ساز و كار حكومت اسلامي در تحديد انحرافات اجتماعي

ساز و كار حكومت اسلامي در تحديد انحرافات اجتماعي

محمد جواد ارسطا

چكيده:

 

در باب «حكومت اسلامي و انحرافات اجتماعي» گفتگويي با جناب دكتر محمدجواد ارسطا انجام گرفت، ايشان با محوري خواندن عدالت در ساختار اساسي حكومت ها، عدم توفيق آنها در تحقق عدالت را مورد بررسي قرار دادند.

از نظر ايشان قطع جوامع بشري از دامن وحي و تمسك صرف به تجربه بشري، مهمترين عامل در عدم اجراي عدالت است. لذا تنها راه براي تحقق عدالت و قطع هر گونه ظلم و فساد؛ بهره گيري از قوانين الهي و حاكميت مجري عادل است، كه در ساختار حكومت اسلامي جلوه مي كند. (البته حد اعلاي چنين حكومتي در زمان ظهور منجي عالم محقق خواهد شد).

و در انتهاي مصاحبه به بيان شرايط حاكمان جامعه اسلامي از قبيل: ساده زيستي، صداقت، مديريت قوي، مردم مداري و … پرداختند.

با توجه به فلسفه سياست، هدف از تشكيل حكومت اسلامي چيست؟

با عنايت به كتاب هاي علوم سياسي و حقوق اساسي «سياست» به معني جريان قدرت در جامعه است كه مردم يك كشور را به طبقه فرمانروا و فرمانبر تقسيم مي نمايد.

تمام جوامع براي اينكه بتوانند حالت اجتماعي خود را حفظ نمايند، در درجه اول نيازمند ضوابطي هستند كه چگونگي ادارة جامعه را نشان مي دهد، در درجه دوم نيازمند مجرياني هستند كه اين ضوابط را اجرا نمايند و در درجه سوم نيازمند گروه يا نهادي هستند كه اشكالات موجود در مقام اجرا را رفع نمايند؛ بنابراين هر جامعه اي نيازمند سه نهاد مي باشد: قوه مقننه كه واضع قانون؛ قوه مجريه كه مجري قانون و قوه قضائيه كه حل و فصل اختلافات را به عهده دارد.

اين قواي سه گانه امكان بقاي جامعه را تضمين مي نمايند و در صورت سست شدن پايه هاي هر كدام، بنياد جامعه متزلزل مي گردد كه در اين صورت موجب از هم گسيختگي جامعه خواهد شد. به عنوان نمونه ضعيف تر شدن ضعيفان و قوي تر شدن قدرتمندان نشانه اي از ضعف ساختاري عملكرد نهادها است.

بنابراين فلسفه بقاي جامعه، ساختار حكومت و استحكام قواي سه گانه، ريشه در نياز آدمي دارد، چون انسان ها نيازهايي اعم از مادي، معنوي و عاطفي داشته كه جز در قالب اجتماع تأمين نمي شود.

بدون شك اين حاجات فقط زماني به صورت مطلوب برآورده مي شود كه جامعه داراي ضوابط عادلانه باشد و آن ضوابط نيز به صورت عادلانه اجرا شود و در صورت بروز اختلاف به نحو عادلانه حل و فصل گردد.

به همين دليل فلسفه حكومت و سياست برپايي عدالت مي باشد. البته از عدالت تعاريف مختلفي ارائه شده كه در واقع به يك معنا برگشت مي كند كه آن همان «اعطاء كل ذي حقه»، يعني دادن هر حقي به صاحب حق مي باشد. اما همين مفهوم بر حسب تشخيص مختلف انسان ها داراي مصاديق مختلفي مي باشد.

تكثر گرايي در عدالت

انسان هابا اعتماد بر تجربه در تشخيص مصاديق عدالت و راه وصول به آن دچار اشتباهات فراواني گشته اند. به همين دليل به تجربه هاي گوناگوني دست يازيده اند و اشكال مختلف حكومتي را پديد آورده اند، به اميد اينكه به عدالت دست يابند. به عنوان نمونه هدف هيتلر از تشكيل حكومت نازيسم، برپايي عدالت بود. وي پس از تقسيم نژادها به برتر و ضعيف، بر پايي عدالت را در حاكميت نژاد برتر و حذف نژاد ضعيف مي ديد و يا كمونيست ها، راه رسيدن به عدالت را در حذف كامل دين از جامعه قلمداد كردند به همين دليل زندگي را مبتني بر اصالت ماده پي ريزي نمودند كه البته به همين جهت با شكست مواجه شدند.

حكومت اسلامي، همانند حكومت هاي ديگر، خواستار برپايي عدالت همه جانبه است. اما با اين تفاوت كه تشخيص مصاديق عدالت را به تجربة انساني واگذار ننموده است، بلكه از عالم وحي مدد مي جويد، تا گرفتار آزمون و خطا در تجربه نشود و صحيحترين و برترين نوع حكومت را در احقاق عدالت برپا سازد.

اين مسئله صراحتاً در آيات قرآن كريم و روايات مورد توجه قرار گرفته است. امام علي (ع) در اين رابطه مي فرمايند: «العدل حياة الاحكام»، عدل مايه حيات و برپايي تمامي احكام شرعي است. يعني تمام احكام شرعي بر محور عدالت استوار است، لذا هر حكمي كه از ناحيه خداوند متعال وضع مي شود، براي تأمين عدالت مي باشد، به اين معنا كه عدالت، چشمه حياتي است كه در احكام شرعي جريان دارد.

به همين دليل، در دعوت پيامبر اكرم(ص) نه تنها همه ابعاد انساني مورد توجه قرار گرفته است، بلكه احكام صادر شده، با طبع انسان نيز مغايرت نداشته و مطابق با ذات انسان مي باشد.

خداوند متعال دعوت پيامبر اكرم(ص) را به اين صورت معرفي مي نمايد: «يأمرهم بالمعروف ينهاهم عن المنكر و يحل لهم الطيبات و يحرم عليهم الخبائث و يضع عنهم إصرهم و الأغلال التي كانت عليهم» . اين آيه شريفه حاوي چند نكته مهم مي باشد:

اولاً: دعوت پيامبر اكرم(ص) به امور پسنديده و بازداشتن از زشتي ها مطابق عقل مي باشد. در روايات متعددي نقل شده، مشركيني نزد پيامبر اكرم(ص) مي آمدند و مي گفتند چند آيه براي ما قرائت كن، پيامبر اكرم(ص) چند آيه تلاوت مي نمودند و آنها به اين طريق مسلمان مي شدند. با مواجه شدن با اين روايات در ذهن انسان، اين سؤال خطور مي كند كه چگونه افرادي كه پيامبر را نديده بودند با شنيدن چند آيه، اسلام مي آوردند؟!

جواب روشن و واضح است، زيرا دعوت پيامبراكرم(ص) عقل پسند و بر موازين عقل استوار بود. دعوت به چيزي كه انسان ها گمشده خود را در آن احساس مي كردند، شبيه اين مسأله در مورد امام زمان هم روايت شده است كه با شنيدن نداي امام زمان (عج) مردم حق طلب از اقصي نقاط جهان جذب ايشان مي شوند.

ثانياً: حلال شمردن پاكي هاو نهي نمودن از زشتي ها، مبتني بر فطرت بوده است، از آنجا كه انسان فطرتاً به پاكي هاگرايش داشته و از امور زشت و ناپسند دوري مي جويد، دعوت پيامبر اكرم(ص) را مطابق با طبيعت خويش ديده و به آن تمايل پيدا مي كند.

ثالثاً: با دعوت پيامبر اكرم(ص) بارهاي سنگين و غل و زنجيرهايي كه بر پاي انسان ها بسته شده بود، باز شد. لذا دعوت ايشان همانند مدعيان دروغين نبود كه به هدف استعمار و استثمار، مردم را به طرف خود جذب كنند، بلكه پيامبران مردم را از عبوديت هر چه غير خداست، آزاد نمودند.

بنابراين پيامبران از طرف خداوند متعال مبعوث شدند، تا راه صحيح رسيدن به عدالت را به انسان ها نشان دهند تا در سايه هدايت الهي جامعه بتواند به عدالت واقعي دست پيدا كنند. امام علي(ع) مي فرمايند: «اما بعد فان الله بعث محمد(ص) ليخرج عباده من عبادة عباده الي عبادته و من عهود عباده الي عهوده و من طاعة عباده الي طاعته و من ولاية عباده الي ولايته».

خداوند متعال پيامبر اكرم(ص) را بر انگيخت تا بندگانش را از عبوديت ديگر بندگان خارج نمايد و به سوي عبوديت خدا ببرد و هر جا كه عبوديت خدا در ميان نباشد، قطعاً عبوديت غير خدا مطرح مي باشد كه آن اعم از عبوديت انسان، بت و غرائز است به همين دليل آنهايي كه ادعاي اومانيسم مي كنند، در واقع انسان محوري را جايگزين خدا محوري مي كنند و خدا را از صحنه جهان كنار مي گذارند و انسان را جايگزين خداوند مي كنند. براي رسيدن به اين عبوديت، برقراري عدالت همه جانبه لازم است.

عدالت در همه جوانب اعم از حقوقي، اجتماعي، اقتصادي و اخلاقي مورد نظر است. شايد با مسامحه به توان گفت كه برخي از كشورها به بعضي از مراتب عدالت رسيده اند، اما به عدالت تمام و كامل نرسيده اند، به جهت آنكه قوانين موجود، امكان رسيدن به عدالت كامل را به آنها نمي دهد.

هدف حكومت اسلامي

نكتة اساسي كه در تشكيل حكومت اسلامي بايد مورد عنايت و توجه قرار گيرد، اين است كه چون دين اسلام به تمام جوانب و ابعاد انسان توجه خاص نموده است، در حكومت اسلامي هم بايد به همه ابعاد انسان اعم از اخلاقي، روحي، اجتماعي، اقتصادي و … توجه خاص داشته و اگر به يك بخش توجه شود و به بخش ديگر توجه نشود، اثر بخشي آن قسم مورد توجه نيز، از بين خواهد رفت.

مثلاً اگر فقط به جنبه هاي حقوقي و فقهي اسلام توجه شود و به مسائل اخلاقي و اجتماعي اسلام توجه نگردد، از توجه به جنبه هاي فقهي و حقوقي نه تنها نتيجه اي حاصل نمي شود، بلكه نتيجه عكس گرفته مي شود. بدين جهت به عنوان نمونه عدالت اقتصادي را نمي توان بدون توجه به عدالت فرهنگي و اجتماعي در جامعه اجرا نمود.

انسان در اسلام سيري دارد كه از خدا شروع شده و به خدا ختم مي شود، به همين خاطر تمام اهتمام انسان، دنيا نمي باشد، بلكه دنيا مقدمه اي بسيار كوتاه براي ذي المقدمه اي ابدي و بسيار وسيع است، در روايات آمده است: «ماخلقتم للفناء بل خلقتم للبقاء»، انسان براي فاني شدن خلق نشده، بلكه براي بقا خلق شده است، لذا ارزش هايي كه در حكومت اسلامي تعيين مي شود، فقط ناظر به زندگاني مادي انسان نيست، بلكه تنظيم كننده زندگي دنياي انسان با توجه به آخرت است، به اين جهت ارزش هايي كه در حكومت اسلامي تعريف مي شود، با ارزش هاي حكومت غير اسلامي فرق مي كند.

با اين نگرش اشتباه است كه ما انسان را به صورت تجريد و جدا از مبدأ و مقصد، بلكه فقط براي دورة كوتاهي كه در دنيا زندگي مي كند، لحاظ كنيم، بلكه بايد انسان را با توجه به تمام جوانب وجودي او مورد بررسي قرار دهيم.

اگر چه بعضي از انسان ها در جهاني زندگي مي كنند كه در آن اثري از خدا نيست، يعني وجودي به نام خدا كه مي تواند، منشأ اثر باشد و اراده تمام جهان در دست اوست در جهان لحاظ نمي كنند، طبيعي است، وقتي خدا را كنار بگذارند، تصويري كه از جهان، انسان و اهداف او ارائه مي دهند، فرق دارد با تصوير كساني كه خداوند متعال را در تمام حيات و زندگي خود لحاظ مي كنند.

بنابراين طبيعي است كه مسلمانان با غير مسلمان كه اصولاً نگرش ديگري به انسان و جهان دارند، در خيلي جهات با هم اختلاف داشته باشند، جدايي دين از سياست در همين جا روشن مي شود كه همان عدم حضور خداوند در زندگي انسان ها است.

البته بايد توجه داشت كه منظور از حكومت اسلامي، حكومت هايي كه به اسم اسلام در گذشته تشكيل شده، نمي باشد و عدم موفقيت آن حكومت ها نبايد سبب شود كه ما ادعا كنيم، امكان تشكيل حكومت اسلامي از جهت نظري و عملي وجود ندارد، زيرا براي برپايي عدالت، قانون مفيد به تنهايي كارساز نيست، بلكه به مجريان متعهد و متخصص نيز احتياج داريم. به همين دليل در شيعه بحث امامت پايه گذاري شده است.

البته در حكومت اسلامي كه بعد از انقلاب اسلامي ايران پي ريزي شده، اين مشكل همچنان موجود است، به همين جهت مسئولان هميشه اذعان مي كنند، ما در جهت رسيدن به ارزش هاي اسلامي حركت مي كنيم و راه زيادي را بايد طي كنيم تا به همة اهداف حكومت اسلامي برسيم.

منظور ما از حكومت اسلامي، حكومتي است كه پيامبر اكرم(ص) و امام علي(ع) تشكيل داده و امام زمان (عج) در آينده تشكيل خواهند داد.
نمونه هاي از انحرافات اجتماعي را در حكومت اسلامي بيان فرمائيد.

هدف از تشكيل حكومت اسلامي، اقامه عدل در جامعه است، به اين ترتيب بين عالم تكوين با عالم تشريع هماهنگي ايجاد مي شود، زيرا خداوند در عالم تكوين به تمام معنا عدالت را برقرار نموده است. به همين دليل پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد: «بالعدل قامت السموات و الارض»، «بر اساس عدل زمين و آسمان برافراشته شده است». همچنين اميرالمؤمنين(ع) مي فرمايند: «العدل اساس به قوام العالم»، عدل و عدالت، اساس و قوام عالم است.

خداوند متعال خواهان عدالت در عالم تشريع هم هست، به همين دليل قوانيني را صادر نموده كه در جهت تأمين عدالت باشد، لذا اميرالمؤمنين(ع) مي فرمايد: «العدل حياة الاحكام» عدل سبب حيات و قوام احكام مي شود، بنابراين اساس و پايه حكومت اسلامي نسبت به حكومت هاي ديگر، مراعات عدالت همه جانبه در جامعه است.

روايتي داريم كه در اين زمينه قابل توجه است. «محمد بن مسلم» مي گويد: از امام باقر(ع) سؤال كردم «و ماكانت سيرة رسول الله؟»، «روش رسول خدا(ص) چگونه بود؟»، ايشان فرمودند:«ابطل ما كان في الجاهلية و استقبل الناس بالعدل و كذلك القائم (ع) إذا قام، يبطل مافي الهدنة مما… كان في ايدي الناس يستقبل بهم العدل»، پيامبر اكرم(ص) آنچه كه در جاهليت بود، باطل نمود و با مردم به عدالت رفتار نمود و امام زمان(ع) هم اين چنين خواهند بود، زماني كه به پا مي خيزند، بر اساس عدالت با مردم مواجه مي شوند و امور غير عادلانه زمان خويش را باطل مي نمايند. امام رضا(ع) از پدران معصوم خويش نقل مي فرمايد: «اول من يدخل في النار امير متسلط لم يعدل»، فرمانروايي كه به عدالت رفتار ننمايد، اولين كسي است كه وارد آتش دوزخ مي شود.

پس وقتي هدف اسلام، دعوتي همه جانبه باشد، هر چيزي كه آن را از اين هدف باز دارد و مانع اجراي عدالت در زمينه هاي مختلف در جامعه اسلامي شود، انحراف اجتماعي خواهد بود.

عدالت اقتصادي

ظلم نقطه مقابل عدل است كه به انحراف در جامعه تعبير مي شود. ظلم مي تواند داراي جنبه هاي مختلفي باشد. يكي از مهمترين مصاديق آن ظلم اقتصادي است، كه داراي ابعاد وسيع و مظاهر مختلفي مي باشد. فقر، فاصله طبقاتي، بيكاري، رواج رباخواري، تجمع ثروت هاي نامشروع و … ، نشانه هايي از ظلم اقتصادي در جامعه اسلامي مي باشد.

امام علي(ع) مي فرمايد: « ان الله فرض في اموال الاغنياء اقوات الفقراء فما جاع فقير الا بما متع به غني»، خداوند سبحان، روزي فقرا را در اموال ثروتمندان، قرار داده است و هيچ فقيري گرسنه نمي ماند، مگر ثروتمندان حق فقرا را غصب نمايند و به آنها پرداخت نكنند. اين نگرش اسلامي براي از بين بردن ظلم اقتصادي در جامعه است كه شامل تمام شهروندان جامعه اسلامي مي شود.

در روايتي آمده است كه اميرالمؤمنين(ع) با عده اي از اصحاب از مكاني عبور مي كردند، شخصي را ديدند كه گدايي مي كند، فرمودند: «ما هذا؟»، «اين چيست؟» و نفرمودند: «من هذا؟»، اين چه كسي است؟ حضرت به جهت آنكه اين منظره برايشان ناپسند بود فرمودند: اين چيست؟ به حضرت عرض كردند، اين فرد نصراني است. فكر مي كردند، اين جواب كامل است و امام ديگر سخني نمي گويند، زيرا شايد چنين مي پنداشتند كه مسلمانان در برابر مسيحي و نصراني مسئول نيستند. اما امام فرمودند: «انفقوا عليه من بيت المال»، از بيت المال به او مقرري پرداخت كنيد.

در واقع امام با اين برخورد مي خواهد به مسلمانان نشان دهند كه اين نگرش در اسلام فقط به مسلمانان اختصاص ندارد، بلكه اين نگرش انساني است.

عدالت سياسي و اجتماعي

مصداق ديگر انحراف اجتماعي، ظلم سياسي است كه داراي ابعاد وسيعي مي باشد. از جمله آنها مي توان به مسلط شدن افراد ناصالح بر مردم، بر خورد مستبدانه و متكبرانه با مردم و اهميت ندادن به رضايت مسلمين اشاره نمود.

رضايت مردم

در مورد اهميت به رضايت مسلمين روايات متعددي است كه به چند نمونه اشاره مي شود:
رسول اكرم(ص) مي فرمايد: «يابن ابي طالب لك ولاء امتي فان ولوك في عافية و اجمعوا عليك بالرضا فقم بامرهم و ان اختلفوا عليك فدعهم و ما هم فيه… »، اي پسر ابي طالب، ولايت امت من براي تو است، اما اگر مي خواهي اين ولايت را اعمال كني، توجه به رضايت مردم داشته باش، اگر مردم با مسالمت، پذيراي ولايت تو شدند، امر آنها را به دست بگير، ولي اگر اختلاف كردند، آنها را به حال خودشان وابگذار.

در واقع اين مطلب همان مردم سالاري ديني است كه مقام معظم رهبري به آن اشاره نموده اند. به همين دليل امام علي(ع) از اجبار استفاده نكردند، با وجود اينكه مي توانستند از زور استفاده نمايند. به عنوان نمونه زماني كه پيغمبر اكرم(ص) از دنيا رفته بودند، «عباس» عموي پيامبر اكرم(ص) نزد امام علي(ع) آمدند و گفتند: علي دست بده تا با تو به عنوان خليفه رسول خدا بيعت كنم، تا هيچ دو نفري در مورد تو اختلاف نكنند. حضرت فرمودند: پيغمبر اكرم(ص) به من وصيت نمودند كه او را كفن كنم و من الان مشغول اين كار مهم هستم. لذا ايشان حاضر نشدند، از يك واجب الهي بگذرند، براي اينكه سوء استفاده از فرصت كنند، يا زودتر از ديگران بدون اينكه احراز رضايت مردم را نمايند، حكومت را به دست بگيرند.

همچنين به امام علي(ع) پيشنهادهاي مشابه ديگري شد كه ايشان هيچ كدام را قبول نكردند. اگر چه بعضي از اين پيشنهادها انحرافي بود، ولي اگر كسي به آن مباني محكم اعتقاد نداشت، مي توانست بگويد، از اين فرصت استفاده مي كنم و قدرت را بدست مي آورم، بعد اين افراد كه من را كمك كردند، تا قدرت را بدست آورم، كنار مي گذارم.

متأسفانه اين سوء استفاده ها الان تبديل به يك نوع زرنگي و سياست شده است. زيرا مي گويند، يكي از محاسن فلان پادشاه و يا حاكم و يا وزير اين است كه با ديگران همكاري مي كند و وقتي قدرت را به دست آورد آنها را كنار مي گذارد. اما اميرالمؤمنين(ع) اين كار را نكرد، حتي در شوراي شش نفري كه خليفه دوم تعيين كرده بود، حاضر به گفتن يك كلمه حرف خلاف نشدند و جالب است، عثمان كه قبول كرده بود، طبق سنت شيخين عمل نمايد، به سيرة آنها هم عمل نكرد. در همين مورد امام علي(ع) مي فرمايند:« لنا حق فان اعطيناه و الا ركبنا اعجاز الابل و ان طال السري…»، ما حقي داريم، اگر مردم اين حق را به ما دادند كه بهتر و اگر اين حق به ما داده نشد، صبر مي كنيم (نه اينكه بازور حق را بگيريم) اگر چه خيلي هم طول بكشد.

يا بعد از كشته شدن عثمان كه مردم نزد امام علي(ع) آمدند و از ايشان درخواست خلافت كردند و براي امام محرز شد كه مردم واقعاً راضي به اين امر هستند، فرمودند: «ان بيعتي لاتكون خفياً و لاتكون الا عن رضا المسلمين»، بيعت من نبايد مخفيانه باشد، بلكه با رضايت مسلمين و در حضور مردم بايد باشد و اين مسأله نشانه اهتمام به رضايت مردم در نزد امام علي (ع) مي باشد كه امروزه از آن به «مقبوليت اجتماعي» تعبير مي شود.

همچنين امام علي(ع) زماني كه وارد كوفه شدند، «ابوموسي اشعري» حاكم آنجا بودند. ايشان در نظر داشتند كه ابوموسي اشعري را بردارند، در اين هنگام «مالك اشتر» نزد امام آمد و گفت: «ان اهل الكوفه به راضون… »، يعني اگر امر دائر مدار يك فرمانداري شود كه صلاحيت چنداني ندارد ولي مردم به او راضي هستند نسبت به فرمانداري كه مردم به او راضي نيستند و صلاحيت دارد، بايد همان فرماندار اول انتخاب شود.

دليل اين امر هم واضح است، چون اگر فرمانروا صالح باشد ولي مردم راضي نباشند مردم اطاعت نمي كنند و خودش هم موفق به انجام كاري نمي شود و شخصيت او هم از بين مي رود.

انتقاد پذيري

يكي ديگر از مصاديق ظلم سياسي جلوگيري از انتقاد مردم و مجازات نمودن منتقدان حكومت است. روش حكومت اسلامي در برخورد با منتقدان بايد روشي همراه با رأفت و ملايمت باشد، از اين روش، امام علي(ع) در حكومت خود استفاده مي نمود به همين دليل موارد متعددي وجود دارد كه در مقابل امام علي(ع) مي ايستادند و حرف هايشان را مي زدند.

در روايتي داريم كه امام علي(ع) در ميان اصحاب نشسته بودند، در اين هنگام فرد خارجي وارد شد و گفت «الحكم لله لا لك يا علي» و اين جمله را دوبار تكرار نمودند و حضرت جواب ندادند، وقتي براي بار سوم تكرار نمود، امام علي(ع) فرمودند: پسر ابوطالب از حكم خدا بدش نمي آيد و در مقابل خوارج، امام علي(ع) بارها فرمودند: تا در مقابل حكومت قيام نكرده ايد، ما حتي روزي شما را از بيت المال قطع نمي كنيم و شما را به نماز جماعت هاي خودمان راه مي دهيم و با شما زندگي مي كنيم. اگر چه اطرافيان امام علي(ع) نظرشان اين بود كه بايد با شدت با آنها برخورد شود، اما امام اجازه خشونت به آنها نمي دادند.

عدالت فرهنگي

مورد سوم از انحرافات اجتماعي، ظلم فرهنگي است. ترويج علوم و فنون مضر يا لااقل غير مفيد و در خيلي موارد سرگرم كننده از موارد ظلم فرهنگي در جامعه است. زيرا اين علوم مردم را از كسب علوم مفيدتر باز مي دارد.

امام صادق(ع) مي فرمايد: پدر من چنين مي فرمودند: «اعتزل ما لايعنيك»، «چيزي كه فايده اي ندارد، رهايش كن». در كشور اسلامي علوم و فنوني است كه اصلاً فايده اي جز سرگرمي ندارد، اينها را بايد كنار گذاشت، لذا حكومت اسلامي بايد راهي را باز نمايد كه سرگرمي و تفريح مردم از راه مسائل معقول و منطقي تأمين شود تا ضرر به اهداف و جنبه هاي ديگر انسان وارد نشود.

يكي ديگر از مصاديق ظلم فرهنگي تحميق و فريب دادن مردم است. در اين حالت حب و بغض هاي كاذب براي مردم ايجاد مي شود كه اين امر در زمان حاضر از طريق تبليغات انجام مي شود، كتاب هاي زيادي در رابطه با تبليغات و تأثيرات شگرف آن نوشته شده است. به عنوان نمونه در تبليغات از رنگ هايي استفاده مي شود، تا تبليغات تأثير بيشتري داشته باشد، تكراري بودن تبليغات هم به همين منظور انجام مي شود كه در اثر تكرار زياد، بيننده آن را حفظ مي شود و ناخودآگاه براي خريد وسايل در فروشگاه ها بسوي اين اجناس تمايل پيدا مي كند.

مصداق ديگر ظلم فرهنگي، تشويق روحيه مصرف گرايي و تجمل گرايي مي باشد. اين نمونه در كشور خودمان بسيار واضح است، اگر زمان حال را با بيست سال پيش مقايسه كنيد، كاملاً معلوم مي شود كه چقدر روحيه مصرف گرايي و تجمل پرستي در مردم زياد شده است، مظاهر آن را در خانه هاي مجلل، مهريه ها، جشن هاي عقد و عروسي، جهيزيه و … مي توان مشاهده نمود.

مواسات

يكي ديگر از مصاديق انحرافات اجتماعي، تشويق بي خبري نسبت به ديگران و حفظ منافع خود و خودخواهي مي باشد. شكل هاي مختلفي از خودخواهي در نوشته ها، تصاوير و … مشاهده مي شود. يكي از مصاديق بارز انحراف اجتماعي نبودن حس همـدردي است كه حتـي در كلمـات مـردم هم رواج پيــدا كــرده است، مثـل اينكـه به ديگـران بگـوئيـم: « ايـن مشــكل شمـــاست» كه اصــطلاحـاً به آن«.This is your problem», مي گويند. يعني فرد مشكل زن و بچه خود را چون احساس مسئوليت نسبت به آنها دارد، حل مي كند اما ديگران چون براي او مهم نيستند، كاري براي آنها انجام نمي دهد.

در مقابل اين انحراف، اصل «مواسات» و همدردي با ديگران است كه در اسلام بر آن تأكيد شده است.

عدم غيبت

يكي ديگر از مصاديق انحرافات اجتماعي كه از آن تعبير به ظلم اخلاقي هم مي شود، رواج مفاسد اخلاقي مي باشد، نمونه بارز آن رواج غيبت هاي كتبي در روزنامه ها و مجلات است، اثر اين نوع غيبت ها از غيبت هاي گفتاري بيشتر است، چون غيبت هاي گفتاري در يك زمان افرادي آن را مي شنوند و تمام مي شود، اما غيبت نوشتاري تا زماني كه آن مجله، كتاب و … وجود دارد، تأثير آن گناه هم ادامه دارد و تبديل به سندي ماندگار براي آيندگان مي شود.

تعادل در برنامه ريزي

يكي ديگر از نمودهاي ظلم اخلاقي، وارونه نشان دادن ارزش هاي صحيح است. مثلاً در اين زمان بر بيرون رفتن زن از خانه تأكيد مي شود و چهره زن موفق از بين زناني انتخاب مي شود كه در خارج از خانه كار مي كنند، در اين حال زني كه بيرون از خانه كار نمي كند، ولي در امر شوهر داري و تربيت فرزندان خود كوشاست، احساس شكست و عدم موفقيت مي كند و فكر مي كند براي موفقيت فقط بايد كار خارج از خانه داشته باشد.

البته اين سخن اشتباه تلقي نشود، زيرا در مواردي كشور احتياج به حضور زنان دارد، اما اگر اين به صورت يك فرهنگ و ارزش خاص زنان تبديل شود، خطرناك است. در اينجا، خلأ الگو، مطرح مي باشد. ما از يك زن طبق ارزش هاي اسلامي الگو مناسب نساخته ايم، لذا بعضي از مردم به دنبال الگوهاي نامناسب رفتند.

ما فقط در شعار مي گوييم، حضرت زهرا(س) الگوي ماست، اما آيا در عمل اين كار را انجام داده ايم. آن حضرت با وجود تمام توانمندي هايي كه داشتند، ترجيح دادند در خانه باشند و تا ضرورت اقتضا نكرد، در اجتماع حضور پيدا نكردند. وقتي كه ما بدون برنامه و مديريت اجتماعي زنان را به جامعه كشانديم، بايد منتظر بروز مشكلات در آينده باشيم.

يكي از آن مشكلات كه جديداً بروز كرده، افزايش اختلاف خانوادگي و طلاق است. اين نكته قابل توجهي است كه ما چرا سياستي را در پيش گرفته ايم كه منجر به چنين مشكلاتي شود؟ اما وقتي نسبت به بعضي از قوانين كشورهاي اروپايي نظر مي اندازيم، متوجه مي شويم كه اين مشكلات كمتر در آنجا موجود است. مثلاً؛ در فرانسه زن كارمندي كه چهار فرزند داشته باشد، تمام حقوق خويش را دريافت مي كند، بدون اينكه سر كار برود. براي اينكه در خانه بماند و از فرزندانش مراقبت كند. ما بايد اين تلقي را در جامعه ايجاد كنيم كه فقط به كار بيرون كار نمي گويند و اگر خواستيم زنان را تشويق به كار بيرون از خانه بكنيم، بايد ضرورت و ارزش هاي اهم و مهم كار را، براي او معين كنيم، تا اهم را فداي مهم نكند.

نظم عمومي

نكته مهم در انحرافات اجتماعي اين است كه در آن هم حق الله و هم حق الناس نقض مي شود، چون بعضي از گناهان فقط حق الله هستند و بعضي از گناهان فقط حق الناس. اما در اين گونه انحرافات هر دو حق ضايع مي شود، مرحوم علامه نائيني مي نويسد: «در حكومت استبدادي سه ظلم صورت مي گيرد، «ظلم در حق خدا، ظلم در حق معصوم(ع) و ظلم در حق مردم»، در اين حال اصطلاحاً مي گويند «نظم عمومي» به هم مي خورد.

ممكن است، كسي ظلمي را در حق فردي انجام دهد و آن فرد هم از حق خود بگذرد، اما قانونگذار كه نمي تواند از حق خود بگذرد، زيرا فرد با انجام آن ظلم، نظم اجتماعي را از بين برده است، پس دامنه ظلم او فقط آن فرد را شامل نمي شود، بلكه اجتماع را هم در بر مي گيرد. اين مسئله هم در فقه و هم در حقوق به آن اشاره شده است كه اگر كسي اين نظم را بر هم زند، اگر چه شاكي خصوصي آن رضايت بدهد، ولي باز قابل پيگيري است.

موارد اشتراك و افتراق در رابطه با انحرافات اجتماعي بين حكومت اسلامي و غير اسلامي را بيان فرمائيد.

هر چيزي كه مخالف اهداف و ارزش هاي تعريف شده يك حكومت باشد، انحراف محسوب مي گردد. ارزش هاي تعريف شده در زمان حاضر در قانون اساسي تدوين گرديده است. بنابراين هر چيزي كه ضد قانون اساسي باشد، انحراف است. در اين صورت بر حسب مقايسه قوانين حكومت هاي اسلامي با غير اسلامي مي توان موارد افتراق و اشتراك آنها را در تعريف ارزش ها و به تبع آن در نوع انحرافات تشخيص داد.

بعضي از انحرافات در حكومت اسلامي و غير اسلامي فرق نمي كند. مثل عدالت اقتصادي يا عدالت حقوقي كه تمام كشورها در صدد رسيدن به آن هستند، اگر چه از جهت معنا و روش با هم فرق دارند. بنابراين هر آنچه كه اين عدالت را بر هم بزند، به عنوان انحراف محسوب مي شود، به همين دليل جان و مال مردم در تمام حكومت ها مورد احترام است و هر چه كه سبب برهم زدن اين امنيت شود، به عنوان جرم حساب مي شود. مثل: دزدي، تضييع حقوق مردم، تجمع ثروت از غير طريق عادلانه، كلاهبرداري، جرائم منافي عفت و … ، اما آن دسته از انحرافاتي كه اختصاص به حكومت اسلامي دارد، در زمينه اعتقادي مي توان به انسان محوري، نسبيت، اومانيسم، ليبراليسم و پلوراليسم كه در مقابل خدا محوري قرار دارند، اشاره نمود.

در حكومت اسلامي آنچه ارزش است، خدا محوري در گفتار، اعمال و كردار است، حال اگر خلاف اين ديده شود، نشان از انحراف در حكومت اسلامي دارد. به جاي ليبراليسم بايد از آزادي در چارچوب مقررات اسلامي سخن راند، به جاي پلوراليسم از اسلام ناب بايد بهره برد و به آن عمل نمود. اين طور نيست هر مكتبي از حق بهره اي داشته باشد، از اصالت برخوردار باشد.

اما اين موارد در حكومت غير اسلامي نه تنها انحراف نمي باشد، حتي در بعضي كشورها عكس اين موضوع حاكم است، به گونه اي كه اگر نشاني از اسلام وجود داشته باشد، جرم محسوب مي شود، همچنان كه نشان دادن ظواهر مذهبي در فرانسه جرم است. زيرا بر حسب قوانين آنها نبايد در كارهاي اجتماعي نمودي از مسائل ديني آشكار شود كه اين همان باطن و روح جدايي دين از سياست است. يعني براي جسم و مال انسان ارزش قائل مي شوند، اما براي روح انسان ارزشي قائل نيستند.

بايد دقت شود كه ظهور اومانيسم و ليبراليسم فقط در اخلاقيات نيست، بلكه در تمام اعمال، حتي در مسائل حقوقي ظهور پيدا مي كند. مثلاً كشوري كه اومانيسم را قبول دارد، تا آنجايي كه ممكن است قوانين حقوقي را تدوين مي نمايد كه به آزادي هاي افراد لطمه نزند، اگر چه اين آزادي خلاف مسائل اخلاقي و ارزشي باشد. آنها آزادي را محدوده به موردي مي دانند كه آزادي يك فرد، آزادي ديگران را محدود نمايد كه اين با مباني ما تعارض آشكار دارد.

وظيفه حاكمان اسلامي نسبت به انحرافات اجتماعي را بيان نماييد.
چون وظيفه حكومت اسلامي برقراري عدالت همه جانبه است، لذا طبيعي است، با هر گونه انحراف اجتماعي كه مانع تحقق عدالت است، مبارزه شود كه اين كار از دو راه ميسر است: راهكار فرهنگي و راهكار قانوني؛ راهكارهاي فرهنگي بخشي از آن مربوط به كارگزاران و بخشي ديگر مربوط به عموم مردم است.

در بخشي كه مربوط به كارگزاران است، مهمترين قسم آن صلاحيت داشتن حاكم و كارگزاران مي باشد، زيرا اگر كارگزاران صالح باشند، عموم مردم هم صالح خواهند شد، «لايصلح الناس الا بامام» مردم صالح نمي شوند، مگر امام و حاكم صالح باشد، به همين دليل در ضرب المثل عربي آمده: «الناس علي دين ملوكهم».

اگر ملك ز باغ رعيت خورد سيبي                      بر آورند غلامان او درخت از بيخ
بر آورند غلامان او درخت از بيخ                      بر آورند غلامان او درخت از بيخ
به همين جهت تأثير حاكمان در نگرش مردم و در الگو برداري مردم بسيار زياد است. لذا بيشتر راهكارهاي مقابله با انحرافات اجتماعي مربوط به كارگزاران است كه به چند مورد اشاره مي شود:

استكبار زدايي

استكبار زدايي و ايجاد تلقي صحيح در مردم نسبت به حكومت بايد از طرف حاكمان اجرا شود، اما اين تلقي و باور خيلي از وقت ها وجود ندارد. انتقاد از مقام مسئول صحيح است و باعث تضعيف حكومت نمي شود، بلكه با بر طرف كردن شبهات سبب مي شود كه مردم تلقي صحيح نسبت به حكومت پيدا كنند.

امام علي(ع) در عهدنامه معروف مالك اشتر مي فرمايد:« لاتقولنّ اني مؤمّر امر فأطاع»، نگو، اكنون كه من بر مردم مسلط هستم، از من فرمان دادن است و از مردم اطاعت كردن. زيرا اين كار مثل راه يافتن فساد در دل، ضعف در دين و دور شدن از نعمت الهي است. «اياك و مسامات اليه في عظمته»، بپرهيز كه در بزرگي، خودت را با خدا شريك و شبيه سازي.

امانت دانستن حكومت

تصويري كه امام علي(ع) از حكومت براي كارگزار خويش نشان مي دهد، امانت بودن حكومت است. امام براي اشعث بن قيس كه كارگزار حضرت در آذربايجان بود، چنين مي نويسد: «ان عملك ليس لك يطعمة و لكنه في عنقك أمانة» منصب فرمانداري براي تو وسيله آب و نان نبوده، بلكه امانتي در گردن تو است.

اگر حاكم حكومت خويش را امانت تلقي نمايد، درصدد اصلاح كار مردم و به دنبال كسب رضايت آنان برمي آيد، البته نه از هر طريقي، به همين جهت امام علي(ع) در نامه اي به مالك اشتر مي فرمايند:« و لتكن أحب الأمور اليك أوسطها في الحق و أعمها في العدل و أجمعها لرضي الرعية فان سخط العامة يحجف يرضي الخاصة» محبوب ترين عمل در نزد تو بايد معتدل ترين امر از نظر حقانيت باشد، گسترده ترين امر از نظر عدالت باشد و بيشترين رضايت مردم را تأمين نمايد، زيرا اگر مردم ناراضي باشند، رضايت خواص فايد ه اي ندارد، اما اگر خواص ناراضي باشند، آنها فقط يك گروه از مردم هستند كه عدم رضايتشان ضرري ندارد.

مديريت صحيح

برنامه ريزي و برقراري مديريت صحيح از طرف حاكمان بايد اعمال شود، يكي از راهها براي اعمال مديريت صحيح، اين است كه فرقي بين افراد نيكوكار و بدكار گذاشته شود. در نامه امام علي(ع) به مالك اشتر به اين موضوع اشاره شده است:
«و لاتكونن المحسن و المسئي عندك بمنزلة سواء».

مردم داري

حاكم بايد به مردم نگاهي مهربان داشته باشد. اگر حاكم نسبت به مردم اين نگاه را داشته باشد، از انحرافات و فسادهاي حكومتي در اجتماع جلوگيري مي شود. چون برخورد آنها با مردم به مهرباني و عطوفت انجام مي گيرد و اين نگاه ديگر اجازه ظلم، تجاوز و تعدي به حقوق مردم را به آنها نمي دهد و كار مردم به سرانجام مي رسد. پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد:« لا تصلح الامامة الا لرجل فيه ثلاث خصال ورع يحجره عن معاصي الله و حلم يملك به غضبه و حسن الولاية علي من يلي»، «امامت و رهبري شايسته نيست، مگر براي انساني كه سه خصلت داشته باشند، ورعي كه او را از معصيت خدا دور نگه دارد، بردباري كه غضبش را نگه دارد و نيكو ولايت كردن به كساني كه تحت ولايت او هستند».

در موردي ديگر پيامبر اكرم(ص) مي فرمايند:«جبلت القلوب علي حب من أحسن اليها و بغض من أساء اليها» مردم به طور فطري به اين صورت هستند، دوست دارند كساني را كه به آنها نيكي مي كنند و دشمن مي شمارند، كساني را كه به آنها بدي مي كنند.

«انس بن مالك» راجع به شخصيت پيامبر اكرم(ص) مي نويسد:« لم يكن شخصاً أحب اليهم من رسول الله»، هيچ شخصي محبوب تر از رسول خدا(ص) نزد مسلمانان نبود. در مورد سيره پيامبر اكرم(ص) روايت شده: «كان النبي رقيق القلب، رحيما بكل مسلم»، پيامبر اكرم(ص) به هر مسلماني مهرباني مي نمودند، حتي با افرادي كه با بدترين روش با پيامبر اكرم(ص) رفتار مي كردند.

دسترسي مردم به حاكم

با رعايت اصل عدم احتجاب، رابطه حاكم و مردم اصلاح مي شود. امام علي(ع) خطاب به حكام مي فرمايند: «فلا تطولن احتجابك عن رعيتك» نبايد به داخل خانه بروي و در را ببندي تا دسترسي مردم به تو ميسر نباشد. پس زماني را اختصاص بده كه مردم با تو بدون مانع و دربان ملاقات كنند، زيرا من از رسول خدا(ص) مكرر شنيدم كه مي فرمود: ملتي كه حق ناتوان را از زورمندان بي اضطراب و بهانه اي باز نستاند، رستگار نخواهد شد. همچنين در روايت ديگري آمده است كه امام حسن(ع) از اميرالمؤمنان(ع) سؤال مي نمايد كه پيامبر اكرم(ص) اوقاتش را چگونه تقسيم مي نمود.

امام مي فرمايند: «كان رسول الله اذا اوي الي منزله… » وقتي به خانه مي آمدند، اوقات خود را به سه بخش تقسيم مي نمودند، يك بخش آن را به عبادت خداوند متعال، بخش ديگر را به خانواده و آخرين بخش را هم در اختيار مردم مي گذاشتند. حضرت در بسياري از ساعات روز بين مردم بودند. امام علي(ع) در زمان خلافتشان مي آمدند، بيرون از خانه مي نشستند و به مشكلات مردم رسيدگي مي نمودند، وقتي به حضرت مي گفتند: چرا اينجا مي نشينيد، ايشان مي فرمودند:« شايد كسي بيايد و خجالت بكشد كه بيايد توي خانه و فكر كند كه من چون حاكم هستم نمي تواند حرفش را به من بزند. من اينجا مي نشينم كه هر كس آمد به آساني به من دسترسي پيدا كند».

آنچه كه ذكر شد، اجمالي از ويژگي ها و اوصاف حاكمان اسلامي مي باشد كه بايد حاكمان اسلامي حائز اين صفات باشند. اما در پيشگيري و برطرف نمودن انحرافات اجتماعي بايد توجه داشت كه اضافه بر قانون و مجريان عادل، خواست مردم براي اجراي احكام اسلامي هم، مهم مي باشد.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

پیام هفته

همکاری با نفوذیان خائن و اختلاس‌گران بی دین
قرآن : لِيَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ کامِلَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ (سوره نحل، آیه 52)ترجمه: تا روز قیامت بار گناهان خود را تمام بردارند ، و [ نیز ] بخشی از بار گناهان کسانی را که ندانسته آنان را گمراه می کنند. آگاه باشید ، چه بد باری را می کشند.حدیث: و ایما داع دعی الی ضلالة فاتبع علیه، فان علیه مثل اوزار من اتبعه، من غیر ان ینقص من اوزارهم شیئا!: (مجمع‌البیان، ج6، ص 365)ترجمه: ... و هر کس دعوت به ضلالت کند و از او پیروی کنند همانند کیفر پیروانش را خواهد داشت، بی آنکه از کیفر آنها کاسته شود.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید