رساله پانزدهم در بحث از غرض سياسات، موفقيّت در مراتب عالیتر سياست را در گرو موفقيت در سياست اهل دانسته اند. پلّه اوّل سياست در عالم واقع و صحنه اجتماع، سياست اهل و غلامان و خدّام است، سپس قبيله و مدينه و نهايتاً ناموس الهی، و اين نيز تأكيدی است بر اهميّت جايگاه خانواده و اهل آن و نيز سياستگذار و سياستمدار خانواده در فلسفه سياسی اخوان الصفا:
اعلم اَن الجسد مسوس والنفس سائس، فایّ نفسٍ ارتاضت فی سياسة جسدها كما يجب، امكنها سياسة الاهل و الخدّام والغلمان، و مَن ساس اهله بسيرةٍ عادلة، امكنه اَن يسوس قبيلةً و مَن ساس قبيلةً كما يجب، امكنه اَن يسوس اهل المدينة كلّهم، و مَن ساس اهل المدينة كما يجب، امكنه اَن يسوس الناموس الالهی و مَن ساس الناموس الالهی، امكنه الصعود إلی عالم الافلاك؛(45) بدان كه جسد سياست شونده و نفس سياستگذار است، هر نفسی كه در سياست مربوط به جسم رياضت كند، برای او امكان سياست بر اهل و خدمتگزاران و غلامان به وجود می آيد. و كسی كه اهل منزل را با روش عادلانه، سياست (حكومت) نمايد، امكان سياست بر قبيله اش را پيدا خواهد كرد و كسی كه بر قبيله سياست كرد، اهل مدينه را میتواند سياست نمايد و كسی كه اهل مدينه را آنگونه كه لازم است سياست كند امكان و توان سياست ناموس الهی را نيز خواهد داشت. و كسی كه سياست ناموس الهی را پيشه كرد، به عالم افلاك صعود میكند.
بيان مراتب سياستورزی به گونه فوق، نشانه اهميت سياست اهل و اصحاب در عالم سياست است و اين نگرش، بيانگر بينش واقع انديشانه اخوان الصفا در مورد جايگاه خانواده و مراتب سياست است. ضمن اينكه اينگونه آرا، بيانگر علم و آگاهی آنان به فلسفه يونان و تأثيرپذيری فلسفه سياسی اخوان از انديشه های يونانی است، زيرا در آرای ارسطو و افلاطون و ساير فلاسفه يونان، خانواده و آموزش آن از اهميّت ويژهای در عالم سياست و حكومت برخوردار است.
قرار دادن سياست اهل از مراتب سياست در انديشه اخوان به گونه ای متفاوت از تقسيمبندیهای فلاسفه ديگر مانند فارابی و ابن سيناست، زيرا فارابی از سياستی به نام «سياسة المرء لنفسه» (سياست فرد در مورد خويش) نام برده و آن شبيه سياستی است كه ابن سينا از آن با عنوان «سياسة الرجل دخله و خرجه» (سياست مرد در مورد دخل و خرج خويش) نام برده است. اما فارابی متعرض سياست اهل و اولاد و خدم و غلامان نشده است، در صورتیكه اخوان از سياستی به نام سياست اهل نام برده اند، و سياست اصحاب كه اخوان از آن ياد كرده اند. در تقسيمبندیهای فارابی سياستی به نام «سياسة المرء مع اكفائه» (سياست شخصی در مورد هم شأنها) وجود دارد و او هم شأنها را به دو دسته دوستان و دشمنان تقسيم كرده و برای هر يك، سياست ويژهای را توصيه نموده است.(46)
5. سياست ذاتيه (خودشناسی)
نيازهای انسان با توجه به ماهيّت رو درروی حوزه جسمانی و روحانی است، از اينرو اخوان الصفا سياست را نيز به دو دسته جسمانی و روحانی تقسيم كرده اند. سياست نفسانی متكفّل روحانيت انسانی و سياست جسمانی متكفّل جسمانيات انسانی است. در ديدگاه اخوان الصفا سياست ذاتی از اهميّت ويژهای برخوردار است، زيرا كنترل و هدايت نفس، مقدمه ای لازم برای سياست اهل و مدينه و ناموس است. در تعبيرات اخوان، جسد را مسوس (سياست شونده) و نفس را سائس (سياستگذار) گفته اند و كسی كه با رياضت نفس، جسمانيات را در اختيار داشته باشد میتواند به سياست اهل و قبيله و مدينه و ناموس دست يابد. اهميت سياست ذاتيه يا خودشناسی در همين مسأله نهفته است، يعنی تقدّم شناخت نفس و تدبيرهای لازم روحانی برای آن به منظور نيل به انواع سياستهای لازم ديگر.
به طور كلی در انديشه اخوان، نفس و جسد دو امر لازم برای انسان هستند كه آدميان بايد تدابير لازم را برای امور خويش و در ارتباط با آنها به كار گيرند و در اين صورت انسان به كمال سياست دست میيابد:
فتكون قد احكمت السياستين و عرفت المتولتين؛(47) در اين صورت، دو سياست را استوار و پايدار كرده و به دو جايگاه علم پيدا كرده ای.
و فلسفه جعل سياست خودشناسی، رسيدن به معرفت لازم برای تدبير روحانی و جسمانی و در نتيجه سياست و تدبير بر اهل و قبيله و مدينهاست:
وامّا السياسة الذاتية فهی معرفة كل انسانٍ نفسه و اخلاقه و تفقد افعاله و اقاويله فی حال شهواته و غضبه و رضاه والنظر فی جميع اموره؛(48) سياست ذاتی، شناخت هر فردی به نفس و اخلاق خويش و توجّه به افعال و اقوالش در حال شهوات و غضب و خشنودی هايش است.
اين علم قابل تطبيق بر علم روانشناسی در اصطلاح امروزی است و بيانگر اهميت و جايگاه خصايص فردی و روحی در سياست، چه در سطح تصميم گيرنده و سياستگذار و چه در سطح مرئوس و زيردستان است. نياز به علم به نفس و يا به تعبير اخوان علم خودشناسی امری لازم در انواع سياستهای برشمرده شده از طرف اخوان است. خصايل روانی و روحی، چه در سياست مربوط به اهل و اصحاب و چه در سياست و رياست بر گروه و جماعات، امری مهم بوده و از جايگاه ويژه ای برخوردار است.
آنچه كه امروزه در علم سياست از تأثير ويژگیهای روانی در تصميمگيری سياسی بحث میشود در واقع توجه به سياست خودشناسی است كه در رسائل اخوان بيان شده است. ابن سينا نيز در نوشته های خويش به سياست نفس اشاره كرده(49) و میگويد: اولين چيزی از اصناف سياست كه سزاوار است انسان به آن توجّه كند، سياست نفس خويش است، زيرا نفس نزديكترين شیء به اوست و اگر سياست نفس، سياست نيكويی باشد، سياست مصر (مدينه) نيز نيكو خواهد بود. فارابی به سياست مستقلی با عنوان سياست ذاتی يا نفسانی اشاره نكرده، ولی بر ضرورت اجتماعیِ اهتمام به اكتساب فضايل و دوری از رذايل تأكيد كرده است.
فصل سوم:تحليلی بر تقسيمبندی اخوان از علم سياست
طبقه بندی اخوان از علم سياست و تقسيم آن به علوم و دانشهای مختلف، نشانه گستردگی اين علم به دليل تنوّع و كثرت نيازمندیهای انسان است و در واقع به علم سياست به عنوان علمی جامع نگريسته شده كه دارای شقوق و شاخه های متعددی است، چه در بعد جامعه شناسی و چه در بعد روانشناسی و فلسفی و فكری، لذا امروزه علم سياست به شقوق و رشته های گوناگون تقسيم شده است.
مرحوم عنايت در مورد طبقه بندی اخوان الصفا از علم سياست میگويد:
نكته مهمی كه از اين طبقه بندی برمیآيد اين است كه به نظر اخوان دانش سياسی، دانش يگانه نيست كه همه قواعد مربوط به سياست فردی و اجتماعی انسان را در همه احوال در برگيرد، بلكه چون زندگی انسان دارای وجوه گوناگون و متعدد است، دانش سياسی نيز بايد رشته های گوناگون داشته باشد تا بتواند برای مسائل هر وجه از زندگی انسان چاره هايی جداگانه مناسب آن بيابد تا جايی كه نگارنده آگاه است اين طبقه بندی را هيچ يك از ديگر متفكران مسلمان به كار نبرده است.(50)
در بينش اخوان الصفا اين تكثّر در تقسيمبندی سياسی، نشانه بينش تكثّر گرايانه اخوان در عرصه اجتماعی و دينی و مذهبی است. در مورد بينش تكثر گرايانه آنان در امر مذهب و اعتقادات كه گويای نوعی تساهل مذهبی است بايد علّت را در ديدگاه آنان در مورد دين و عقل و فلسفه جستوجو كرد. در انديشه آنان، نبیّ تجسّم عقل كلی است و دستورهای شريعت منطبق با احكام عقل است و از طريق فلسفه به شريعت و احكام آن میتوان پی برد و هر فردی به عنوان يكی از نفوس جزئی، ميزانی از عقل را كه مرتبط با عقل كلی است دارد. در مورد ديدگاه آنان راجع به دين و مذهب در فصول بعدی مباحث جداگانه ای خواهد آمد و دلايلی از بينش اعتقادی آنها از رسائل ذكر خواهد شد. امّا در مورد بينش تكثّرگرای اجتماعی آنان، ذكر اين نكته لازم است كه آنان به دنبال وحدت جامعه و نجات از فساد سياسی آن بودند.
با توجه به فرهنگ و آموزشهای اخوان میتوان به نوعی تكثّر اجتماعی در انديشه آنان پی برد. البته اين مفهوم با توجّه به تفاوت بينش فلسفی جديد و قديم با آنچه كه امروزه به نام پلوراليزم در امر سياست و اجتماع مرسوم است شايد قابل تطبيق نباشد، ولی اساساً در انديشه های دينی و به ويژه فلاسفه قرون سوم و چهارم هجری، تأكيد بر عدل سياسی حاكمان و ضرورت عمل به عدالت بوده كه لازمه اش نوعی تكثّر است، به عبارتی ديگر اجرای عدالت و تأكيد بر آن در فلسفه سياسی دينی، خواست جمعی است كه نهايت آن تحقّق خير عمومی و مصلحت جمع است و لازمه تحقّق عدالت، برنامه های جمعی مناسب برای رسيدن به عدالت است. عدالت را غايت قصوا فرض كردن، ابزارها و لوازم و تاكتيكهای سياسی و اجتماعی ويژهای را میطلبد كه از لوازم ضروری آن، توجّه به خير عمومی و مصلحت جمعی است. در تعبيری از اخوان، خير عمومی سعادت نهايی است و آن سعادت، رسيدن به عدالت است. تكثّر به اين معنا در بينش فلاسفه كلاسيك اسلامی امری پذيرفته شده و مقبول است، يعنی تكثّر را در درون ساخت عدالت ديدن و از طريق آن به منفعت معنوی و مادی جمع رسيدن.
بديهی است كه برای اين آرمان، نهادها و ساختهای سياسی و اجتماعی لازم را بايد ايجاد كرد. دولت عادله از نهادهای لازم برای نيل به آن تكثّر است و در آرمان اخوان، دولت اهل الخير (دولت نيكان) تحقّق بخش آن عدالت است - در اين مورد در بحث دولت، تفصيل بيشتر خواهد آمد. مرحوم دكتر عنايت بدون توجّه به تفاوت بينش فلسفی عرصه جديد و قديمِ فلسفه سياسی، تقسيمبندی پنجگانه اخوان از سياست را بر مكتب اصالت چندگانگی (Pluralism) تطبيق داده است. او میگويد:
در دانش سياسی امروز اين نظريه اخوان (تقسيمات آنان از علم سياست)، مكتب اصالت چند گانگی (Pluralism) نام دارد و مقصود آن، روا بودن مشربهای گوناگون سياسی در داخل يك جامعه به شرط رعايت يك سلسله اصول مورد اتفاق و اجماع عامه مردم است.(51)
همانگونه كه ذكر شد در تطبيق بينش اخوان بر بينش جديد بايد به تفاوت ماهوی و مبانی فكری انديشه ها و فلسفه های سياسی توجّه داشت، ولی تلاش جمعی برای نهاد سازی و ايجاد ساختار لازم برای تحقّق آرمان اجتماعی، امری بديهی است و هر چيزی كه به اجرای عدالت به عنوان خواست نهايی جمعی كمك كند، مقبول و پذيرفته است. لازمه اين امر، بهره گيری از تجارب جمعی گروه ها و افراد و جوامع و تمدّنهای مختلف است، اين مفهومی است از تكثّر كه در بينش انديشمندان كلاسيك و از جمله بينش اخوان به اين معنا تأكيد شده است.
پی نوشت ها
________________________________________
1. ديدگاه دوم متعلق به افرادی مانند دی بور، يوحنا الفاخوری، كمال يازجی وانعلون غطاس كرم است (به نقل از: محمد فريد حجاب، الفلسفة السياسية عند اخوان الصفا، ص 335).
2. همان، ص 339.
3. همان.
4. رسائل، ج 1، ص 300.
5. همان.
6. همان، ص 300 - 301.
7. رسائل، ج 3، ص 7.
8. همان، ج 4، ص 209.
9. همان، ص 111.
10. همان.
11. همان.
12. همان.
13. به نقل از: محمد فريد حجاب، الفلسفة السياسية عند اخوان الصفا، ص 346.
14. رسائل، ج 4، ص 209.
15. ابونصر فارابی، آراء اهل المدينة الفاضلة، با تعليق نصری نادر، ص 89.
16. رسائل، ج 1، ص 317.
17. محمد فريد حجاب، الفلسفة السياسية عند اخوان الصفا، ص 348.
18. رسائل، ج 1، ص 281.
19. همان، ص 259 - 260 و بنگريد: كتاب حاضر، بخش اول، فصل دوم.
20. رسائل، ج 1، ص 264.
21. همان.
22. رسائل، ج 1، ص 108.
23. همان، ص 265.
24. همان، ج 3، ص 407.
25. همان، ص 406.
26. محمد فريد حجاب، الفلسفة السياسية عند اخوان الصفا، ص 351.
27. ر. ك: همان.
28. رسائل، ج 5، ص 169.
29. همان، ج 1، ص 265.
30. همان.
31. همان، ج 4، ص 110.
32. همان.
33. حميد عنايت، «بينش سياسی اخوان الصفا»، ترجمه و تحشيه غفوری، اطلاعات سياسی - اقتصادی، سال دوازدهم (1377).
34. محمد فريد حجاب، الفلسفة السياسية عند اخوان الصفا، ص 352.
35. ابونصر فارابی، الفصول المنتزعه، ص 92.
36. خواجه نصيرالدين طوسی، اخلاق ناصری، ص 301 - 302.
37. تفصيل آن در بحث دولت خواهد آمد.
38. رسائل، ج 1، ص 265.
39. رسائل، ج 4، ص 215.
40. همان.
41. همان.
42. همان، ج 1، ص 217.
43. همان.
44. همان.
45. همان، ج 3، ص 42.
46. محمدفريد حجاب، الفلسفة السياسية عند اخوان الصفا، ص 353 و 354.
47. رسائل، ج 4، ص 277.
48. همان، ج 1، ص 265.
49. به نقل از: محمدفريد حجاب، الفلسفة السياسية عند اخوان الصفا، ص 355.
50. حميد عنايت، «بينش سياسی اخوان الصفا»، ترجمه و تحشيه غفوری، اطلاعات سياسی - اقتصادی، سال دوازدهم، ش 9 - 10، (سال 1377).
51. همان.