به نظر شما شاخصهای یک هیئت عزاداری مطلوب چیست؟ شدت و ضعف آنها در هیئات امروزی چگونه است؟
این سؤال یک وجه دینی دارد که مورد بحث بنده نیست ولی هیئت به مثابه یک پدیده اجتماعی چند مؤلفه دارد که اگر اینها تغییر کنند، نظام آن به هم میخورد. هیئت یک نهادی است که از دل مردم در میآید و به تعبیر امروزی یک نهاد مدنی است. یک هیئت خوب، هیئتی است که از دل مردم بر آمده باشد و در خود مردم مدیریت شود و با مشارکت مردم باشد و به سمت دستهبندیها نرود.
به تعبیر سلبی، یک هیئت خوب نباید مورد مداخله احزاب، گروههای سیاسی و حتی ساختار قدرتهای کلان مثل حکومت قرار گیرد چون اصولاً اینها دو چیز متعارض هستند. وقتی حکومت وارد میشود، منطق کار هیئت به هم میخورد.
اینکه علما وارد هیئت شده و آن را هدایت و محتوا را غنی کنند، بحث دیگری است ولی از لحاظ اجتماعی هر نوع مداخله نهادهای رسمی در بلندمدت هیئت را منحرف میکند.
در مقابل این انتقادی که همه نهادها میگویند که چرا هیئتها درست کار نمیکنند و منحرف شدهاند، باید گفت که موضوع این است که کسی هیئت را دستکاری کرده و این قطار را از ریل خارج کرده است! ریل هیئت ریل جامعه مدنی است، ریل درون و دلِ مردم است! متأسفانه این ریل را ریل سیاست گذاشتهاند. تفاوتی هم ندارد که این ریل توسط اصلاحطلب، اصولگرا، موافق دولت، موافق حکومت و ... تنظیم شود! وقتی ریل را عوض کنند، هیئت به مسیر دیگری میرود و تازه مشخص میشود که چه مسیر کجی را میرود؟
هیئات امروزی دچار یک تحول گسترده هستند. همانطور که جامعه در حال تکثر است، افرادی با ذائقهها، سلیقهها و سبکهای زندگی مختلف در حال ظهور هستند! همه اینها که بیدین نیستند و خیلی از این تغییرات جدید برای افراد دیندار است و هیئت جدید متناسب با ذائقه افراد، خودش را هماهنگ میکند!
این روند، لزوماً علت و معلولی نیست. بالأخره هر کس به هیئتی میرود که با او تناسب داشته باشد. چون جامعه در بدنه خود دچار تکثر شده است و در نتیجه هیئات هم بسیار متنوع شدهاند و هر گروهی طبق ذائقه خود، هیئتش را پیدا میکند. معمولاً در ابتدای تولد، هیئتها خیلی سبک و سیاق منظمی ندارند. این آشفتگی که در هیئتهای تازهپا و جوان دیده میشود، ناشی از همین است و معمولاً وقتی زمان طی شود، این هیئتها استخواندار میشوند و یک سری از رفتارها را کنار گذاشته و یک سری از رفتارها را از بقیه هیئات قرض میگیرند و اسلوب پیدا میکنند!
در وضع موجود تعدادی هیئتهای سنتی وجود دارد که کار خود را میکنند و تعدادی هم هیئتهای حکومتی هستند که از ریل خارج شدهاند، بخشی هم هیئتهای تازهپا هستند. در واقع ذائقه نسل جدید عوض شده است و دیگر نه آن هیئتهای سنتی جوابگو هستند و نه هیئتهای سیاسی میتوانند پاسخگوی نیازها باشند. این دو دسته سعی میکنند هیئتهای خود را راهاندازی کنند و مداحان خود را استفاده کنند. این مداحان هم ممکن است خیلی تربیت حوزوی عمیقی نداشته باشند و هر چه را بلد هستند، بیان کنند.
در هیئتهای تازهپا در ظاهر دیده میشود که خیلی انحراف وجود دارد ولی باید گفت که این یک نهال است و باید اجازه داد که رشد کند و خودش را هرس کند! اینطور نیست که یک هیئت همیشه خرابکاری کند چون از بین میرود و در نهایت خود را اصلاح خواهد کرد. آمارهای غیررسمی از وجود 80 تا 100 هزار هیئت در کشور حکایت میکند. خیلی از این هیئات ریزش میکنند و یا ادغام میشوند!
در مجموع یک فرآیند توسعه هیئت به خاطر تنوع جامعه در جریان است که طی آن در یک هیئت، خطا رخ میدهد ولی در نهایت خودش را مستقر میکند. فضایی حاکم است که در آن جوانان زیادی بیرون میآیند و مسئله، این نیست که این جوانان بد هستند بلکه مسئله آن است که آیا این خاک مناسب هست یا نیست؟ این هیئات باید آن مواد مغذی لازم مثل محتوای خوب و کمک برای پیدا کردن ذائقه خوب را دریافت کنند.
باید به وضع موجود خیلی خوشبین بود چون تولد هیئتها نشانه این است که جامعه ایرانی در دوره جدیدی تنفس میکند که هیئات درست میشوند و مدام سعی میکنند که خود را احیا کنند. اینها گروههایی هستند که حتی اگر خیلی هم معتقد نباشند، وقتی هیئت درست میکنند به این معناست که میخواهند خود را زنده کنند و مهمتر از همه اینکه در فضای مذهبی تنفس میکنند! یعنی اگر این را هم از او دریغ کنند، به سراغ مذهب دیگری میرود و یا حتی بیمذهب میشود! ظهور هیئتها نشان میدهد که روح مذهبی کار میکند و در نهایت استخوانبندی خود را هم پیدا میکند.
کارکردهای هیئات مذهبی در جامعه را بیان نمایید، چه کسانی در این مسئله دخیل هستند؟
غیر از کارکردهای مذهبی، یکسری کارکردهای اخلاقی هم دارند. منطق جامعه مذهبی این است که افراد در زندگی خود باید یک نظام اخلاقی داشته باشند که زندگی واقعی آنها را توضیح دهد. در واقع باید یک منطق اخلاقی وجود داشته باشد که بین وضع موجود فرد با وضع جهانبینی و اعتقادات او تناسب برقرار کند. نقاطی که این مرام اخلاقی خودش را تثبیت میکند، بسیار کلیدی هستند که در جامعه ایران میتوان به هیئات و فضای مذهبی هیئات اشاره کرد.
هیئت کارکردهای اجتماعی هم دارد که به افراد فضای مشارکت میدهد و یک بستر هویتسازی درست میکند. مثلاً یک تهرانی وقتی به هیئت آذریها یا یزدیها میرود، هویتش را احیا میکند و خود را به یک جایی متعلق میداند و تعلق جمعی ایجاد میکند. به تعبیر امروزی برای فرد اعتماد و مشارکت اجتماعی ایجاد میکند و او را درگیر جامعه مدنی میکند و سرمایه اجتماعی وی را در جامعه بالا میبرد!
در واقع همه چیزی که میتواند افراد را از تبدیل شدن به افراد تنها، منزوی و پریشان نجات دهد، در خدمات اجتماعی هیئت وجود دارد. هیئت از لحاظ فرهنگی هم موجب تداوم ارزشها میشود.
متأسفانه گویی در ایران یک عده در جای بالایی نشستهاند و میتوانند قضاوت کنند که هیئتها بد یا خوب هستند! فارغ از نگاه دروندینی، اینها هیچ استدلال یا حجتی ندارند که سخنانشان معتبر یا غیرمعتبر است! سؤال این است که چه کسی گفته است که آنها معتبر هستند؟ برای مثال یک فرد به عنوان کسی که به هیئت فلان مداح میرود، ممکن است در یک هیئت متفاوت دیگر هم که هیئت فلان مداح را قبول نداشته باشد، حضور یابد! افرادی که بالا نشستهاند به چه حقی به او میگویند که شما دونپایه هستید؟ این قضاوتها مبتنی بر رابطه قدرت است و استدلال خیلی محکمی پشت آن نیست. چون آنها میگویند، کاری درست است، پس هیئات دیگر چون کار درست را انجام نمیدهند، در اشتباه هستند!
مسئله بر سر این است که چون هیئتهای سنتی و مراجع سنتی دینی وارد جامعه نمیشوند، امکان دیالوگ به جامعه نمیدهند که در ابتدا با آنها همدلی کنند و بعد مردم را هدایت کنند! مهمتر از همه اینکه از موضع بالا برخورد میکنند و نتیجه این است که این هیئتها، ساز مخالف میزنند و طبعاً به مسیر دیگری میروند. به همین خاطر جریانی را میبینید که میگوید هیئتها منحرف شدهاند. واقعیت این است که هیئتها منحرف نشدهاند و اگر هم منحرف هستند، مثل بچه بیادبی هستند که پدر و مادر مقصر هستند!
اگر هیئتها بد هستند و تحریف شدهاند و معرفت دینی یا فلسفه دینی در آنها نیست، به خاطر این است که متولیان دینی و دستگاه عریض و طویل با بودجههای رسمی و غیررسمی مقصر هستند. اگر قصد مجازات کسی هم باشد، آن کس هیئت نیست بلکه باید گوش فردی را گرفت که با این بودجهها هیچ کارکردی نداشته است.
سؤال مهم این است که این همه دستگاه عریض و طویل دینی در کشور چه میکنند که جوان امروز هنوز نمیتواند مبانی اولیه دینی را به درستی فهم کند؟ معلوم است که یک جای کار ایراد دارد. کسی که به هیئت میآید یک فرد دینی است و برای تفریح نمیآید. درست است که در آنجا تفریح هم هست ولی به هر حال افرادی که برای تفریح هم به زیارتگاه میروند، یک اعتقادی به زیارتگاه دارند که میروند. حالا این که آن زیارتگاه نتوانسته است افراد را انسان کند، مشکل از افراد نیست. اگر یک یا دو نفر مشکل داشتند میتوان گفت که خودشان مشکل دارند ولی وقتی میبینید که از بین 100 جوان، 50 مورد غیراستاندارد هستند، پس سیستم مشکل دارد.
این نوع نگاه به هیئات باید در کشور اصلاح شود و مرجعیتهای دینی در ابتدا خود را آسیبشناسی کنند و بعد اگر اینها درست شوند، به صورت خودکار جامعه هم درست میشود. انصافاً اگر یک روحانی به خوبی صحبت کند و به مسئلههای افراد جواب دهد، ممکن نیست که منبر او خلوت باشد. همانطور که وقتی یک مداح خوب، صدای خوب و اجرای خوب دارد، پای منبر او همیشه شلوغ است، وقتی یک روحانی هم محتوای خوب دهد و حرف دل مردم را بیان کند، پای منبر او هم شلوغ میشود.
وقتی روحانی یا مداح مسائل جامعه را نمیگویند و میخواهند هیئت یک نوع دستگاه مغزشویی باشد و مردم را در جناح اصلاح طلب یا اصولگرا میبرند، افراد به جایی میروند که لذت داشته باشد. افراد به هیئت نمیروند که ابزار باشند بلکه میخواهند خودشان باشند و به همراه جماعتی باشند که به آنها اعتقاد دارند.
بنابراین اصولاً این نوع آسیبشناسی درست نیست چون در وهله اول خود مرجع آسیبشناسی باید آسیبشناسی شود چون ایراد از آنهاست نه از بچههایی که بیادب شدهاند!
حاکمیت غیر از اینکه باید اجازه دهد که هیئات مستقل باشند، چه کارهای دیگری باید انجام دهد؟
یک پرسش بنیادین در مورد حاکمیت، این است که آیا حاکمیت حاضر است متولی بودن دین را به خود نهادهای مدنی مانند هیئت واگذار کند؟ دومین پرسش این است که حاکمیت تا چه حد باید به خودش اجازه دخالت تمامیتخواهانه دهد که مدعی شود که استانداردهای او باید اجرا شود؟
این همان کاری است که سازمان تبلیغات و جاهای دیگر میکنند و میگویند هیئات باید خود را ثبت کنند! سؤال این است که آیا تشیع با «بیا ثبت کن» در طی 1400سال گذشته مانده است که الآن میخواهند این بلا را بر سر آن آورند؟ این جامعه، جامعهای است که حاضر بوده است برای عزاداری جانش را دهد! در دوره رضا شاه، کسی بوده است که به خاطر مسئله ممنوعیت حجاب، سکته کرده و مرده است!
سؤال مهم این است که حال چه کردهاند که این جامعه دیگر چنین هزینهای نمیدهد و ساز مخالف میزند؟ پس این سیستم بد عمل کرده است و به تعبیری بدتر از آن قبلی است، چون آن سیستم اجتماعی علیرغم همه مخالفتهای نهادهای حکومتی، طوری فرد را بار میآورد که او به خاطر هیئت، جانش را میداد! پس جامعه نشان داده است که میتواند به درستی عمل کند.
قطعاً حاکمیت، هیئتها را رها نمیکند ولی حاکمیت باید مداخلهاش را حداقلی کند. دیگر اینکه توزیع منابع ثروت و قدرت را باید از هیئات بیرون کرد! یعنی اگر اگر فرد وارد هیئت شود و به منابع قدرت، ثروت یا رانت دسترسی پیدا کند، این مسئله فسادآور است. متأسفانه در حال حاضر طیفی از هیئات هستند که ورود به آنها افراد را به دایره قدرت و ثروت نزدیک میکند بهترین راه این است که نظام، اطراف هیئات را هرس کند یعنی هر دست آلودهای، از هر جایی و از هر نهاد رسمی و غیررسمی وارد اینجا میشود، آن دست را قیچی کند.
همچنین نظام باید مداخله همهجانبه را به سمت مشارکت برده و تسهیلگر باشد. در کشوری مانند هند که یک دولت سکولار دارد، هر مذهبی چند مناسبت کلیدی دارد که دولت خودبخود شرایط برگزاری مراسمهای آنها را ایجاد میکند. مثلاً دولت موظف است که مسیرهای پیادهروی دستههای عزاداری شیعیان را مشخص کند. همچنین باید در این مسیرها پلیس حضور داشته باشد و امکاناتی مانند برق، پاکیزگی و ... مهیا باشد. در واقع دولت تمام این خدمات را میدهد و میگوید شما به راحتی عزاداری خود را انجام دهید و کاری با آنها ندارد! در عین این که اجازه نمیدهد که گروههای دیگر به اینها صدمه زنند و اجازه نمیدهد که دعوای بین مذاهب رخ دهد.
بنابراین حکومت باید از این مداخله تمام قد دست بردارد و اجازه دهد که هیئات کار خود را انجام دهند. از این 100 هزار هیئت، عیبی ندارد که 500 هیئت هم منحرف شوند چون همان 99500 هیئت دیگر، این هیئات منحرف را قیچی میکنند.
حداقل تجربه دو دهه اخیر نشان میدهد که خیلی از هیئتهایی که محتوا و بنیه ضعیفی دارند، خودشان نابود میشوند. در واقع یک چیزی مثل جرقه است که در یک لحظه روشن میشود و نور زیادی دارد اما به سرعت خاموش میشود و مستمر نیست. ولی هیئتی که استخواندار است و محتوا و بانیان خوب دارد، میتواند خود را حفظ کند. افراد هم اینطور نیستند که هر سال به هیئتی روند که تازه ثبت شده است و به جایی میروند که اساس دارد. مردم دنبال تداوم هستند ولی وقتی مداخله کنید، آشفته میشوند. متأسفانه در حال حاضر مخل ذائقه مردم میشوند.
علیرغم همه آسیبهایی که وجود دارد، اینها طبیعی است ولی باید اجازه دهید که خود سیستم خودش را احیا کند. مثل بدنی است که بیمار میشود، در همان ابتدا نباید به آن پنیسیلین تزریق کنید و باید اجازه دهید که بدن خودش را تقویت کند. تزریق آنتیبیوتیکها و پنیسیلین به تدریج بدن را نابود میکند. تزریق آنها مثل این است که یک هیئت بد را پلمپ کنید! این مداخلهها، سیستم طبیعی هیئات را تخریب میکند.
شهید مطهری داستانی از آیتالله بروجردی و هیئات قم نقل میکند که مرجع مطلق شیعیان میگوید این هیئات را جمع کنید، مردم هم میگویند که 355 روز از سال را مقلد شما هستیم ولی 10 روز محرم را مقلد خودمان هستیم! یعنی شما نمیتوانید حریم مردم را دستکاری کنید چون از آن مرجع مطلق شیعه که قدرتمندتر نیستید. مردم به ایشان هم گفتند که شما حرمت خود را حفظ کن!
همین هیئات محلی و روستایی که میگویند بد است و در آن خرافات ترویج میشود، بچههایی را تربیت کردند که جنگ را چرخاندند. بحث بر سر این است که وقتی هیئت مردمی کارش را کرده است و در نهایت افراد را در مسیر نگه داشته، باید اجازه داد که کارش را انجام دهد. افراد، شعور دارند و اگر کمکم به آنها خوراک خوب دهید، خودشان میفهمند و استفاده میکنند. فردی که گرسنه است، خودبهخود به سمت خوراک خوب میرود. متأسفانه خوراک خوبی داده نمیشود و همه دستگاههای مذهبی، متولی بروکراسیهای دینی هستند و از طرف دیگر هم به هیئات گیر میدهند!
رویکرد آسیبشناسی هیئات در ایران بیش از آن که دغدغه واقعی داشته باشد، دغدغه فرافکنی دارد چون میخواهد انگشت اتهام را از روی خود بردارد. همین هیئت خراب شمال شهری که خانم و آقا در آن با هم سینه میزنند- که البته کار خوبی نیست – بچههای این کشور را در یک فضای مذهبی نگه داشته است و اجازه نداده است که بیرون روند. همین را هم باید قدر دانست. هیئتی که افراد را یک پله بالا آورده است، اگر خوراک خوب دریافت کند، جلوتر میرود.
کسی که اهل رفتن به رستوران است اگر غذای رستورانی خوب نباشد، میگردد و رستوران خوب را پیدا میکند! اگر رستوران خوب درست کنید، افراد از آن استفاده میکنند! وقتی شما تمام تلویزیون را در انحصار چند مداح خاص در آورید، مشخص است که اختلال ایجاد میکند! اگر رهبری از آن هیئت یزدی تعریف نمیکرد، صداوسیما همچنان هیئتهای محلی را خفه میکرد! یعنی سیستم را آنقدر بسته کردهاند که فقط شخص رهبر باید وارد شود و تذکر دهد که اجازه دهند که بقیه هم نفس کشند. در اینجا استبداد سیاستگذاری رخ داده است. اگر واقعاً رهبری کمک نمیکرد، هیئتهای محلی در این کشور خفه میشد.
روحانیت چگونه میتواند معارف دینی را در هیئات مذهبی گفتمان سازی کند؟
متأسفانه روحانیون از ابتدا تا انتها در مراسم حضور ندارند. وقتی جوان، کسی را نمیبیند از چه کسی باید یاد گیرد؟ انسان از آدم غایب که یاد نمیگیرد بلکه از آدم حاضر یاد میگیرد. اگر روحانیها هم در هیئت باشند، مداح هم بیشتر مواظبت میکند و خودش را کنترل میکند و حاج آقا هم منابع معتبر را به او میدهد. بچههای هیئت هم ممکن است جواب سؤالات شرعی خود را از او طلب کنند. روحانی در حال حاضر مثل پدری است که وظیفه پدری خود را انجام نمیدهد.
اگر روحانیت حضور داشته باشد و آن رسالت سنتی - تاریخی خود را که مبلغ دین بود نه مبلغ سیاست، مبلغ حزب و ... به درستی و همدلانه انجام دهد، خیلی از مسائل حل میشود. روحانیت نباید فکر کند که مقام خدایی دارد و وقتی چیزی میگوید، وحی منزل است. جوان تا زمانی که صد بار تواضع یک روحانی را نبیند، نسبت به او تواضع نخواهد داشت. روحانی باید به عنوان ملکه اخلاقی، ملکه عزاداری و آگاهی دینی او شود و از او یاد گیرد. وقتی روحانی فقط 10 دقیقه میآید و میرود، آن جوان به اولین چیزی که شک میکند، میزان احترام روحانی به شخصیت خودش است.
بسترها و زمینههای بروز مداح محوری چیست؟ و چگونه می توان با آن مقابله کرد؟
غیبت گسترده روحانیون یکی از زمینههای بروز مداحمحوری است. دیگر اینکه وقتی در یک کشور قشر مداح را آنقدر بالا میبرند که قدرت سیاسی انبوه پیدا میکند و به مداحی که همیشه از دل مردم بوده است دانشگاه، بودجه و سازمان داده میشود، به صورت اتوماتیک مداح قدرتمند میشود.
نکته دیگر این که مجموعهای از متخصصان دینی مثل روحانیت و علما در سلسله مراتب خود، مداح، نقال، پردهخوان، درویش و ... را باید در جامعه در نظر داشت؛ سیستم روحانیت و مداح را بالا برده است و درویش، نقال، پردهخوان و ... را قلع و قمع کرده است. روحانیت هم که وارد فضای رسمی و بروکراتیک شده است. در این بین فقط مداح برای مردم باقی مانده است. از آن طرف هم چون روحانیت نمیخواهد در همه جا وارد شود و خود دستگاه نیاز به شور و هیجان دارد، مداحان را در تمام مراسمها آورده است.
نهادهای مذهبی، سپاه، سازمان تبلیغات و ... در هر مراسم رسمی، مداح میآورند. یعنی خود دستگاه مداحان را برند کرده و رقبایش را حفظ کرده است و حالا میگوید که چرا مداحمحوری شده است؟
اگر کسی در این کشور قصد تبدیل شدن به یک متخصص دینی داشته باشد، بین روحانی، مداح، پردهخوان، نقال یا عارف و صوفی، مداحی را انتخاب میکند! چون از میان اینها کار روحانیت که سخت است و باید دروس زیادی را مطالعه کند، بقیه هم سرکوب میشوند و فقط مداحی میماند. مثل این است که غیر از یک فروشگاه، تمام فروشگاههای دیگر را در شهر بستهاید و بعد میگویید چرا مردم از آن فروشگاه خرید میکنند؟
ورود به سلسلهمراتب روحانیت خیلی سخت است. چون برای تعداد محدودی روحانی موفق میتوان جا باز کرد ولی اگر 100 هزار مداح هم داشته باشید، فضا برای آنها هست. این هم نتیجه سیاستهای دستگاه دینی و حاکمیتی است.
قبول دارید که آن تزریق محتوا هم باید مردمی باشد؟
بله! آقای سیدجعفر شهیدی در کتاب امام حسین(ع) میگوید در مورد امام حسین(ع) فقط یک چیز قابل اجماع است که حسین بن علی(ع) در روز عاشورا کشته شد. البته حتی در برخی از منابع که خود سید جعفر شهیدی تنظیم کرده است، گروهی از شیعیان گفتهاند که امام حسین(ع) کشته نشد و عروج کرد. یعنی در مورد یک واقعه در بین شیعیان اینقدر اختلاف نظر هست. حال سؤال این است که چطور افراد به خود حق میدهند که هر چه آنها میگویند، درست است؟ افرادی که متخصص تاریخ نیستند و صرفاً یک منابعی را خواندهاند.
در اینجا یک دعوای قدرت وجود دارد. اینکه میگویند محتوای شما ضعیف است، به این معناست که باید تابع آنها شوید تا به قدرت دست پیدا کنید! به همین خاطر است که وقتی یک مداح به تلویزیون میرود، به خاطر سواد مذهبی عجیبی که دارد، نیست بلکه به خاطر این است که به خوبی اجرا میکند و در گفتمان سیاسی خاصی عمل میکند. وقتی شاخصهای مداح خوب این شد، به صورت اتوماتیک دستگاه سیاستگذار دینی، مداحی را به یک اجرای خوب تقلیل داده است. یعنی مداح میگوید که فقط باید به خوبی اجرا کند بنابراین به دنبال این است که سبک جدید، شعر جدید و موسیقی جدیدی را پیدا و اجرا کند و خیلی به دنبال محتوا نیست. چون برای این کار اصلاً به او امتیازی نمیدهند.
یک اعتقاد قدیمی هست که دستگاه امام حسین(ع) خودش را جمع میکند. سازمان تبلیغات به جای اینکه این همه بودجه صرف کند، باید 7-6 منبع کلیدی را که برای عاشورا وجود دارد با کیفیت خوب بین مردم توزیع کند. اگر این کتب در اختیار جوانان و مردم باشد، خود آنها ایرادات مداح را میگیرند و مداح هم حرف خودش را تصحیح میکند. اگر همین منابع اصلی را چاپ کنند و عیناً در اختیار جوانان قرار دهند، خیلی از تحریفات و شبهات از بین میرود.
در واقع اگر مردم نسبت به عاشورا از منابع اصلی شناخت پیدا کنند، حتی اگر مداحی صحبتهای اشتباهی انجام دهد، خود مردم او را مؤاخذه میکنند.
به نظر شما ادامه روند فعلی در موضوع هیئات و مداحان به کجا منتهی میشود و چه آیندهای را برای این مسئله تصور میکنید؟
هیئات کار خود را میکنند و حکومت هم نمیتواند کنترل کند. باید به هیئات خوشبین بود. حتی هیئاتی که به آنها هیئات منحرف میگویند، کار میکنند و این نشان میدهد که جامعه یک ذائقه دارد. باید از آن روزی ترسید که آنقدر دستکاری کنند که این چشمه خشک شود. روزی که چشمه خشک شود، روز بدی است. انحرافات را هم خود مردم باید جمع کنند. زمانی در هیئات کارهای عجیب و غریب انجام میشد ولی الآن آرام شده است. مثل گیاهی است که اطراف آن هیچ چیزی نیست و همینطور رشد میکند ولی وقتی اطراف آن استخواندار شد، خودبهخود خودش را بالا میکشد و به سمت نور میرود. در هیئات هم بعضی شلوغکاریها و ذائقههای شخصی به میان میآید ولی بعد از مدتی خودش حذف میشود و خود جامعه آن را اصلاح میکند.
باید به مردم اعتماد کرد. چون ذات هیئت، نهاد مدنی و نه دستگاه حاکمیتی است. سرنوشت اعتماد به مداحان و هیئات حکومتی این شد که بدنه جاسوسی از این هیئات در آمد. یعنی بدنه جاسوسی به هیئت گل گندم یزد نرفت و اتفاقاً در هیئتی رفت که طبق این سیستم، هیئت برند بود.
خلاصه راهکارها:
1-باید هیئات را به خود مردم سپرد و اجازه داد که ریل هیئت، ریل نهاد مدنی باشد. هیئاتی هم که انحرافات یا مشکلاتی دارند، به مرور توسط خود مردم حذف یا اصلاح میشوند.
2- حفظ فرآیند طبیعی توسعه هیئات، وظیفه اصلی حکومت است. حکومت باید از فرآیند توسعه هیئات، فهم مناسبی پیدا کند. در این فرآیند، هیئات نوپا ایجاد میشوند و در صورتی که قوی و پربار باشند، ریشه دوانده و ادامه مییابند ولی اگر دچار انحراف باشند، حذف یا در هیئات دیگر ادغام میشوند.
3-باید به وجود هیئات جدید خوشبین بود حتی اگر مسائلی مانند سینهزنی مشترک زنان و مردان داشته باشند. وجود روح دینی و علاقمندی به برگزاری هیئات در جامعه، چشمهای است که نباید خشک شود و قبل از همه چیز باید از آن حراست کرد.
4-این تفکر که عدهای تصور میکنند که فقط نظرات آنها درست است و به خود حق میدهند که هیئات را آسیبشناسی کنند، باید کنار رود و تفاوتها و ذائقهها در برگزاری هیئات به رسمیت شناخته شود.
5-منابع قدرت و ثروت باید از هیئات بیرون شوند و نظام باید اطراف هیئات را هرس کند تا آنها کاملاً مردمی باشند.
6-هیئات محلی و روستایی با تمام ضعفهای خود توانستهاند شیعه را 1400 سال زنده نگه دارند و جنگ هشتساله کشور را اداره کنند، بنابراین باید به توانایی آنها در دراز مدت اعتماد کرد.
7-رویکرد آسیبشناسی هیئات در ایران، بیشتر برای این است که انگشت اتهام از روی نهادهای مسئول برداشته شود. بنابراین نیاز به آسیبشناسی «آسیبشناسی هیئات» داریم.
8-روحانیون باید تا آخر مراسم در هیئت حضور داشته باشند و حضور خود را به سخنرانی محدود نکنند چون برای تربیت جوانان نیاز به حضور مستمر آنان احساس میشود.
9-نظام باید دخالت همهجانبه در هیئات را به سمت مداخله حداقلی و افزایش مشارکت پیش برده و نقش خود را به سمت تسهیلگری هدایت کند.
10-باید مجموعه متخصصان دینی و پیشههای مربوط به موضوع عزاداری را در کشور به رسمیت شناخت و تقویت کرد. پیشههایی مانند نقال، پردهخوان، درویش و ... باید در کنار مداح و روحانی تقویت شوند تا از مداحمحوری کاسته شود.
11-مداحان تلویزیونی با کار سیاسی خوب میتوانند به تلویزیون راه پیدا کنند و تعداد آنها هم بسیار محدود است. حکومت باید طوری رفتار کند که همه مداحان خوب و قوی با گرایشات مختلف سیاسی از حضور در تلویزیون محروم نشوند.
12-باید نظارت محتوایی بر سخنان مداحان و حتی روحانیون را مردمی کرد. نهادهای دینی باید منابع اصلی قیام عاشورا را که 6 الی 7 تا بیشتر نیستند، به صورت گسترده چاپ کنند و در اختیار مردم قرار دهند. بدین ترتیب خود مردم میتوانند در صورت اشتباه مداح یا سخنران، آنها را به منابع اصلی ارجاع دهند.
13-در بسیاری از نقدهایی که به محتوای هیئات مردمی میشود، دعوای قدرت وجود دارد. در واقع با این نقدها، میخواهند به بقیه هیئات این را دیکته کنند که باید از آنها تبعیت کنند. بنابراین باید به سمت نقد و آسیبشناسی هیئات مردمی توسط خود مردم پیش رفت.
باید هیئات را به خود مردم سپرد / اجازه بدهیم ریل هیئت، ریل نهاد مدنی باشد
دکتر جبار رحمانی عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی